تصویر شما از پول چیست؟

فهرست مطالب:

تصویری: تصویر شما از پول چیست؟

تصویری: تصویر شما از پول چیست؟
تصویری: ۱۰ چیزی که زنان رو دیوونه میکنه و عاشق شنیدنش هستند 2024, ممکن است
تصویر شما از پول چیست؟
تصویر شما از پول چیست؟
Anonim

من مطمئن هستم که هرچه روانشناس مشکلات خاص خود را داشته باشد ، که خود را در آن غوطه ور کرده و کار کرده است ، بهتر می تواند با سوالات مشابه مراجعه کننده را درک کرده و بر این اساس در حل آنها کمک کند ، زیرا خود او نیز این مشکلات را پشت سر گذاشته است

امروز می خواهم یکی از درک های خود درباره پول را با شما در میان بگذارم. قبل از آن ، به نظر می رسید که من قبلاً در این زمینه بسیار تمرین کرده ام. در واقع ، وضعیت مالی به طور قابل توجهی بهبود یافته است. من شروع به کار کمتر و درآمد بیشتر کردم ، اما در مرحله ای ترس از پول بیشتر را کشف کردم.

من فهمیدم که هنوز به مقدار معینی در حال چرخش هستم و نمی توانم از آن خارج شوم. و این محدودیت ها در ناخودآگاه من ، در تصویر شخصی من از پول وجود داشت.

من بارها این س myselfال را از خود پرسیده ام که اگر می خواهم بیشتر در سراسر جهان سفر کنم و به دیدار دوست خود در برزیل بیایم - چرا در این مرحله نمی توانم این کار را انجام دهم؟ چه چیزی من را محدود می کند؟ و مهمتر از همه ، برای تحقق این رویا چه باید کرد؟ علاوه بر این ، این کار نه با کار سخت طاقت فرسا ، بلکه به راحتی ، به سادگی و با شادی انجام شد. بالاخره برای کسی اتفاق می افتد!

در یکی از کتابها یک کار جالب پیدا کردم ، جایی که مجبور شدم تصویر خود را از پول به عنوان یک شخص ارائه دهم و از خودم چند س simpleال ساده درباره این که این شخص چیست ، در رابطه با او چه هستم و چه نوع رابطه ای داریم از خود بپرسم. دارند. پس از انجام این کار ، من ناراحت شدم ، زیرا اوضاع بیش از آنچه انتظار داشتم غم انگیز بود. به هر حال ، در حال حاضر توضیحات و تحقق بسیاری پشت آن وجود داشت.

تصویر پول با چهره پدرم ادغام شده است ، بزرگ ، سلطه گر ، سرد ، جدا و غیرقابل پیش بینی - او در جایی در یک دیگ ایستاده است و تصمیم می گیرد که چقدر به من بدهد یا اصلا بدهد. با توجه به احساسات من ، این تصویر از "مرد پول" عموماً تمایلی به ارائه چیزی به من ندارد ، گویی نمی فهمد که چرا باید اصلاً بدهم. من بی پروا سعی می کنم به او توضیح دهم که من یک شخص هستم ، من برای زندگی نیاز به پول دارم و نه فقط زندگی می کنم ، بلکه برای این که به خودم نوعی شادی نیز بدهم.

و من در زیر چنین قربانی بی دفاع بی رحمانه ای ایستاده ام ، حتی برای بیان نیازهایم شایسته نیست. من تقریباً با دست دراز شده ایستاده ام و می ترسم اعلام کنم که بیشتر می خواهم ، زیرا در عوض می توانم نارضایتی ، توهین و عصبانیت را بدست آورم. و صدای من بسیار آرام ، نامشخص و مانند غر زدن است. آیا او مرا می شنود یا نه ، من نمی دانم.

سپس مجبور شدم این س myselfال را از خودم بپرسم - اگر این "پول مرد" از زندگی من ناپدید شود ، چه اتفاقی می افتد؟

من به حرف خودم گوش دادم و پاسخ دادم که بدون پول زنده نمی مانم. اگر این "پولدار" زندگی من را ترک کند ، از اینکه گدا هستم شرمنده می شوم ، زیرا پدرم اغلب به فقرا می خندید و تحقیر می کرد. خوشحال بود که او اینطور نیست و خودش هم زمانی توانست از فقر فرار کند. علاوه بر این ، اگر او برود ، ممکن است هرگز برنگردد. و این بدان معناست که من باید مراقب باشم ، اقتصادی باشم ، "درست" رفتار کنم ، زیاد خرج نکنم ، و اگر پول دیگر نیاید چه؟ با ترس…

به محض درک این تصویر ، بلافاصله مشخص شد که چرا من نمی توانم از مقدار کمی از درآمد آینده فراتر بروم و چه کسی در زندگی من تعیین می کند که چقدر پول به زندگی من وارد می شود. تصویر پول در سر من درآمد و تحقق خواسته های من را محدود می کند.

همزمان با مادرم ملاقات داشتم. او مرتباً شکایت می کند که همه چیز گران است و جایی برای کار وجود ندارد و در سن او ، هیچ چیز به هیچ وجه امکان پذیر نیست. او مقدار زیادی پس انداز می کند و می ترسد که اصلاً بی پول بماند. او هیچ گزینه ای از جایی که پول می تواند به او برسد نمی بیند ، به جز حقوق بازنشستگی و کمک به کودکان. (به هر حال ، لطفاً توجه داشته باشید که من در مورد تجربه مادرم با اجازه او می نویسم).

یک روز عصر او با هیجان از اتاقش بیرون رفت و تقریباً با خوشحالی به من گفت که موجی از خودکشی ها شهر ما را در میان تاجران بزرگ فرا گرفته است. من با خود به این واکنش غیر استاندارد او اشاره کردم.

صبح دوباره او از کمبود بودجه شکایت کرد. من از تجربه می دانم که اگر شخصی در چنین وضعیتی زندگی می کند ، این فقط نگرش ناخودآگاه او است.من موضوع را به او می گویم و او متعجب می شود. من پیشنهاد کردم که تصویر پول او را پیدا کنم و رضایت او را جلب کنم.

مادر شروع به تصور تصویر خود از پول کرد. و در ابتدا این جریان در جریان بود که پول بسیار جالبی است ، این باعث خوشحالی است که این یک فوق العاده دوپر است و او آن را بسیار دوست دارد ، می توانید با آن مقدار زیادی خرید کنید ، سفر کنید و آن را بین نیازمندان تقسیم کنید.. داستان او شاد و احساسی بود. به زبان ساده ، او تمام اطلاعات مثبتی را که در مورد پول در کتابهای هوشمند خوانده بود برایم فاش کرد و آن را به عنوان واقعیت خود بیان کرد. به این خودفریبی می گویند و مردم در واقع اغلب در توهمات خود در مورد نگرش های خود زندگی می کنند.

خوب ، من گفتم ، از آنجا که شما چنین تصویر فوق العاده ای از پول دارید ، چرا این مقدار کمی از آن دارید؟ مامان شل شد. من شروع به تکرار این سوال برای او کردم: "واقعاً چه تصویری از پول دارید؟" بیش از یک دقیقه گذشت و با صدایی غمگین و بازدم شدیدی به من پاسخ داد: "من از آنها می ترسم …". و این قبلاً درست بود ، او واقعی شد و از اعماق ناخودآگاه خود صحبت کرد.

او به من گفت چگونه ، در کودکی ، پدرش آمد و "از دست استاد" ، كوچكی را روی زمین پاشید ، و او ، یك دختر كوچك ، خزید و سکه جمع كرد. چگونه او چند سنت التماس کرد که به سینما برود ، اما او به او نداد. همه بچه ها به سینما فرار کردند و او در خانه ماند و گریه کرد. او درک داشت که فقط مردان و نه خود او می توانند درآمد کسب کنند و پول بدهند. بنابراین باید از دیگران بپرسم ، زیرا من خودم قادر به انجام هیچ کاری نیستم. و شما همچنین باید با شوهر خود یا "اهدا کننده" دیگری سازگار شوید ، بازی او را انجام دهید و تظاهر کنید ، ماسک بزنید ، نه اینکه خودتان باشید. در واقع ، اگر او خود را واقعی نشان دهد ، می تواند بدون پول رها شود و بمیرد.

سپس او گفت که مطمئن است اگر پول زیادی داشته باشد ، افراد نزدیک او از او رویگردان می شوند ، خیانت می کنند یا حتی او با مرگ روبرو می شود. یا آنها با این رفتار صادقانه برخورد می کنند ، از آن برای پول استفاده می کنند. معلوم می شود که پول زیادی برای او مرگ و رنج است ، بنابراین او اجازه نمی دهد پول هنگفتی وارد زندگی او شود.

در ناخودآگاه یک انتخاب وجود دارد - یا پول ، یا روابط خوب با خویشاوندان و مردم. و به همین دلیل است که روابط و زندگی انتخاب می شوند. سپس پرونده خودکشی تاجران را به او یادآوری کردم. بنابراین به همین دلیل او خوشحال بود و این شادی از من فرار نکرد! او از مرگ دیگران خوشحال نبود ، خوشحال بود که خودش زنده ماند! گویی ضمیر ناخودآگاه او موقعیت خود را تأیید کرد - شما همه چیز را درست انجام می دهید ، زنده ماندید ، اما آنها این کار را نکردند. می بینید که پول های بزرگ به خوبی منجر نمی شود ، بنابراین بدون آنها اصلا بهتر است. از بیرون اینطور به نظر می رسید: خوب است که او پول زیادی ندارد ، زیرا آنها برای این کار می کشند ، به خاطر آن آنها با خودکشی به زندگی خود پایان می دهند! مامان قبول کرد که اینطور است.

در واقع ، در میان خودکشی ها افرادی با رده های مختلف اجتماعی و دلایل اصلی وجود دارند: عشق بی مورد ، رها شدن ، تنهایی ، ترس و غیره. اما اگر در ناخودآگاه نصب وجود داشته باشد که پول تهدید کننده زندگی است ، آنگاه شخص معتقد است که این اتفاق به دلیل وجود مقداری پول رخ داده است.

مامان همچنین می ترسد که پول به دست آمده از بین برود و دیگر هرگز نیاید ، بنابراین آنها باید فشرده شوند ، ذخیره شوند ، به هر طریق ممکن نگهداری شوند ، نه اینکه زیاد خرید کنند.

پس از اینکه ما تصویر او را از پول مرتب کردیم ، مشخص شد که چرا او به خود اجازه نمی دهد بیشتر از مقدار لازم برای دستمزد زندگی داشته باشد. مامان ، بار دیگر ، به طور جدی به این موضوع فکر کرد. و من می خواهم باور کنم که در آینده نزدیک زندگی او بسیار روشن تر و فراوان تر می شود. او برای دیدار با هدایای جهان باز می شود و فراموش می کند که همه چیز گران است و با یک زندگی کامل غنی بهبود می یابد.

اولین گامها قبلاً برداشته شده است. تصویر پول پیدا شد. سپس ما زباله های قدیمی را از آپارتمانش بیرون انداختیم ، که 20 سال در آن ذخیره شده بود. جواهرات طلا با داستان غم انگیز فروخته شد ، چکمه های ارتش شوهر سابق ، که مدت زیادی است با دیگری زندگی می کند. آنها همه چیزهایی را که او استفاده نمی کرد دور انداختند ، اما در هر صورت نگه داشتند.و او بلافاصله احساس بهتری داشت ، سبکی ، شادی ، مقداری پول و مهمتر از همه ، تمایل به انجام کاری و به عهده گرفتن مسئولیت زندگی خود در دست او بود.

برای خودم ، من به این نتیجه رسیدم که ما دقیقاً به همان اندازه که نیاز داریم بر اساس تصویرمان در ناخودآگاه پول داریم. با تغییر این تصویر ، هریک از ما واقعیت خود را تغییر می دهیم. این امر هم در مورد پول و هم در موارد دیگر صدق می کند.

تغییر تصویر با آگاهی آن آغاز می شود ، درک اینکه در ما چگونه است و مهمتر از همه ، هنگام تماس با این تصویر چه احساسی را تجربه می کنیم. پس از آن کار روی خود انجام می شود. برخی از تکنیک های بازنویسی تصاویر را می توان به تنهایی انجام داد ، اما بلوک های پول نه تنها با نگرش ها و برنامه ها در ارتباط هستند ، بلکه الگوهای رفتاری ، سناریوهای عمومی و خانوادگی ، ممنوعیت اجرای در جهان ، موفقیت ، توسعه ، وجود دارد. تمایل به "مانند دیگران" بودن ("خوب" ، "صحیح" …) ، تمایل به یکسان بودن والدین ، انواع مختلف ترس ها و موارد دیگر.

من می خواستم تصویر پول را تغییر دهم ، و آن را به شرح زیر بازنویسی کردم. پدر با پولش کنار گذاشته شد ، جایی که او با آرامش آنها را مدیریت می کند و می شمارد ، و جلوی من حاشیه جنگل ظاهر شد ، که جریان نقدینگی از آسمان بر آن می ریزد. من درک می کنم که اگر مایل باشم ، می توانم به راحتی و آزادانه به این کوه پول نزدیک شوم و به اندازه نیاز خود نیازم را بردارم. هیچ کس اصلی ترین و مهمترین کسی نیست که تعیین می کند چقدر به من بدهد یا اصلا بدهد.

یک سری تحقق دیگر وجود داشت که برخی از آنها را خودم گذراندم و برخی دیگر نیز توسط متخصصان مختلف کمک کردند. این یک کار گام به گام در مورد استفاده از تکنیک ها ، تغییر نقاط حمایت ، شناسایی واکنش های خودکار در تعامل با امور مالی ، شناسایی احساسات مربوط به دریافت و هزینه پول ، ارتباط منفی ثروت ، ترس هایی بود که اقوام به من حسادت می کردند ، برگرد ، و خیلی بیشتر

در نتیجه چه اتفاقی افتاد؟

در حقیقت ، خیلی زود ، پس از چند ماه ، همه چیز با پول بهتر شد و شش ماه بعد حتی تغییرات بیشتری نیز ایجاد شد. ما در یک آپارتمان عالی دو اتاقه به مرکز شهر نقل مکان کردیم ، من شروع به دریافت پول از منابع مختلف کردم ، نه تنها از یک کارفرما و به همین دلیل ، کمتر به او وابسته شدم ، به دستمزد ساعتی تغییر داد. من متوجه شدم که به محض این که من و شوهرم برای یک مطالعه گران قیمت یا یک سفر تعطیلات برنامه ریزی می کنیم ، که واقعاً می خواهم انجام دهم ، پول به سرعت به حساب های ما سرازیر می شود.

به هر حال ، در آن لحظاتی که من به تفکر قدیمی دچار شدم ، ترس ها ، پول به سختی به دست نیامد یا آمد. اما ، هرچه آگاهی از برنامه های پولی ، باورها ، اعتقادات ، ترس ها بیشتر می شد - این درک که همه چیز به من بستگی دارد ، افزایش یافت ، و سپس اطمینان بیشتری در جهان وجود داشت که به ما اهمیت می دهد. و این تازه آغاز سفر است.

پذیرفتن شکست های خود ، کار با برنامه های منفی - چنین کاری در ابتدا می تواند دردناک باشد ، زیرا ما معمولاً دوست نداریم درباره خودمان چیزهای ناخوشایند بشنویم. با این حال ، ارزش عبور از این آستانه ، که برای EGO دردناک است ، و پذیرفتن مسئولیت آن ، ارزش آن را دارد ، زیرا معلوم می شود که همه چیز آنطور که در ابتدا به نظر می رسد ترسناک نیست. با پذیرش آنچه در حال حاضر است ، با درک دلیل ، یاد می گیریم که سرنوشت ، امور مالی ، روابط خود را مدیریت کنیم. آزادی انتخاب بیهوده به ما داده نشده است.

آیا تا به حال فکر کرده اید که چقدر پول دارید؟ آیا این تصویر مانع شما می شود یا به شما کمک می کند و آیا می خواهید آن را تغییر دهید؟ شما می توانید به تدریج خودتان آن را تغییر دهید. در صورت تمایل ، می توانید این روند را سریعتر کنید تا سالها درگیر مطالعات مستقل نشوید. شما می توانید این مسائل را با یک متخصص حل کنید که مواردی را مشخص می کند و به آنها اشاره می کند که ما مایل نیستیم به آنها توجه کنیم (آنها در "منطقه کور" ما هستند) ، و به آنها در سریع ترین و م effectiveثرترین روش کمک می کند.

برای شما آرزوی سلامتی و برآوردن خواسته ها در هر زمینه ای از زندگی ، نه تنها از نظر مالی ، دارم ، زیرا این تنها یکی از جنبه های لازم برای زندگی کامل هر فرد است.

ایرینا استتسنکو

توصیه شده: