انحصار جنسی یا اینکه چرا خیانت بسیار آسیب می زند

فهرست مطالب:

تصویری: انحصار جنسی یا اینکه چرا خیانت بسیار آسیب می زند

تصویری: انحصار جنسی یا اینکه چرا خیانت بسیار آسیب می زند
تصویری: شوهر خیانتکارم به مادرم هم پیشنهاد رابطه جنسی داده!!! 2024, ممکن است
انحصار جنسی یا اینکه چرا خیانت بسیار آسیب می زند
انحصار جنسی یا اینکه چرا خیانت بسیار آسیب می زند
Anonim

ناتالیا اولیفیروویچ

روانشناس ، درمانگر خانواده ، درمانگر گشتالت

معلوم شد که آنها یک ازدواج باز دارند. ("البته ، به پیشنهاد یک شوهر خوش تیپ ،" فکری به ذهنم خطور کرد). با تعجب من ، آغازگر رابطه آشکار ، همسرم بود. در جفت آنها ، او از نظر جنسی فعال بود ، سیری ناپذیر ، تشنه ماجراجویی و اشتیاق بود. شوهرش ، متخصص فنی ، با شعار "اگر لاپولا خوب بود" زندگی می کرد. یک سال و نیم یکبار ، او با مرد جدیدی ملاقات کرد ، رابطه خود را آغاز کرد ، تمام دوره گل نبات و رابطه جنسی پرشور را گذراند - که به طور مفصل در مورد شوهرش گفت. اما اشتیاق محو شد ، خسته کننده شد - و او به زیبایی معشوق خود را ترک کرد ، و اشاره به عدم تمایل خود به آسیب رساندن به نیمه دیگر خود داشت.

شوهر زندگی می کرد ، کار می کرد ، همسرش را دوست داشت و با همه خواسته ها و هوس ها قبول می کرد. او در طول سالهای ازدواجش هرگز او را سرزنش نکرده بود. اما یک روز ، سه سال قبل از وقایع شرح داده شده ، او یک ماه کامل به یک سفر کاری رفت. و یک هفته بعد با همسرم تماس گرفتم و برای اولین بار گفتم که می خواهد از یک ازدواج آزاد استفاده کند.

همسر بسیار خوشحال شد و گفت - البته ، سوالی نیست! صبح با او تماس گرفت و خشک گفت که همه چیز بسیار خوب است و چیز خاصی برای گفتن وجود ندارد. او شیرین خندید ، س questionsالاتی پرسید - "چطور است" ، "چه کسی بهتر است" ، "و چهره اش چگونه است" - و پاسخ های خسارت آمیزی بسیار محتاطانه دریافت کرد. و بعد از نیم ساعت او را پوشاندند … او شروع به نمایندگی از این زن کرد. بهش فکر کن خود را با یک رقیب خیالی مقایسه کنید. هرچه بیشتر فکر می کرد ، غریبه مرموز زیباتر می شد و ظاهری رنگ پریده تر ، خسته کننده تر و معمولی تر داشت … تا عصر همه چیز واقعاً بد شد. او از او خواست تا برایش عکس بفرستد ، در مورد او بگوید ، پیوندی به مشخصات او در شبکه های اجتماعی بدهد. او در وحشت بود.

پس از بازگشت شوهرم از یک سفر کاری ، شدت آن کاهش نیافت. برعکس ، او جزئیات بیشتر و بیشتری می خواست. شوهر از این استرس خسته شده است. شش ماه بعد ، او به اگزما مبتلا شد - همانطور که پزشکان گفتند ، در پس زمینه استرس. او 25 کیلوگرم وزن اضافه کرد. مراقبت از خودش را متوقف کرد. او با یک فکر وسواس پیدا کرد.

آیا می دانید کدام یک؟

او مرا دوست ندارد!

و این زوج زمانی زیبا و در حال حاضر فرسوده مقابل من نشسته بودند. شوهر گریه کرد و پرسید: "من چه اشتباهی کردم؟ چرا مرا تنبیه می کنی؟" و همسرم نیز گریه کرد و یک عبارت را تکرار کرد: "من نمی دانستم که اینقدر درد می کند … اینقدر دیوانه کننده درد می کند …"

شوهرم آسیبی ندید. کاملاً گوشه گیر و دور ، او انگیزه های احساسی ظریف را نمی فهمید ، شعر نمی خواند ، در 8 مارس کیک نمی پخت. او پول درآورد ، خانه ای ساخت ، اتومبیل هایش را به او داد و "هوی و هوس های کوچک" را در پاسخ به حداقل رساندن الزامات غیرممکن برای او مجاز دانست - ارتباطات زیاد ، اشتیاق فراوان ، رابطه جنسی زنده با تحقق خیالات دیوانه وار … اما او هیچ ایده ای نداشت که این توافق نامه یک طرفه عمل می کند. و حالا ، سه سال بعد ، او به تکرار ادامه داد: "دوستت دارم" ، و او ، به حرفهایش گوش نداد ، به من نگاه کرد و پرسید: "آیا ممکن است من را اینطور دوست داشته باشی؟ یک زن چاق؟ یک بیمار؟ او مرا فریب می دهد ، وگرنه هرگز به زن دیگری نگاه نمی کرد."

اعتراف می کنم خیلی گیج شده بودم. حتی پاسخ به س "ال "از کار ما چه انتظاری دارید" متفاوت بود. او می خواست آرامش داشته باشد و اینقدر دردناک نباشد. او می خواست همه چیز یکسان باشد.

اما مانند گذشته ، پس از خیانت اتفاق نمی افتد. هرگز. زیرا بعد از تقلب ، همیشه رابطه ای را از ابتدا ایجاد می کنید. از نقطه جدیدی. حتی اگر به نظر شما برسد که "همه چیز را بخشیده اید" ، "این اتفاق می افتد" ، "همه در حال تغییر هستند". حتی اگر ازدواج علنی دارید و به نوعی خیانت را کنترل می کنید ، زیرا قانونی است ، در این مرحله نمی توانید بی تفاوت بمانید. از آنجا که خیانت حذف انرژی از زوجین است ، این نازک شدن ارتباط است ، این شکستن نخ هایی است که شما را گره زده است.

با وجود تلاش من ، این زوج بدون شنیدن حرف یکدیگر رفتند. به نظر می رسد زخم همسرم 3 سال است که با زخم التیام نیافته است.و اگرچه عقل سلیم گفت "اما خودت!" ، اما هیچ چیز در این جفت کار نکرد. هیچ چیزی. توضیحات من نیست بدون همدلی. بدون درک. شش ماه بعد ، شرکت کننده ای که آنها را برای من فرستاد به من گفت که همسرم درخواست طلاق داده است. همسر از رفتن به درمان شخصی امتناع کرد. او به سادگی در اندوه خود محصور شده بود. او اجازه نداد کسی داخل شود.

تقلب به عنوان نقض منحصر به فرد بودن

چرا؟ چرا این اتفاق افتاده و در حال رخ دادن است؟ چرا تقلب در روابط نزدیک همچنان آسیب زا ، فلج کننده و بی نظم است؟

پاسخ ساده است. همه ما می خواهیم منحصر به فرد کسی باشیم. برای مامان. برای بابا برای دختری از مهد کودک برای اولین معلم برای یک دوست. برای معشوق.

اما تقریباً همیشه یک سوم در دیاد ظاهر می شود - برادر یا خواهر ، پسر یا دختر دیگر ، مرد یا زن دیگر … و ما تمام زندگی خود را می خواهیم ، ما می خواهیم ، ما در چیزی منحصر به فرد یا منحصر به فرد هستیم - و به همین دلیل ما کارهای زیادی انجام می دهیم. ما رفتار خوبی داریم. خوب درس می خوانیم. ما سعی می کنیم پول دربیاوریم ، بورشت بپزیم ، دو سر باز کنیم ، وزن کم کنیم ، شیک لباس بپوشیم - فقط برای این که طرد نشویم ، رها نشویم ، در تنهایی تلخ و ناامید کننده رها نشویم.

درد طرد شدن توسط همه تجربه شد - مشهور و بی ریشه ، ثروتمند و فقیر ، جوان و نه چندان. دقیقاً چگونه مارینا تسوتایوا به این نکته اشاره کرد:

دیروز به چشمانم نگاه کردم

و اکنون - همه چیز به صورت جانبی به نظر می رسد!

دیروز من جلوی پرندگان نشستم ، -

همه لارک های امروز کلاغ هستند!

من احمقم و تو باهوش

زنده ، و من مات و مبهوت هستم.

آه ، فریاد زنان تمام دوران:

"عزیزم ، من با تو چه کردم؟!"

… از صندلی خواهم پرسید ، از تخت خواهم پرسید:

"برای چه ، برای چه چیزی تحمل می کنم و رنج می برم؟"

بوسید - به چرخ:

دیگری را ببوس ، - آنها پاسخ می دهند …

به محض اینکه بر کسی ترجیح داده شدیم ، با این واقعیت روبرو می شویم که قسمتی از I خود را از دست می دهیم. آن قسمتی که دقیقاً در این روابط بوجود آمد و توسعه یافت. چیزی که ما به عنوان یک زوج در حال ساخت آن بودیم. آنچه در نتیجه تبادلات متعدد گرما ، لطافت ، تمایلات جنسی ، اشتیاق بین ما بوجود آمد ، تأیید اینکه دیگری مهم ، معنی دار ، دوست داشتنی است.

اغلب ، مشتری فریب خورده احساس خرابی می کند. گویی بخشی از روح او ، اعتماد او به مردم و جهان ، ساده لوحی او با خیانت از بین رفت.

جالب است که "خیانت" دو معنی دارد. "وفادار بودن" به معنی وفادار بودن است. و "خیانت" زمانی است که شخصی به شما خیانت کرده است. دو کلمه معانی متفاوتی دارند. خیانت دارای زمینه گسترده ای است و همیشه با ناامیدی ، نقض وفاداری ، کوتاهی در تعهدات همراه است. این جهان را که توسط ماهها و سالها رابطه ایجاد شده است ، نابود می کند. زخم های عمیقی وارد می کند که گاهی اوقات بهبود نمی یابد.

تقلب واقعی و فانتزی

ما در دنیایی از خیانت بالقوه هر ساعت ، هر دقیقه ، هر ثانیه زندگی می کنیم. اتو کرنبرگ استدلال می کند که "به طور بالقوه شش نفر در یک تخت در فانتزی وجود دارند: خود زوج ، رقبای ادیپی ناخودآگاه مربوطه و آرمانهای ادیپی ناخودآگاه آنها". یعنی ، حتی وقتی به نظر می رسد که شما فقط دو سال دارید ، هیچ وجود ندارد ، نه ، و سپس دختری زیبا و واقع بینانه چشمک می زند که البته شریک زندگی شما می تواند شما را عوض کند ، در این صورت دیگری مرد ایده آلی است که با او قطعاً بهتر از یک شریک است. اما بین تخیل و واقعیت تفاوت وجود دارد - و کسی ، با درک اینکه مردان و زنان دیگری در جهان وجود دارد ، به شریک خود وفادار می ماند ، و کسی نمی …

من یک نقل قول دیگر از اتو کرنبرگ می آورم: "به سوالات ابدی" زن چه می خواهد؟ "و" مرد چه می خواهد؟ "زنان زنان ، به دلیل تغییر اجتناب ناپذیر شیء اصلی ، می خواهند مرد با هم ترکیب شود. نقش های پدری و مادری ، و می خواهند در او یک پدر ، یک پسر کوچک ، یک برادر دوقلوی و یک مرد جنسی بزرگسال را ببینند.در مراحل مختلف ، زنان و مردان ممکن است تمایل به بازی روابط همجنسگرایانه یا تغییر نقش جنسی در تلاش برای غلبه بر مرزهای بین جنسیتها داشته باشند ، که ناگزیر رضایت خودشیفته در صمیمیت جنسی را محدود می کند - میل پرشور برای آمیختن کامل عشق با عناصر ادیپ و قبل از ادیپ. که هرگز قابل تجسم نیستند. "بنابراین ، یک زن و شوهر می توانند ناخودآگاه از حمله شخص سوم حمایت کنند که ایده آل را برای یکی و رقیب برای دیگری حداکثر تجسم می دهد. درهم آمیختن پیچیده انگیزه های ناخودآگاه و تمایلات ، امکان شناسایی های مختلف زندگی زوجین را نابود و غنی می کند. بنابراین ، درد خیانت همچنین می تواند با لذت تشخیص هویت یک شریک خیانتکار که دارای یک هم جنس به عنوان یک رقیب است ، همراه باشد. آیا آنچه را که اتفاق می افتد نقاشی نکنید. در این وضعیت ، امکان شناسایی با رقیب / رقیب شما ، که شریک شما انتخاب می کند ، وجود دارد ، تجربه پیروزی در ارتباط با این واقعیت که شما بر دیگری ترجیح داده اید. احساسات ، هویت ها و تخیلات کاملاً متفاوتی می توانند همزمان وجود داشته باشند.

احساسات هنگام تقلب

اما مهم نیست که چگونه منطقی عمل کنیم ، مهم نیست که چگونه از خود دفاع کنیم - آنها می گویند ، من اهمیتی نمی دهم ، یا "ما توافق کردیم" ، یا "من همه چیز را می دانم" ، خیانت همیشه نقض قرارداد عشق است. مهم نیست امضا شده یا نه. اما وقتی این نقض آشکار می شود ، شریک فریب خورده طیف وسیعی از احساسات را تجربه می کند. او می تواند:

1. خیلی عصبانی شوید ، عصبانی شوید در تلاش برای محافظت و دفاع از فضای خود ، روابط خود. جلسات احتمالی با رقیب ، تماس ، پیام کوتاه ، آمدن به محل کار و اقدامات مخرب مختلف. به خاطر دارم که چگونه یک خانم باهوش ، با خیانت شوهرك هلمز ، با خیانت شوهرش آشنا شده بود ، رقیب خود را تشخیص داد و به خانه او آمد. هنگامی که او در را باز نکرد ، یک همسر شایسته و خویشتن دار فرش در را با فندک آتش زد ، شروع به فریاد زدن کرد که چنین (… زبان ناپسند …) را خواهد سوزاند. رقیب در را باز کرد و قهرمان موهای او را گرفت ، او را به داخل آپارتمان کشاند و او را کتک زد. در نتیجه ، شوهر به هر حال رفت ، زن نمی تواند انگیزه خود را توضیح دهد ، اما در مورد او با لذت قابل مشاهده صحبت کرد.

2. آزرده ، ناراحت ، درد روانی شدید را تجربه کنید. گاهی اوقات ، از این درد ، طرف فریب خورده می تواند از نظر جسمی بیمار شود. ما خط دفاعی دو مرحله ای میچرلیچ را به خاطر داریم. در ابتدای بحران ، اولین خط دفاعی روشن می شود و فرد سعی می کند با کمک ابزارهای منحصر به فرد روانی در سطح روانی - اجتماعی کنار بیاید: با کمک تعامل اجتماعی معمولی ، ارتباط ، گفتگو ، توضیح. سپس با کمک مکانیسم های محافظتی ؛ بیشتر - با کمک رشد شخصیت روان رنجور. اگر خط دفاعی اول کار نمی کند و نمی توان با وسایل روانی کنار آمد ، دفاع از رده دوم فعال می شود - جسم سازی. اتو کرنبرگ سطح سوم و سوم حفاظت را تشخیص می دهد - ایجاد علائم روان پریشی. هرکسی به شیوه خود کنار می آید: کسی فقط سعی می کند مذاکره کند ، کسی جسمی است و شخصی واقعاً دچار روان پریشی می شود.

3. احساس گناه کنید: "بنابراین مشکلی با من وجود دارد" ، "بنابراین من اشتباهی انجام دادم." این اتهام به خود ، تجاوز خودکار ، تلاشی برای تغییر بردار خشم عادلانه به طرف مقابل است ، از او به خودتان. این به شما امکان می دهد شریک زندگی خود را نجات دهید ، او را از خشم مخرب خود نجات دهید و رابطه را حفظ کنید.

4. شرم سوزان را تجربه کنید: "آنها به من خیانت می کنند - من برای همه تبدیل به مضحکه خواهم شد ، آنچه مردم فکر می کنند." خجالت اغلب به این واقعیت منجر می شود که شخص سعی می کند آنچه را که اتفاق می افتد پنهان کند ، "در ملاء عام ملحفه کثیف نمی کند" ، یک خانواده را مخفی نگه می دارد و به تنهایی رنج می برد.اغلب مردم پس از خیانت ، از ترس از تبلیغات ، شرم ، اتهامات خود را از ارتباط جدا می کنند.

5. دلسرد شوید در شریک زندگی و به طور کلی در رابطه: "ارزش تلاش را ندارد - دیر یا زود ، همه چیز خراب می شود."

ما می دانیم که همه احساسات عینیت یافته اند ، یعنی به یک شیء - زنده یا فوت شده ، واقعی یا مجازی - هدایت می شوند. و احساس تقلب را می توان به سه مورد - خود ، شریک و رقیب / رقیب - خطاب کرد. و هنگامی که خیانت رخ می دهد ، همه این احساسات تحقق می یابد ، و مهم است که آنها را درک کنیم تا چوب شکسته نشود.

شریک خیانت کننده انواع احساسات و تجربیات را نیز تجربه می کند. علاوه بر هیجان ، ترس ، شرم ، او می تواند درد ، ناراحتی ، ناامیدی را تجربه کند و با شریک فریب خورده خود همذات پنداری کند.

رابطه خوب به عنوان یک زوج

ایجاد روابط در یک زن و شوهر دشوار است. برای شکل گیری آنها ، تعدادی از شرایط باید رعایت شود.

1. انتخاب فردی مناسب که با ارزشها ، آرمانها ، آرزوها مطابقت داشته باشد.

2. تمایل به ایجاد و توسعه روابط عمیق و بلند مدت ، با مسئولیت پذیری.

3. توسعه صمیمیت ، صمیمیت ، از جمله شکل گیری مرزهای یک زن و شوهر ، قادر به "عبور نکردن" از انگیزه های تهاجمی و مخرب سیستم ها و گروه های اطراف (خانواده های والدین و جامعه به طور کلی) با هدف از بین بردن آن.

4. توانایی مقاومت در برابر سرخوردگی ناشی از ایده آل سازی اولیه شریک زندگی و درگیری های واقعی در زوجین ، هم به دلیل روابط اولیه آنها با والدین و هم به دلیل تفاوت دیدگاه ها در زمینه های مختلف ، از جمله جنسی ، ایجاد می شود.

5. وجود یک رابطه جنسی که در آن تعارضات جنسی موجود بین خواسته ها و خواسته های ناخودآگاه و توانایی های واقعی شرکا قابل حل است.

اگر یک زن و شوهر سالها در رابطه بوده اند ، صمیمیت در روابط جنسی به دلیل فعال شدن برخی سناریوهای ناخودآگاه یا تقویت می شود یا شکسته می شود. اتو کرنبرگ می نویسد که چنین سناریوهایی مبتنی بر رفتار تجزیه ای هستند و به دلیل این واقعیت که خواسته ها با ترس در آنها آمیخته است بسیار خاص هستند. شرکا می توانند چنین سناریوهایی را اجرا کنند ، و اگر پرخاشگری بیشتر از عشق باشد ، رابطه عشقی از بین می رود ، حتی اگر زن و شوهر سعی کنند در برابر انگیزه های مخرب مقاومت کنند.

فیلم ماه تلخ رومان پولانسکی (1992) داستان یک زن و شوهر ، اسکار و میمی را روایت می کند. آنها در اتوبوس ملاقات کردند ، 20 سال تفاوت بین آنها وجود دارد ، اما شور همه مرزها و مرزها را پاک می کند. اما با گذشت زمان ، رابطه عاشقانه آنها از شور و شوق شدید به یک اتحادیه معمولی خسته کننده تبدیل می شود. اسکار شروع به فاصله گرفتن از میمی و جستجوی احساسات جدید می کند ، در حالی که میمی سعی می کند او را حفظ کند. اسکار به طرز ظریفی میمی را تحقیر می کند ، به او خیانت می کند ، او را مجبور به سقط می کند و پس از آن دختر عقیم می شود. سرانجام ، اسکار میمی را فریب می دهد تا راهی کشور دیگری شود. دو سال بعد ، او تصادف می کند و در بیمارستان بستری است. میمی به سراغ او می آید و با استفاده از وضعیت درمانده او ، معشوق سابق خود را از تخت بیرون می اندازد. اسکار به شدت مجروح می شود و پس از آن فلج می شود. میمی شروع به مراقبت از او می کند و اسکار را در موقعیت وابستگی کامل قرار می دهد.

در یک زن و شوهر ، یک رابطه سادو-ماسو شکل می گیرد ، که در آن میمی به طرز وحشیانه ای از اسکار انتقام می گیرد: او با معشوق سیاه پوست خود در فاصله گوش اسکار رابطه دارد ، مدام در مهمانی ها وقت می گذراند و یا دیر شب یا در خانه به خانه برمی گردد. صبح. میمی برای تولد اسکار یک اسلحه پر شده به اسکار می دهد و اشاره می کند که زمان آن رسیده است که به خودش شلیک کند. در عین حال ، این زوج در کنار هم نگه داشته می شوند و حتی رابطه خود را رسمی می کنند. آنها زن و شوهر می شوند ، اگرچه عشق آنها مدتهاست تحت تأثیر انگیزه های تهاجمی و مخرب از بین رفته است.

در کشتی ، اسکار و میمی با چند زن انگلیسی ملاقات می کنند که احساسات خود را از دست داده اند - نایجل و فیونا. میمی آنها را در بازی خود درگیر می کند.او نیگل را دعوت می کند تا معشوقه اش شود ، سپس او را نپذیرفته و یک شب عاشقانه را با همسرش فیونا سپری می کند. در پایان فیلم ، اسکار میمی و خودش را با تپانچه ای که اهدا کرده است می کشد.

چه باید کرد

کار با یک زن و شوهر در شرایط خیانت شامل موارد زیر است:

1. افشای ایده در مورد وضعیت فعلی در هر یک از همسران. مهم این است که همه صحبت کنند و شنیده شوند. نظرات همسران می تواند کاملاً متفاوت باشد ، بنابراین در این مرحله تمرکز توجه همسران فقط بر حقایق مهم است.

2. شرح وضعیت خیانت با عمق و با جزئیات مورد نیاز شرکا. درمانگر باید بداند که هر یک از شرکت کنندگان در درمان چه می خواهند: رابطه زناشویی را ترمیم یا پایان دهد. اگر زوجی برای احیای رابطه خود آمدند ، مهم است که درمانگر بفهمد:

3. توضیح اینکه چگونه هر یک از همسران این رویداد را تجربه می کنند ، چه احساسات و عواطفی را برمی انگیزد. در این مرحله ، شما باید به شرکا این فرصت را بدهید تا ضمن اجتناب از توهین ها و اتهامات متقابل ، ادعاها و شکایات خود را به یکدیگر بگویند. می توانید از آنها دعوت کنید تا از تکنیک اظهارات خود استفاده کنند و توجه خود را بر احساسات خود متمرکز کنند ، به عنوان مثال: "وقتی متوجه خیانت شدم ، احساس حقارت و توهین کردم. به نظر می رسید که همه اطرافیان من قبلاً از این موضوع مطلع بوده اند. من گریه کردم … و بر شوهرش فریاد کشید … ". این مهم است که درمانگر دارای مهارت های بازتاب همدلی ، تأیید همدلی ، تجدید نظر در رفتار هر یک از طرفین از طریق نظریه دلبستگی باشد. درمانگر از احساسات ثانویه به احساسات اولیه می رود و به زوج کمک می کند تا نیاز به صمیمیت ، عشق و قابلیت اطمینان شریک زندگی را درک کنند.

4. کمک به همسران برای آگاهی از نحوه مشارکت در چرخه مخرب تعامل. شرح دنباله های حلقوی (دایره ای) در تعامل به شما امکان می دهد از جستجوی "درست" و "غلط" دور شوید.

تقلب مشخصه عدم تعادل در سیستم خانواده است. مردم نیاز به تعادل جنبه های مثبت زندگی خانوادگی از طریق مراقبت متقابل ، حمایت ، عشق دارند. اما همین نیاز در شرایط آسیب ، آسیب ، فریب یا خیانت وجود دارد.

وقتی تغییری رخ می دهد ، سیستم دچار عدم تعادل می شود و برای بازگرداندن تعادل ، هم قربانی و هم مجرم باید رنج ببرند و چیزی را از دست بدهند. قربانی غالباً کینه توز و عصبانی است ، وسواس برنامه های انتقام جویی و غیره را دارد. با این حال ، "ایجاد تعادل" در سیستم با خیانت تلافی جویانه راه خوبی برای خروج از موقعیت نیست. "بخشش" شخص گناهکار نیز راه بدی است ، زیرا در سنت مسیحی خداوند می بخشد. بنابراین ، یک شریک با "بخشش" خود می تواند عدم تعادل جدیدی در سیستم ایجاد کند و منجر به یادآوری منظم در کوچکترین گناهان شود که "شما آمرزیده شده اید ، و شما …". "عدم بخشش" شریک منجر به این واقعیت می شود که عشق بین همسران می میرد و آنها درد بیشتری برای یکدیگر ایجاد می کنند. بنابراین ، اگر همسران بخواهند در کنار هم بمانند ، برای حفظ رابطه هم پرخاشگری و هم سخاوت لازم است. تجاوز شامل این واقعیت است که قربانی باید به خاطر خیانت و سخاوت ، غرامت دریافت کند - به این دلیل که شریک مجرم آسیب کمتری نسبت به قربانی وارد کند.

این ایده در روان درمانی سیستمیک-پدیدارشناسانه به تفصیل مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد: "… پس از جنایت ، قربانی به ندرت بدون سلاح است. حق عصبانی شدن با دیگری" (G. Weber، 2007، p. 24).

5. همراهی شرکا در تصمیم گیری در مورد امکان حفظ رابطه و در صورت تمایل به نابودی خانواده ، کمک به انعقاد قرارداد زناشویی جدید.

اگر همسران تصمیم به ماندن در کنار هم دارند ، لازم است در مورد چه غرامت شریک فریب خورده بحث شود.به عنوان مثال ، این می تواند گزینه ای برای ترک یک سرگرمی یا مشارکت در امور خانواده ، خرید چیزی ، توزیع مجدد مسئولیت های خانوادگی برای یک دوره خاص باشد.

مثال. همسر 3 سال در مرخصی زایمان بود. او کاملاً مشغول خانه و کودک بود. با رفتن به محل کار متوجه شد که شوهرش با همکارش به او خیانت کرده است. پس از رسوایی و تهدید ، این زوج درخواست کمک کردند. مدتها طول کشید تا واکنش نشان داد ، توضیح داد و آشتی کرد. به عنوان غرامت ، همسر چندین شرط را مطرح کرد. شوهر باید کودک را به باغ می برد ، او را از باغ برمی داشت و به همسرش یک سال و نیم دوره درمان خانواده پرداخت می کرد. توافق حاصل شد و این زوج پس از مدت معینی روابط خوبی را بازیابی کردند.

کار با یک زوج مستلزم مطالعه نسبتاً جدی و عمیقی از تجربیات خیانت و چرخه مخرب تعامل است که منجر به آن شد. بازگرداندن اعتماد یک فرایند طولانی و غیر خطی است که نیاز به "سرمایه گذاری" احساسی قابل توجهی از طرف هر شریک دارد.

عوامل جهانی در احیای روابط در زن و شوهری که خیانت را تجربه کرده اند مutingثر هستند:

آیا عشق ، مورد حمله نفرت زنده خواهد ماند

پاسخ به س Otال اتو کرنبرگ - "آیا عشق ، مورد حمله نفرت ، زنده خواهد ماند؟" متفاوت است. تقلب همچنین مظهر پرخاشگری است ، گاهی ناخودآگاه ، گاهی ناخودآگاه. تقلب عبارت است از تشکیل یک سه گانه ، که شریک سابق از آن مستثنی شده یا در حاشیه به سر می برد. خیانت داستانی درباره خیانت ، رد شدن ، سقوط امیدها ، فریب و درد ، کینه و خشم است.

در هر زوجی که عشق ، اشتیاق ، گرمی ، لطافت وجود دارد ، خشم ، عصبانیت ، عصبانیت نیز وجود دارد - آنچه ما "پرخاشگری" می نامیم. عشق عبارت است از میل به ادغام با دیگری ، تبدیل شدن به یک کل واحد ، فراتر رفتن از محدوده بدن و خود. تجاوز تمایل به دفاع از آزادی ، مستقل و مستقل بودن است. چگونه تعادل این نیروها در یک جفت ایجاد می شود ، چه چیزی در یک زمان یا زمان دیگر ، آیا شرکا قادر خواهند بود بفهمند که دیگری بی نظیر است ، که تمایل به تصاحب او و در عین حال نابود کردن او مطمئناً با این واقعیت است که نمی توان آن را با شخص دیگری جایگزین کرد - این بخشی از بلندگوهای جفت آنها است.

زوج هایی هستند که از خیانت جان سالم به در برده و روابط جدیدی ایجاد کرده اند. رابطه از نقطه جدیدی از مکان جدید. ناامیدی سوگوار شد. بازماندگان درد. کسانی که به گناه خود اعتراف کردند. کینه را تحمل کرد. این زوج ها با هم ماندند.

زوج هایی هستند که در دروغ های مزمن زندگی می کنند. در توهمات. در فریب. زوج هایی که بارها و بارها چرخه مخرب "خیانت - درگیری - آشتی - قسمت رویکرد - فاصله - خیانت" را تجربه می کنند. آنها با هم می مانند زیرا عشق برای آنها همیشه با درد همراه است ، همیشه "در لبه" است ، و برای یکی از زوجین ، هر چیزی - شرم ، عصبانیت ، کینه - هنوز قابل تحمل تر از تنهایی و طرد شدن است.

زوج هایی هستند که سازش کرده اند. چشمهای خود را بر روی زنا می بندند. خود را "پلی آمور" ، "فاخته" ، "زوج هایی با یک رابطه آزاد" می نامند. آنها دلایل خاص خود را دارند ، داستانهای خاص خود ، ارزشهای خود را دارند. آنها تصور کردند که با در نظر گرفتن اینکه وفاداری به طور پیشینی غیرممکن است ، درد را تجربه نکنند و همه کار را کردند تا قلب خود را در زره ای غیرقابل نفوذ برای حسادت قرار دهند.

هر کس این داستان را به شیوه خود تصمیم می گیرد - داستان وفاداری - خیانت در یک رابطه عاشقانه. شاید بشریت به زودی به سطح جدیدی از توسعه برسد ، آن جامعه بسیار ایده آل را بسازد که در آن مردم آزاد و خوشبخت خواهند بود.

اما من مطمئن هستم که حتی در آن صورت کسانی هستند که می خواهند شریک زندگی آنها فقط شریک آنها باشد. به طوری که دستان او به بدن شخص دیگری برخورد نکند. به طوری که لب ها لب های دیگر را نمی بوسند و کلمات لطیف را برای دیگران زمزمه نمی کنند. به طوری که آنها بسیار منحصر به فرد و تکرار نشدنی ، تنها و دوست داشتنی یکدیگر هستند.

زیرا در اعماق مشارکت ما ، همه ما این را می خواهیم.

انحصاری بودن

فهرست منابع مورد استفاده:

1. "دو نوع شادی.روان درمانی سیستم-پدیدارشناختی توسط برت هلینگر "- گونتارد وبر ؛

2. "روابط عشق. هنجار و آسیب شناسی" - اتو اف. کرنبرگ؛

3. اولیفیروویچ ، N. I. اسرار خانوادگی در کار روانشناس: رویکرد تحلیلی سیستم: مونوگراف / N. I. اولیفیروویچ - مینسک: BSPU ، 2015.- 324 ص.

توصیه شده: