2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
دیروز بازخورد جالبی در مورد کار آموزشی من در مورد "بدهی های مالی" (انجام شده در 3 مه) دریافت کردم ، برای نجات آن به سطل های من بالا رفتم و ناگهان می آید! من چه تعداد نظرات فوق العاده و تاثیرگذار جمع آوری کرده ام ، اما به دلایلی فقط پوشه من در رایانه من از آنها مطلع است!
دیروز من فوراً شروع به حل این موضوع کردم ، و امروز من ادامه می دهم …
با خودم تعجب می کنم که چرا چنین گنجینه هایی را پنهان می کنم؟ بسیاری از مشتریان خوشحال می شوند که من بخواهم در مورد پرونده هایشان صحبت کنم ، در مورد آنها بنویسم ، "اگر بتوانم به شخص دیگری کمک کنم" چه می شود - این چنین انگیزه ای است. همه چیز را می نویسم ، می گویم ، نام ها ، کشورها را تغییر می دهم ، چیز دیگری. اگر کسی خود را در اینجا شناخت ، باز هم از شما متشکرم!
*** اولیا (اوکراین) ، مه 2020 ، در مورد کلاس کارشناسی ارشد عملی "بدهی های مالی"
"وقتی من داستان مشتری را شنیدم ، زنی با فرزندش موافقت کرد که سقط جنین شود و او با تصمیم مادرم موافقت کرد. همه چیز در درون من از قلم افتاد. بسیار قدرتمند و غیر منتظره بود. موافق. و اینکه وانمود نکنید زندگی در شما وجود ندارد و باردار نیستید و سقط جنین مانند آبریزش بینی است. از این داستان بسیار سپاسگزارم ، اگر مجبور شوم چنین تصمیمی بگیرم ، من نیز همین کار را خواهم کرد."
*** Sveta (اوکراین) ، پس از سمینار "تأثیر قبیله بر سرنوشت یک شخص" (فوریه 2020)
ناتاشا ، عصر بخیر این یک چیز عجیب است ، به طور غیر منتظره ، مادر و پدر در خانه کودکی خواب دیدند … مامان یک کت زیبا به من و پدرم داد و برکت داد … بنابراین او گفت … برو … و من رفتم … اگرچه در یک رویا من یک دختر کوچک نبودم ، بلکه یک بزرگسال بودم.
این موارد بعد از سمینار در مورد جنس …
**** آلنا (اوکراین) ، پس از چرخه آموزش "تنهایی با مادر" (مارس ، 2020)
"ناتاشا ، هر تمرین شما شبیه هنر است. آنها هم انگیزه می دهند ، هم تحقیق می کنند ، هم شخص را حل می کنند و هم اهداف و وظایف و مشکلات او را تغییر می دهند. شما خود را تازه می شناسید و همچنین اتفاق می افتد که متوجه می شوید بخشی از شما برای شما ناآشنا است. و درک خود ، و مهمتر از همه ، پذیرفتن خود آنگونه که هستید بسیار عالی است. با تشکر از شما و موفقیت خلاقانه برای شما"
**** آنیا (اوکراین) ، مه 2020
"ناتالیا ، عصر بخیر! با تشکر از کلاسهای کارشناسی ارشد ، ابتدا به وبیناری در مورد خواب مشترک گوش دادم ، که برای من بسیار مهم است ، زیرا قبل از "خروج از لانه" به دلیل خروپف پدرم ، مدام با مادرم می خوابیدم ، اکنون انگیزه ها مشخص است و مادران پنهان
امروز وبینار قربانی شدن به پایان رسید. من واقعاً از ارائه مطالب خوشم آمد ، همه چیز به معنای واقعی کلمه در قفسه ها گذاشته شده است. من مدتهاست که درک کرده ام و پذیرفته ام که در یک خانواده مخرب زندگی می کنم (از نظر ظاهری کاملاً مرفه و موفق) ، اما این بسیار ارزشمند است که من خود را از گناه و مسئولیت آنچه اتفاق می افتد خلاص کنم. من نسبت به خودم احساس عشق و سپاسگزاری می کنم."
**** نستیا ، مه ، 2020 کانادا
درباره کلاس کارشناسی ارشد عملیاتی "بدهی های مالی"
"من خودم چنین عمقی نمی گرفتم. قدرتمند ، عمیق ، مثر. سالها بود که بدهی عذاب می داد ، سرانجام آن را پس دادم. خیلی خوب"
*** ایرا (اوکراین) ، پس از کارگاه آموزشی "من و پول من" ، نوامبر 2018
فقط چند سمینار ، و من قبلاً اولین نتایج را مشاهده کردم … شما فقط چند جلسه داشتید ، و من قبلاً آموخته ام که به برخی از مشکلاتم از زاویه دیگری نگاه کنم و درد را به قدرت تبدیل کنم. بارها و بارها متشکرم »
توصیه شده:
این کلمه شیرین برای اعتیاد است. اعتیاد به مثال یک زندگی
او در بیست و یکم دسامبر متولد شد. او این را قطعاً به خاطر آورد. سال نادرستی وجود داشت ، اما در این سالها ، آنها به نوعی خیلی سریع اجرا می شوند - به خاطر سپردن فایده ای ندارد. پدرم کمونیست بود. چهره بی رحم ، کت و شلوار ابدی ، ماشین تیره. او به سختی مادرش را به یاد می آورد ، موهای تیره ، لباس گلدار.
مشتری خوب ، مشتری بد
مرسوم نیست که در این مورد صحبت کنیم ، زیرا همه ما شهرت خود را به عنوان متخصصان صحیح و دوستانه ارزش قائل هستیم ، اینطور نیست؟ خوب ، من شانس می کنم . آنها می گویند پیشخدمت ها بدترین رستوران ها در رستوران ها هستند ، زیرا در اوقات فراغت خود سعی می کنند هر کاری را که احمقانه ترین مشتریانشان با آنها انجام می دهند ، با همکاران خود انجام دهند.
چنین درمان متفاوتی: مشتری "من می خواهم" و مشتری "من باید"
درمانگری بسیار متفاوت: مشتری "می خواهم" و مشتری "NADO" در روان یک فرد بالغ من می خواهم و باید هماهنگ باشم ، خواسته ها و تعهدات من موضوع مطرح شده در مقالات "بین نیاز و خواسته و دام مضاعف روابط را ادامه می دهم من حامی نوع شناسی مراجعه کنندگان و درخواست های آنها نیستم و در درمان بر فردیت شخصیت مراجعه کننده و منحصر به فرد بودن درخواست وی تأکید می کنم.
"یک کلمه درباره حصار بیچاره بگو" یا یک کلمه در دفاع از رقابت
شاید این فقط نظر ذهنی من باشد ، اما من اغلب با این واقعیت روبرو می شوم که حتی در جامعه روانی آنها رقابت را دوست ندارند ، یا حداقل آنها را تایید نمی کنند. "شما رقابت می کنید" یا "او بسیار رقابتی است" اغلب مورد انتقاد قرار می گیرد.
زندگی مانند یک بازی است ، بازی مانند زندگی است
بازی یک حالت زندگی است ، یک انتخاب ابدی است ، حدس زدن ، فرد یا زوج ، تابه یا گم شده . ما در کودکی بازی می کردیم و بدون اینکه بدانیم نیاز خود را به بازی به بزرگسالی کشاندیم. در حین انجام بازی های بزرگسالان ، ما سناریوهای دوران کودکی خود را اجرا می کنیم و ناخودآگاه سعی می کنیم آنچه را که برای کمال صداقت و رضایت بیشتر از آن کم داریم ، بدست آوریم.