ریشه های خشونت جنسی

فهرست مطالب:

تصویری: ریشه های خشونت جنسی

تصویری: ریشه های خشونت جنسی
تصویری: خشونت جنسى عليه زنان در ايران 2024, ممکن است
ریشه های خشونت جنسی
ریشه های خشونت جنسی
Anonim

موضوع خشونت جنسی بسیار دشوار است و اگر در مورد قربانیان ، در مورد روانشناسی آنها ، در مورد آنچه باید انجام داد ، در هنگام مواجهه با خشونت چگونه باید رفتار کرد ، صحبت های زیادی صورت گرفته است ، پس این مردان چه کسانی هستند که چنین اقداماتی را انجام می دهند و چه کسانی هستند. اطلاعات کمی در مورد چنین رفتارهای ضد اجتماعی وجود دارد. چه عواملی باعث می شود که شخص مرتکب چنین جنایتی شود؟ از این گذشته ، درک این عوامل برای جامعه ، برای والدینی که فرزندان خود را تربیت می کنند ، بسیار مهم است ، زیرا این خانواده و جامعه است که تا حد زیادی تمایلات و ترجیحات خاصی را در فرد شکل می دهد.

دانشمندان داخلی و خارجی ثابت کرده اند که بیشتر تجاوزها توسط مردانی انجام می شود که فرصت مداوم برای برآوردن نیاز جنسی خود داشته اند. علاوه بر این ، بسیاری از آنها در زمان جنایت ازدواج کرده بودند و روابط خانوادگی آنها حتی از نظر ظاهری مرفه بود. بنابراین ، هنگام تعیین علل روانی تجاوز ، باید فوراً این ادعای بی اساس را رد کرد که فعالیت جنسی منظم مردان متاهل به طور قابل توجهی از وقوع جرم جلوگیری می کند. بنابراین چرا برخی از مردان راه خشونت جنسی را در پیش می گیرند و جنایت جنسیتی زنان را نادیده می گیرند؟ بیایید سعی کنیم آن را کشف کنیم.

چندین مدل برای توضیح علمی سوء استفاده جنسی وجود دارد: یادگیری روانپزشکی ، فمینیستی ، تکاملی و اجتماعی.

مدل روانپزشکی خشونت جنسی را به عنوان عملی تجاوزکارانه تعبیر می کند که از طریق آن مرد نفرت خود را از زن ابراز می کند. او از او به خاطر ضربه ای که او تجربه کرده است (اغلب در دوران کودکی) با تحقیر یا سرکوب خود توسط یک زن خاص ، به عنوان مثال مادرش ، انتقام می گیرد. انگیزه خشونت در این زمینه به طور کلی به زنان نیز کشیده می شود ، اما محرک می تواند کسی یا چیزی باشد که تجربیات مشابهی را ایجاد کرده است.

مدل فمینیستی خشونت جنسی را عملی از سوی مرد نشان می دهد که برتری و قدرت طبقه مرد را بر طبقه زن نشان می دهد ، به ویژه در شرایطی که زن به نحوی این نظریه را رد می کند. (سلطه گر ، قریب به اتفاق ، دارای موقعیت بالاتر)

مدل تکاملی مبتنی بر مفهوم داروینی توسعه جهان حیوانات و بهبود مکانیسم های سازگاری (از جمله تولید مثل) است. طبق این مدل ، خشونت جنسی یک استراتژی تولید مثل برای رفتار مردان است ، به دنبال بارور کردن هرچه بیشتر زنان است ، زیرا شاید برخی از فرزندان زنده نمانند. بر اساس این مدل ، مردان امروزی که مرتکب خشونت جنسی می شوند ، با انگیزه برخی از غرایز آتاویستی که از آنها محو نشده است ، به طور ژنتیکی از اجداد قدیم به ارث برده شده است.

از سوی دیگر ، مدل یادگیری اجتماعی ادعا می کند که میل به پرخاشگری و خشونت علیه زنان از بدو تولد در روان انسان ذاتی نیست. این نتیجه جذب مدلهای مختلف رفتاری است که در زندگی ، فیلمها و تلویزیون نشان داده شده است. در عمل خشونت جنسی ، سوء استفاده کننده و قربانی او مطابق کلیشه آموخته شده روابط جنسی رفتار می کنند.

بدیهی است که هر یک از مدل ها حاوی دانه ای از حقیقت هستند ، اما هیچکدام هنوز نتوانسته اند ریشه های روانی تجاوز را به طور کامل توضیح دهند. کدام الگوهای سوء استفاده جنسی به بهترین وجه توسط مواد تجربی پشتیبانی می شود؟ برای پاسخ به این س letال ، اجازه دهید به تجزیه و تحلیل برخی تجربیات بپردازیم.

یو.م. آنتونیان ، V. P. گولوبف و یو.ن. کودریاکوف یک مطالعه روانشناختی را روی 158 نفر که به اتهام تجاوز جنسی به کمک SMIL محکوم شده بودند ، انجام داد. به عنوان گروه های کنترل ، ما از نتایج مطالعات شهروندان قانونمند (350 نفر) و محکومین به جرایم دیگر (344 نفر) استفاده کردیم که طبق همان روش انجام شد.

یو.م چه نتیجه گیری کرد آنتونیان و همکارانش؟

یکیتجاوز ، مانند بسیاری از انواع دیگر جنایات خشونت آمیز ، با وجود ویژگی های شخصی زیر در فرد از پیش تعیین شده است: تکانشگری ، سفتی عاطفی ، بیگانگی اجتماعی ، سطح بالای اضطراب ، اختلالات سازگاری ، نقص در آگاهی حقوقی و تنظیم رفتار آنها.

2. محتوای روانی تجاوز جنسی عبارت است از تمایل مرد به برقراری رابطه خود با زن. اغلب اوقات ، این جنایت به میزان کمتری با انگیزه های جنسی و بیشتر با انگیزه های تأیید خود ایجاد می شود. این گرایش باید به عنوان نتیجه ای از اختلال در همذات پنداری با نقش مردانه و ویژگیهای مردانه شناخته شود.

3. تاکید بر این نکته مهم است که تجاوز جنسی ، با توجه به داده های موجود از SMIL ، به وضوح جبران کننده است. ممکن است مشکلی به طور ذهنی حل نشده در پشت جنایت با میل به تسلط آشکار بر زن وجود داشته باشد. این شامل این واقعیت است که یک مرد به طور ناخودآگاه تمایل به مخالف در محتوا ، اساساً رفتارهای زنانه (زیرمجموعه ، منفعل و غیره) احساس می کند ، که سعی می کند در خود ، اغلب اوقات ناخودآگاه ، بر آن غلبه کند تا با ایده های ذهنی مطابقت داشته باشد. نقشها و ویژگیهای مردانه … این گونه بازنمایی ها و رفتارهای ایجاد شده توسط آنها در فرایند اجتماعی شدن فرد شکل می گیرد.

4. تفسیر نتایج استفاده از SMIL در ارتباط با عاملان تجاوز جنسی نشان می دهد که تجاوزگران از پتانسیل همدلی ، همدلی ، شفقت و تمایل به درک شخص دیگر برخوردارند. فقط اعمال و اعمال جسمانی شخصاً برای آنها مهم است. آنها نمی توانند از انگیزه های اعمال خود آگاه باشند. به آنها حق ارزیابی عملکرد دیگران داده نمی شود.

بررسی تجاوزگران به روش K. Makhover "طراحی یک مرد" ، که توسط Yu. M انجام شد. آنتونیان و همکارانش امکان وجود ویژگیها و واکنشهای روانشناختی زیر را در این دسته از جنایتکاران فراهم کردند.

1. در نقاشی های تجاوزگران ، زن پیرتر از مرد به نظر می رسد. شکل زن بزرگتر و فعال تر از مرد به تصویر کشیده شده است. تصاویر منعکس کننده موقعیت وابسته و وابسته متجاوز در رابطه با زن ، شک و تردید به خود در جنبه ارتباط با او است.

متجاوزان با توصیف نقشه های خود ، تفسیر زیر را برای آنها ارائه می دهند: "پسر از مادرش درخواست پول می کند ، اما او به او نمی دهد. یک نوجوان سعی می کند یک زن را بشناسد ، اما از این کار می ترسد. زن شوهرش را سرزنش می کند و او قول می دهد که او را اصلاح کند. زنی که شوهرش را در مشت نگه می دارد و او سعی می کند با او به شیوه ای مسالمت آمیز رابطه برقرار کند."

می توان گفت که تصور کلی از زن توسط عاملان تجاوز به عنوان خصمانه ، پرخاشگر و غالب تلقی می شود. بر این اساس ، آنها عقده حقارت را ایجاد می کنند. نقص روانی مجرم با مقاربت جنسی خشن جبران می شود.

2. مرتکبین تجاوز معمولاً فاقد درک روشنی از کلیشه های رفتاری سنتی زن و مرد هستند. در درک آنها ، رابطه بین زن و مرد عمدتا فقط به عملکردهای جنسی محدود می شود. به همین دلیل است که تمایل آنها برای تسلط بر زن محدود به اجرای خشونت آمیز روابط جنسی است.

3. این ارقام نشان دهنده تثبیت قوی نویسندگان آنها در حوزه جنسی ، رنگ آمیزی منفی تأثیرگذار نمایش های جنسی ، رویاها و تخیلات جنسی منحرف آنها است.

نقاشی های متجاوزان ، که در نتیجه استفاده از روش آزمایش نقاشی همراه ، بدست آمده است ، تنش در حوزه جنسی جنایتکاران را نشان می دهد ، تمایل آنها برای تأکید بر حضور عملکردهای جنسی مردان ، که قدرت و قدرت آنها به وضوح اغراق آمیز است.جزئیات زیادی در نقاشی های مورد تجزیه و تحلیل وجود دارد که به طور معمول نماد ویژگی های اولیه جنسی زن و مرد است. در دسته های دیگر مجرمان ، این ثابت معمولاً در چنین مقداری یافت نمی شود. همه اینها گواه این واقعیت است که برای کسانی که تجاوز جنسی کرده اند ، حوزه روابط جنسی دارای تعارض ، رنگ آمیزی عاطفی است و درک رابطه بین زن و مرد محدود به عملکردهای جنسی است.

نتایج یک نظرسنجی از افرادی که با استفاده از روش احکام ناتمام تجاوز کرده اند را می توان به شرح زیر خلاصه کرد. متجاوزان از نظر محتوا دارای نگرش های بسیار منفی و متشنج نسبت به زنان هستند. چنین اقدامی از نظر آنها فاسد و کثیف است. تقریباً همه جنایتکاران معتقدند که هیچ زن ایده آل وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد ، همه آنها به همان اندازه بد هستند.

مشاهده جنایتکاران خاصی که به تجاوز محکوم شده اند نشان می دهد که برای اکثر آنها مشکلی در انتخاب شخصی یک زن به عنوان شریک جنسی وجود ندارد ، چه برسد به اینکه او به عنوان حامل سایر نقش های اجتماعی شناخته شود. اغلب ، حتی نشانه هایی مانند سن ، ظاهر برای متجاوز ضروری نیست. این تا حد زیادی موارد حملات در تاریکی به زنان را توضیح می دهد ، که داده های خارجی آنها مجرم حتی نمی تواند در نظر بگیرد.

مواردی وجود دارد که مردی ملایم ، خیرخواه و اجرایی به زنی که نمی شناسد تجاوز کرده و او را بی رحمانه مورد ضرب و شتم و تحقیر قرار داده است. برای چنین افرادی ، مشخص است که آنها در مورد همسر خود ، یا حداقل ، بی طرفانه و به طور کلی در مورد زنان - بسیار منفی صحبت می کنند. چنین مردی همسر خود را به عنوان نمونه اولیه مادرش انتخاب می کند. او از او اطاعت کرد ، به او وابسته است ، می ترسد. همسر برای او به عنوان یک مادر عمل می کند ، بنابراین خشونت و ظلم نسبت به او غیرممکن است. در همان زمان ، این مرد اعتراض خود را نسبت به نقش زیر دست خود در اجرای تجاوز به زنی که برای او ناشناخته است ، اجرا می کند. در این مورد ، ارضای نیاز جنسی مطرح نمی شود ، بلکه کسب قدرت تقسیم نشده بر زن به منظور تثبیت خود در نقش مرد است. این انگیزه در حدود نیمی از افرادی که بارها به جرم جنسی محکوم شده اند ، یافت می شود.

متهمان تجاوز جنسی با داستانهای زیر در مورد رابطه خود با مادران مشخص می شوند: "مادرم هرگز مرا نوازش نمی کرد ، احساس می کردم مادربزرگم بیش از او مرا دوست دارد" ؛ "من مطیع بودم ، اما مادرم اغلب بی محابا مرا مجازات می کرد ، مرا کتک می زد ، هدیه نمی خرید. هدایایی به برادرم داده شد "؛ "من با مادرم رابطه قابل اعتماد نداشتم ، آنها خواهرم را بیشتر دوست داشتند"؛ "مادرم خیلی سخت مرا تماشا می کرد ، چیزی نمی بخشید ،" و غیره.

همانطور که می بینید ، مکالمات با محکومین تجاوز جنسی این را نشان می دهد اکثر آنها در دوران کودکی با مادران خود ارتباط روانی مناسبی نداشتند. دومی بی ادب ، نامهربان ، بی رحم بودند و از نظر احساسی آنها را رد کردند. این دقیقاً علت اصلی نگرش منفی سوء استفاده کننده به زنان به طور کلی است.

به دلیل نقص در توسعه فردی و روان به طور کلی ، حوزه جنسی برای گروه خاصی از مردان مهمترین و به ویژه با تجربه می شود. این امر تعیین کننده روابط آنها با روابط جنسی و افزایش حساسیت به هر چیزی است که با این روابط مرتبط است. آنها با تجاوز جنسی ، ناخودآگاه تلاش می کنند به چیزی تبدیل شوند که دوست دارند خود را از نظر تحقق نقش جنسی مردان بدانند ، اما مطابق ایده های ذهنی خود درباره خود ، آن چیزی نیستند. در مورد دیگر ، هنگامی که جنایت ماهیت جبرانی دارد ، سوژه به طرز افراطی از ایده های موجود در مورد خود محافظت می کند.

ویژگیهای ذکر شده در بالا ویژگیهای اخلاقی و روانی شخصیت متجاوز بلافاصله ظاهر نمی شود.آنها از اولین سالهای زندگی فرد در شخصیت شکل گرفته ، توسعه یافته و ثابت می شوند. بنابراین ، تجاوز ، مانند سایر جنایات عمدی ، نمی تواند تصادفی باشد. رفتار جنسی خشونت آمیز طبیعی است که در تمام طول زندگی آماده شده و نتیجه آن است

شرایط خارجی ، به ویژه رفتار تحریک کننده قربانی ، مسمومیت مرتکب ، فقط نقش شرایط را ایفا می کند. همین امر در مورد تجاوز گروهی ، هنگامی که فرد متجاوز تحت تأثیر همدستان عمل می کند ، صدق می کند.

در عین حال ، باید توجه داشت که ظهور رفتارهای جنسی خشونت آمیز اغلب با دیدگاه های بدبینانه مردان (پدر یا دیگر شخصیت های مهم) و بی اعتنایی آنها به آزادی شخصی ، عزت و تمامیت جنسی زنان ترویج می شود

به طور خلاصه ، می بینیم که ریشه های شکل گیری یک دروغ جنایتکار در دوران کودکی ، و تا حد بیشتری با عدم نزدیکی عاطفی با مادر همراه است. من فکر می کنم عدم وجود یک مثال مثبت از یک پدر ، یک رابطه هماهنگ بین یک زن و مرد نیز سهم خود را در شکل گیری تمایلات آسیب شناختی دارد. آگاهی از این ارتباط به ما این فرصت را می دهد که کودکان را با در نظر گرفتن این دانش تربیت کنیم ، زیرا به هر یک از ما بستگی دارد که فرزندان ما در چه دنیایی زندگی خواهند کرد.

توصیه شده: