2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
این مقاله در مورد تجاوز مردان از طریق مفهوم کهن الگوی جنگجو صحبت می کند. "مرد" برابر با "پرخاشگری" نیست ، اما پرخاشگری بخشی از ساختار مردانه است. بخش مهم و فعال. کاملاً ممکن است با پرخاشگری زنان موازی داشته باشیم ، به عنوان مثال. ما همچنین جنگجو را در ساختار زن می یابیم. انرژی مردانه جنگجو این روزها به دلایل واضح منبع رد بسیاری است. پرخاشگری کنترل نشده باعث ایجاد ترس می شود. تجاوز سرکوب شده و بنابراین غیرقابل کنترل ، نابالغ است. جنگ ، خشونت خانگی ، آزار و اذیت جنسی ، جلوه هایی از انرژی کهن الگویی سایه جنگجو است. از آنجا که پرخاشگری مردان تقریباً از ریشه برداشته می شود و زن حتی بیشتر (مشکل کاملاً وجود دارد)) - به سایه می رود و ، چه بخواهیم و چه نخواهیم: از طریق جنبه های سایه ای کنترل نشده به شکل احساسی خود را نشان می دهد. یا خشونت فیزیکی ، در رابطه با دیگران ، و در رابطه با خودتان.
جنگجو یک شکل غریزی از انرژی است و گریزی از آن وجود ندارد. و در واقع ، او ارزش ملاقات با او و یادگیری نحوه مدیریت او را دارد.
انرژی اجتماعی قابل قبول جنگجو زمانی ظاهر می شود که شرکت ها در پینت بال ، ورزش های شدید ، بازی های استراتژیک که یکدیگر را "می کشند" و غیره برگزار می شود. انرژی جنگجو را نباید با خشم انسان برابر دانست. ما جنگجو را به عنوان یک فرم پرانرژی ، عنصر ساختاری روانشناسی مردانه در نظر می گیریم که ریشه در ژن های ما دارد. بدون انرژی جنگجو ، دفاع از منافع دولت خود و حفظ فرهنگ و هویت ملی غیرممکن است. و همچنین گسترش فرهنگ و جهان بینی امکان پذیر نیست. جنگجو هم در سطح دولت و هم در سطح فرد اتفاق می افتد.
شخصیت جنگجو به طور کامل در شیوه زندگی سامورایی نشان داده شده است. مسیر یک جنگجوی سامورایی یک مسیر توسعه روحی و روانی است.
"پرخاشگری موضعی در رابطه با زندگی است که باعث هیجان ، القای انرژی ، انگیزه ما برای عمل می شود. ما را به سمت موقعیتی توهین آمیز در مورد وظایف و مشکلات زندگی سوق می دهد."
موقعیت سامورایی این است که با استفاده از تمام پتانسیل خود به جنگ بشتابید. در سنت ژاپنی ، تنها یک موقعیت وجود دارد: رویارویی با نبرد. و یک جهت: جلو. جنگجو کارلوس کاستاندا ، به قول دون خوان: او می داند چه می خواهد و می داند چگونه به خواسته خود برسد.
او تفکر استراتژیک روشنی دارد ، قادر است وضعیت را ارزیابی کرده و با "وضعیت موجود" سازگار شود. یک جنگجو می داند چه زمانی قدرت دارد که در نبرد جبهه ای حریف را شکست دهد و چه موقع از استراتژی های جنگی غیر متعارف استفاده کند. جنگجو محدودیت ها و توانایی های خود را می داند ، این تفاوت او با قهرمان است ، که با انرژی نابالغ پسرانه نشان داده می شود و جلو می رود. یک رزمنده ، به لطف وضوح فکر و توجه ، توانایی های خود را واقع بینانه ارزیابی می کند. انعطاف پذیری استراتژی جنگجو در شطرنج ، شمشیربازی و بوکس توسعه می یابد. انعطاف پذیری استراتژی از توانایی تجزیه و تحلیل وضعیت ناشی می شود.
تنها با شناخت و درک اجتناب ناپذیر مرگ می توان بر انرژی جنگجو مسلط شد. جنگجو با دانستن اینکه روزها به پایان رسیده است ، دانش خود را سرکوب نمی کند ، بلکه به اقدامات تغییر مسیر می دهد. رزمندگان سامورایی به گونه ای آموزش دیده اند که گویی مرده اند. هر اقدامی معنی دار است ، هر دعوا مانند آخرین است. انرژی جنگجو انرژی اقدام قاطع است ، جایی که هیچ وقت برای تردید و تعویق برای فردا وجود ندارد. او غرق در زندگی است و هرگز آن را ترک نمی کند. یک رزمنده وقت معنا و مفهوم متداول را ندارد. اقدامات او برای او طبیعت دوم است. آنها بازتابی هستند ، زیرا او آنها را در چارچوب نظم و انضباط جدی مطالعه و تمرین کرده است. علاوه بر پرخاشگری سالم و پذیرش واقعیت مرگ ، آموزش نیز ضروری است - دانش ، مهارت ها ، توانایی هایی که در بازتاب ها کار می کنند.این مهارتها هم شامل مهارتهای جسمانی و هم مهارتهای روانی است که شامل خودتنظیمی و خودکنترلی است.
"برخلاف اقدامات قهرمان ، اقدامات جنگجو هرگز اغراق آمیز نیست ، به خاطر درام نمایشی نیست ؛ جنگجو هرگز برای اطمینان از قدرتمندی خود آنطور که فکر می کند عمل نمی کند. جنگجو هرگز انرژی بیشتری از آنچه واقعا نیاز دارد مصرف نمی کند.."
برای جنگجو ، تجلی تسلط مهم است ، خواه کنترل خود در مشاجره یا خود تنظیم وضعیت عاطفی. او از "ابزار" خود برای اجرای تصمیمات خود استفاده می کند و از آن لذت می برد. جنگجو این توانایی را دارد که درد را تحمل کند ، هم جسمی و هم روانی. تنظیم او: "هیچ نتیجه ای بدون درد وجود ندارد." هدف جنگجو چیزی فراتر از حل مسائل برای راحتی شخصیت او است. این وفاداری و فداکاری است - به یک هدف ، خدا ، یک ایده ، یک ملت. روابط شخصی و الزامات بدن شما ، نفس در پس زمینه محو می شود. یک مثال "معمولی" ایجاد ، پیشرفت در جهت موفقیت پروژه خود است. هرکسی ، صرف نظر از مقیاس: ایجاد یک تجارت موفق ، نوشتن یک مقاله با کیفیت بالا ، کاشت باغ سبزیجات یا بازسازی کامل. هنگامی که ما "نبرد" را می پذیریم ، راحتی و امتیازات معمول را کنار می گذاریم ، موضوع را به پایان می رسانیم ، بدن و ذهن خود را در راه آرام می کنیم و نظم می دهیم ، با انرژی جنگجو در تماس هستیم. در راه ، باید از منافع کسب و کار شما در تماس با عزیزان دفاع کرد ، گاهی اوقات باعث نارضایتی و نارضایتی آنها می شود. اگر با انتخاب آرامش خاطر ، تسلیم چنین تأثیراتی شویم ، ارتباط خود را با این انرژی از دست می دهیم.
داستانی درباره سامورایی وجود دارد که به خانه استادش وابسته شد. استاد کشته شد و سامورایی قول داد که انتقام مرگ استاد را بگیرد. با گذشت زمان ، سامورایی ها قاتل را پیدا کردند. او شمشیر خود را کشید تا مرد را بکشد ، اما او به صورت او تف کرد. سامورایی عقب رفت ، شمشیر را در غلاف خود گذاشت ، برگشت و رفت. چرا؟ او رفت چون از تف در صورت عصبانی بود. اگر او آن مرد را در آن لحظه می کشت ، از روی عصبانیت شخصی بود و نه از سر ارادت به آرمانی که استادش نمایندگی می کرد. قتل یک مرد به دلیل احساسات پرخاشگرانه خود انجام می شد. برای اینکه یک جنگجو باشید ، باید از روی وفاداری و فداکاری عمل کنید. آموزش سامورایی شامل تعدادی تمرین روانشناسی است. یکی از آنها ، وقتی احساس ترس یا ناامیدی می کنید ، می گوید: "کسی می ترسد ، کسی در ناامیدی است" و سپس به او می گوید که باید چه کار کند. این رویکرد برای مدیریت احساسات به شما امکان می دهد موضعی محتاطانه و بدون دخالت بگیرید و م effectiveثرترین تصمیم استراتژیک را انتخاب کنید. فاصله به جنگجو این فرصت را می دهد تا بچرخد. شما باید خود را از دشمن جدا کنید. به صورت نمادین - فاصله گرفتن از تأثیر و عینیت بخشیدن به تأثیر.
انرژی جنگجو ، انرژی تخریب است. انرژی سالم چیزی را که باید از بین برود تا چیزی جدید ، زنده و خلاق پدیدار شود از بین می برد. بسیاری از زندگی یک فرد مدرن در معرض تجدید نظر و تخریب دوره ای است: یک شیوه زندگی نامناسب ، عادات بد ، استبداد ، نگرش های محافظه کارانه قدیمی که باورها را محدود می کند ، ازدواج های ناموفق.
هنگامی که انرژی جنگجو در یک انسان به طور هماهنگ با انرژی پادشاه ترکیب می شود ، او تبدیل به یک فرمانروای باشکوه "پادشاهی" خود می شود. او با وضوح ذهن ، نظم ، نجابت و شجاعت ، همراه با خلاقیت و رویکرد سازنده خلاق مشخص می شود. در ترکیب با کهن الگوی جادوگر ، جنگجو می تواند به بالاترین سطح تسلط در تجارت خود دست یابد ، بر خود و منابع (قابلیت ها) خود کنترل کند. آگاهانه از قدرت خود استفاده کنید و از آن استفاده کنید. با انرژی عاشق ، جنگجو واقعاً مهربان می شود و دشمنان زخمی را پس از جنگ نجات می دهد. بنابراین ، فرصتی برای آشکار کردن ذات واقعاً انسانی خود - دلسوز و احساس اجتماع همه با همه.
من خود را با جنگجو می شناسم ، مرد فرصت زندگی در انواع مختلف جلوه های انسانی را از دست می دهد. همذات پنداری با جنگجو و عدم ارتباط با انرژی های دیگر - کهن الگوها - از یک مرد مدرن یک فرد معتاد به کار می کند که به کار خود پایبند است ، گویی بدون او نخواهد بود. شوهر بی حوصله و خسته کننده که از همسرش به عنوان خانه دار یا اسباب بازی جنسی استفاده می کند.
کهن الگوی جنگجو و تجلی آن در موقعیت مثبت در بالا شرح داده شده است. وقتی مردی سرکوب می کند ، پرخاشگری طبیعی خود را نمی شناسد ، با جنگجوی سایه مواجه می شویم که در قطب های سادیستی و مازوخیستی ظاهر می شود. تجاوز سالم به ظلم تبدیل می شود. ظلم بی تفاوت نیست و ظلم بی تفاوت است. در حقیقت ، دومی از اولین متولد می شود. نمونه ای از اولین وحشیگری نحوه تربیت نازی ها است. توله سگ به نامزدهای سپاه نازی داده شد. آنها آنها را بدون جدایی طولانی مدت تربیت و آموزش دادند. در غیر منتظره ترین لحظه ، به دستور رئیس ، آنها مجبور شدند توله سگ های خود را بدون سایه احساسات بکشند. بنابراین آنها قاتلان ماشینی را از مردم ساخته و آماده تیراندازی کردند و بدون پشیمانی مردم را شکنجه کردند ، که قبلاً با ظلم بی تفاوت نشان داده شده است.
در واقع هر سادیستی مازوخیست ضعیف و ضعیف درونی خود را می کشد.
در جنگجوی سایه ، تمام انرژی منفی قهرمان جمع آوری شد ، و در برابر اصل زنانه برای قدرت فالیک مشروع خود می جنگید. به دنبال از بین بردن همه چیز نرم ، آسیب پذیر ، در خود و در روابط است. جنگجوی مخرب در زندگی ما رخ می دهد هرگاه یک رئیس زیردستان خود را سرکوب و نابود می کند ، هنگامی که شوهر با زن و فرزندان خود بی رحمانه رفتار می کند.
نوع خاصی از شخصیت وجود دارد که از این انرژی به وفور برخوردار است. این یک مورد اختلال شخصیت اجباری است. افراد جبری افراد معتاد به کار هستند که همیشه به خود نه استراحت می دهند و نه زمان. آنها توانایی فوق العاده ای برای تحمل درد دارند ، اغلب آنها می توانند حجم زیادی از کار را انجام دهند. اما احساس اضطراب و ناامیدی عمیق قهرمان توسط موتور خستگی ناپذیر آنها هدایت می شود.
آنها که خود و نیازهای خود را درک نمی کنند ، مانند تانک زندگی می کنند و به همه و همه چیز حمله می کنند. آنها به هرکسی که از استانداردهای بالای خود پیروی نمی کند حمله می کنند ، از خود شروع می کنند. اگر مجبور شوید اعتراف کنید که سلامت جسمی و روحی خود را فدا می کنید ، مراقب خود نیستید ، دیگران را نجات می دهید ، در این صورت توسط جنگجوی سایه در قطب مازوخیست هدایت می شوید. قطب های سادیست و مازوخیست از موضعی به موقعیت دیگر جریان می یابد. مدیری که توسط رئیس واقعی اش ، سادیست ، یا سادیست درونی اش مورد انتقاد قرار می گیرد ، همیشه از کار خود ناراضی است ، دیر در دفتر می ماند ، تعطیلات نمی گذراند ، آخر هفته ها نمی رود ، در خانه تبدیل به ستمگر خود می شود. خانواده
اگر چنین شیوه زندگی مازوخیستی راهی در تجاوز پرخاشگری پیدا نمی کند ، دیر یا زود با اختلال روانی و بستری در بیمارستان به پایان می رسد. سادیست داخلی او را زنده می خورد
"هر گونه فعالیتی که فرد را تحت فشار قرار دهد تا به نتایج بهتری برسد ، ما را در برابر سیستم سایه جنگجو آسیب پذیر می کند. اگر در ساختار درونی خود به اندازه کافی محافظت نشده باشیم ، برای تقویت اعتماد به نفس خود به موفقیت هایی در دنیای بیرون متکی خواهیم بود. و از آنجا که نیاز به چنین تقویتی بسیار زیاد است ، رفتار ما اجباری خواهد بود. مردی که به "رفاه" وسواس پیدا می کند ، دیگر موفق نیست. او مأیوسانه سعی می کند مازوخیست را در خود سرکوب کند ، علیرغم این واقعیت که او قبلاً رفتار مازوخیستی و خودپرستی نشان می دهد."
مازوخیست یک "پسر شلاق" وحشت زده است که پشت نقاب یک سادیست عصبانی پنهان می شود. مازوخیست فردی است که انرژی جنگجو را به دیگران منتقل می کند و خود را ناتوان و درمانده می پندارد. چنین فردی قادر نیست از خود در برابر دیگری و در مقابل خود دفاع کند ، در حالی که سلامت روانی و جسمی خود را حفظ می کند.او محدودیت صبر خود را احساس نمی کند ، بنابراین می تواند ، تا زمان خستگی روحی ، در رابطه ای باشد که او را از بین می برد ، خواه شغل باشد ، هم دوست باشد ، یا همسر. مازوخیست با سرسختی به جستجوی "شیر از بز" ادامه می دهد و از حقایق رایج "شما باید بتوانید به موقع متوقف شوید" یا "یک تجارت بی سود را به موقع متوقف کنید" چشم پوشی می کند.
به طور خلاصه ،
مردی که تحت سلطه جنگجوی سایه است ، می تواند این وسواس را در حالت فعال (سوء استفاده کننده ، سادیست) یا به شکل غیرفعال (مازوخیست روانشناختی) تجربه کند. علاوه بر این ، هنگامی که یک شکل در جهان خارج ظاهر می شود ، شکل دیگر به جهان درونی هدایت می شود.
تسخیر شده توسط جنگجوی سایه ، هم دیگران و هم خود را قلدری می کند ، بیشتر از انجام برنامه ریزی و رویاها می کند. در قلب بلاتکلیفی او توانایی ضعیفی در تحمل درد ، از نظر جسمی و روانی ، وجود دارد که برای دستیابی به هر هدف ارزشمند ضروری است. اجتناب از رویارویی مستقیم به چنین شخصی این فرصت را نمی دهد که گام های لازم را برداشته و در برابر شکست ها و شکست ها مقاومت کند.
تسلط بر انرژی کهن الگوی جنگجو فرد را قادر می سازد تا به چیزی بیشتر از سود شخصی همزمان ، پرانرژی ، مصمم ، پیگیر و وفادار باشد. تسلط بر انرژی جنگجو احساس بیگانگی خاصی است و در عین حال فرصتی برای تجربه دوستی ، شفقت ، قدردانی و بهره وری از اقدامات آنها است. یک تجارت هم برای خود و هم برای دیگران وجود دارد. هدف اقدامات جنگجو با هدف ایجاد چیزی جدید ، عادلانه و رایگان خواهد بود.
این مقاله بر اساس کتاب "پادشاه جنگجو" نوشته شده است. شعبده باز عاشق نگاهی جدید به کهن الگوهای یک مرد بالغ ". رابرت مور و داگلاس ژیلت
توصیه شده:
درباره مازوخیست ها ، معتادان و عشق به خود
برای یک مازوخیست بسیار مهم است که چنین مواردی را برای روابط انتخاب کند تا او (او) غیرقابل دسترسی باشد ، بنابراین مشکلات ایجاد می شود - "ما نمی توانیم با هم باشیم!" وضعیت … خوب و امثال آن ، رنج بردن … مازوخیست نیازی به رابطه ندارد - برای اینکه آسان ، ساده و قابل درک باشد.
سادیست داخلی. با او چه باید کرد؟
در درون هر یک از ما سادیست و متجاوز درونی وجود دارد (او همچنین منتقد درونی ، شکارچی روح است). این یک تصویر جمعی از همه بزرگسالانی است که در دوران کودکی ما را احاطه کرده بودند ، از مادر گرفته تا معلمان در مدرسه. همه آنها به طبیعت طبیعی ما ، تجلیات طبیعی ما ، خودانگیختگی و عشق به آزادی ما تجاوز کردند تا ما را به آنچه که می خواستند تبدیل کنند ، تا ما را به موجوداتی با اراده ضعیف و راحت برای خود و جامعه تبدیل کنند.
قرارداد با درد - پیروزی یک مازوخیست
ایده روزانه مازوخیسم بر اساس این کلیشه است که "مازوخیست افرادی هستند که از درد لذت می برند". این اشتباه است. هیچ کس از درد لذت نمی برد! مازوخیسم مجموعه ای از دفاع های روانی خاص است. راه های زندگی بلکه برای زنده ماندن در محیطی که فرد با آن سازگار می شود ، مازوخیست می شود و با درد مذاکره می کند.
جنسی شدن خشونت توسط یک فرد مازوخیست
من به تجزیه و تحلیل وضعیتی که چندی پیش در اوفا رخ داد ، باز می گردم ، که در آن سه مأمور پلیس در حال مستی تجاوز گروهی به بازجویی را انجام دادند. این که آیا این خشونت بوده است یا تحریک آمیز است ، توسط متخصصان تحقیق تعیین می شود. واقعیت این است که افسران پلیس خود را با آشکار کردن ضعف در رابطه جنسی گروهی ، که مبنای سادومازوخیستی دارد ، بی اعتبار کردند.
تفاوت بین مازوخیست و سایر شخصیت ها چیست؟
شخصیت مازوخیستی چه تفاوتی با افسردگی ، اسکیزوئید و پارانوئید دارد؟ بر خلاف نوع رفتار اسکیزوئید ، افرادی که دارای شخصیت مازوخیستی و افسردگی هستند بیشتر بر روابط متمرکز هستند ، آنها قطعاً برای ارتباط عاطفی به یک شیء دلبستگی نیاز دارند. برعکس ، افراد از نوع شخصیت اسکیزوئید به درون خود ، به دنیای تنهایی خود ، به خیال پردازی های خود کنار می روند.