چرا مراجعین درمانگران بد را ترک نمی کنند؟

فهرست مطالب:

تصویری: چرا مراجعین درمانگران بد را ترک نمی کنند؟

تصویری: چرا مراجعین درمانگران بد را ترک نمی کنند؟
تصویری: عادت هایی که برای پولدار شدن باید ترک کنید !! 2024, ممکن است
چرا مراجعین درمانگران بد را ترک نمی کنند؟
چرا مراجعین درمانگران بد را ترک نمی کنند؟
Anonim

چرا مراجعین درمانگران بد را ترک نمی کنند؟

به جای "درمانگر" ، می توان "معشوق" ، "معلم" ، "دوست" ، "کارفرما" ، "اعتراف کننده" و غیره را جایگزین کرد.

چرا می مانیم: چرا دور شدن از درمانگر سوء استفاده کننده برای کسانی که تجربه از دست دادن ، غفلت و غفلت در دوران کودکی را داشته اند ، بسیار دشوار است.

"چرا فقط بلند نکردی و رفتی؟" این س theالی است که اغلب از قربانیان درمانگران فقیر و در واقع از کسانی که سالهای زیادی را در یک رابطه خشونت آمیز گذرانده اند ، جایی که پاهایشان پاک شده است ، پرسیده می شود. افرادی که آشنایی چندانی با موضوع ندارند ، اصلاً نمی فهمند که چگونه می توان خشونت علیه خود را تحمل کرد و همزمان هیچ کاری انجام نداد.

و سپس یک درمانگر در عرصه ظاهر می شود …

و پس از سالها رویای شنیدن و دیده شدن ، رویاهای مراقبت و توجه به نیازهای خود ، این روح های مجروح در هفته ساعتی را با شخصی که حضور آنها را می بیند ، می شنود ، درک می کند و تشخیص می دهد ، دریافت می کنند. با کسی که تمام ساعت فقط به او اختصاص داده شده است و تنها چیزی که در عوض لازم است این است که بیاید و هزینه جلسات را بپردازد. درمانگران نیازی به مراقبت ندارند ، نیازی به رضایت ندارند ، نیازی نیست که برای آنها ایده آل به نظر برسند. درمانگر می تواند هر یک از احساسات شما را نشان دهد - اشک ، خشم ، دست و پا چلفتی - و در عین حال رد نشود.

اگر درمانگر دارای صلاحیت و اخلاق باشد و بتواند مرزهای درمانی را حفظ کند ، در فضای رابطه درمانی ، زخم های روانی فرصتی طولانی مدت برای بهبودی دریافت می کنند. با کمک این رابطه و حمایت درمانگر ، می توانید آسیب های دوران کودکی خود را پشت سر گذاشته و احساس درونی و بیرونی خود و ارزش خود را تقویت کنید.

و یک درمانگر اثبات نشده و بی سواد شروع به حل مشکلات روانی و مالی خود با هزینه مشتری می کند. مراجعه کننده ممکن است به زودی متوجه شود که نقشی معکوس شده است و مانند دوران کودکی ، او باید با هزینه منابع داخلی خود دوباره از شخصیت والدین خاصی مراقبت کند. مشتری با سابقه کودکی سمی چه می کند؟ همان کاری که او در تمام زندگی خود انجام داد - او شروع به سرکوب و انکار احساسات خود ، سرکوب نیازهای خود و رسیدگی به نیازهای درمانگر از ترس از دست دادن توجه و "عشق" خود که او بسیار امیدوار بود ، می کند.

درمانگر می گوید کاری را انجام دهید که بسیار ناراحت کننده یا ناراحت کننده است - مشتری این کار را با عبور از خود انجام می دهد. او در تمام عمر آموخت که صبور باشد و هر گونه ناراحتی را به خاطر "عشق" تحمل کند. مراجع شروع می کند نیازهای درمانگر را بسیار مهمتر ، ارزشمندتر و ارضا کننده تر از نیازهای خود می داند. تصور از دست دادن دوباره امید به "عشق" آنقدر غیرقابل تحمل است که مشتری برای هر کاری آماده است.

در عین حال ، بسیاری از مراجعان احساس خاص بودن می کنند - کسانی که درمانگر برای تحقق نیازهای شخصی خود از دیگران متمایز کرده است. این یک امتیاز بزرگ و نشانه ای از ارزش ویژه برای مشتری است. این همچنین تحقق طولانی مدت رویای "من هستم ، من وجود دارم ، من خاص و ارزشمند هستم" است. مشتری احساس می کند انتخاب شده است. و بدتر از همه ، او شروع به دفاع از چنین درمانگری با تمام وجود می کند و احساس وفاداری فوق العاده ای به او می کند. برآورده ساختن همه درخواست ها و خواسته های درمانگر که بسیار فراتر از رابطه اخلاقی با مراجعه کننده به درمان است ، به نظر می رسد برای چنین مشتریانی به دلیل احساس ارزشمند و دوست داشتنی آنها ، بهای ناچیزی به نظر می رسد. و سپس ، او هیچ کار بدی انجام نمی دهد ، همانطور که به نظر می رسد. او فقط از درمانگر مورد علاقه خود راضی است.

حتی اگر مراجعه کننده به تدریج و به وضوح شروع به درک کند که چیزی بسیار غیر درمانی و خطرناک در حال رخ دادن است ، هنوز نمی تواند آنجا را ترک کند ، زیرا رهایی از رویای شفا را غیرممکن می کند. این به معنای واقعی کلمه ارزشمندتر از زندگی ، سلامتی و تمام پولهای جهان است. و در حالی که شما در این رابطه ، که به رویا امید بخشید ، باقی می مانید ، خود امید بدون توجه به وحشت همه چیز در این روابط باقی می ماند.اما اگر قبل از تحقق رویا چیزی نماند ، چه می شود؟ فقط باید کمی بیشتر صبور باشید … و بعد از همه ، می توانید همه چیز را برطرف کنید ، با درمانگر صحبت کنید ، زیرا او به ما اهمیت می دهد ، او یک متخصص است ، باید درک کند که چه کار می کند … فقط باید به او منتقل کنم … و ناگهان همه چیز دقیقاً شکست چرا که من اینقدر بد و بی ارزش هستم؟ مخصوصاً که نمی توانی بروی! ما باید به کار بر روی خود ادامه دهیم و خود را بهبود بخشیم! به همین دلیل ما به درمان آمدیم!

و آنها در این رابطه باقی می مانند ، که باید از آن برای مدت طولانی فرار کرد ، درخشان با پاشنه. در عین حال ، وابستگی به چنین درمانگری پیشرفت می کند و خود فکر ترک آن نه تنها دشوار ، بلکه غیر واقعی به نظر می رسد. و حتی بیشتر به این فکر که بدون آن خرده های امید که هفته ای یکبار داده می شود ، رها شوم. و به طور کلی ، ماندن بدون درمانگر ، بدون پشتیبانی ، بدون پشتیبانی - حتی فکر کردن در مورد آن بدون حمله وحشت غیرممکن است.

و مراجع تصمیم می گیرد که بماند ، تحمل کند و درمانگر را خوشحال کند ، اما گاهی اوقات تمایل شدیدی برای بیرون کشیدن خود از این رابطه سمی همچنان ظاهر می شود. گاهی اوقات به این دلیل که این احساس خاراندن بسیار زیاد است ، آنچه در درمان اتفاق می افتد بسیار اشتباه است. گاهی اوقات به دلیل اینکه مشتری احساس صدمه و عصبانیت می کند. مراجعه کننده شروع به تعجب می کند که چقدر می تواند خواسته های این درمانگر را با هزینه نیازهای خود برآورده کند. مراجعه کننده به این فکر می کند که چقدر بیشتر باید برای درمانی که یک درمان نیست بپردازد.

و بنابراین او شهامت را برای بحث در مورد آن با درمانگر جمع می کند. اغلب بیش از یک هفته طول می کشد تا آن را بدست آورید. مراجعه کننده با احتیاط مکالمه ای را در مورد قطع درمان مطرح می کند ، اما نمی تواند مستقیماً بگوید "می خواهم بروم" ، اما از درمانگر "اجازه خروج" می خواهد. مراجعه کننده می خواهد بشنود که درمانگر دلایل را درک کرده و این تصمیم را تأیید می کند ، زیرا حتی برای تکمیل درمان ، چنین مراجعه کننده ای نیاز به تایید اقدامات خود دارد.

اما درمانگران سمی به هیچ وجه علاقه ای به از دست دادن مشتریانی که آرزو دارند ندارند. از این نظر ، آنها نمی خواهند چیزی را تغییر دهند و به خوبی می دانند که برای ماندن مشتری ، باید دکمه های ترس ، باورها و خواسته ها را فشار دهید.

اول ، آنها به مشتری می گویند که آنها همه کارها را فقط به نفع آن مشتری انجام داده اند. یا می گویند همه ادعاهای مشتری بیهوده است و متأسفانه مشتری می بلعد ، زیرا خودش دوست دارد باور کند که این مزخرف است. اگر درمانگر بگوید مزخرف است ، پس واقعاً مزخرف است ، درست است؟

سپس آنها به شما خواهند گفت که متوقف کردن درمان یک اشتباه بزرگ است. شما ، مشتری ، چنین کار فوق العاده ای انجام داده اید - چگونه می توانید همه را رها کرده و ترک کنید؟ آنها همچنین ممکن است اضافه کنند که نگران هستند که آیا مشتری بدون کمک خود به تنهایی کنار می آید یا خیر. آنها ، درمانگران ، بسیار نگران او هستند ، و مطمئناً همه ضعف ها و ترس های مراجعه کننده را لیست خواهند کرد. اما چگونه یک مشتری می تواند خود را باور کند ، در صورتی که حتی درمانگر او نیز به آنها اعتقاد ندارد؟

و سپس یک هویج وجود خواهد داشت: درمانگران به مشتری اطمینان می دهند که اگر مراجعه کننده به درمان ادامه دهد ، قطعاً به بهبود و تحقق تمام رویاها کمک می کند. آنها به شما یادآوری می کنند که مشتری را به خوبی می شناسند و از او حمایت می کنند ، زیرا منافع مشتری در وهله اول به آنها مربوط می شود.

مشتری ، که به شدت به یک شخصیت والدین نیاز دارد که بتواند از او مراقبت کند ، تسلیم می شود و می ماند … حتی اگر قسمتی از او فریاد بزند "حالا فرار کن!" ، بقیه ممکن است به شدت مقاومت کنند. علاوه بر این ، وابستگی به درمانگر و تأیید او می تواند به وابستگی شیمیایی به انفجار هورمون های شادی در مغز تبدیل شود ، هنگامی که مشتری احساس می کند که از درمانگر خرده تأیید یا محبت دریافت کرده است. در چنین لحظاتی ، سرخوشی واقعی وجود دارد که به احتمال زیاد مشتری قبلاً هرگز با کسی تجربه نکرده است. اگر درمانگر شروع به استفاده از مشتری برای ارضای خواسته های جنسی خود کند ، وابستگی جسمی مراجعه کننده به طور تصاعدی افزایش می یابد.هنگامی که مراجعه کننده از نظر جسمی از درمانگر دور است ، روشنگری و وضوح ممکن است در ذهن او ظاهر شود ، اما هنگامی که او دوباره برگشت ، همه چیز در زیر مه یک کوکتل شیمیایی اعتیاد پنهان می شود.

و مشتری باقی می ماند …

تا آخرین شعاع امید خاموش شود.

تا زمانی که خشم زیادی برای استفاده وجود داشته باشد که این خشم مشتری را از رابطه بیرون کند.

تا زمانی که دیگر امکان تحمل نحوه دستکاری و استفاده از شما وجود نداشته باشد.

تا زمانی که درد شکستن این رابطه تحمل پذیرتر از درد داشتن این رابطه به نظر برسد.

تا اینکه خود درمانگر مراجعه کننده را بیرون می کند.

و هنگامی که شخصی همین س “ال را می پرسد "چرا ترک نکردید؟" ، برای مشتری مهم است که به خاطر بسپارد: او برای کمک به درمان آمد و در پاسخ به سوء استفاده ، آنچه را که زندگی به او آموخت انجام داد - برای تحمل و غلبه بر او. هیچ ابزار دیگری برای مقابله با آن وجود نداشت. اگر آنها بودند ، من بدون نگاه کردن به عقب می رفتم. و کسی که به او سپرده اید که به شما کمک کند از این مزیت استفاده کرد و این تقصیر شما نیست.

توصیه شده: