احساساتی که روابط نزدیک را از بین می برد

فهرست مطالب:

تصویری: احساساتی که روابط نزدیک را از بین می برد

تصویری: احساساتی که روابط نزدیک را از بین می برد
تصویری: فایل لو رفته از جلسه آموزش جنسی به زنان مومنه در مشهد! 18+ دوربين خنده 📽 2024, آوریل
احساساتی که روابط نزدیک را از بین می برد
احساساتی که روابط نزدیک را از بین می برد
Anonim

قطع یک "قطعه" از شخصیت خود بدون بر هم زدن تعادل بدن انسان غیرممکن است. غیرممکن است تمام زندگی خود را سفید بپوشید بدون اینکه با جنبه های تاریک خود آشنا شوید. این دیدار دیر یا زود برگزار می شود. او غافلگیر خواهد شد و آمادگی برای آن تقریباً غیرممکن خواهد بود. این در بی مناسبت ترین لحظه رخ می دهد ، زمانی که ما بیش از حد کار می کنیم ، بیمار هستیم و عملاً از قدرت تعامل با جهان پیرامون خود محروم هستیم.

بخشی از شخصیت ما همیشه در حالت بسیج است و با دقت آن را کنترل می کنیم تا نور به طرف های تزئین شده خودمان بیفتد. ما دائماً تنبل هستیم و به طرز وحشتناکی از خوردن غذاهای خوب خسته می شویم.

گاهی قسمت تاریک شخصیت ما سعی می کند ظاهر شود ، اما چون نمی دانیم چگونه آن را کنترل کنیم ، به نظر می رسد مخرب و نفرت انگیز است. به نظر می رسد او در مورد ما نیست. ما ارتباط با بخشی از خود را از دست داده ایم ، نمی دانیم چگونه با آن برخورد کنیم ، به چه شکلی آن را به جهان نشان دهیم. به نظر می رسد پشت پرده ای قرار گرفته است که ویترین زیبا را از تجمع سایه ها جدا می کند.

ما چند بعدی هستیم. ما "از مجموعه ای وسیع از احساسات و احساسات" تشکیل شده ایم. هر یک از ما عشق ، نفرت ، حسادت ، غم ، عزم ، شادی ، غرور ، مهربانی ، حسادت ، جنسیت و موارد دیگر را داریم. بسته به آنچه بزرگسالان قابل توجه در مراحل اولیه رشد تشویق می کردند ، ما آن را برای همه واگذار کردیم و آن را به پنجره منتقل کردیم.

همه ما به دنبال شناخت و عشق هستیم و تلاش می کنیم آن احساساتی را که برای عزیزان ناخوشایند است نشان ندهیم. با بزرگ شدن ، به خاطر عزیزان ، تعدادی از گزینه ها را برای احساسات خود خاموش کردیم ، یاد گرفتیم که نقش های مثبت را بازی کنیم. در ابتدا یک بازی بود و سپس بازی جزئی از ما شد. به نظر می رسد ویترین زیبایی است که دیگران در تماشای آن به تماشای خیره شده اند. اما در اعماق درون ، پشت قفسه های ماسک های زیبا و اسکریپت های آماده ، صفحه ای وجود دارد که نقش را از کل شخصیت جدا می کند.

احساسات پنهان دارای منبع داخلی بزرگی است که هنوز در دسترس ما نیست. یک فرد نیمه کاره مانند یک پرنده بدون بال ، مانند آب مقطر بدون زندگی ، مانند یک تصویر بدون معنا و ایده است.

کج شدن به یک ویترین زیبا به دور از صفحه وحشتناک تعادل شخصیت را بر هم می زند. ما برخی از گزینه های مفید را برای حساسیت خود غیرفعال کرده ایم. با سرکوب آنها ، ما وارد حالت گیجی و شکاف می شویم.

دسترسی به صداقت خود = دسترسی به طیف گسترده ای از احساسات

احساساتی که روابط صمیمی را می کشند = احساسات پنهان

به محض این که چنگال فولادی خویشتن داری را شل کنیم ، احساسات پنهان هنوز خود را نشان می دهد. آنها خواهان بازگرداندن حق زندگی و آزادی از دست رفته هستند.

وقتی دم تیره خودمان نشان داده می شود ، ناگهان کاملاً نامناسب رزرو می کنیم یا به گونه ای رفتار می کنیم که برای ما عجیب نیست. برای مقابله با بهمن شرمندگی بعدی ، به منظور شستن قسمت تاریک و دوباره روشن شدن ، سعی می کنیم رفتار خود را با عمل دیگران توجیه کنیم.

گاهی اوقات برای ما بسیار مفید است که احساسات منفی خود را بیرون بگذاریم. برای این کار کافی است باور کنید که اطرافیان شما بد هستند و منفی نگری خود را به دنیای بیرون نشان دهید. بنابراین می توانید این ایده را که خود ما با یک کرم چاله هستیم رد کنید ، خود را در نور سفید تصور کنید ، و دیگری - مخزنی از رذایل. راحت است که اشتباهات خود را به گردن شریک خود بیندازید و پشت بهانه "شما من را آورده اید ، همه به خاطر شما" پنهان شده است. "تاریک" خود را پشت پرده پنهان می کند ، در معرض دید عمیق - ویترین شگفت انگیز از فضایل و ویژگی های تأیید شده اجتماعی.

این ایده بدیهی است که یک ایده بازنده است ، زیرا در نتیجه چنین دستکاری ، جهان اطراف حتی بدتر از آن می شود.

در رابطه زوجین ، جایی که شرکا بار احساسات منفی خود را بر دوش می اندازند ، بازی منتقل می شود.هرکدام به نوبه خود به جای یادگیری برخورد منطقی با محدودیت های خود ، چماق "بدی" را می گذرانند. نه به معنای حقارت ، بلکه به معنای ناتوانی در زندگی صادقانه درباره خود و عدم مسئولیت پذیری در قالب عدم تمایل به مواجهه با مسئولیت اقدامات خود. در نتیجه این محدودیت ، تمایل به تف کردن تصاویر منفی از خود در چهره دیگری وجود دارد.

وقتی خودمان را در حال بازی در بازی "همه چیز به خاطر تو" است ، باید به خاطر بسپاریم که چنین واکنشی معمولاً برای کودکانی است که به "بزرگسال" ثابت می کنند که او خوب است. این بدان معناست که ما در مراحل اولیه توسعه گیر کرده ایم. به عنوان یک قاعده ، شرکای ما مشکل مشابهی دارند ، زیرا ناخودآگاه ما شریکی را انتخاب می کنیم که در بزرگسالی خود ، در همان مرحله توسعه مانند ما گیر کرده است.

ضمانت متقابل شکل می گیرد. برای خروج از آن ، کسی باید بار احساسات منفی خانواده را به دوش بکشد ، ناقص عملکرد ، تبدیل به یک بزبان قربانی شود. و از آنجا که هیچ کس به چنین خوبی احتیاج ندارد ، همه چیز به اتهامات متقابل ختم می شود که روابط نزدیک را می سوزاند. در این جنگ ، هرگونه رفتار شریک زندگی در ابتدا منفی تلقی می شود ، حتی اگر قصد او مثبت باشد.

برای شکستن این حلقه ، برای ورود به مرحله جدیدی از روابط و توسعه شخصی ، لازم است بار احساسات منفی که برای همه در نظر گرفته شده است برداشته شود و متوجه شوید که کل سیستم خانواده نیاز به بازیابی دارد.

ناراضی ترین خانواده ، خانواده ای است که در آن شرکا مجبور می شوند بسیاری از چیزها را در پشت روکش خارجی پنهان کنند. یکی که سایه های خود را به طور مداوم انکار می کند و یک بازی با نتیجه صفر "همه به خاطر تو" در حال انجام است. این زوج ها آماده نیستند اعتراف کنند که مشکلی در آنها وجود دارد. آنها با ایده هایی درباره خود زندگی می کنند ، شیاطین خود را پنهان می کنند و حتی نمی دانند که مشکل واقعاً وجود دارد. تنفس و ادعای "من چنین نیستم" و بحث در مورد اخلاق راحت تر می شود. چنین روابطی ارتباط خود را با واقعیت از دست داده و کاملاً غیرقابل مدیریت است.

خانواده هایی هستند که در آنها شرکا می توانستند به یکدیگر عادت کنند تا عمداً از ملاقات با چیزی که در پشت صفحه دیگری پنهان می کنیم اجتناب کنند. چنین زوج هایی نسبتاً پایدار ، قابل اعتماد هستند ، اما شرکا دیگر نگران یکدیگر نیستند. آنها در مورد آنها می گویند - آنها به یکدیگر عادت کردند. آنچه در دیگری "زشت" به نظر می رسید - آنها آن را برای خود کمی تمیز کردند ، صاف کردند ، زبری را از بین بردند ، ظاهر تمیزی یک نظم ایده آل در نظر گرفته شد. چنین رابطه ای پایدار است ، زیرا همسران تمایلی به یادگیری نکات زیرین یکدیگر ندارند و حتی از آن اجتناب می کنند.

از یک سو ، رابطه پایدار است ، اما قیمت پایداری در این رابطه عادی است. هر یک از همسران جرات نمی کردند در آتش احساسات خود بسوزند ، بنابراین نمی توانند در برابر حرارت آتش دیگری مقاومت کنند. در چنین خانواده هایی ، شرکا بیش از حد می ترسند که تعادل ایجاد شده را بر هم بزنند ، از انتقاد اجتناب کنند ، اگرچه این می تواند به نفع آنها باشد ، و رابطه را از حالت عادی نجات دهد.

هنگامی که شرکا آماده ملاقات با جنبه های سایه ای شخصیت یکدیگر هستند ، صادقانه ناامیدی اجتناب ناپذیر را تجربه می کنند ، شجاعت این را پیدا می کنند که آن را به عنوان یک واقعیت بپذیرند ، در این صورت رابطه کاملاً خونین است. هرچه تعداد پیش بینی ها و آثار در یک رابطه کمتر باشد ، فرصت های بیشتری برای رشد و توسعه در آنها ایجاد می شود.

از این نظر ، روابط شفا می یابد. از طریق روابط ، ما می توانیم آتشفشان های احساساتی را که در درون ما بیداد کرده اند ، تجربه کنیم. سایه های ما در بستر روابط نزدیک زنده می شوند و آشکارسازی مخفیانه امکان پذیر می شود.

با بازگشت حق احساسات ، گرد هم آوردن قسمت های جدا شده شخصیت ، فضای زندگی را گسترش می دهیم ، در روابط رشد می کنیم ، خود را کاملاً در آنها می شناسیم ، یاد می گیریم که بیشتر به یکدیگر بدهیم.

هرکسی که یاد گرفته سایه های خود را بشناسد ، می تواند آنها را در سایه های دیگر تشخیص دهد. با این کار ما خودمان را تغییر می دهیم و رابطه ما برای قطب خوشبخت ازدواج تلاش می کند.

توصیه شده: