ایده ثابت شد

تصویری: ایده ثابت شد

تصویری: ایده ثابت شد
تصویری: کسب درآمد اینترنتی : درآمد $300 دلاری با تایپ کردن اسم (تایید شده) 2024, ممکن است
ایده ثابت شد
ایده ثابت شد
Anonim

بین یک نوک تیز و حلقه یک خط باریک وجود دارد. البته ، برای دستیابی به نتایج چشمگیر در هر چیزی ، ما نیاز به تمرکز توجه داریم. هرچه تیغه نازک تر باشد ، برش آن تیزتر و م effectiveثرتر است. اما وقتی هر ایده ای کل تصویر جهان را مبهم می کند ، یک شخص شبیه یک موجود پوانکره می شود.

این اصطلاح ، آزمایش فکری ریاضی دان هنری پوانکر در مورد موجودی از جهان دو بعدی را توصیف می کند که به هیچ وجه نمی توان توضیح داد که بعد سوم چیست و از این بعد سوم نیز نمی توان به او دست یافت. شما می توانید هر پاس با دستان خود انجام دهید ، روی شکافی مستقیم از یک حمله هوایی بنشینید ، آتش بازی را درست در جلوی بینی او منفجر کنید ، اما او به سادگی جایی برای فکر کردن در چنین دسته ای در ذهن ندارد.

من نمی دانم طرح فیلم "قدرت اندیشه" درباره اولین کشتی های اروپایی در سواحل آمریکا درست است یا تخیلی است ، اما به هر حال تصویر زیبا است. این می گوید که سرخپوستان به سادگی قادر به مشاهده کشتی ها در افق نبودند ، زیرا چنین پدیده ای در تصویر آنها از جهان وجود نداشت - و مغز به سادگی درک نمی کرد. به این توهم منفی گفته می شود - هنگامی که فرد آنچه را که هست نمی بیند. به عنوان مثال ، اغلب مردان در یخچال توهم منفی می زنند - این روغن درست در جلوی بینی آنها قرار دارد ، اما تا زمانی که همسر نیاید و آن را نشان ندهد ، به نظر نمی رسد که روغن برای آنها وجود داشته باشد. این امر به این دلیل است که در طول تکامل ، مردان بصیرت طبیعی ایجاد کردند - لازم بود یک ماموت را شکار کرده ، آن را ردیابی کرده ، از راه دور نگریسته ، اما به زیر بینی نگاه نکنند. به همین ترتیب ، هندی ها - مغز آنها به سادگی ، آنها می گویند ، کشتی ها را نمی بینند. شمن ، که پیشرفته ترین بود ، متوجه امواج غیر معمول در سطح دریا شد و در تلاش برای درک ماهیت آنها ، شروع به دیدن طرح های جدید غیر معمول کرد. و سپس او در حال حاضر - از ذهن به ذهن - این دانش جدید را به همه هم قبیله های دیگر خود منتقل کرد.

31
31

کلیشه های تفکر برای راحتی وجود دارد. اینها چنین طرح های اثبات شده ، الگوهایی برای استفاده سریع هستند. غرایز ، بازتاب ها - همه اینها برای این است که وقت خود را برای فکر کردن در مورد زمان لازم برای پاسخگویی سریع به منظور نجات زندگی تلف نکنید. اگر هربار نحوه مسواک زدن در صبح را دوباره اختراع کنیم ، هرگز به جایی نخواهیم رسید. اگر کلیشه ها وجود نداشت ، تمدن پیشرفت چندانی نمی کرد. در ترکیب جدید ، موجود موجود همیشه دخیل است. موسیقی از نت های موجود تشکیل شده است ، هنرمند با رنگ های اختراع شده نقاشی می کشد ، در هر مرحله باید از قوانین و قوانین خاصی پیروی کنیم: گرانش ، علیت ، قانون حفظ انرژی و قوانین فدراسیون روسیه (هر چه که باشد گاهی). و طبق نظریه هرج و مرج ، سیستم نمی تواند بیش از 5 درصد آشوب داشته باشد ، در غیر این صورت سیستم خود را نابود می کند.

اما از طرف دیگر ، اگر ما همیشه شروع به پیروی از کلیشه ها کنیم ، با توجه به برنامه ها ، سنت ها ، یک شیوه زندگی طولانی مدت ، هیچ پیشرفتی وجود نخواهد داشت. گاهی اوقات واقعاً ضروری است که گامی در خارج از سیستم برداشته شود. و برای این کار شورشیان ، انقلابیون ، مشتاقان ، رهبران ، آوانگاردها ، بدعت گذاران و دیگر بیقرار هستند. تعداد زیادی از آنها وجود ندارد ، اما آنها همیشه بعد جدیدی را در زندگی مردم به ارمغان می آورند ، دوران جدیدی با آنها آغاز می شود ، دور جدیدی از تمدن. درست است ، آنها تقریباً همیشه می سوزند ، مصلوب می شوند یا آناتمیزه می شوند - به معنای واقعی کلمه یا استعاره ، به طور کلی ، آنها معمولا بد به پایان می رسند. زیرا اکثر مردم دوست ندارند متفاوت از آنچه تصور می کنند شروع کنند. در روانشناسی بردار سیستم ، که ناخودآگاه فرد را از نظر نظریه توسعه گله در سپیده دم بشریت توصیف می کند ، چنین افرادی را ناقل بردار مجرای ادراری می نامند. آنها همیشه یک مأموریت دارند - با یک حرف بزرگ ، در امور معمول چیزها بیقرار هستند ، در منطقه راحتی ، آنها باید چیزی اساساً جدید ایجاد کنند ، حتی اگر به قیمت زندگی باشد. چنین افرادی با حضور یک ایده ثابت مشخص می شوند.اما تفاوت آنها با وجود پوانکره در این است که تصویر آنها از جهان گسترده است - بسیار گسترده تر از آنهایی که ایده ثابت آنها حفظ وضع موجود است. آنها چیزهای زیادی را می پذیرند ، آماده هستند تا اشکال مختلف را امتحان کنند ، تمایل به آزمایش از هر نوع دارند. چنین ایده های مالی همیشه بشریت را به جلو سوق داده است. به لطف آنها ، تمدن بوجود آمد ، به لطف آنها ، به تمام بن بستهای احتمالی توسعه وارد شد و فقط به لطف آنها قادر خواهد بود از آنها خارج شود. در روانشناسی بردار سیستم ، 8 بردار متمایز می شوند و گفته می شود که در دنیای مدرن ، هر شخص حداقل حامل چهار بردار است و 1-2 مورد از آنها پیشرو هستند. نام آنها از ناحیه erogenous گرفته شده است که این بردار آغاز می کند. به عنوان مثال ، هنوز افرادی با بردار مقعدی برجسته وجود دارند - در میان چیزهای دیگر ، آنها مستعد احتباس هستند. آنها عاشق دائرclالمعارف های تاریخی هستند ، بردار آنها به گذشته هدایت می شود (برخلاف مجرای ادرار ، که به شدت به آینده توجه دارند) ، آنها کمی یا بسیار خسته کننده ، باستانی ، puritanical ، رویه ای هستند ، برای آنها مهم است که به قوانین خاصی پایبند باشند و پروتکل ها ، نوعی ساختار دقیق تعریف شده و روند معمول امور. در واژگان آنها عبارات زیادی مانند "از زمانهای قدیم در روسیه" ، "در زمان من" ، "طبق معمول اجداد ما" وجود دارد. آنها اشتیاق خاصی برای "عصر طلایی" دارند ، که در گذشته ای از دست رفته بوده است ، و همه می خواهند به آن بازگردند ، خواه ناخواه. ایده آنها ثابت است: "همه باید در جای خود بمانند!" با برداري براي بازگشت آرام ، تدريجي و اجتناب ناپذير به بهشت گمشده. همچنین ، طبق روانشناسی بردار سیستم ، نمایندگان بردار مقعدی با ظلم و ستم تا سادیسم مشخص می شوند ، هنگامی که نمی خواهند از آنها اطاعت کنند. این آنالیک ها بودند که مجرای ادراری را در خطر سوزاندند ، به محض این که اشاره کردند که زمین روی سه نهنگ و یک لاک پشت بزرگ آرام نمی گیرد و خورشید حول این ساختار آکروباتیک نمی چرخد. هر دو عملکرد مهم خود را دارند - بردار مقعدی حفظ تجمع تجمع یافته است ، مجرای ادراری تکامل است ، باز شدن افق های جدید برای توسعه. وقتی بردارها توسعه می یابند ، همه به سادگی وظایف خود را انجام می دهند و با هم مسالمت آمیز همزیستی می کنند ، هنگامی که در عدم تعادل هستند ، مجرای ادرار انقلاب های خونینی ترتیب می دهند و آنال ها در برابر نوآوری ها به همان اندازه خونین مقاومت می کنند. چگونه می توان بررسی کرد که چه نوع وسواس فکری دارید؟

12
12

این بسیار ساده است: وقتی ایده ثابت شما تمام حوزه های دیگر وجود را از بین نبرد و به تعصب تهاجمی نرسد ، همه چیز با آن مرتب است. به محض این که همه علایق دیگر ناپدید شوند و مفهوم "نقطه مقابل حقیقت یک حقیقت دیگر است" را به مفهوم "نقطه مقابل حقیقت تاریکی ، بدعت ، سردرگمی و گناه" تغییر می دهد - همین ، سلام. شما در حال حاضر یک موجود پوانکره هستید.

نبوغ در یک چیز و درماندگی کامل در تمام زمینه های دیگر وجود ، هنوز برای کسی شادی به ارمغان نیاورده است. در یک نسخه کامل ، فرد آماده روابط سالم و رضایت بخش در زوجین و جامعه است - به این دلیل که او قبلاً در روابط سالم و رضایت بخش با خود است. او برای فرزندپروری آگاهانه آماده است ، او می داند چگونه با یکی از گرانبها ترین ابزارها - بدن خود ، کار کند و می داند چگونه با بدن شریک زندگی خود از لحاظ جنسی ارتباط برقرار کند. یک فرد کاملاً توسعه یافته عاشق هنر است و برای او این هنر به چند جهت محدود نمی شود و در برخی از دوران تاریخی متوقف نمی شود. او از تجربه اجداد خود قدردانی می کند و آماده فراتر رفتن از آن است - او برای چیزهای جدید آماده است. او در یک مکان نمی نشیند و ایده "جایی که در آن متولد شده است - در آنجا مناسب است" را مطرح می کند - او یک جهان دوست است و در هر کجا که باشد ، بدون توجه به کجا و برای چه کسی سود می برد. ما می گوییم که همه موجودات زنده دارای طبیعت یکسان هستند و هر یک دارای پتانسیل مساوی هستند - فقط این خود را در همه موارد متفاوت نشان می دهد. هیچ فرد بهتر و بدتری وجود ندارد ، همه به اندازه کافی خوب هستند ، فقط کسی در مقطعی رفتار می کند ، بذر رنج را می کارد ، و کسی - خوشبختی ، اما این دائما در حال تغییر است.ما می گوییم هر کس مختار است که چگونه زندگی کند و چه کار کند ، مادامی که آزادی دیگران را نقض نکند.

ما می گوییم که زندگی بسیار مبهم است ، نمی توان آن را فقط با چند رنگ رنگ آمیزی کرد - تعداد و ابعاد تمام نشدنی دارد - ما فقط از همه چیز اطلاع نداریم. و هرچه اسرار جهان بیشتر توسط علم کشف شود ، س questionsالات بیشتری ظاهر می شود - و هرگز پایان نخواهد یافت. همیشه تعداد سوالات بیشتر از پاسخ ها خواهد بود و بنابراین ، تصور اینکه شما پاسخ همه سوالات را می دانید ، با تعریف مسخره است. فقط کسانی که خود را چنین نمی دانند واقعاً خردمند هستند - یک شخص عاقل همیشه مبتدی ، آماتور ، کلاس اولی است. به محض پوشیدن تاج فارغ التحصیل یا کلاه چهار ضلعی ، حکمت باطل می شود.

همانطور که سقراط یا دموکریتوس گفتند (دانشمندان گیج شده اند) ، "من فقط می دانم که هیچ چیز نمی دانم." این در مورد کاهش ارزش تجربه شما نیست ، این در مورد تمایل به پذیرش چیزهای جدید در مقادیر نامحدود است. من همچنین شیوه ای را که استیو جابز بیان کرد بسیار دوست دارم: "گرسنه بمانید ، بی پروا بمانید."

توصیه شده: