ریشه های روابط وابسته

تصویری: ریشه های روابط وابسته

تصویری: ریشه های روابط وابسته
تصویری: در رابطه طرف مقابل رو وابسته میکنه و به التماس افتادند رابطه رو کات میکنه Holakouee 2024, آوریل
ریشه های روابط وابسته
ریشه های روابط وابسته
Anonim

بیشتر مشکلات روابط ناشی از فقدان مرزهای روانشناختی سالم است. عشق اغلب با وابستگی به هم اشتباه می شود. "من نمی توانم بدون تو زندگی کنم" ، "ما یک کل هستیم" ، "من تو هستم ، تو من هستی" ، "اگر تو وجود نداشته باشی ، من وجود نخواهد داشت" - تحت این شعار ما با عشق در فیلم ، آهنگ ، رمان. حتی افسانه ها و آثار ادبی کلاسیک از کودکی ایده عشق را به عنوان نوعی چرخش شکل می دهند - خوشبختی در نزدیکی عزیز ، و پرتگاه رنجی که قهرمان در لحظات اختلاف با آن فرو می رود. اما اگر عشق به فرد حال و هوای شاد و آرامش می بخشد ، وابستگی متقابلاً برعکس است - یک حرکت احساسی روشن از قطبی به قطب دیگر.

روابط را می توان وابسته به هم نامید ، که در آن ارزش و معنای اصلی زندگی رابطه با یک شخص مهم است. چنین روابطی با وابستگی عاطفی ، جسمی یا مادی به شریک ، غوطه ور شدن بیش از حد در زندگی او و تمایل به کنترل همه چیز مشخص می شود. افرادی که مستعد ایجاد روابط مستقل هستند با ویژگی های زیر مشخص می شوند:

  • ناتوانی در قطع روابط ، حتی اگر آنها ناراحتی شدید ایجاد کنند.
  • عدم تحمل تنهایی - احساس خلاء تنها با خود ، دیگری برای احساس "مورد نیاز بودن" ضروری است.
  • … و در عین حال عدم امکان ایجاد روابط هماهنگ بلند مدت ؛
  • اضطراب ؛
  • عزت نفس پایین ؛
  • تمایل به ایده آل سازی و کاهش ارزش ؛
  • نیاز وسواسی برای انجام اقدامات خاص در ارتباط با افراد دیگر (حمایت ، کنترل ، سرکوب ، سرزنش ، انتقاد ، متهم و غیره) ؛
  • آنها از حوزه مسئولیت خود آگاه نیستند - یا مسئولیت زندگی خود را به دیگری واگذار می کنند ، یا برعکس ، خود را در قبال دیگران مسئول می دانند.
  • نیاز به تأیید ، ستایش ، وابستگی ارزش فردی به نظرات دیگران ؛
  • مشکلات در درک مرزهای خود و دیگران - فرد یا مرزهای خود را احساس نمی کند ، با دیگران ادغام می شود ، از خواسته های خود آگاه نیست ، یا برعکس ، مرزهای وی بسیار سفت و سخت است ، او تمایل دارد که مرزهای را نادیده بگیرد دیگران نمی دانند که سازش چیست (کلمه "نه" برای او مساوی با توهین است) ؛
  • مشکلات مربوط به رفتار قاطع - تمایل به سرکوب خواسته ها و پرخاشگری منفعلانه یا دفاع بیش از حد از منافع خود.
  • بیشتر در حالت نفسانی کودک یا والدین است تا بزرگسالان.

افرادی که دارای ساختار شخصیتی وابسته هستند ، که در اوایل کودکی شکل می گیرد ، هنگامی که مراحل شکل گیری استقلال روانی نقض می شود ، مستعد روابط وابسته هستند. طبق نظریه توسعه مارگارت مولر ، 4 مرحله وجود دارد ، آنها به هم مرتبط هستند و نقض هر یک از آنها اثری در مرحله بعدی می گذارد.

مرحله اعتیاد یا همزیستی (از 0 تا 10 ماه) - ایجاد اعتماد اولیه در صلح و امنیت. در این دوره ، نوزاد کاملاً به مادر وابسته است و بسیار مهم است که او در ارتباط عاطفی با کودک باشد ، نیازهای او را احساس کند ، متمایز کرده و برآورده کند - هم از نظر فیزیولوژیکی و هم از نظر احساسی. تماس لمسی بسیار مهم است - نوزاد گرمای مادر را با پوست خود احساس می کند ، صدای او را می شنود و این باعث آرامش او می شود. وضعیت روانی و دخالت مادر در تماس عاطفی با کودک بسیار مهم است. در این دوره ، آنها دارای مرزهای روانی یکسان برای دو نفر هستند - او به خوبی وضعیت و نیازهای کودک را احساس می کند ، و او روحیه او را احساس می کند.

اگر در این مرحله نیازهای کودک ناامید شود (او گریه می کند ، اما مادر به او نزدیک نمی شود) ، جایگزین می شود (به عنوان مثال ، به محض گریه کودک ، سعی می کنند بدون توجه به سایر نیازها به او غذا بدهند) ، مادر از نظر احساسی جدا می شود یا وجود ندارد ، پس اعتماد اولیه در جهان شکل نمی گیرد و در بزرگسالی ، ممکن است فرد به طور غیر منطقی از دنیای اطراف خود و هرگونه تغییر در زندگی بترسد.

مرحله جدایی و شکل گیری "ماندگاری شی" (از 10 تا 36 ماه) - وظیفه اصلی این دوره جدایی و دانش تدریجی جهان بر اساس والدین است. هنگام گذراندن این مرحله ، مهم است که به کودک این فرصت را بدهید که آزادانه در یک فضای امن حرکت کند و جهان اطراف خود را کاوش کند.پدر به یک شخصیت مهم تبدیل می شود و فعالیت تحقیقاتی را تشویق می کند. برای والدین مهم است که میانگین طلایی را رعایت کنند - آزادی بدهند ، اما در موقعیتی باشند که به کمک آنها نیاز است (کودک افتاد ، ضربه خورد ، گریه می کند). در این دوره ، کودک مفهوم "ثبات شیء" را توسعه می دهد - والدین "خوب" و "بد" در یک تصویر ادغام می شوند - والدین می توانند خوب باشند ، حتی زمانی که در اطراف خود نیستند ، کودک می فهمد که برمی گردد ، آنها باید او را رها نکرده است

اگر در این مرحله والدین آزادی ندادند ، بیش از حد از کودک حمایت کردند ، در بزرگسالی او نیاز بیش از حد به آزادی خواهد داشت ، که او دوباره به دست می آورد. در هر س questionالی می تواند تلاشی برای کنترل ، تجاوز به آزادی خود را مشاهده کند.. اگر والدین مورد حمایت قرار نگرفتند ، بزرگسالان از ترس رد شدن از روابط نزدیک خودداری می کنند. اگر ثبات جسم شکل نگرفته باشد ، فرد مستعد ایده آل سازی و کاهش ارزش خواهد بود ، به حالت قطبی از "همه چیز خوب است" تا "همه چیز وحشتناک" تبدیل می شود ، در یک رابطه تحمل او برای او دشوار خواهد بود دوره های عادی نزدیک شدن و فاصله - گزینه های احتمالی برای او ادغام یا پاره شدن هستند …

مرحله استقلال (از 3 تا 6 سال) - بزرگنمایی و کوچک نمایی. در این مرحله ، کودک یاد می گیرد که انتخاب کند ، او می تواند مستقل عمل کند ، اما همچنین در ارتباط با والدین خود. در این مرحله ، مهم است که او احساس احترام کند ، شخصیت خود را تشخیص دهد ، او باید حق انتخاب داشته باشد. برای والدین مهم است که کودک را با همسالان خود مقایسه نکنند ، اقدامات کودک را از شخصیت او جدا کنند - او باید بفهمد که با انجام یک کار بد ، او همچنان خوب ، دوست داشتنی است و در حالی که او را به خاطر اعمالش سرزنش می کند ، والدین همچنان او را دوست دارند در این دوره ، کودک یک تصویر واحد از خود ایجاد می کند - با وجود اشتباهات خوب است.

اگر در این مرحله والدین سرکوب کردند ، فرصت انتخاب را ندادند - در بزرگسالی تمایز خواسته ها و نیازهای آنها دشوار خواهد بود. نیاز خواهد بود که کسی رهبری کند ، نشان دهد که چگونه و چگونه باید انجام شود. اگر تصویر خود "خوب" شکل نگرفته باشد ، یک بزرگسال به خود حق اشتباه نمی دهد ، ارزیابی او از خود به عوامل خارجی بستگی دارد.

مرحله وابستگی متقابل (6 تا 12 سالگی) - در این مرحله ، کودک توانایی نزدیک شدن ، دور شدن ، تنها بودن و بودن با دیگری را تمرین می کند. با گذراندن موفقیت آمیز مراحل قبلی ، فرد هم در رابطه و هم در تنهایی احساس راحتی می کند. او یاد می گیرد که بین خواسته های خود و خواسته های دیگران سازش پیدا کند.

با گذر ناکارآمد از مرحله اول ، فرد تمایل پیدا می کند وابسته به هم رفتار - مرزهای خود را احساس نمی کند ، از احساسات ، خواسته ها ، اهداف و خواسته های دیگران در وهله اول آگاه نیست. دلبستگی ، روابط برای ایمنی و احساس زنده بودن ، مورد نیاز است. قادر به قطع روابط نیست ، حتی اگر آنها فقط رنج را به همراه داشته باشند ، زیرا تنهایی برای او غیرقابل تحمل است. در خارج از روابط ، او کامل و معنی زندگی را احساس نمی کند ، بنابراین سعی می کند راحت ، ضروری باشد. دلیل روحیه او همیشه متفاوت است ، بنابراین او تمایل دارد تا منافع خود را قربانی کند تا از درگیری جلوگیری شود. تحمل زیاد به ناراحتی ، حساسیت کم به درد. او تمایل دارد خود را برای مشکلات دیگران سرزنش کند ، اغلب عذرخواهی می کند ، حتی اگر گناهکار نباشد.

در صورت تخلف در مرحله دوم ، فرد مستعد ابتلا به آن خواهد بود وابسته به هم رفتار - مرزهای او بسیار سخت است ، او تمایل دارد که به مرزهای دیگری توجه نکند یا آنها را بشکند. هیچ مصالحه ای برای او وجود ندارد - نظر او وجود دارد و یک نظر اشتباه وجود دارد. در یک رابطه ، او به موقعیت "یا به نظر من یا به هر طریقی" تمایل دارد. تحمل انتقاد را ندارد غیریت دیگران باعث پرخاشگری می شود. سعی می کند همه چیز را کنترل کند. او معتقد است که او بهتر می داند که دیگران به چه چیزی نیاز دارند. تحمل کم به ناراحتی ، حساسیت بالا به درد. او تمایل دارد دیگران را به خاطر مشکلاتش سرزنش کند ، پذیرفتن اشتباه خود و عذرخواهی دشوار است.

در صورت نقض در مرحله سوم ، یک فرد می تواند از یک قطب به قطب دیگر حرکت کند. او آزادی می خواهد ، اما در عین حال به تغذیه از بیرون نیاز دارد.

بیشتر اوقات ، رابطه ای با یک فرد وابسته که در قطب دیگر است شکل می گیرد - وابسته به هم و وابسته متقابل یکدیگر را به عنوان یک مثبت و یک منفی جذب می کنند.

غالباً مردم مشکلات خود را انکار می کنند و معتقدند که اگر شریک زندگی آنها تغییر کند ، روابط آنها شاد و هماهنگ خواهد شد. بنابراین ، اولین قدم برای تغییر وضعیت موجود این است که بپذیرید مشکلی دارید و به دنبال راه حلی باشید.

در ابتدای روان درمانی ، وابستگان وابسته اغلب در مورد خودشان صحبت نمی کنند ، بلکه در مورد شریک زندگی خود ، احساسات ، انگیزه های او صحبت می کنند و برای یافتن دلایل رفتار او تلاش زیادی لازم است. در عین حال ، صحبت کردن در مورد خود ، احساسات ، اهداف ، برنامه ها برای مشتری بسیار دشوار است. بنابراین ، مرحله اولیه درمان بازگرداندن حساسیت مراجعه کننده به خود است. و در آینده ، این روند "افزایش" کسری خودکفایی و یکپارچگی فرد ، شکل گیری روشهای جدید و سازنده تر برای تعامل با جهان است.

همه می دانند که پیشگیری آسان تر از رفع آن است. مهم است که مکانیسم شکل گیری اختلالات در دوران کودکی را بشناسید و درک کنید تا بتوانید آگاهانه به کودکان در تسلط بر وظایف مربوط به هر مرحله کمک کنید و در نتیجه در شکل گیری مرزهای سالم شخصیت کودک و توانایی او در ایجاد هماهنگی کمک کنید. روابط

توصیه شده: