ازدواج ناخوشایند کشنده است

تصویری: ازدواج ناخوشایند کشنده است

تصویری: ازدواج ناخوشایند کشنده است
تصویری: کلیپ تبریک عقد و عروسی - تبریک عروسی - تبریک عقد - تبریک ازدواج - پیوندتان مبارک 2024, آوریل
ازدواج ناخوشایند کشنده است
ازدواج ناخوشایند کشنده است
Anonim

آنها همیشه با امید به من نگاه می کنند ، مشتاقانه می خواهند بشنوند: "بله ، شوهر شما را می توان اصلاح کرد ، نگه داشت ، تغییر داد ، خوشبختی ازدواج شما کاملاً به شما بستگی دارد ، من به شما یاد خواهم داد که چگونه …" و عبارات نادرست دیگر دلگرم کننده.

من درک می کنم که شنیدن آن چقدر دردناک است (گاهی اوقات مجبورم جراح روح انسانها باشم): "ازدواج شما بیمار نهایی است ، او (یا شما) ترک کرده است …"

همه آنها کمی شبیه هم هستند. اگرچه برخی از آنها مانند حیوانات شکار شده با شانه های پایین ، و برخی مانند کوتوزوف با تجهیزات نظامی کامل هستند ، اما همه در چشم خود یک منبع معنوی خشک شده دارند.

حتی وقتی همسرش را برای صدمین بار ترک کرد و از قبل می داند که هیچ چیز نمی تواند در روابط آنها نجات پیدا کند ، باز هم دعایی از ته ذهن بیرون می زند - برای معامله با وجدان خود و تلاش برای تغییر او..

و مهم نیست که چقدر ماسک با شکوه ، آراسته و آراسته می آیند ، در پشت آن تمام صورت یک کودک گریان است که به سینه مادری می رسد که او را ترک می کند ، یک مادر شبح ، یک روبات سرد و مکانیکی که آن را رد می کند. کودک به عنوان یک غریبه (بسیاری از زنان شرقی اکنون به یاد می آورند که آنها با مادربزرگشان بزرگ شده اند ، هنگامی که آنها هنوز کوچک بودند و آنها را به خانه مادرشان بردند ، که به نظر آنها یک زن کاملاً بیگانه بود …)

من چشمان دختری یتیم را می بینم که به عشق مردان بارها و بارها در کوچه پس کوچه ها بین گدایان می چرخد. همان پسران فریاد زن مادرهایشان را ترک کردند. در اغلب موارد ، آنها یتیم با والدین زنده هستند ، زیرا آنها در کسری عشق با احساس گرسنگی احساسی بزرگ شده اند که از بین نمی رود.

تغذیه دو متکدی غیرممکن است ، به ویژه اگر آنها کودک باشند (در اصل رشد ذهنی آنها). مگر اینکه فقط یک دست خود را گاز بگیرید. آنچه اغلب اتفاق می افتد …

آنها وقتی می شنوند که درمان این بیماری لاعلاج قطع عضو است - یا جدا شدن از منبع مسمومیت دقیق ، بسیار ناراحت می شوند. در واقع ، به هر حال ، قطع دست شما نیست ، بلکه زائده ای است که به خودتان چسبیده اید. به هر حال ، یک ازدواج خوشبخت مانند هزارپا نیست ، قسمتهای آن از یکدیگر جدا هستند. و جذب عشق می شوند. نه آن عشق وابسته و وسواسی که همه آثار فرهنگی درباره آن می گویند ، بلکه آن عشق است که فقط می تواند توسط والدینی که عشق بی قید و شرط را دوست دارند ارائه دهند. این انرژی ، که با این حال ، ما می توانیم از منابع پر شده دیگر به خود بدهیم. و سپس این عشق مانند ذرات آهنربایی جدا از یکدیگر ، که یک خانواده شاد را تشکیل می دهند ، جذب می شود.

چشم زنان با خوشحالی در ازدواج می درخشد ، آنها آرام و نرم هستند. اینها دختران تنها نیستند و نه مردان با پتک ، بلکه زنان با حروف بزرگ - ملایم ، عاقل ، مهربان و شاد هستند.

چگونه بودن؟ از آنجا که هیچ کس مقصر نیست که ما در کمبود عشق رشد کرده ایم و هیچ کس به ما یاد نداده است که چگونه با عشق پر شویم ، به ما یاد نداده است که چگونه روابط ایجاد کنیم. چگونه می توانیم مانند حیوانات احمق بار سنگین زندگی کنیم و دوست داشته باشیم ، که از کورکورانه یاد نسلها اطاعت کورکورانه کنیم ، اما به عنوان افراد باشکوه ، تاج ایجاد همه زندگی بر روی زمین؟ افرادی که خود خالق هستند … چگونه می توانیم زندگی کنیم ، در درجه اول توانایی خود را برای ایجاد زندگی خود هدایت کنیم؟

دوست عزیز ، من اکنون شما را مجبور نمی کنم که خواست خود را مشت کرده و طلاق بگیرید. وظیفه من این است که شما را در مورد خطرات ازدواج ناخوشایند آموزش دهم. به یاد داشته باشید ، این فقط یک مقاله است ، و می توانید آن را بخوانید یا بتوانید آن را ببندید ، اما زندگی شما هدیه اصلی شما است ، و قطعاً این برای من نیست ، بلکه شما تصمیم می گیرید که چگونه از آن استفاده کنید. آن را در سطل زباله بیندازید ، در انتظار زمانهای بهتر در زمین دفن کنید. به هر حال ، آنها ممکن است نیایند … یا آن را به عنوان یک گنج بی ارزش در نظر بگیرید و از آن لذت ببرید.

1) اگر شوهر شما "گولیک" یا "مرد" است (الکلی ، معتاد به کار ، معتاد به مواد مخدر ، معتاد به قمار … ، به شدت وابسته به دین به ضرر رابطه شما ، یک فرد کمال گرا - وسواس پاکی ، معتاد به رابطه جنسی و سایر مردان …) ، او به سادگی منبع عشق را در خود ندارد ، او هیچ قدرت ذهنی ندارد.بنابراین ، اگر دائماً رابطه خود را تغذیه کنید ، … خسته خواهید شد … و سپس ، لحظه دوم - نمی توانید در مورد احساسات خود ، در مورد مشکل خود صحبت کنید - بالاخره ، او نخواهد قادر به شنیدن باشد (او مقصر نیست ، فقط سرش توسط دیگری اشغال شده است - بیماری او: کل نگر یا شیدایی) … و اگر احساسات خود را بیان نمی کنید (عصبانیت ، کینه ، درد … و غیره) ، پس آنها در بدن جمع می شوند و شما را از درون نابود می کنند (حمله قلبی ، تومورهای سرطانی ، سکته مغزی …) در نتیجه - مرگ زودرس.

2) اگر توزیع نابرابر مسئولیت ها در خانواده شما وجود دارد ، همه کارها را برای همه انجام می دهید ، زندگی آنها را انجام می دهید ، ممکن است متوجه نشوید که یک ماشین در جاده پریده است … به هر حال ، افکار شما توسط دیگران مشغول شده است (چگونه شوهر خود را در محل کار ارتقا دهید ، چگونه پسر خود را به مدرسه بکشید …) …

اگر در مورد زنان قزاقستانی (که خوانندگان من در بین آنها زیاد هستند) صحبت کنیم ، … شما به طور کلی مشغول خویشاوندان متعدد خود هستید ، بنابراین در قزاقستان احترام گذاشته اید ، از پذیرایی از مهمانان خسته شده اید و مشکلات دیگران را حل کرده اید ، هیچ وقت نداشتید به پزشک مراجعه کنید و اکنون روی تخت بیمارستان هستید … (ارزش روابط خانوادگی در مقایسه با ارزش زندگی یک زن قزاقستانی در مقیاس پایین است).

3) خیانت ، رسوایی های مداوم ، نزاع ها ، تنش های مزمن در روابط ، نارضایتی جنسی ، بی دلیل ، انتقاد مزمن ، نارضایتی از شما ، سردی عاطفی ، سوء استفاده عاطفی ، نادیده گرفتن شما ، نارضایتی از شوهر که شما همسر او هستید ، و نه دیگری - واقعی یا زن خیالی) - شما در شرایط استرس ، فشار مداوم هستید ، بدن شما نمی تواند با بار کنار بیاید و یک سری بیماریها را به کوه می دهد. من در مورد مواردی صحبت نمی کنم که یک زن نمی خواهد به خانه برود ، زن باشد و حتی زندگی کند. چند سال می توانی اینطور زنده بمانی؟ به عنوان مثال ، مرلین مونرو ، که تا 40 سالگی عمر نکرد ، در چنین رابطه سمی و سمی زندگی کرد.

4) اگر خود شما فردی را انتخاب کرده اید که دوستش ندارید ، به او احترام نگذارید ، شاید شما اصلا او را انتخاب نکرده اید. انتخاب با حاملگی ناگهانی شما انجام شد. و ناگهان بعد از چند سال بیدار شدید و متوجه شدید … نه … اگر خیانت می کنید - من قبلاً نتیجه چنین رابطه ای را در بالا توضیح دادم - این استرس بدون ابهام است ، حتی اگر بتوانید خود را فریب دهید ، گفت: "اما چشمانم برق زد." اما من و شما می دانیم که در اعماق روح خود ناراضی هستید ، زیرا می خواهید با مردی که واقعاً دوستش دارید زندگی کنید … و اگر تقلب نکنید - آه ، آه ، آه …. میفهمی که باختی… شما زندگی خود را سرشار از شادی و عشق متقابل نمی گذرانید ، بلکه نقش جعلی را در عمل بعدی اجرای بی پایان نمایشی زنان در نوع خود بازی می کنید. درام ، شدت ، فداکاری ، محراب مقدس تعلق به زنانی که رنج کشیدند و این جام تلخ را به شما دادند. این جام شما را نیز مسموم می کند. زیرا روح نمی خواهد دست نشانده سرنوشت اجدادی باشد که بر فراز آن آویزان است ، عروسک قلب زخمی شما باشد. قلبی که سعی می کند با تکرار سرنوشت پرستش شده محبت مادری را به دست آورد. در واقع شما چه فکر می کنید ، اگر آنها این فرصت را داشته باشند که جلوی شما بایستند و ببینند زندگی خود را به چه چیزی تبدیل کرده اید ، به شما چه خواهند گفت؟ آنها می گفتند: "عزیز شما دختر ما هستید ، ما رنج کشیدیم ، اما شما آن را رها کردید … همه ما این جام را تا ته نوشیدیم ، با خوشحالی زندگی کنید. زندگی نکنید همانطور که ما زندگی می کردیم … خوشبختی خود را بیابید ، زندگی شاد خود را داشته باشید ، و ما از شما حمایت خواهیم کرد و به شما قدرت کلی می دهیم "… من فکر می کنم شما چنین چیزی را شنیده اید … مگر نه؟

5) و در نهایت ، خشونت خانگی. تحقیر ، توهین ، بی توجهی به نیازهای شما ، بی احترامی…. درصد عظیمی از مرگ و میر خانواده ها در CIS دقیقاً به همین دلیل است. فکر نمی کنم لازم باشد به شما بگویم که اگر شوهر شما دستش را بگذارد ، یک روز او ضربه را محاسبه نمی کند و سپس خانواده شما مجبور می شوند لب های خود را روی پیشانی سرد شما بگذارند …

من را ببخش عزیزم ، من در مورد چنین بیمارانی برای شما مینویسم ، اما چیزهای صادقانه … من فکر می کنم که مادر شما در چنین موضوعاتی با شما صحبت نکرده است … اما اکنون من به عنوان جراح روح انسانها عمل می کنم ، همانطور که به خاطر دارید … برای نجات شما از مرگ و میر - بیماری خطرناکی که منجر به ازدواج ناخوشایند شد.بیماری به نام "اعتیاد به عشق" (حتی اگر شما یک خودشیفته خودشیفته هستید و با یک شوهر دوست داشتنی اما نه دوست داشتنی زندگی می کنید - یکسان است زیرا … به طور واقعی ، شما به من اجازه نمی دهید در روابط پوچ و کاذب زندگی کنم). اگر او (اعتیاد) نیست ، پس چه چیزی باعث می شود شما به این ازدواج بچسبید ، مانند یک تخته خیس در نزدیکی غرق شدن کشتی تایتانیک؟

چرا من الان از شما نمی خواهم که خودتان را یک پارچه با اراده ضعیف بنامید که قادر به تصمیم گیری نیست و مانند یک زن بالغ و با اعتماد به نفس عمل می کند؟ زیرا اگر خود را در چنین رابطه ای می بینید و به آن پایبند هستید ، به احتمال زیاد منبع لازم برای پایان دادن به آن را ندارید. بنابراین ، اولین قدم ، کمک گرفتن است. گزینه ها عبارتند از گروه های پشتیبانی ، روانشناس ، مراکز بحران برای زنان ، مدارس آنلاین که به این موضوع می پردازند. من به شما هشدار می دهم که آموزش برای شما منع مصرف دارد: "چگونه یک مرد را نگه داریم" ، "چگونه یک معشوق را بازگردانیم" ، "چگونه یک مرد را تغییر دهیم و ازدواج را بهبود ببخشیم" … البته ، من می توانم به شما توصیه کنم که سعی کنید با شوهر خود در مورد اینکه اگر او این کار را نمی کند صحبت کنید … پس او را ترک خواهید کرد … تا زندگی راحت خود را قبلاً تغییر دهد. اما فکر نمی کنم زیاد روی آن حساب کنید….

چه چیزی شما را از برداشتن این قدم و احیای زندگی باز می دارد؟ انواع ترس ها (ترس از ناامیدی در خود ، یک مرد ، ترس از تنهایی ، ترس از انتقاد و محکومیت جامعه ، اقوام ، ترس از فقر ، ترس از شکست - بعدا پشیمان شدن ، ترس از موفقیت - ناگهان تبدیل شدن به یک محبوب محبوب زن ، این خیانت به خانواده است و ترس از دست دادن عزیزان به خاطر موفقیت برخلاف آنها) و دلایل دیگر. همه اینها احساسات عادی در موقعیت شما هستند. به یاد داشته باشید که همه افراد شجاع می ترسند ، اما می پرند … به پرتگاه … با چتر نجات … برای شما راحت تر خواهد بود که این مسیر را نه تنها ، بلکه با کمک افراد دیگر طی کنید.

اما این همه ماجرا نیست. شما هنوز باید روی خود کار کنید و رفتار متفاوت ، انتخاب متفاوت مردان را بیاموزید. به این معنا که شما باید رفتارهای برخلاف آنچه که داشته اید را بیاموزید. از آنجایی که رابطه شما منجر به یک رابطه ناخوشایند شد ، شما باید بر آنچه منجر به یک رابطه شاد می شود ، مسلط باشید. آیا امکان دارد؟ بله ، مردم تربیت می شوند ، اگر بخواهند - آنها قادر به انجام کارهای بزرگ ، سرنوشت های بزرگ هستند ، همانطور که می توانند با بدبختی زندگی کنند ، مانند گیاهان در سیاه چال بدون مراقبت ، خشک ، کج ، ضعیف و بی جان. رقت انگیز برای ما نیست ، اگرچه قلب ما نیز با دیدن چشمان غمگین شما منقبض می شود ، حیف می شود بعدا … برای شما … چنین زندگی ای را زمانی که همه چیز در دست خود شما بود …

اگرچه من همسران ناراضی را تشویق به طلاق می کنم ، اما ممکن است فکر کنید که من یک فمینیست هستم که ازدواج را بی ارزش می کند. در حقیقت ، ازدواج و خانواده برای من ارزش زیادی دارند ، سالم و شاد. خانواده ای مبتنی بر احترام متقابل ، عشق ، لطافت و همکاری. به خاطر ظهور چنین خانواده هایی در جامعه ما ، من گامی ضروری برای پایان دادن به ازدواج های ناخوشایند می دانم. به هر حال ، حتی در 50 سالگی ، می توانید زندگی خود را از نو و با خوشحالی آغاز کنید ، زیرا با شخص خوبی آشنا شده اید که مناسب شماست ، و قادر به تغذیه و ایجاد رابطه است. در مورد سایر روابط سالم بخوانید - در دیگر مقالات من.

(همه مثالهای مقاله بر اساس زندگی واقعی زنان است)

توصیه شده: