چگونه ترسها را دگرگون کنیم

تصویری: چگونه ترسها را دگرگون کنیم

تصویری: چگونه ترسها را دگرگون کنیم
تصویری: تکنیک های غلبه بر ترس در هر شرایطی !!! 2024, ممکن است
چگونه ترسها را دگرگون کنیم
چگونه ترسها را دگرگون کنیم
Anonim

اخیراً ، طی مشورت ، "به طور تصادفی" یک تکنیک جالب را به یاد آوردم. حتی من آن را "تغییر اندیشه" می نامم.

نتیجه این است که هر یک از ما چیزی داریم که از آن می ترسیم. هر حوزه ای از زندگی ما دارای ترس ، ترس و ترس مختص به خود است که مانع ما می شود. علاوه بر این ، چنین عبارتی وجود دارد "آنچه از آن می ترسیم ، آن را به دست می آوریم".

چرا اینطور است؟ چون ما به آن فکر می کنیم. ما دائماً در مورد آنچه می خواهیم از آن اجتناب کنیم "مدیتیشن" می کنیم. و در این فرایند ما خودمان را شناسایی می کنیم ، به طور کلی شناسایی می کنیم ، فقط شبیه کسانی می شویم که نمی خواهیم باشیم یا آنچه را که نمی خواهیم داشته باشیم بدست می آوریم. از طریق ترس ، می توانیم خواسته های خود را درک کنیم. تنها چیزی که لازم است این است که ترس ها را به خواسته ها تبدیل کنیم. ما باید تصاویر و تصاویر را در افکار خود تغییر دهیم و آنها را به طرف دیگر منتقل کنیم.

من ترسهایمان را به 2 دسته تقسیم می کنم: ترسهایی که به شخصیت ، شخصیت مربوط می شوند. و چیزی که به عوامل خارجی مربوط می شود.

دسته اول. می ترسم مثل یکی از بستگانم باشم (من دائماً در مقایسه هستم و نمی خواهم مثل او باشم). یا می ترسم از بد بودن مادر ، همسر عصبی و غیره باشم.

در این مورد ، شما باید درک کنید که ما می خواهیم چه باشیم. وقتی می فهمیم که از خود به عنوان یک فرد / مادر / همسر / دوست / خواهر چه می خواهیم ، یا باید این تصویر را در ذهن خود بگذاریم (من تصویر خودم را می خواهم) ، یا آن را با مثالی از محیط خود تقویت کنیم. و او یاد می گیرد که نه بر ترس خود ، بلکه بر تمایل خود تمرکز کند.

شاید در این مورد ، نوشتن هر آنچه که در خویشاوندان دوست ندارید ، یا اینکه مادر / خواهر / همسر بد شما چیست و نوشتن یک عکس معکوس کمک کند. در مورد یکی از اقوام ، می توانید او را رد کنید زیرا شباهت شما به مدت طولانی بر شما تحمیل شده است و می خواهید به فردیت خود توجه کنید. سپس فقط روی چیزهایی که در خودتان دوست دارید تمرکز کنید و این نسبی را به کلی فراموش کنید. یا نمی خواهید مانند او باشید ، زیرا انتقاد را در آدرس او شنیده اید ، سپس انتقاد را تغییر دهید.

دسته دوم.

  • من به یک شرکت جدید می روم و می ترسم اگر چیزی بگویم مورد تمسخر قرار بگیرم.
  • من یک رهبر جدید دارم ، ما قبلاً با او راه را رد کرده ایم ، می ترسم که با هم کار نکنیم.
  • من یک هفته می روم پیش مرد جوانی ، او کارهای زیادی دارد ، می ترسم که تنها باشم و او به من توجهی نکند.

ما هر روز چنین ترسهای کوچکی داریم.

ما واقعاً چه می خواهیم؟

  • من می خواهم در شرکت جدید پذیرفته شوم ، برای آنها جالب باشد و همچنین موضوعات مشترکی برای گفتگو داشته باشیم که بتوانیم آزادانه و با آرامش در مورد آنها بحث کنیم.
  • من از رهبر تقاضای شناخت دارم. من می خواهم تعامل ما با او مفید و مثمر ثمر باشد و ما تیم خوبی باشیم. من می خواهم او به من به عنوان یک کارمند ، به عنوان یک متخصص در زمینه خود اعتماد کند. من در لحظاتی که نمی توانم مشکل را حل کنم از او کمک می خواهم.
  • من می خواهم بتوانیم نحوه گذراندن روز خود را به اشتراک بگذاریم ، به طوری که او در مورد نحوه گذراندن آن در تعجب باشد تا بتوانیم زمان بیشتری را با هم بگذرانیم.

در حقیقت ، ترس های ما به اندازه خواسته های پشت آنها مهم نیستند. وقتی به خواسته های خود پی می بریم ، این س "ال مطرح می شود "چگونه می توانم آن را بدست آورم". در نگرانی از این موضوع ، ما دیگر بر ترس خود تمرکز نمی کنیم ، دیگر ما را اذیت نمی کند ، و برای ما مهم است که آنچه در پشت آن پنهان شده است - خواسته خود را برآورده کنیم.

خواسته های خود را پنهان نکنید. به آنها فرصت زندگی بدهید.

توصیه شده: