برنامه نویسی والدین و مشکلات اضافه وزن

تصویری: برنامه نویسی والدین و مشکلات اضافه وزن

تصویری: برنامه نویسی والدین و مشکلات اضافه وزن
تصویری: DR HOLAKOUEE/!!!دکتر هلاکویی- چاقی و اضافه وزن 2024, ممکن است
برنامه نویسی والدین و مشکلات اضافه وزن
برنامه نویسی والدین و مشکلات اضافه وزن
Anonim

روزی روزگاری یک دختر کوچک میلا بود. میلا در یک خانواده مهندسان کامل و کاملاً مرفه بزرگ شد.

فقط یک "اما" وجود او را از دوران کودکی تیره کرد ، او همیشه بیمار بود … سرماخوردگی ، عفونت های دوران کودکی ، مشکلات دستگاه گوارش ، گوش و حلق و بینی و غیره ، و غیره.

و از آنجا که او در اتحاد جماهیر شوروی زندگی می کرد ، از همان دوران کودکی تنها در بیمارستان بود ، بدون مادرش ، این به سلامتی و شادی او نمی افزود. بیمارستانها تقریباً در تمام زندگی او به خانه او تبدیل شده اند.

123445
123445

اما ، در واقع ، این در مورد آن نیست. این در مورد چگونگی ارتباط بیماری های او با افزایش وزن در دوره های مختلف زندگی او است. و در مورد دلایل این پدیده.

در بزرگسالی ، میلا برای صدمین بار از مادرش این جمله را شنید: "تو آنقدر بچه مریض بودی که اگر اینقدر خوب غذا نمی خوردی ، اصلاً زنده نمی ماندی." و در اینجا ، برای اولین بار ، کل معنای جهانی این عبارت برای مایل آشکار شد: "وقتی بیمار هستید ، خوب غذا بخورید ، در غیر این صورت ، می میرید!"

میلا به دلایل مختلف بلافاصله شروع به اجرای دستورالعمل مادرش نکرد ، نه در دوران کودکی. این اولین بار زمانی اتفاق افتاد که میلا در 11 سالگی دچار حادثه شدیدی شد. عمه ، که با او در بیمارستان بود ، به هیچ وجه نمی تواند بفهمد که چرا کودک چنین اشتها دارد ، چنین سیری ناپذیری در غذا ، و خود میلا نمی تواند بفهمد چه اتفاقی برای او می افتد. به تدریج ، با بهبودی ، وزن بدون هیچ تلاش جدی به جای خود بازگشت ، هنگامی که بدن متوجه شد دیگر هیچ چیزی در خطر نیست.

قسمت دوم زمانی اتفاق افتاد که پسر میلا به ارتش برده شد و او به شدت به بیماری ذات الریه مبتلا شد. میلا در مدت کوتاهی 10 کیلوگرم وزن اضافه کرد.

این بار ، وزن نمی خواست سریع موقعیت ها را رها کند ، و اگرچه در محدوده مجاز -72 کیلوگرم با ارتفاع 172 بود ، اما باعث ایجاد ناراحتی شد ، و احساس عدم نظم ، ضخامت ، برازنده نیست این یک نقطه عطف مهم در زندگی او بود.

علاوه بر این ، نوسانات وزن به صورت دوره ای ، در یک جهت یا در دیگری رخ می دهد ، تا اینکه در 37 سالگی تصمیم گرفت فرزند دوم خود را به دنیا آورد. وزن به سرعت شروع به رشد کرد ، پس از زایمان از دست دادن آن بسیار دشوار بود. میلا احساس می کرد که در زره پوشانده شده است ، دست و پا چلفتی ، نه در بدنش. اما … به لحاظ ایمنی نسبی … رژیم غذایی و امتناع از غذاهای نشاسته ای وزن را به قاب برگشت ، اما دامن ها و لباس های فوق العاده با دور کمر 65 سانتی متر دیگر هرگز در کمد لباس او قرار نمی گیرند ، اما متأسفانه آویزان می شوند. در گنجه ، به عنوان یادآوری جوانی زیبا ، فعال و زنانه که به سرعت گذشت …

آخرین مرحله ، که در واقع ، درک ریشه مشکل اتفاق افتاد ، پس از مرگ پدر میلا ، از دست دادن کار او اتفاق افتاد. عملکرد بدن در همه جهات شروع شد: مشکلات با سیستم غدد درون ریز ، سنگ کلیه ، گرگرفتگی ، پیش بینی یائسگی زودهنگام شروع شد … همه اینها با وضعیت مالی نسبتاً دشوار خانواده تشدید شد. و میلا به 75 خود اضافه کرد ، که در حال حاضر برای او بیش از حد ضروری به نظر می رسید ، تقریباً 10 کیلوگرم بیشتر….

در اینجا ارزش گفتن یک نکته مهم دیگر را دارد - میلا همیشه کودکی مطیع و درک کننده بوده است و کلمات و نظرات مادرش برای او عبارت خالی نبود. او ناخودآگاه از دستورات مادرش پیروی کرد - "برای زنده ماندن - شما باید زیاد غذا بخورید."

بقیه ، قسمت شاد این داستان هنوز در راه است.

مرحله تشخیصی به پایان رسیده است ، مرحله درمانی تازه شروع شده است.

توصیه شده: