محدودیت ها به عنوان یک منبع گئورگی خیلکویچ. شواهد شگفت انگیز

تصویری: محدودیت ها به عنوان یک منبع گئورگی خیلکویچ. شواهد شگفت انگیز

تصویری: محدودیت ها به عنوان یک منبع گئورگی خیلکویچ. شواهد شگفت انگیز
تصویری: آزادراه، با کابوس شیرین جاده چالوس چه می‌کند؟ 2024, ممکن است
محدودیت ها به عنوان یک منبع گئورگی خیلکویچ. شواهد شگفت انگیز
محدودیت ها به عنوان یک منبع گئورگی خیلکویچ. شواهد شگفت انگیز
Anonim

دوستان عزیز ، در این دوره سخت از محدودیت های همه جا ، می خواهم به شما یادآوری کنم که هر شرایطی دو طرف دارد (حتی غیر قابل پیش بینی ترین ، دشوارترین آنها) و زمان انزوا (بدیهی است که دشوار است) ، با این وجود ، می توان از آن حداکثر استفاده کرد منفعت - نه تنها برای خودم ، بلکه برای جهان. تعجب می کنید؟ سپس من یک مثال بارز را به شما یادآوری می کنم.

من با کاری شروع می کنم که با یک دوره محدودیت های شدید شروع شد. درباره فیلمی که میلیون ها نفر دوستش دارند صحبت کنید به کارگردانی خیلکویچ "سه تفنگدار".

فیلم فوق العاده ای ، واقعا! نجیب ، روشن ، معنی دار ، که برای چندین نسل تبدیل به یک بت شده است.

تصور عاشقانه دوران کودکی اتحاد جماهیر شوروی (بله ، و پس از شوروی) بدون قهرمانان فیلم خیلکویچ ، با سوء استفاده ، عشق و دوستی نابود نشدنی و همه جانبه آنها غیرممکن است.

و اکنون به ریشه ها ، دوستان! این پروژه از کی شروع شد؟ شروع تعیین کننده یک فیلم برجسته چه بود؟ تو نمی دانی؟ بهت میگم …

گئورگی خیلکویچ در دوران کودکی یک پسر ورزشکار و مستأصل بود ، اما در سن 14 سالگی (در نتیجه جراحتی که منجر به شکل شدیدی از استئومیلیت شد) به مدت یک سال گچ گرفته و در بستر بیماری بستری شد. و برای دو سال آینده ، وی با یک آتل چرمی خاص (یک ساختار پزشکی که مفصل را ثابت می کند) به شدت محدود شد.

کارگردان مشهور در مورد آن زمان موارد زیر را نوشت: کتابها به او کمک کردند تا دیوانه نشود ، به ویژه الکساندر دوما و بیشتر از همه - "سه تفنگدار" ، که بی شمار از جلد به جلد خوانده شد.

"در آن زمان بود که من به طور غیرقابل کنترل و برگشت ناپذیری عاشق تفنگداران تفنگدار شدم … این رمان نجات من نه تنها از نظر اخلاقی ، بلکه از نظر فیزیکی نیز شد. با بازخوانی بی پایان آن ، من فقط یک زندگی کاملاً کامل و هیجان انگیز را در آن گذراندم. من عاشق بودم ، بوسیدم ، جنگیدم ، حصار کشیدم ، سوار اسب شدم - همه چیز آنقدر واقعی بود که ماهیچه های من در حال کشش و رشد بودند! این نه تنها به زنده ماندن ، بلکه به جلوگیری از آتروفی کمک کرد. پس از چندین دهه ، من فهمیدم که دانشمندان راهی را برای پمپاژ ذهنی سیستم عضلانی اختراع کرده اند. شما فقط آنجا دراز بکشید ، این را تصور کنید - و ماهیچه ها کار می کنند!"

و البته ، با تبدیل شدن به یک کارگردان و رسیدن به استودیوی فیلم اودسا ، گئورگی خیلکویچ نمی تواند فیلمی را بر اساس کتاب بکری مورد علاقه خود بسازد - اثری که شادی ، الهام ، قدرت اخلاقی و جسمی زیادی به او می بخشد. در اینجا آنچه او در مورد آن می نویسد …

"باید بگویم که من فقط کارگردان این فیلم شدم تا بدهی شخصی ام را به الکساندر دوما ، رویای بزرگ فرانسوی برای فیلم" سه تفنگدار "بپردازم ، زیرا تمام عشقم به کار را در تصویر خود قرار داده ام ، به لطف آن من این کار را نکردم. دیوانه شو ، مثل یک مومیایی یک سال در بازیگران دروغ بگو."

اکنون فکر کنید: اگر هنرمند در خلق خود قدردانی کمتر ، تجربه درک ، تعهد قلبی ، عشق را در آفرینش خود ایجاد می کرد؟! من فکر می کنم بعید است … این فیلم توسط روح نویسنده اش خلق شده است….

و روح نویسنده ، همانطور که به خاطر داریم ، در طول دوره "توقف" ، مکث اجباری ، محدودیت ها و پرهیز - از بازی های پر از ماجراجویی ، دویدن و ریسک بی پایان ، که داستانهای اکثر پسران شوروی با آن پر می شود ، پر از چنین محتوایی بود. پر شده است.

بنابراین ، احتمالاً ، سرنوشت خیلکویچ را به سمت کارگردان اصلی خود کشاند - مورد علاقه میلیون ها بیننده ، فیلم برجسته شوروی "سه تفنگدار".

به همین دلیل است که "توقف" فرار ابدی نه تنها ، شاید ، بلکه نیست دقیقا برای چیزی مفید: به هر حال ، در گرداب داستانهای ما ، ما چیز مهمی را از دست می دهیم که شما می توانید آن را به آرامی ، معنی دار ، در سکوت طولانی انجام دهید …

فکر کنید دوستان! و از مکث اجباری برای کاری که همیشه به فردا موکول می شد ، به دلیل حجم کار ابدی استفاده کنید ، که اگر واقعیت های زمان نبود هرگز پایان نمی یافت … ما از آنها برای همیشه استفاده می کنیم!

توصیه شده: