مردم تغییر نمی کنند؟

تصویری: مردم تغییر نمی کنند؟

تصویری: مردم تغییر نمی کنند؟
تصویری: کاری را انجام دهید که 99% مردم انجام نمی دهند !؟ - چطور در مورد پول فکر کنیم تا پولدار شویم 2024, ممکن است
مردم تغییر نمی کنند؟
مردم تغییر نمی کنند؟
Anonim

اشکال عادی رفتار ، اشکال عادی پاسخ احساسی ، واکنش احساسی به رویدادهای بیرونی و درونی چیست؟

این اتفاق می افتد که یک فرد ، به دلیل شرایط خاص - چه به تنهایی و چه با کمک روانشناس - ناگهان دامنه درک خود را گسترش می دهد و شروع به دیدن می کند ، متوجه می شود که در کجا و کجا اشتباه می کند. او با الهام از بینش خود به خود کلمه ای می گوید که اکنون او همه چیز را درک کرده است و دیگر جایی برای عادات قدیمی در زندگی او وجود ندارد!

اما آنجا نبود…

یک وضعیت مشخص (آشنا) بوجود می آید که بیش از یک بار برای او اتفاق افتاده است ، که با منظم بودن خود و مقدار قابل توجهی از تأثیر مخرب دندان ها را لبه کرده است ، و انسان ما ، که از درک فهمیده شده است ، دوباره در امتداد موقعیت ناهموار قدم می زند. و دوباره شکست ، دوباره همان: همان نزاع ها ، کینه ها ، سوء تفاهم ، همان دلخوری ، درد و عصبانیت در درون. گفته هایی در مورد قوزک بدشانس ، که فقط توسط قبر قابل اصلاح است ، فقط از اینجا. و همه اظهارات در مورد این واقعیت که مردم تغییر نمی کنند نیز. بی تفاوتی ، ناامیدی در خود و دیگران شروع می شود ، عزت نفس می افتد ، دست می کشد و ایمان در چیزی که دیروز بسیار بدیهی به نظر می رسید ، از بین می رود ، بنابراین به شیوه ای جدید پذیرفته می شود. به عبارت دیگر ، بازگشت به الگوهای قبلی و عادی رفتار و تجربیات وجود دارد.

غم انگیز ، اینطور نیست؟

چرا حتی پس از درک اشتباهات خود در اعمال و اعمال ، اینقدر دشوار است و چقدر این یا آن حالات احساسی منفی شما را نابود می کند ، از آنها خلاص می شوید ، و بارها روی همان چنگک قدم نمی گذارید؟ اغلب یک شخص بسیار صادقانه تغییرات را می خواهد ، اما چرا فوراً و همیشه به اندازه کافی برای تجدید نظر در زندگی یا برخی جنبه های آن کافی نیست؟ چرا ، در شرایط بحرانی ، از نظر روانشناختی ، لحظاتی ، گویی چیزی کلیک می کند و شما را مجبور می کند از مسیر واضح از دست رفته روابط خراب شده با خود و دیگران عبور کنید؟

به نظر می رسد که نقطه در سر است ، یعنی در اتصالات عصبی مغز!

از دوران کودکی ، انواع مختلف رفتار را یاد می گیریم ، احساسات را می آموزیم و یاد می گیریم که به طیف وسیعی از رویدادهای زندگی ، از جزئی تا مهم ، واکنش احساسی نشان دهیم. ما یاد می گیریم که هم مثبت (هم در ابتدا ، توسط مادران و پدرانمان تأیید شده و هم مجاز است) را تجربه کنیم ، زندگی کنیم و نشان دهیم ، و وسیع ترین طیف وسیعی از احساسات و عواطف را (و همچنین به شکل و شمایل والدینمان) نشان دهیم و گاهی سرکوب کنیم.. و متأسفانه این روشها همیشه فرم سالمی ندارند. همین امر در مورد رفتار نیز صدق می کند.

هر از گاهی ، با تکرار واکنش های مشابه ، "مسیری" از اتصالات عصبی در مغز ثابت می شود که هر زمان که محرک مربوطه از بیرون یا از داخل وجود داشته باشد ، آغاز می شود. همانطور که می توانید تصور کنید ، بسیاری از این راه های ارتباط عصبی (میلیاردها !!) وجود دارد و همه زمینه های زندگی ما را همراهی می کند.

و پیچیدگی تغییرات انسانی در یک واقعیت ساده ، اما بسیار پیچیده نهفته است ، که می گوید برای ایجاد یک ارتباط عصبی جدید (خواندن روش جدید واکنش رفتاری یا احساسی ، عادت ، نگرش ، انگیزه و غیره) ، زمان می برد و تکرارهای کمی (در حالت ایده آل ، موفق) ، درک (که در ابتدا در مورد آن نوشته شد) ، آگاهی از الگوهای نه چندان سالم قبلی ، و همچنین تمایل به تغییر آنها و اقدامات خاص با هدف تغییر. از این نظر ، مغز ما در قالب پدیده ای مانند نوروپلاستیسیتی به ما پاسخ می دهد.

یعنی افراد هنوز توانایی دارند و می توانند تغییر کنند!

نوروپلاستیسیتی نشان می دهد که مغز با ایجاد تجربیات جدید می تواند دستخوش تغییراتی شود: دانش ، مهارت ها و توانایی های جدید. این بدان معناست که فرد می تواند ارتباطات عصبی جدید را "زیر پا بگذارد" ، آنها را تقویت کرده و به سبک جدیدی از تعامل با خود و جهان دست یابد.

روانشناس آمالیا ترخانووا.

توصیه شده: