2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
به خودش دروغ گفت بار دیگر او دروغ گفت که از همه چیز راضی است. اینکه خودش راحت قبض شام را پرداخت می کرد. و سپس برای صبحانه غذا بخرید و برای آن بپزید. بالاخره او صبحانه می خواهد! و اگر او آشپزی نکند ، او با مادرش می رود غذا بخورد … یا همسرش …
او دروغ گفت که او خواستگاری و مراقبت نمی خواهد. اینکه از سردی و بی ادبی او راضی بود. این که او همیشه آماده رابطه جنسی با او است. حتی وقتی آماده نیست. که او راضی است. اگرچه واقعاً ناخوشایند است. به چه چیزی علاقه دارد اگرچه واقعاً جالب نیست.
او به خودش دروغ گفت که دوست دارد پیراهن هایش را اتو کند. آره. من آن را دوست دارم … اما هیچ چیز در عوض. وقتی از او خواست شیر بخرد (برای او برای صبحانه) چه چیزی گفت؟ Vooot و او به خودش دروغ گفت که او آزاد است و حق دارد از خرید شیر از او خودداری کند. حق دارد. ممکن است خریداری نشود. ممکن است به درخواست های او پاسخ ندهد. و او همچنان به خود دروغ می گوید که همه چیز برای او مناسب است. او همچنان نادیده می گیرد که او کاری برای او انجام نمی دهد.
او به خودش دروغ گفت که دوست دارد او را ماساژ دهد و برایش داستانهای خواب تعریف کند. آره. من آن را دوست دارم … اما وقتی او نیز درخواست ماساژ کرد چه گفت؟ Vooot و او به خودش دروغ گفت که او آزاد است و حق دارد از ماساژ او امتناع کند. حق دارد که نخواست. دارد؟ و او همچنان به خود دروغ می گوید که همه چیز برای او مناسب است.
او به خودش دروغ گفت که از نگاههای بی پایان او به سینه زنان دیگر و فریادهای "آه ، چه …!" راضی است. او به خود دروغ گفت که عزت نفس او قوی است و رنج نمی برد. و او با اوست چرا او می تواند ناخوشایند باشد؟
او به خودش دروغ گفت که از نوشیدنی اش راضی است. او آزاد است حق نوشیدن دارد. بله ، یک پشته از آنها هر روز. پس چی؟ همگی می نوشند. و او حق دارد. دارد؟ و او همچنان به خود دروغ می گوید که برای او مناسب است ، او پول نوشیدنی و سیگار دارد ، اما نه برای قهوه برای او. و او به نادیده گرفتن الکل خود ادامه خواهد داد.
او به خودش دروغ گفت که از رابطه او با مادرش راضی است. با همسرم. با دوستی که به دلایلی با او برهنه در سونا قدم می زنند.
او به خودش دروغ گفت که چیزی از او نمی خواهد. که نکته اصلی این است که او هست. به هر حال ، دیگران چنین خوشبختی ندارند. و او آن را دارد شما باید در همه چیز مثبت را ببینید. به طور کلی ، یک زن توسعه یافته روحانی باید با شادی و قدردانی ارائه دهد. و فکر نکنم که او برای خودش چیزی می خواهد. و در هیچ موردی نباید عصبانیت ، درد ، نارضایتی را احساس کنید. معنوی نیست.
دروغ گفت ، دروغ گفت ، دروغ گفت …
بنابراین در دروغ گفتن به خود ، 20 سال به طور نامحسوس گذشت و او مرد …
و با مادرم رفت غذا بخورد …
---
ادامه دارد…
---
توصیه شده:
ماسک ها را برمی داریم. چگونه یاد بگیریم که خود را بپذیریم و همیشه همه را راضی نکنیم و خود را بازسازی کنیم
ما آنقدر پر از الگوهای مختلف هستیم ، انتظارات غریبه ها ، غریبه ها باید و باید ، که در این گردباد ارتباط خود را از دست می دهیم. ما وارد مسابقه ابدی می شویم "چگونه همه را راضی کنیم ، لطفاً برای همه خوب باشیم" ، که متوجه نمی شویم چگونه خود را نادیده می گیریم - زندگی واقعی ، واقعی.
وابستگی به هم و وابستگی متقابل. وابستگی متقابل در روابط
چرا یک فرد وابسته در ابتدای رابطه مانند یک فرد وابسته به رفتار رفتار می کند و ویژگی های مشخص خود را نشان می دهد؟ ماهیت این وضعیت چیست؟ شما با شخصی ملاقات می کنید ، او کاملاً در رابطه شما دخیل است و تمام وقت آزاد خود را به او می دهد و خود را کاملاً به او می دهد - جلسات و پیاده روی های مداوم ، مکاتبات شدید در پیام رسان های فوری ، برنامه های مشترک.
همه چیز درد می کند. هیچ چیز کمک نمی کند! یا چرا کار روی خود نتیجه ای نمی دهد
اغلب ، مشتریانی به من مراجعه می کنند که قبلاً تمام روشهای ممکن برای کار با خود را امتحان کرده اند ، کتابهای زیادی خوانده اند ، تمرینات زیادی انجام داده اند و تعداد زیادی از سمینارها شرکت کرده اند. آنها خیلی چیزها را می دانند ، خودشان می توانند به هر روانشناسی بگویند که مشکل آنها چیست و دلایل مشکلات آنها چیست.
نزدیکی و وابستگی به هم. نحوه تشخیص وابستگی متقابل از وابستگی مشترک
اگر من از خودم دفاع نکنم ، چه کسی از من دفاع خواهد کرد؟ اگر من فقط برای خودم هستم ، پس من کی هستم؟ اگر حالا نه، پس کی؟ فرار از آزادی (اریش فروم) وقتی درباره روابط وابسته به هم صحبت می کنند ، تصویری از یک الکلی که همسرش را کتک می زند بلافاصله در سرم ظاهر می شود.
صحبت از گذشته در یک رابطه جدید. یا چگونه به درستی "دروغ" بگوییم تا همه چیز عادلانه باشد
- خوب ، چرا او / آن وقت در مورد آن به من نگفت؟ … - می توانست همه چیز را تغییر دهد. سپس من می توانم / می توانم … و غیره ، در زمینه یک داستان خاص. چه درد صادقانه ای اغلب در چشم یک مشتری در طول جلسه کمین می کند وقتی که او مانند یک سابقه شکسته ، همین س rال بلاغی را تکرار می کند.