بیهوده مرا به دنیا نیاوردی ، مادر! و اگر بیهوده؟

بیهوده مرا به دنیا نیاوردی ، مادر! و اگر بیهوده؟
بیهوده مرا به دنیا نیاوردی ، مادر! و اگر بیهوده؟
Anonim

موضوع والدین ساده نیست ، بسیاری از آن اجتناب می کنند و به خود اطمینان می دهند که همه چیز در گذشته است - بیمار و قدیمی است. اما وقتی شخصی برای حل مسائل مربوط به شغل ، تجارت ، پول ، تحقق خود می آید ، به عنوان یک قاعده ، روابط او با والدینش مطرح می شود - شکایات و شکایات. حتی در 50 سالگی ، یک فرد ناخودآگاه از مادر خود انتظار دارد که بالاخره او را دوست داشته باشد یا بفهمد که او چقدر خونسرد و خونسرد است. و مهم نیست که مادر مدتها پیش مرده است. مهم این است که در تمام این سالها فرد در انتظار معجزه انرژی می ریزد و آنچه برای زندگی او لازم است از بین می رود.

موضوع هزینه زندگی حاد و دردناک است. از این گذشته ، بسیاری شکار می کنند ، رقابت می کنند ، برای عشق مادر - با پدر ، برادر ، خواهر ، زندگی ، سرنوشت - رقابت می کنند تا ثابت کنند که شما من را بیهوده به دنیا نیاورده اید.

و واقعا چه چیزی باعث چنین استراتژی رفتاری می شود؟ انسان چه حسی را تحمل نمی کند؟ به محض اینکه در چشمان مادر شفاف و محبوبش نگاه می کند ، او را مورد ستم و عذاب قرار می دهد.

اگر مادرتان در کودکی به صراحت به شما بگوید خوب است:

- به خاطر شما او حرفه خود را شکست ،

- با شوهر احمق تماس گرفتید ، زیرا به پدر نیاز دارید ،

- تنها عشق زندگی ام را دوباره از دست دادم ، زیرا به پدر نیاز داشتی ،

- شما زندگی او را شکستید ،

- به خاطر شما ، این امر محقق نشد و محقق نشد ،

- او چکمه های چرمی مجلل یا کت راسو یا فقط کت خز خریداری نکرد ، زیرا شما برای غلات ، پوشک ، کیف و به طور کلی به پول احتیاج داشتید ،

- اگر شما آنجا نبودید ، او چگونه خوب زندگی می کرد ،

- به خاطر شما ، او سلامت خود را از دست داد ، گوشواره های مورد علاقه اش ، یک حلقه و موارد دیگر

البته ، اصلاً مهم نیست که شما نمی دانید و چیزی نمی دانید ، و شما فقط به عشق مادر خود ، صدا ، نگاه ، لمس او نیاز دارید.

اما ستارگان دقیقاً به همان صورتی که دور هم جمع شده بودند گرد هم آمدند.

چرا خوب است ؟ از آنجا که در کار روان درمانی یا صورت فلکی ، وضوح و ویژگی خاصی وجود دارد که با چه چیزی کار کنید ، از چه بخشی از روح خود شفا دهید یا از کجا آن را تهیه کنید.

به هر حال ، این شراب است که همه سالها به شما ظلم و عذاب می کند. کودک به خاطر محبت و عشق مادر چه نمی کند؟ همه قوانین پوچ ترین و دستکاری کننده ترین بازی را قبول می کند "بیا ، تو مقصر همه چیز هستی! و من فقط کنارت می مانم."

و کودکی با قلب باز در سطح احساسات ظریف با اطمینان به "بیا" پاسخ می دهد.

این تقصیر است که مادرم کار نکرد ، به حقیقت نپیوست ، یا چیزی خراب شد که احساس بی ارزشی زندگی را ایجاد می کند ، گویی شما نه تنها حق زندگی ندارید. اما همچنین برای زندگی بهتر ، روشن تر ، معنادارتر ، ریسک پذیری ، تجلی ، وارد شدن به مبادله با جهان ، زندگی فراوان ، عاشقانه ، آزادانه.

همه چيز. نقطه. در اینجا یک ممنوعیت شدید وجود دارد.

مامان کار نکرد ، به حقیقت نپیوست ، به حقیقت پیوست - و من نمی توانم ، من هیچ حقی ندارم ، هرگز او را در جایی که او در تمام این سالها راحت و راحت نشسته بود ، رها نمی کنم. پس از همه ، پس همه زندگی بیهوده است! و ناگهان ، همین حالا ، فقط وقتی - به محض آماده شدن برای تبدیل شدن به زندگی خود ، مادر شما را دوست خواهد داشت و از شما قدردانی خواهد کرد ، بسیار فوق العاده و ضروری!

تله محکم بسته می شود. سالها می گذرد. بسیاری هرگز مادر خود را به خاطر زندگی خود ، سرنوشت ، عشق ، شادی ترک نمی کنند.

بسیاری در جایی که او است باقی می مانند - فقط او راحت است و شما سخت گیر هستید. زیرا قیمت نیاز به یک مادر و قیمت انتظار برای عشق او همیشه زمان زندگی شماست.

توصیه شده: