چگونه می توان به خود نزدیک شد؟

تصویری: چگونه می توان به خود نزدیک شد؟

تصویری: چگونه می توان به خود نزدیک شد؟
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, آوریل
چگونه می توان به خود نزدیک شد؟
چگونه می توان به خود نزدیک شد؟
Anonim

من طرفدار این هستم که مردم تا حد ممکن با خود و جهان صادق باشند.

من طرفدار این هستم که هرکدام از ما از بودن او نترسیم.

من طرفدار این هستم که مردم بتوانند خود و دیگران را بپذیرند.

من طرفدار این هستم که هر یک از ما با خودمان ارتباط داشته باشیم.

من طرفدار این هستم که همه ما بدانیم چه می خواهیم ، برای چه تلاش می کنیم و این خواسته ما بود ، نه خواسته دیگران.

من طرفدار این واقعیت هستم که ما برای کمال گرایی و چیزی ایده آل تلاش نکردیم.

من طرفدار این هستم که هر فردی منابع و توانایی های خود را بفهمد.

من طرفدار این هستم که هر یک از ما بیش از حد از خود مطالبه گری نکنیم.

به نظر می رسد که همه چیز ساده است. با این حال ، حفظ همه اینها در هر روز بسیار دشوار است. اتفاق می افتد که همیشه نمی توان ماسک همسر ، مادر یا نوعی متخصص را برداشت. برخی از پرتره های عمومی وجود دارد که باید با آنها مطابقت داشته باشیم. راه دیگری نیست.

هرچه بیشتر با چنین پرتره هایی متناسب باشیم ، بیشتر به آنها وابسته هستیم. ما اطراف خود را با انواع "باید" ، "من نمی توانم شکست بخورم" ، "و آنچه آنها فکر می کنند" و غیره احاطه کرده ایم. در عین حال ، ما از خواسته های خود بسیار دور هستیم. جالب ترین چیز این است که در جامعه ، ما اغلب می توانیم از طریق منشور ماسک های خود ارتباط برقرار کنیم ، یا نحوه عملکرد دیگران را مشاهده کنیم.

هرگونه عدم همگام سازی با خود باعث نارضایتی و درگیری داخلی می شود. همه اینها را با خیال راحت به عزیزان خود می رسانیم. آنها ما را اذیت می کنند ، ما را عصبانی می کنند ، باعث عصبانیت ، نارضایتی و غیره می شوند. اما در واقع ، دلیل در خود ماست ، این درگیری درون فردی ما است. یکی از واحدهای ما دیگر نمی تواند تحمل کند ، هیچ توافقی با آن صورت نگرفته است. برای هر شخصی بسیار سخت است که با ماسک ها و قوانین تحت عنوان "درباره من چه فکر خواهند کرد" زندگی کند. بنابراین ، خرابی های دوره ای تضمین می شود.

علاوه بر این ، ما تحت تأثیر گذشته تاریخی هستیم که پدر و مادربزرگ و مادربزرگ و مادربزرگ ما در روستاها زندگی می کردند. تاسیسات این روستاها هنوز در دست ماست. لازم است چندین نسل دیگر در شهرهای بزرگ زندگی کنید تا صدای دهکده را نشنوید. زندگی در روستا در یک نگاه است. همه همه چیز را درباره همه می دانند. بسیاری از قوانین رفتاری و نجابت از اینجا ناشی می شود. بهتر است مانند دیگران باشید ، نه اینکه خود را برجسته کرده و بیان کنید. وقتی "مانند دیگران" ، هیچ کس قضاوت نمی کند ، چیز بدی نمی گوید و والدین آرام هستند. و با افزایش سن ، والدین ما به صدای درونی ما وارد می شوند و از آنجا دیکته می کنند. به نظر می رسد که ما بزرگسال هستیم ، اما صدای مادر خود را می شنویم.

ما اینطور زندگی می کنیم. و برای خلاص شدن از شر این مهم است که هر روز یک قدم کوچک به سمت خود و خواسته های خود بردارید. رهایی از درستی و کمال. اغلب س yourselfالات زیر را از خود بپرسید: "آیا می خواهم این کار را انجام دهم" ، "اگر نه ، چرا این کار را می کنم" ، "چگونه می توانم" نیاز "خود را جبران کنم ،" در چنین شرایطی چه کاری می توانم برای خودم انجام دهم؟ »،« آیا من آنچه را که به من پیشنهاد می دهند دوست دارم »،« آیا می خواهم اکنون بله بگویم ».

مهم است که بیاموزیم که بر اساس ندای قلب عمل کنیم. قلب همیشه به شما می گوید کجا بروید و چه کار کنید. قلب قادر است همه ماسک ها را از بین ببرد ، صادق باشد ، خود و دیگران را بپذیرد. قلب توانایی های شما را می شناسد. در هر سنی ، قلب شما به شما می گوید که برای شروع کاری ، تغییر زندگی ، و حرکت نکردن بر اساس منشور و قوانین هنوز دیر نیست.

من طرفدار این هستم که هر یک از ما همیشه به قلب خود گوش دهیم و مطابق صدای آن عمل کنیم.

توصیه شده: