الگوگیری: قطب ها. تعارف. ثنویت. آدویتا

فهرست مطالب:

تصویری: الگوگیری: قطب ها. تعارف. ثنویت. آدویتا

تصویری: الگوگیری: قطب ها. تعارف. ثنویت. آدویتا
تصویری: ALG Defense - Go-Juice 0000 Very Thin Grease (4K) 2024, ممکن است
الگوگیری: قطب ها. تعارف. ثنویت. آدویتا
الگوگیری: قطب ها. تعارف. ثنویت. آدویتا
Anonim

این چیه؟

بسیاری معتقدند که مفهوم. اگرچه همیشه تردید برانگیز است که کلمات و مفاهیم با چیز بیشتری لباس بپوشند … اغلب وجود دارد آموزش ها این گونه است که عبادت پدید می آید. این گونه است که کل مدارس و جوامع بوجود می آیند. معلمان و دانش آموزان. و همه اینها فقط یک قسمت است ، فقط یک جایگزین است.

و هر چیزی که من در این مقاله در این مقاله بیان می کنم ، حقیقت نیست …

تأملات … که می توانید به اشتراک بگذارید ، می توانید رد کنید و می توانید به آنها بپیوندید و ادامه دهید …

بنابراین.

الگوبرداری ، برای ساده تر کردن آن ، شناسایی بازی ای که ما انجام می دهیم وجود دارد ، آن دوقطبی های اساسی و مولد که زندگی ما حول آن می چرخد و می چرخد. پویایی که ما در آن گنجانده شده است. و این نوعی بازی است که ما اغلب قوانین آن را انتخاب نمی کنیم. و گاهی اوقات به نظر می رسد که ما گروگان این گریز بین دو قطب هستیم. مثل همسترها در یک دایره … دوباره و دوباره …

و هنگامی که ما حداقل ، قطب های خود را شناسایی و تصدیق می کنیم ، همه ما را می پذیریم بازی و همه را در آن قرار دهید حوزه آگاهی ، سپس به طرز باورنکردنی ، تغییرات در حال حاضر شروع به رخ دادن می کنند …

چرا؟ این یک موضوع جداگانه است. احتمالاً بعد از مدتی به آن برمی گردم … در مقاله ای دیگر. یا می توانید خودتان زندگی مشترک خود را ایجاد کنید و ادامه دهید برنامه مربیگری تحول آفرین درباره الگوگیری بیشتر بیاموزید ، بازی خود را بشناسید و آگاه شوید و زندگی خود را به سطح کیفی جدیدی برسانید.

پس از همه ، با آگاهی از همه چیزهایی که برای ما و اطراف ما اتفاق می افتد ، می توانیم متوجه شویم که چگونه قطب ها دیگر متضاد نیستند ، بلکه ساختارهای مکمل هستند - تعارف و هرچه بیشتر آنچه را که در زندگی ما اتفاق می افتد روشن کرده و آگاه شویم ، بهتر می توانیم تغییرات را که در زندگی ما اتفاق می افتد ، زیر نظر داشته باشیم. و دیگر خوب و بد ، پوچی و پری ، بیرونی و درونی وجود ندارد ، چیزی بیشتر وجود دارد که همه اینها را با هم ترکیب می کند.

Advaita چیست؟ Advaita به معنای غیر دوگانگی است ، یعنی دو نیست. به هر حال ، هرگونه دوگانگی توهم است. وجود دارد ، اما فقط در افکار ما ، نقشه جهان ما وجود دارد ، و این فقط در یک لحظه معین از زمان صادق است. در مقایسه با طبیعت اصلی ما ، ذاتاً غیر دوگانه ، که همیشه یکسان است ، واقعی نیست …

وجود دارد یکی که خود را به عنوان بسیاری از چیزها نشان می دهد. و از آنجا که مجموعه همیشه قابل تغییر و گذر است ، می توان گفت که در مقایسه با آن واقعی نیست طبیعت ، منبع ، منبع که همیشه تغییر نمی کند

تنها چیزی که به عنوان دوگانگی پیدا می کنید بازی های فکری است. و هر دوگانگی از نظر ماهیت خالی است. همه حرکتها به سوی آرزوها در جاده ها و مسیرهای مختلف خالی است. همه پیشرفتها از طریق محاسبه و استراتژی ذاتاً خالی است. تصرف خالی است. اگر این بر طبیعت شما تأثیر نمی گذارد و منعکس نمی کند. خالی سعی می کند با پوچی اشباع شود ، در توهم جدایی و دیگر توهمات نه چندان شگفت انگیز قرار گیرد.

زندگی یک سیستم واحد است ، یک مکانیزم جدایی ناپذیر ، که همه قسمتهای آن به شدت با یکدیگر در ارتباط هستند. و وابسته به هم. بله ، همه قسمتها متفاوت هستند ، اما مستقل یا جدا نیستند.

بزرگترین توهم انسانی توهم وجود خود مختار ، فردیت است که خود را در احساس اختیار یا آزادی انتخاب نشان می دهد ("من زندگی خود را کنترل می کنم" ، "انتخاب فقط به من بستگی دارد") و توهمات دیگری را در بر می گیرد..

و همه این اقدامات بسیار بی گناه آغاز می شود: "من هستم … و … ، و گویی من نیستم … و …". در واقع ، این درباره "من و نه من" یا حتی گاهی اوقات "من من نیستم" است. و این جدایی توهمی است ، درست مانند همه قطب های دیگر جهان آشکار. هیچ نقطه مقابل وجود ندارد ، این همه - یک سیستم واحد است.

مانند عملکرد بدن ما است. هیچ بخشی و هیچ بدنه ای مستقل یا مستقل نیست. همه آنها به هم متصل هستند. هر اندامی مهم و مورد نیاز است. هیچ استقلال و آزادی انتخاب برای هیچ یک از ارگانها وجود ندارد.هر کدام عملکرد خاصی دارند. و به همین دلیل است که کل بدن کاملاً هماهنگ و هماهنگ کار می کند.

مطالعات بیش از یک بار انجام شده است که وقتی یک آپاندیسیت به ظاهر غیر مهم و غیر ضروری برداشته می شود ، کل سیستم بدن شروع به بازسازی می کند و اندام های مجاور آسیب می بینند ، زیرا عملکردهای دیگران را بر عهده می گیرند.

حالا فکر کنید … اگر هر یک از اعضای ما آنچه را که می خواست انجام دهد ، چه اتفاقی می افتاد؟ بسته به روحیه امروز؟ متن نوشته؟ ایالت ها؟

و همچنین ، اگر با جامعه خود ، با جهان خود قیاس کنیم … اگر هر شخص موجودی مستقل مجزا بود ، هریک با خلق و خوی خاص خود ، اراده خود ، آزادی انتخاب خود ، آیا جهان می توانست هماهنگ و هماهنگ عمل کند. ؟ اگر هیچ قانونی ، هیچ قانونی ، هیچ پیامدی وجود نداشت ، اما هرج و مرج کامل وجود داشت؟

اما در عین حال ، توهم خودمختاری و جدایی ، مانند سایر توهمات دیگر نیز مورد نیاز است. در غیر این صورت … در غیر این صورت این جهان قادر نخواهد بود مانند آن عمل کند.

و تقسیم مغز ما به "بد" و "خوب" نیز جالب است. معیارها چیست؟ مفهوم کلی چنین تقسیم بندی چیست؟

چگونه می توانیم تعیین کنیم که کدام یک از ویژگی های ما "منفی" و کدام "مثبت" است؟ و چرا ما به این تقسیم بندی نیاز داریم؟ از این گذشته ، اگر کمی عمیق تر و بیشتر نگاه کنیم … مشخص می شود که در هر کیفیت "منفی" یک شروع مفید ، و همچنین در هر "مثبت" - یک شروع مخرب وجود دارد. و تنها در همزیستی و مکمل بودن هماهنگ ، آن را به دست می آوریم صداقت و وحدت.

بازگشت به س ofال از تدریس ، معلم و شاگرد.

مانند بدن ، ذهن و روح است ، مانند موضوع ، موضوع و موضوع. مانند راس های یک مثلث.

در نگاه اول ، این سه چیز کاملاً متفاوت است ، مستقل از یکدیگر. اما در عین حال اینها جنبه های یک و یک چیز هستند ، در همان زمان به آرامی به یکدیگر منتقل می شوند و از نزدیک به یکدیگر متصل می شوند.

و اگر فکر می کنید برای یافتن خود ، به دست آوردن صداقت ، برای دستیابی به حقیقت خود باید کاری انجام دهید طبیعت - این فقط به دلیل احساس جدایی است. در حقیقت شما طبیعت خود هستید ، و شناسایی خود با کاری که انجام می دهید ، آنچه که قادر به انجام آن هستید یا با آنچه باور دارید ، و حتی شناسایی با بدن یا روح توهم است.

شما همه اینها با هم هستید. در وحدت. در صداقت. در رقص زندگی

آیا هنوز واقعاً معتقد هستید که می توانید به بالاترین هدف برسید و با طبیعت واقعی خود ارتباط برقرار کنید؟

بگذارید از شما بپرسم ، چگونه می توانید آنچه را که در حال حاضر دارید به دست آورید؟ چیزی که قبلاً از آن جدا نشده اید. شما قبلاً It هستید.

جدایی یک توهم است. و هنگامی که توهمات به عنوان توهم تلقی می شوند ، ضرورت چیزی نیز برای آنچه که هست - توهم - دیده می شود.

من می دانم ، من احتمالاً چیزهایی می نویسم که اکنون کاملاً مشخص نیست … من خودم اخیراً در محل شما بودم و دوره آموزشی مربیگری تحول آفرین را با پیتر وریتا گذراندم.

توصیه شده: