من نمی توانم عاشق کودکی شوم: دلایل

فهرست مطالب:

تصویری: من نمی توانم عاشق کودکی شوم: دلایل

تصویری: من نمی توانم عاشق کودکی شوم: دلایل
تصویری: یک شبح بدون ترحم مدت هاست که در یک حیاط قدیمی زندگی می کند 2024, ممکن است
من نمی توانم عاشق کودکی شوم: دلایل
من نمی توانم عاشق کودکی شوم: دلایل
Anonim

این دومین مقاله از مجموعه ای است که به مشکل دوست نداشتن مادران اختصاص داده شده است. از آنجا که شما این مقاله را می خوانید ، شما فردی قوی هستید که تصمیم گرفتید با این مشکل روبرو شوید و زندگی خود و فرزندان خود را برای بهتر تغییر دهید.

دلایلی که باعث می شود مادر فرزند خود را دوست نداشته باشد

1 پیش نویس مادری مادرش (یا بسیاری از زنان در خانواده) خود را در محراب مادری قرار داد و خود را کاملاً "ذبح" کرد. آشپزی کردم ، تمیز کردم ، اتو کردم ، به باغ رفتم. همه چیز خوب خواهد بود ، اما در چنین کارهای سخت روزمره ، او ناخودآگاه برای کودک پخش می کند: "من چقدر بد هستم ، چقدر برایم سخت است. ببین مادر من باید به چه چیزی بروم. " مادر موضع قربانی را گرفت. قربانی نمی تواند خود را دوست داشته باشد ، در مورد عزیزانمان چه می توانیم بگوییم

خدمات عاطفی جایگزین خدمات مصرفی شد. هر دختری نمی خواهد این راه قربانی غیر ضروری را تکرار کند. زن نتیجه می گیرد "مادر بودن یعنی رنج کشیدن". و اگر فرزندی اتفاق بیفتد ، زن به سادگی هیچ مثال دیگری در تجربه ندارد. و او همچنین شروع به شخم زدن ، خسته شدن و خاموش کردن احساسات می کند. همچنین جایگزین ارتباط عاطفی با خدمات مصرف کننده می شود.

upl_1516790182_173526
upl_1516790182_173526

2 من در کودکی پدر و مادر بودم به این می گویند پدر و مادر شدن. او قبلاً وظایف یک مادر را انجام داد ، به عنوان مثال ، برای برادر کوچکترش. به عنوان مثال ، او مجبور شد بعد از او شستشو ، تمیز کردن ، تغذیه کردن ، خواباندن ، بردن و بردن از مدرسه را انجام دهد. اگر او با کوچکتر باقی می ماند و اتفاقی می افتاد ، پرواز می کرد.

یا برای مادرش مادر بود ، یا برای هر دو والدینش. به عنوان مثال ، مادر زنی درمانده و کودکانه و ناامن است. دخترم به او در خرید لباس کمک می کند ، با مسکن و خدمات عمومی مذاکره می کند ، به توزیع هزینه ها کمک می کند ، وام هایش را می پردازد. یا در برابر حملات پدر یا تعدادی از طرفداران دفاع می کند. ایجاد چنین روابطی برای چنین بچه هایی دشوار است. همچنین دوست داشتن فرزندان خود دشوار است ، زیرا آنها کودکی نداشتند و با عشق لازم ، حمایت والدین خود ، سرشار نبودند. چنین افرادی ممکن است توسط افرادی که بیهوده وقت خود را صرف می کنند تحریک شوند. افرادی که از نظر آنها مانند کودکان رفتار می کنند.

upl_1516790465_173526
upl_1516790465_173526

3 از مادرم متنفرم! کینه ، سردی ، نفرت از مادر - این انتظارات کودک است که برآورده نشد. انتظارات از عشق ، حمایت ، پذیرش ، اقتدار سالم. میل عادلانه و در عین حال ، دیگر امکان پذیر نیست.

همچنین ، این احساسات منفی می تواند پنهان شود: ناامیدی ، احساس خیانت ، طرد شدن ، بی عدالتی ، بی ارزشی ، تحقیر و غیره.

در چنین شرایطی ، انرژی عاطفی به سمت حفظ این احساسات هدایت می شود. برای نوعی انتقام از این درد. در حقیقت ، شما مانند طناب هایی هستید که به مادری که از او فرار می کنید بسته شده و از او متنفر هستید. این دقیقاً همان انرژی است ، ارتباطی که باید تغییر کرده و به خودتان بازگردانده شود. من خواهان بخشش مازوخیستی مسیحی نیستم. "مادر خود را ببخش" - شما حداقل صد بار در روز تکرار می کنید ، خلاص شدن از شر رفتار پرخاشگرانه نسبت به مادر بدون کمک متخصص دشوار است. دلیل در این مورد یک دستیار بی فایده است. از آنجا که نفرت از طریق احساسات متولد شده است و باید از طریق احساسات برداشته شود. 4 زن بودن بد است! مادری و رابطه با فرزندان بخشی از مفهوم گسترده تر "زن" است. در روند رشد خود ، یک دختر می تواند به این نگرش برسد که زن بودن بد است. مفهوم "بد" را می توان در بر گرفت: زن = ضعیف ، زن = تکه گوشت زیبا ، زن = هیستریک ، زن = احمق و دیگران. سپس او را در یک گنجه تاریک و برخی مظاهر زنانه "قرار می دهد". از جمله مادر شدن ، که با بیان احساسات ، همدلی ، ملایمت همراه است. 5 من می خواهم مرد باشم! ممکن است از حالت قبلی ناشی شود: از آنجا که جلوه های زنانه بد است ، من سعی خواهم کرد ویژگی های مردانه را در خود پرورش دهم.

دلایل دیگری نیز وجود دارد. والدین برادر خود را بیشتر دوست داشتند. یا آنها پسر می خواستند ، اما دختری متولد شد ، که بارها در موردش به او گفته شد.در اینجا می توان تأثیر "فرهنگ خشونت" را بر زنان ، که در جامعه نفوذ کرده است ، پوشاند ، که این امر نیز به تمایل به ضعف ، رانندگی ، بی دفاع کمک نمی کند.

این زنان با آموزش "چگونه می توان به یک زن کامل تبدیل شد و روابط برقرار کرد؟" مجری اعلام می کند: "من یک گورو هستم که دقیقاً می دانم چگونه می توانید زن شوید و یاد بگیرید چگونه با خلق یک" مرد "زندگی کنید. و او می آموزد که چه نوع دامنی بپوشد ، چه چیزی و چگونه بگوید ، و در چه حالتی برای آهسته کشیدن آهسته باشد.

اما دلیل اساسی حل نشده باقی مانده است. زن "خودش را می شکند" ، به نظر می رسد همه کارها را طبق دستورالعمل انجام می دهد ، "همانطور که مربی دستور داد." و حتی به کودکان مربوط می شود. اما همه چیز هنوز وجود دارد. 6 زن در وضعیت خشونت خانگی قرار دارد ممکن است یک زن از این موضوع آگاه نباشد. خشونت شامل تمسخر ، دست کم گرفتن نقش و اهمیت فرد ، کنترل ، دستکاری ، توهین ، باج خواهی ، خشونت فیزیکی و جنسی است.

در چنین شرایطی ، اغلب محجبه ، یک زن احساسات اضطراب ، درماندگی ، گناه را تجربه می کند ، پرخاشگری را که نسبت به همسر خود ابراز نمی کند ، سرکوب می کند ، از بیماری های مزمن رنج می برد. چقدر عشق به بچه ها وجود دارد! بدن تمام منابع را برای وضعیت داخلی یک زن صرف می کند. این حالت منجر به این واقعیت می شود که کل ترکیب درونی احساسات به شکل فریاد ، تحریک ، طرد شدن روی کودکان پخش می شود. 7 من از یتیم خانه هستم. یا من توسط مادربزرگم بزرگ شده ام نکته رایج در این موارد این است که سالهای اول زندگی عملاً بدون مادر بود. مادر می تواند دلایل متفاوتی داشته باشد (خود او بدون پدر و مادر بزرگ شد ، یا مجبور بود برای تغذیه نوزاد و دیگران سخت کار کند). در نتیجه ، کودک احساسات لازم را دریافت نمی کند و متعاقباً خود نمی تواند آنها را تجربه کند و فرزندان خود را دوست داشته باشد. آیا امکان نوشیدن از ظرف خالی وجود دارد؟ 8 عشق = از دست دادن آزادی برخی از زنان از عشق می ترسند. برای آنها عشق ورزیدن مانند محرومیت از آزادی است. و کودک او را دوست خواهد داشت ، برای او تلاش خواهد کرد ، شما از او فرار نخواهید کرد. ممکن است زنی بترسد که این عشق کودکانه او را خفه کند. و از دست بچه فرار می کند. این بدان معنا نیست که او او را دوست ندارد. او از این احساس قوی می ترسد ، زیرا یک بار این تجربه را دریافت کرده است: نزدیک شدن ، باز شدن به معنای مجروح شدن در قلب خود ، یا خفه شدن توسط والدین بیش از حد محافظ است. ترجیح می دهم اصلا نزدیک نشوم. به این می گویند رفتار اجتنابی. 9 زندگی نکن! حسش نکن! زنانی که چنین پیام هایی را از والدین خود دریافت کرده اند. به عنوان مثال ، آنها کودکان ناخواسته یا از نظر جنسیت اشتباه بودند. یا والدین سعی می کردند از کودک مناسب "ویترین" تهیه کنند یا آنها را مطابق انتظارات خود تنظیم کنند. در چنین مواردی ، احساسات و مشکلات واقعی کودک زیاد آنها را اذیت نمی کرد و احساسات کاهش می یافت: "من چیزی برای گریه پیدا کردم!" ، "چهار بار دیگر؟"

با نگرش "زندگی نکن" ، یک زن بالغ ، بدون اینکه متوجه شود ، اغلب از اعتیادات مختلف رنج می برد ، یک شیوه زندگی خود تخریبی را پیش می برد. در عین حال ، او می تواند به اوج اجتماعی برسد و سعی کند حق وجود در این جهان را توجیه کند. ممکن است منبع عاطفی برای کودک وجود نداشته باشد.

هنگام تنظیم "احساس نکن" ، زن احساسات را خاموش می کند یا آنها را درک نمی کند. مشکل در ایجاد ارتباط عاطفی با کودک است. یعنی ، این م emotionalلفه احساسی در وهله اول مورد نیاز است. 10 من فوراً به فرزند نیاز دارم! یک زن پیوسته برای به دنیا آوردن فرزند تلاش می کند و معتقد است که این خوشبختی او است. همه افکار فقط در این مورد است. دستکاری ، سیاه نمایی ، فریب ، "ازدواج با اولین آمدن" می تواند مورد استفاده قرار گیرد. هنگامی که ، سرانجام ، کودک اتفاق می افتد ، او هر چیزی را برای او احساس می کند ، اما نه عشق. چرا؟ زیرا در کودکی سعی می کند مشکلات خود را حل کند ، چاه های درونی حفره های احساسی را پر کند. و کودک مانند یک برنامه کاربردی ، یک عملکرد است. 11 زمان زایمان فرا رسیده بود برای ما آسان است که بگوییم: شما خودتان مسئول زندگی خود هستید ، اگر نمی خواهید ، زایمان نکنید. واقعیت چندان کامل نیست. این زن در مورد بچه دار شدن تحت فشار عمومی عظیمی قرار دارد.و تعجب آور نیست که دیر یا زود ، او تسلیم می شود تا بتواند پیاده شود. حتی اگر راه تحقق او متفاوت باشد ، و او بچه نمی خواهد. یک مقاله جداگانه در این مورد وجود خواهد داشت ، که در آن ما در مورد نحوه واکنش نشان می دهیم وقتی همه اطرافیان با این س botال "خوب ، کی زایمان می کنی؟" در این مورد ، کودک به عنوان یک وظیفه و یک بار تلقی می شود. 12 خشونت در دوران کودکی یا نوجوانی در چنین مواردی ، روان زن شکافته می شود تا زنده بماند. دختری که مورد خشونت قرار گرفته است احساس گناه ، شرم غیرقابل تحمل را تجربه می کند ، احساس کثیفی ، بدی می کند (اگر فقط تجاوزگران همین احساس را داشته باشند ، می بینید ، خشونت کمتر خواهد بود). برای اینکه دختر دیوانه نشود یا دست روی دست نگذارد ، روان به یک مکانیسم محافظ متوسل می شود و قسمت احساس را "خاموش" می کند. با این حال ، در کنار احساسات بد ، احساسات خوب نیز خاموش می شوند. همچنین می توان توانایی دوست داشتن را خاموش کرد. 13 می خواست یک مرد را ببندد اگر زنی برای نگه داشتن یا ازدواج با مرد عمداً فرزندی به دنیا آورد ، اما به نتیجه دلخواه نرسید. در این مورد ، فرزندان او قربانی شرایط و اشتباهات بزرگسالان می شوند. کودک از نظر عاطفی به عنوان اتلاف وقت ، سلامتی و بهترین سالها طرد می شود. 14 از پدر بچه متنفرم اغلب ، دوست نداشتن کودک با ناامیدی در پدرش شروع می شود. مادر عادات ، حرکات و ویژگی های شخصیتی "دوست نداشتنی" را در فرزند خود می بیند. این آزاردهنده است. و زن از ناتوانی در دوست داشتن فرزند خود عذاب می کشد و می فهمد که او مقصر هیچ چیزی نیست. 15 شما در زمان اشتباه هستید حاملگی بدون برنامه طبق آمار ، یک سوم بارداری ها ناخواسته هستند. ممکن است تصور با خواسته های مادر مطابقت نداشته باشد ، به خصوص اگر او هنوز در موسسه تحصیل می کند ، به طور فعال مشغول ایجاد حرفه است یا بلافاصله پس از جدایی از پدر بیولوژیکی ، زندگی جدیدی در او پدیدار شده است. یا مجبور شد "در پرواز" ازدواج کند. ناخودآگاه ، یک زن در کودک علت همه مشکلات خود را می بیند ، و اگرچه خود او پوچی اتهامات خود را درک می کند ، اما نمی تواند با آنها کنار بیاید.

عدم بلوغ روانی یک زن. از نظر پزشکی ، سن ایده آلی وجود دارد که زن می تواند بچه دار شود ، بچه دار شود و به دنیا بیاورد. اما اگر از منظر روانشناسی فکر کنید ، این عصر وجود ندارد. نمی توان به صراحت گفت که یک زن خاص برای باروری آماده چه زمانی خواهد بود ، هنگامی که نه تنها برای دریافت عشق ، بلکه برای دادن آن در عوض تمایل دارد. 16 من به خاطر بچه ها با شوهرم زندگی می کنم تحت تأثیر ترس های داخلی (ترس از تنها ماندن ، ترس از استقلال ، ترس از محکومیت عزیزان و دیگران) یا تحت فشار کلیشه های اجتماعی ، رابطه ای برقرار می شود تا یک خانواده کامل وجود داشته باشد. فرزند پدر دارد چنین اتحادیه هایی باعث خوشبختی نمی شوند. و کودکان اولین کسانی هستند که رنج می برند.

کینه ، عصبانیت در درون او رشد می کند و طرد شدن ، تحریک به سراغ کودک می رود. "چقدر عالی می شد اگر شما اصلا آنجا نبودید!" - نه ، نه ، بله ، از سرم چشمک می زند. و بچه ها همه را می خوانند.

اگر عمیق تر حفاری کنید ، معلوم می شود که نه به خاطر بچه ها. دلایل شخصی دیگری نیز وجود خواهد داشت. با این حال ، یک زن دقیقاً کودکان را به عنوان دلیلی برای ماندن در کنار یک فرد دوست نداشتن درک می کند. او همچنین از نظر ذهنی کودکان را رد می کند ، نفرت می کند ، عصبانی می شود و آنها را به عنوان مجرمان موقعیت می بیند.

upl_1516792037_173526
upl_1516792037_173526

17 دختر به عنوان محرک دختر رشد می کند ، دختر می شود ، بچه های جوان به او توجه می کنند. این را مادر می تواند به طرز دردناکی تجربه کند: احساس پیر شدن ، گذر عمر ، مورد نیاز نیست. به خصوص اگر مادر با شوهر یا مردانش کار نکند و خود را در جامعه درک نکند.

مادر می تواند به دخترش و فرصت هایی که دارد حسادت کند. در نسل های گذشته ، زنان کار می کردند و تحمل می کردند ، کمبود کالا و دانش وجود داشت. در حال حاضر دختران می توانند آزادتر نفس بکشند و همچنین از مزایای تمدن بهره مند شوند و به اطلاعات دسترسی داشته باشند.

این شامل حسادت ناخودآگاه مادر نسبت به دخترش می شود اگر پدر دخترش را بیشتر دوست داشته باشد. اگر رابطه بین مادر و پدر به نتیجه نرسد ، چنین وضعیتی ممکن است بوجود آید ، پس پدر عشق بی مصرف خود را به دخترش هدایت می کند تا به همسرش خیانت نکند.(موارد پدوفیلی را در چارچوب این مقاله در نظر نخواهیم گرفت). 18 افسردگی پس از زایمان ادامه یافت گاهی اوقات فقدان احساس مادری نسبت به نوزاد می تواند یک واکنش طبیعی و موقتی باشد. این اتفاق زمانی می افتد که مادری تازه به دنیا آمده همه لذت های افسردگی پس از زایمان را تجربه می کند. با افسردگی و عدم دریافت کمک از عزیزان در مراقبت از نوزاد ، ممکن است نسبت به کودکی بی دفاع احساس تحریک کند. اما به محض اینکه زن به هوش می آید (معمولاً این اتفاق ظرف چند هفته رخ می دهد) ، خود مشکل از دستور کار حذف می شود. اما اگر افسردگی ادامه پیدا کند و زن در حالی که خود را تظاهر می کند ، علت و معلول را معکوس کند - "من فرزندم را دوست ندارم ، زیرا اکنون برای من بسیار سخت است" ، این وضعیت دارای یک معنی منفی پایدار می شود.

به جای رزومه

خبر خوب این است که روانشناسی به ما اجازه می دهد تا این مشکلات را حل کنیم. دوست نداشتن کودک نوعی نوک کوه یخ است. بخشی از آن که زیر آب پنهان شده است ، نه تنها بر روابط با کودکان تأثیر می گذارد. بلکه در مورد نگرش نسبت به خود ، خود موفق شدن ، ایجاد روابط سازنده.

اگر همه عوامل را به پایان نامه های کوتاه تقلیل دهیم ، می توان موارد زیر را به طور مختصر ترسیم کرد علل:

- آسیب روانی رشد

- خشونت

- فشار عمومی یا کلیشه ها

- دستکاری توسط یک زن

- سناریوهای خانوادگی

- عدم بلوغ روانی یک زن

- ترس های داخلی ما نمی توانیم گذشته را تغییر دهیم. اما ما می توانیم بر حال و آینده تأثیر بگذاریم. شما و فرزندان شما

در مقاله بعدی ، من برخی از استراتژی های حل مسئله را پوشش خواهم داد. تعدادی از آنها وجود خواهد داشت و ماهیت کلی خواهند داشت. چرا؟ از آنجا که داستان هر زنی متفاوت است ، توصیه های یک-دو-سه کمکی نمی کند.

اگر چیزی برای به اشتراک گذاشتن درد خود دارید ، افکار خود را بنویسید. شما با محکومیت و توهین روبرو نخواهید شد.

توصیه شده: