به خاطر پول شما ، نه هوی و هوس

تصویری: به خاطر پول شما ، نه هوی و هوس

تصویری: به خاطر پول شما ، نه هوی و هوس
تصویری: چند شنبه با سینا | فصل سوم | قسمت 10 | فرنوش حمیدیان 2024, ممکن است
به خاطر پول شما ، نه هوی و هوس
به خاطر پول شما ، نه هوی و هوس
Anonim

قبل از من دیمیتری ، رئیس یک شرکت موفق است. علاقمند به روانشناسی او اغلب مربیان و مربیانی را به سازمان دعوت می کند که ترفندهای مختلف مدیریت افراد را به او آموزش می دهند.

او برای حل مسئله تغییر مربی نزد من آمد - او قبلاً نامزدهای مختلفی را در نظر گرفته بود ، و شخصی من را به او توصیه کرد:

- در اصل ، من از مربی خود بسیار راضی هستم. او خوب است ، موفق است. اما او تحصیلات روانشناختی ندارد و این من را گیج می کند. و شما هم از نظر فنی و هم از نظر روانشناسی دارید.

کوچینگ چیست؟ فرایندی با هدف دستیابی به اهداف در زمینه های مختلف زندگی. یک مربی اصلاً یک مشاور تجاری کلاسیک نیست. یک مشاور می آید و به وضوح توصیه می کند: این کار را به این ترتیب انجام دهید ، متفاوت است ، اما به طور کلی در شرکت شما باید به طور کامل بازسازی شود. اما مربی هرگز توصیه های سختی نمی دهد. او به همراه مشتری به دنبال راه حلی است. یعنی دقیقاً همان کاری را انجام می دهد که روانشناسان آموزش می دهند.

دیمیتری یک شخص احمق نیست. و به محض اینکه توصیه های مربی او شبیه برخی از "ترفندهای روابط عمومی" شد ، محتاط شد.

از او خواستم بگوید این مربی به او چه چیزهای جالب آموخت.

- او یکبار داستانی درباره دلفین ها برایم تعریف کرد: "در دلفیناریوم ، مربی به هر دلفین تمرینات خاصی می دهد. علاوه بر این ، برای همان ترفندی که به درستی انجام شده است ، یکی از دلفین ها ماهی می گیرد ، و دیگری ماهی نمی گیرد. سپس دوباره ، و دوباره مشخص نیست چه کسی جایزه می گیرد. یک بار دیگر. و در ادامه برای چی؟ به طوری که مربی برای دلفین ها قابل پیش بینی نمی شود. بنابراین او می تواند دلفین ها را کنترل کند ، نه آنها آنها را کنترل کنند. " مربی به من توصیه کرد از "ترفند مربی" استفاده کنم: اگر می خواهید حقوق خود را افزایش دهید ، آن را با رسوایی افزایش دهید ، پای خود را محکم کنید ، فریاد بزنید و فحش دهید. و بار دیگر کارمند اشتباه می کند - و شما سر او را نوازش می کنید و به دوره های تازه گرانقیمت می رفتید. یا حداقل مرا به شام دعوت کنید.

- آیا از این تکنیک استفاده می کنید؟

- من به طور مرتب از آن استفاده می کنم.

- برای چی؟

- بنابراین مربی به من یاد داد که چگونه مردم را هک کنم.

از او خواستم نحوه ارتباط خود را با کلمه "هک" توضیح دهد ، اگرچه من خودم قبلاً همه چیز را درک کرده ام. ماهیت تکنیک های از این دست: آوردن افراد به سطح تفکر احساسی و در نتیجه در یک منطقه کنترل نشده. به معنای واقعی کلمه ، "عصبانی" کارمند ، پس از آن همه اقدامات و افکار او را می توان به راحتی محاسبه کرد.

- خوب ، کلمه "هک" فقط یک اصطلاح است ، چیز خاصی نیست.

- خوب ، اگر از اصطلاح استفاده کنیم … چرا هک انجام می شود؟ برای غارت آپارتمان هیچ کس در را برای شستن ظروف و جارو کردن فرش ها باز نمی کند.

9yrzcgDxa3A
9yrzcgDxa3A

دیمیتری با تعجب به من نگاه می کند.

- واضح است؟ هک سرقت است. بگذارید همه چیز را به زبان دلفین ها برای شما توضیح دهم. آنها از شما می خواهند که به مربی و مربی خود بگویید که هر دو احمق هستند! به دلیل این نگرش ، مربی مدتهاست که احترام به دلفین ها را از دست داده است ، زیرا او بی صداقت بازی می کند. در برخی مراحل ، آنها هنوز وظایف خود را انجام می دهند ، به این امید که مربی مغز را روشن کند. و اگر نه: آنها خود ماهی ها را بین خود تقسیم کرده و از اطاعت از او دست بر می دارند.

این به اصطلاح "بازگشت" است. قوانین تعادل در هر سیستمی اجرا می شود. رفتار ناشایست و نامناسب زیست محیطی فرایندهای سیستم را نقض می کند. و در اینجا هیچ "رشوه" کمکی نمی کند. سیستم وارد حالت خودتنظیمی می شود - و قانون بازخورد کار می کند.

"بازگشت" در سازمان چگونه کار می کند؟ کارکنان به خوبی می دانند که رئیس در برخی موارد از نظر احساسی آسیب پذیر خواهد بود. این بدان معناست که او نیز روزی وارد سطح تفکر احساسی می شود - و کنترل خود را از دست می دهد. تأخیرها ، خرابکاری در دستورات ، نافرمانی ، ائتلاف ها ، تحریف اطلاعات ، بی نظمی پولی پیش پا افتاده - این یک لیست کامل از "بازگشت" نیست.

واقعیت این است که در هر سازمانی سه انگیزه وجود دارد

1) انگیزه برای ارتباط ؛

2) انگیزه قدرت ؛

3) انگیزه برای موفقیت.

بر هر فرد یکی از این سه نوع انگیزه تسلط دارد.علاوه بر این ، یک روانشناس حرفه ای ، با توجه به انگیزه غالب ، می تواند بفهمد که یک فرد در کدام منطقه از توسعه روابط با جهان خارج است:

1) انگیزه برای برقراری ارتباط با افراد = منطقه تعامل با مادر ، پذیرش و عشق بی قید و شرط. این حوزه ارتباطات ، ایجاد روابط ، ایجاد تیم است. در این زمینه حقوق و مشوق وجود دارد. اما همچنین منطقه ای از نارضایتی ها و درگیری ها است. آنها چیزهای زیادی را از "آشپزخانه خانوادگی" خود به اینجا می آورند.

2) انگیزه قدرت = تلاشی برای به دست آوردن عشق پدر ، برای اثبات او از طریق رقابت که شما نیز ارزش چیزی را دارید (این منطقه برای کسانی که با پدرشان مشکل دارند دشوار است). این حوزه پیشرفت شغلی است. منطقه مبارزه ، ماسک ، سفتی ، در اینجا اغلب از "همه وسایل" استفاده می شود …

3) انگیزه برای موفقیت = آزادی عمل و مسئولیت. در اینجا یک شخص هیچ چیز را به کسی ثابت نمی کند. خود او تنها رقیب اوست. اما هنگام برخورد با افرادی با انگیزه غالب متفاوت ، مشکلات زیادی در مسیر او وجود دارد. تنها 5 تا 10 درصد از افراد دارای انگیزه موفقیت هستند ، اما آنها قادر به تغییر کل سیستم هستند. و بهتر است از این رقم فراتر نروید ، در غیر این صورت سیستم یا پوسیده می شود (اگر کمتر) ، یا نابود می شود (اگر بیشتر). آنها می گویند در زمان خطر ، آنها سعی می کنند به هر بهانه ای از شر آنها خلاص شوند ، "اکنون زمان خودنمایی نیست".

می توانید از هر مدیر ارشد (یا هر کسی که هدفش موفقیت در زندگی است) بپرسید که انگیزه غالب آنها چیست. در سطح آگاهانه ، او در پاسخ به "موفقیت" تردید نخواهد کرد. اما در مورد ناخودآگاه (این شامل زبان بدن ، رفتار و موارد دیگر است) ، اغلب انگیزه ای کاملاً متفاوت خوانده می شود.

به همین دلیل است که از نظر شخصی من ، مربی به دانش اولیه روانشناسی نیاز دارد. بله ، بدون اطلاع از عمیق ترین قوانین آن ، او با وظیفه خود کنار می آید. اما این غیرممکن است که یک مربی بدون درک اصول روانشناختی به خوبی کار کند ؛ در غیر این صورت ، او نمی تواند "اکولوژی فرآیند" را رعایت کند.

در یکی از آموزش های صدور گواهینامه ، طبقه بندی جالبی از مشاوران تجاری و مربیان / مربیان به ما ارائه شد: خوانندگان پاپ ، شانسونیست ها و جازمن ها.

پاپسوویکس - فقط خودشان تمرین کرده و برای مدت طولانی شناخته شده هستند. آنها آموزش ، ایده ها و توصیه های خود را بر اساس منافع سازمان تنظیم نمی کنند. آنها می آیند ، آهنگ های خود را می خوانند و می روند. و به من نگو این بد است! به هر حال ، کل کشور ما توسط Stas Mikhailov و Elena Vaenga کشیده می شود …

چانسونیر - چنین مربیانی شخصاً برای مشتری خاصی می خوانند. گفتگو با چنین مربی ، مکالمه بین دو نفر است که تصمیم گرفته اند تغییر کنند. و مدام این س eachال را از یکدیگر می پرسند: "آیا به من احترام می گذاری؟"

جازمن ها - بالاترین طبقه ، مربیانی که بر اساس موسیقی موجود در سازمان کار می کنند و بر اساس آن بداهه نوازی می کنند. رویکرد آنها همیشه زیبا به نظر می رسد - نکته اصلی این است که همه تخیل کافی دارند. نوازندگان جاز یک مشکل دارند: آنها باید دیدگاه های مکانی و زمانی خود را پیگیری کنند. و از مهمانی خود غافل نشوید …

در هر صورت ، مربی یا مربی شخصی است که در منطقه پدر است. او آموزش برقراری تعامل با جهان را با توجه به نوع عشق مشروط ، یعنی "من تو را به این دلیل دوست دارم که …" و "من به تو احترام می گذارم به این دلیل که …" ، می آموزد. از این گذشته ، شخصی که مربی را دعوت می کند در راه تغییر است و آماده می شود تا به جاده برسد - و به طور نمادین ، تصویر جاده همیشه با پدرش در ارتباط است.

ما به مثالهای مربوط به مربیگری بیش از یک بار برمی گردیم. در حال حاضر ، من فقط می خواهم یک بار دیگر تأکید کنم که چقدر مهم نیست که "با انواع ترفندها" مانند "هک" توصیف شده در بالا گرفتار نشوید. رعایت اکولوژی فرایند را فراموش نکنید تا کل سیستم را خراب نکنید. با دقت از کدام دسته از متخصصان دعوت می کنید ، فردی را که باید با بخشهای پیچیده مسیر زندگی خود برخورد کنید ، با دقت انتخاب کنید.

توصیه شده: