مرزهای شخصی یک فرد

تصویری: مرزهای شخصی یک فرد

تصویری: مرزهای شخصی یک فرد
تصویری: مشخصات منحصر به فرد جدیدترین نفربر زرهی ایران؛ غول ایرانی نگهبان مرزهای شرقی در برابر طالب ها! 2024, ممکن است
مرزهای شخصی یک فرد
مرزهای شخصی یک فرد
Anonim

آیا دوستی دارید که در هر ساعتی از روز تماس بگیرد تا با جزئیات به او بگوید دوست پسرش دوباره او را ترک کرده است؟ علاوه بر این ، بدیهی است که او اصلاً علاقه ای به دریافت بازخورد ندارد ، بلکه به سادگی از شما به عنوان "تانک فلاش" استفاده می کند.

یا آشنایانی که مطمئن هستند که اگر شما یک روانشناس هستید ، آماده هستید به صورت رایگان 24 ساعت شبانه روز ، در هر کجا و هر زمان با آنها مشورت کنید؟ اگرچه ، اگر شما متخصص زنان بودید ، آنها ممکن بود خودداری کنند.

یا شریکی که شک نمی کند که در عبارت "مکاتبات شخصی" تأکید بر کلمه "شخصی" است؟

یا مادری که سرسختانه نمی خواهد بفهمد که کودک بزرگ شده (شما) ، و دوست دارد آنطور که او مناسب می داند زندگی کند؟

نه؟

سپس بیشتر نخوانید.

آره؟

سپس اجازه دهید در مورد مرزهای روانی صحبت کنیم؟ مرزهای من کجا و مرزهای شخص دیگر کجاست؟ چگونه می توان آنها را تعریف کرد ، و چرا اصلاً به آنها نیاز است؟

همه موجودات زنده از نظر فیزیکی محدودیت ها و محدودیت های خاص خود را دارند. از نظر روانشناختی ، "مرزها" درک و آگاهی از "من" خود به عنوان جدا از دیگران است. درک جدایی ما اساس شخصیت ما را تشکیل می دهد. هر شخص حق دارد افکار و احساسات خود را داشته باشد ، هر کس نیاز به درک و ارضای نیازهای خود دارد ، زیرا هر کس به نوعی از فضای شخصی نیاز دارد. شخصی که به آنها اجازه می دهد مرزهای خود را زیر پا بگذارند به دیگران اجازه می دهد خودشان را دستکاری کنند. چگونه می توان مرزها را تعیین کرد ، تعیین کرد که چه چیزی می تواند به دیگران مجاز باشد و چه چیزی مجاز نیست؟ برای درک آنچه می توانید به دیگران اجازه دهید ، ابتدا باید از خود آگاه باشید.

تمرین را توصیه می کنم: "نقشه زندگی من". خودتان می توانید این کار را انجام دهید.

"نقشه ای از زندگی خود بکشید ، جایی که شما و همه اطرافیان شما کشورهایی هستید. اندازه شما متفاوت است ، روابط متفاوتی دارید. با کسی که مرزهای مشترک دارید ، با کسی که ندارید. با کسی که می توانید با آب هم مرز شوید با کسی ممکن است یک منطقه مشترک خاصی داشته باشید - اتحادیه گمرکی یا "توافقنامه شینگن". با کسی ، یک رژیم ساده ویزا ، با یک شخص پیچیده تر. و سپس به نقاشی خود نگاه کنید و به یاد داشته باشید که مثلاً پنج سال مرزها چگونه بوده است. پیش از این؟ و گاهی اوقات دیدن بسیاری از چیزها به شما کمک می کند. به عنوان مثال: شاید پنج سال پیش مرزها و ارتباطات نزدیک زیادی داشتید ، تماس ها و درگیری های زیادی وجود داشت. و به همین دلیل است که اکنون "از ارتباطات اشباع شده اید" و تبدیل شدن به یک جزیره …

از کجا می دانید که صحبت در مورد مرزها پایان می یابد و خودخواهی آغاز می شود؟ دو سوال از خود بپرسید (و به یاد داشته باشید که صادقانه به آنها پاسخ دهید!).

مرز بین بی تفاوتی و احترام به مرزها کجاست؟

مرز بین خودخواهی و احترام به مرزها کجاست؟

به یاد داشته باشید که با کمک بر خلاف میل خود ، به خود آسیب می رسانید ، و شخصی که این کار را برای او انجام می دهید به هیچ وجه سودمند نیست (عزیزان را فرزندان و معلول نکنید!). مادر ترزا گفت: "به هر حال ، آنچه شما انجام می دهید مورد نیاز مردم نیست. فقط تو و خدا به آن احتیاج داریم. " این کلمات در یک زمان به من کمک کردند تا یک چیز بسیار مهم و ساده را درک کنم - جهان بدون من فرو نمی ریزد و اگر من کمک کنم ، این کار را برای لذت خودم انجام می دهم ، و نه به این دلیل که من بسیار غیر قابل تعویض هستم و یک فرد نمی تواند بدون آن کنار بیاید من "(Monchik A. مشکلات شخص دیگر).

بیایید یاد بگیریم که برای خود ارزش قائل شویم نه به این دلیل که کسی بدون ما ناپدید می شود ، بلکه به خاطر این واقعیت است که ما فقط هستیم. بنابراین ، شکل گیری مرزهای شخصی بدون شناخت خود و به عهده گرفتن مسئولیت زندگی آنها غیرممکن است. سالهای زندگی در روابط با مرزهای نقض شده ، برای ایجاد و حفظ آنها ، اغلب به حمایت دیگران نیاز دارد ، اغلب (حداقل م effectiveثرتر و آسان تر!) - روان درمانگران.

در درمان شخصی چه اتفاقی برای مراجعه کنندگان می افتد؟

یک کار مشترک با درمانگر برای تعیین مرزهای خود مشتری ("من" و "نه-من") وجود دارد. تجزیه و تحلیل عمیقی از فعالیتهای مشتری وجود دارد: آنچه او انجام می دهد زیرا به آن نیاز دارد و چه کاری انجام می دهد زیرا کسی به آن نیاز دارد.

مطالعه ای درباره نگرش های والدین ("چمدان") و سیستم ارزش های فعلی ، تجزیه و تحلیل آن از نظر سن ، تجربه و فرد مراجعه کننده وجود دارد. انجام همه اینها اکنون مهم است ، زیرا در دوران کودکی او ارزیابی نگرش والدین از نظر واقعیت و مطابقت با زندگی غیرممکن بود.

این گونه است که کار تعیین مرزهای خودمان آغاز می شود. اساس این کار ایده اصلی است: "من ، و فقط من ، می توانم زندگی خود را مدیریت کنم و فقط به من تعلق دارد!"

من کار خود را انجام می دهم ، و شما وظیفه خود را انجام می دهید.

من در این دنیا زندگی نمی کنم تا انتظارات شما را برآورده کنم.

و شما در این دنیا برای مطابقت با جهان من زندگی نمی کنید.

تو تو هستی و من من.

و اگر به طور اتفاقی یکدیگر را پیدا کنیم ، بسیار عالی است.

اگر نه ، نمی توان به آن کمک کرد. (F. Pearls)

و اگرچه این تنها آغاز راه است ، اما شادی و احساس خالق بودن زندگی خود پاداشی ارزشمند در این مرحله است.

توصیه شده: