آهنگ درباره من

تصویری: آهنگ درباره من

تصویری: آهنگ درباره من
تصویری: گریه کردن داود سرخوش در آهنگ سرزمین من || بغض داود سرخوش شکست و نتوانست آهنگ را ادامه بدهد 2024, ممکن است
آهنگ درباره من
آهنگ درباره من
Anonim

همه دروغ می گویند! گفت دکتر هاوس ، شخصیت محبوب فیلم من. این عبارت برای همه اعصار برای همه روانشناسان جهان است. مردم به ما مراجعه می کنند ، پول زیادی می پردازند و … انواع داستان ها و افسانه ها را اختراع می کنند تا به نوعی از خود محافظت کنند. از خودم و حقیقت درباره خودم …

هنگام کار با گروه ، یکی از مباحث مهم و مهم بازخورد است. چگونه در حضور دیگران به کسی صدمه نزنیم؟ و درعین حال ، روشن کنید که علیرغم آنچه می گوید و چگونه رفتار می کند ، احساس می کنید و می دانید که در درون او چه می گذرد؟

به لطف آموزش موسیقی خوبم ، این ایده به ذهنم رسید که از طریق آهنگ / ملودی به هر یک از اعضای گروه بازخورد بدهم. من فکر می کنم ، یا بهتر بگویم ، مطمئن هستم که موسیقی به شما این امکان را می دهد که با ناخودآگاه ، اگر دوست دارید ، با جان یک فرد ، با دور زدن کنترل و مقاومت مغز ، گفتگو کنید.

همه ما می خواهیم مردم موسیقی پیچیده ای را در قلب ما بشنوند - جاز ، سمفونی کلاسیک ، چند صدایی چند صدایی … اما بیشتر اوقات ، با غرق شدن آن ، پاپ پیش پا افتاده یا شانسون ساده را "پخش" می کنیم.

v_dohnovenie
v_dohnovenie

من این روش را در طول کار خود با گروه تمرین می کنم. در ابتدا ، بدون توجه ، پیشنهاد می کنم که برای هر شرکت کننده یک آهنگ جداگانه گوش دهید و از او بخواهید نظر خود را در مورد ملودی / کلمات صدایی بگوید. دیگران به طور فعال در حال اظهار نظر هستند. تفکر جمعی شگفتی های شگفت انگیزی را به همراه دارد. حدت درک ، عمق تفسیر تصاویر توسط اعضای گروه قابل توجه است. و مهمتر از همه ، خرد و مهربانی مردم است. به عنوان یک قاعده ، اگر به اصل مطلب برسم ، شخصی که آهنگ برای او صدا شده است بیشتر شگفت زده و ساکت است. دیگران در مورد او صحبت می کنند ، برای اولین بار از "قرارداد اجتماعی" دور می شوند ("من آنچه را که می خواهید بشنوید به شما می گویم تا شما نیز همین کار را برای من انجام دهید").

بعد از مدتی ، وقتی بیشتر به یکدیگر اعتماد می کنیم ، سعی می کنم به گروه اجازه دهم موسیقی های دیگر گوش دهند. پیچیده ، با جاز یا چند صدایی.

و در پایان کلاس من به آنها ملودی جدیدی می دهم که از قبل در روح من به نظر می رسد. این در مورد آنچه هر یک از آنها به من آموختند ، در مورد انرژی است که به لطف کار مشترک ما در من متولد شده و زندگی می کند.

vdohnoveni_e
vdohnoveni_e

امروز مرحله اول است. من باید به اعضای گروه بگویم که با تمام اهداف و اهدافی که برای خود تعیین کرده اند و توسط مغز فیلتر شده اند ، آهنگ اثری آنها را می شنوم. من باید معانی خاصی را به آرامی و با دقت به هر یک منتقل کنم.

یکی از شرکت کنندگان باید بگوید:

"من می بینم و احساس می کنم که چگونه از مادر خود آزرده می شوید ، چگونه درد می کند ، چگونه این زخم ها درد می کنند ، به شما اجازه نمی دهد نفس بکشید و مادری خود را به طور کامل احساس کنید. اما دقیقاً به دلیل این کینه قدیمی است که شما نمی توانید آنچه را که به سه فرزند خود وعده داده اید به آنها بدهید. اما تو قول دادی که یک مادر فوق العاده باشی …"

به شرکت کننده دیگر:

"بگذار خودت خودجوش باش ، خودت را نشان بده. بیش از آنچه واقعاً وجود دارد ، موانع را جلوی خود قرار ندهید. در برابر خواسته های خود مقاومت نکنید ، زندگی را حداکثر کنید!"

من می خواهم به یک شرکت کننده دیگر بگویم:

"شما کاری را می دانید که نمی دانید چگونه انجام دهید. برای شما ، "دوست داشتن" کسی به معنای مطالبه و فشار است. این عشق نیست ، یک ادعاست …"

و بنابراین برای هر ده نفر از اعضای گروه …

اما سخت ترین کار با این شرکت کننده است. باید به او بگویم که باید زندگی کنم. زندگی علیرغم ناامیدی ها ، عدم درک احتمالی ، عدم وضوح و چشم اندازها ، دست کم گرفتن و تمایل به خودداری از همه و از دست دادن او …

vdohnovenie
vdohnovenie

او مردی حرفه ای خلاق است و در روانشناسی بسیار ماهر است. تقریباً در اولین درس ، او نقش یک کمدین را به خود اختصاص داد. وقتی داشتیم "ارائه خود" را بازی می کردیم ، او "رئیس مهد کودک" را به تصویر کشید. موفقیت فوق العاده ای داشت! او بداهه پردازی درخشانی کرد ، به معنای واقعی کلمه در ده دقیقه روح شرکت شد. و در عین حال ، مکر و تحریک آمیز به من نگاه می کرد: آیا متوجه می شوم که او می خواهد جای من را بگیرد و فکر می کند که وظیفه من فریب مردم است ، به آنها توهم برآورده ساختن خواسته های آنها ، حدس زدن آنها را به طور دقیق می دهد؟ آیا متوجه می شوم که تمام دنیا برای او مهد کودک است؟

او همه چیز را که این "بچه ها" می خواهند وعده می دهد ، اما خودش عمیقا ناامید شده و نمی داند بعد کجا برود. احساس می کند ناتمام است ، می ترسد که وقت نداشته باشد اصالت خود را به جهان نشان دهد ، استعداد خود را نشان دهد.و مهمتر از همه ، او احساس نمی کند که جهان متوجه منحصر به فرد بودن او شده است. حالا او فقط باید من را به همان "مهد کودک" می برد و خودش نقش رهبر گروه را بازی می کرد و سرانجام امید دریافت کمک حرفه ای را برای خود دفن می کرد.

برای او ، من آهنگ گروه "آکواریوم" "رنگ شمالی" ("ورونیخا در ایوان") را که توسط بوریس گربنشچیکف اجرا شد ، انتخاب کردم.

گروه در سکوت دلخراش به این آهنگ گوش می داد. پیچیده است ، تصاویر زیادی وجود دارد … شخصی سعی کرد شوخی کند:

- گوش دهید ، این مقدار نیاز به نوشیدن ، بو کشیدن و سیگار کشیدن است ، به طوری که چنین موسیقی در داخل به صدا در آمد!

شوخی از بین نرفت. او سکوت کرد.

- ورونیخا در ایوان ، - یکی از شرکت کنندگان گفت. - و یک جانور در خانه وجود دارد ، و یک فرشته در خواب است. هنوز از سحر فاصله دارد باید ترسناک باشه …

- درب چطور؟ - دختر دیگر گفت - آیا باید قفل آن باز شود؟ اما معلوم نیست او کجاست.

سکوت.

- به من بگو ، در اینجا لیست کشتی هایی است که او درباره آنها می خواند …

و اینکه کسی آن را نخواند …

چقدر غم انگیز است؟

آیا ساختن این کشتی ها رویاهای ماست؟

و نه تنها آنها شناور نخواهند شد ، هیچ کس حتی نام آنها را نخواند!

زیرا آنها در پشت دری که وجود ندارد قفل شده اند.

- بله ، کسب و کار ، برادر. این درباره لطافت است … "زمین عروسی" به چه معناست؟

- گوش کن ، میدونی آخرش چی میشه؟ چرا عجله دارید … به زمین؟ خودت چه چیزی جلوتر از زمان است …

- یک کلید وجود دارد. راه نجات تنها مرگ نیست …

- خوب ، لطفاً ، اینقدر ناراحت نباش! - یکی از "طرفداران" خود را فریاد می زند. - ما عادت کرده ایم مدام بخندید ، بخندید! نانا رومانوونا ، با او چه کرده ای؟ شما عصبانی و کینه توز هستید! او توهین آمیز شما را مسخره کرد. چرا اینجوری میکنی؟ دیگه نمیاد …

او سکوت کرد. به یک نقطه خیره شد و سکوت کرد.

در آن روز ، پس از پراکندگی گروه ، من بلافاصله به خانه نرسیدم. آنها مجبور بودند مبل را به دفتر من بیاورند. اگر مبلغی را از "Ikea" سفارش داده اید ، می دانید که وضعیت آنها با زمان تحویل چگونه است … من فهمیدم که در همان زمان او با تلفن خانه من تماس می گیرد. چون به اصل مطلب رسیدم و به او فهمیدم: یا - یا. یا با ما می ماند ، ماسک شوخی را بر می دارد ، با من موافقت می کند که باید زندگی کنیم ، به دنبال کلید بگردیم ، لطافت مرگ را بپذیریم ، اما عجله نکنیم ، یا … با او خداحافظی می کنم. من نمی گذارم گروه متلاشی شود. در غیر این صورت ، با انجام بازی های او ، هر چند بسیار ظریف و جالب ، نه نفر را که برای کمک آمده اند فریب می دهم …

آن روز خیلی دیر به خانه رسیدم. به من گفتند که شخصی چندین بار تماس گرفت ، پیامی نگذاشت.

تماس نگرفتم - خیلی دیر است. فردای آن روز با من تماس گرفتند.

- چه بلایی سر من در آوردی! برای چی؟ درد می کند! متوجه شدید ، درست است؟ دمیورج لعنتی! دیروز کنترل خود را از دست دادم. چیزی نفهمیدید ، احتمالاً احمق به نظر می رسید؟ من معمولاً برای از بین بردن تنش می نوشم. و سپس همسرم حتی پیشنهاد داد - اما من قبول نکردم. آن را بررسی کنید!

باشه جدی میگم به نظر شما منطقی است؟ این این است؟ دائماً لیستی از کشتی ها تهیه کنید؟ و همیشه در جستجوی دری هستید که وجود ندارد؟ ورونیخا بیرون است!

من هشت و نیم فلینی را برای شما می آورم. هیچی ، دوباره تماشا کن من مشتری شما هستم ، شما مدیون آن هستید. دیروز دوبار مرور کردم. تقریباً همینطور است! و بله ، لعنت به شما ، من دیگر رئیس مهد کودک نیستم! خوب ، شاید در تعطیلات برای آزار شما! خوب بله ، بله ، بله! این گروه شماست ، نه علفزار توت فرنگی من! بله ، می فهمم ، می فهمم! لعنت به روانشناسان ، شما با مردم چه می کنید! من می آیم ، من می آیم وحشت !! برای برگزاری کلاسها در روزهای شنبه ، در حالی که افراد عادی در جلوی تلویزیون با روپوش نشتی نشسته اند ، پاهایشان در حوضچه است و روی سرشان حلقه گرد قرار دارد. چرا؟ من چیزی برای بستن آنها دارم. طاس نیست ، رحم کن عزیزم! آیا چنین شدنی است؟ من مثل شما هیولا نیستم ، من خود مهربانی و رحمت هستم! ها ها! ما مانند دو فرشته هستیم ، من سفید هستم ، شما قبلاً خود را درک کرده اید. آیا واقعا می توانم درمان شوم؟ به یاد داشته باشید ، "یا من او را به اداره ثبت می برم ، یا او مرا به دادستانی می برد." فهمیدی شوخی کردم؟ عالیه ، ها؟ باشه برای شما! دست و پا چلفتی نیست ، فقط نمی توانید قدر آن را بدانید. حیف که با شوخ طبعی زحمت کشیدید. نه ، نرو ، لطفا! با من صحبت کن ، می ترسم … بگذرد؟ کمکم می کنی؟ آنجا باش ، می پرسم ، کمک کن!

تصاویر: پرتره هایی از مجموعه "افرادی که به من الهام می دهند" توسط هنرمند با نام مستعار خلاق Metamephisto

توصیه شده: