افسردگی: یک تجربه

تصویری: افسردگی: یک تجربه

تصویری: افسردگی: یک تجربه
تصویری: JOURNEY PODCAST S1 E3 Ali Tarfiei | تجربه افسردگی شدید از دیدگاه یک پزشک موفق 2024, ممکن است
افسردگی: یک تجربه
افسردگی: یک تجربه
Anonim

کلمه افسردگی از لاتین - depressio آمده است ، که معنی آن "فشار رو به پایین" است. این اصطلاح برای اولین بار در روانپزشکی برای توصیف حالات بد خلقی در اواخر قرن نوزدهم ظاهر شد. پیش از این ، یک پدیده مشابه با عنوان "مالیخولیا" توصیف می شد.

بر اساس داده های 2018 سازمان بهداشت جهانی:

  • افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانی است. تخمین زده می شود که بیش از 300 میلیون نفر از همه گروه های سنی از آن رنج می برند.
  • افسردگی علت اصلی ناتوانی در جهان است و به طور قابل توجهی بر بار جهانی بیماری ها کمک می کند.
  • زنان بیشتر از مردان مستعد ابتلا به افسردگی هستند.
  • در بدترین حالت ، افسردگی می تواند منجر به خودکشی شود.
  • درمان های روانشناختی و پزشکی م effectiveثری برای افسردگی وجود دارد.

300 میلیون

فرد از افسردگی رنج می برد

800000 نفر

هر سال بر اثر خودکشی می میرد جوانان بیشتر می میرند.

فقط حدود 10 درصد در کشور

مبتلایان به افسردگی درمان مثری دریافت می کنند.

علائم بالینی افسردگی

علائم اصلی افسردگی عبارتند از:

- کاهش روحیه

- آنهدونی (ناتوانی در تجربه لذت).

- کاهش نشاط و فعالیت.

علائم اضافی:

- اختلال در تمرکز حواس ؛

-کاهش عزت نفس ؛

- ایده های خودکشی ؛

- افکار و اقدامات خودکشی ؛

- ارزیابی بدبینانه گذشته ، آینده و حال ؛

- اختلال در خواب و اشتها ؛

- احساسات دردناک در بدن (جسمانی).

برای ارزیابی شدت افسردگی ، باید کل علائم را در نظر گرفت: هرچه علائم بیشتر باشد ، میزان افسردگی شدیدتر است. از نظر طول مدت ، افسردگی حداقل 2 هفته بدون تغییر در وضعیت به طول می انجامد.

با همه انواع و اقسام طبقه بندی های افسردگی ، من تمایل دارم بر تمایز بین تجربیات افسردگی تمرکز کنم.

زنده ماندن و نادیده گرفتن بسیار دشوار است. افسردگی می تواند با اضطراب و درد جسمانی همراه باشد. اطرافیان نیز نمی توانند او را نادیده بگیرند ، اما تقریباً همه در مقابل او ناتوان هستند. حالت می تواند به اعماق برسد ، اما عملاً همه موفق نمی شوند از پایین به بالا فشار بیاورند. و پس از آن ، به نظر من ، مهم است که بفهمیم چه چیزی یک فرد را با این ته وصل می کند: اندوه عمیقی از آنچه که شخص به آن وابسته بود یا "لنگرهایی" که شخص را با بافت بودن در این دنیا متصل می کند از بین رفته است. در حالت اول ، شخص چیزی بیرونی را از دست می دهد و غمگین می شود ، و در حالت دوم ، چیزی را که او را با زندگی پیوند می دهد از دست می دهد.

اندوه و افسردگی مالیخولیا (افسردگی بالینی).

برای اولین بار ، مطالعه افسردگی از نظر روانشناختی با کار "غم و مالیخولیا" Z. Freud آغاز شد. در همان اثر ، او مفهوم "غم" را معرفی می کند ، حالتی که در آن فرد از دست دادن چیزی بسیار مهم در زندگی (عزیز ، خانه ، محل کار ، و غیره) را از دست می دهد. از دست دادن می تواند بسیار مهم و دردناک باشد. اندوه در این شرایط به چشم می خورد. غم کمک می کند تا تجربه از دست دادن را بپذیریم و اهمیت آنچه از دست رفته را بپذیریم. اغلب ، فقط در این صورت است که می توانیم تمام زیبایی و ارزش گمشده را کشف کنیم. غم به احساس "بدون" آنچه از دست داده باز می گردد. جهان خالی به نظر می رسد بدون چیزی که قابل بازگشت نیست.

یک نکته مهم در زندگی با این تجربه توسعه دو ارزش است: از یک سو ، ارادت به روابط از دست رفته ، از سوی دیگر ، حفظ ارادت به ادامه زندگی. نتیجه موفقیت آمیز ، پذیرش فقدان ، توسعه نوع جدیدی از فداکاری به رابطه ، به تدریج بازگرداندن توانایی ادامه زندگی در جریان بی وقفه زندگی ، با تجربه جدیدی از "حضور" گمشدگان است..

در دوره درمان ، مراجعه کننده این تجربه را جذب می کند و با کمک روانشناس ، تمام مراحل کار غم و اندوه را پشت سر می گذارد (E. Kübler-Ross).

در حالی که عزاداری و علائم ظاهری مشابه دارند ، افسردگی مالیخولیک به ندرت با رویدادهای زندگی ارتباط مستقیم دارد ، اما می تواند محرک باشد.

در یک تجربه مالیخولیایی ، توضیح علل رنج ناشی از شرایط خارجی غیرممکن است. این احساس وجود دارد که چیزی در حال مرگ است و با آن احساس سنگینی و اندوه ، درد و سردرگمی ایجاد می شود. توانایی تعامل با دیگران از بین می رود ، توانایی برقراری ارتباط و حمایت از نقش های اجتماعی قبلی فقیر می شود. واقعیت این است که همه چیز مهم به عنوان دور از دسترس تجربه می شود ، و این اصل ضرر است. گویی تمام شرایط داخلی برای ایجاد ارتباط از بین رفته است. نخ بودن در جهان از بین رفته است. دنیای بیرون پر است ، اما شخص نمی تواند به آن برسد. هیچ "احساسی از پایین" وجود ندارد که بتوان از آن بیرون کشید.

احساسات آسیب شناختی گناه ، تظاهر به خود ، انتقاد شدید از خود افزایش می یابد و عزت نفس کاهش می یابد ، عزت نفس کاهش می یابد. یک داستان شخصی را می توان پر از اشتباهاتی دانست که در واقع اتفاق نیفتاده است. ایده هایی در مورد تنبیه خود تا افکار خودکشی مطرح می شود. و شخص نمی داند چگونه از این حالت خارج شود و به نظر می رسد افکار مرگ نجات بخش هستند ، به عنوان راهی برای رهایی از درد و از دست دادن امید به گزینه های دیگر. تنوع همراه با از بین رفتن توانایی های فکری از بین می رود.

این وضعیت می تواند از دو هفته تا یک سال و حتی چندین سال ادامه داشته باشد. افراد با کمک روانپزشک و روانشناس چنین شرایطی را با موفقیت پشت سر می گذارند. صنعت داروسازی در حال حاضر بسیار خوب توسعه یافته است و داروهای ضد افسردگی بهبود یافته ظاهر شده است. دیگر نیازی به رنج طولانی مدت نیست. و اگر چنین فردی در محیط شما وجود دارد ، او را به روانپزشک و همچنین روانشناس معرفی کنید. خود فرد مبتلا همیشه به چنین تصمیمی نمی رسد و قدرت انجام هر اقدامی در این راستا را پیدا می کند.

حالت های افسردگی مالیخولیا می توانند در طول زندگی تکرار شوند. به منظور کاهش خطر عود اپیزود و شدت آن ، کار طولانی مدت با یک روانشناس ضروری است.

تجربه و درک هر دو تجربه دشوار است. من به عنوان یک روانشناس می توانم با این حالات کار کنم ، آنها را متمایز کرده و یک استراتژی کاری انتخاب کنم. اما در مورد افسردگی شدید مالیخولیا ، من اکیداً توصیه می کنم که با یک روانپزشک نیز مشورت کنید. اکنون می توان این کار را به صورت ناشناس و بدون ثبت نام انجام داد.

توصیه شده: