کار با جنس در خط نر از طریق طرح افسانه ای "قوهای وحشی" توسط اندرسن

فهرست مطالب:

تصویری: کار با جنس در خط نر از طریق طرح افسانه ای "قوهای وحشی" توسط اندرسن

تصویری: کار با جنس در خط نر از طریق طرح افسانه ای
تصویری: GamerPoop: Mass Effect 3 (#8) 2024, ممکن است
کار با جنس در خط نر از طریق طرح افسانه ای "قوهای وحشی" توسط اندرسن
کار با جنس در خط نر از طریق طرح افسانه ای "قوهای وحشی" توسط اندرسن
Anonim

روانشناس ، نویسنده متن های آغازین - سن پترزبورگ

برنامه عمومی ، اسکریپت … چگونه می توان با این کار کرد ، چگونه می توان با این واقعیت ارتباط داشت ، زیرا شما مقصر نیستید ، نمی خواهید ، چنین سرنوشتی را سفارش نمی دهید؟.

چگونگی کار؟

به عنوان مثال ، از طریق یک طرح افسانه.

چگونه درمان کنیم؟

موضوع انتخاب است. و حداقل دو مورد از آنها وجود دارد. ممکن است ، در مورد کارما (سرنوشت اجتناب ناپذیر) ، یا در مورد یک مشکل / معمایی که باید حل شود.

از کودکی ، ما تحت تأثیر موضوعات مختلف قرار گرفته ایم. برخی بیشتر ، برخی کمتر!

و شما باید به آنها توجه کنید.

موضع من این است که داستان واقعاً "دروغ و کنایه" است!

تفکیک داستان از واقعیت و درک آنچه این داستان به ما می گوید بسیار مهم است.

یک افسانه (و این یک استعاره عاقلانه برای ناخودآگاه جمعی است) هرگز نمی تواند به معنای واقعی کلمه تفسیر شود و در زندگی واقعی نیز کاربرد دارد.

یک افسانه ، یک دروغ وجود دارد ، اما با اشاره ای به آنچه ما می توانیم با خودمان انجام دهیم ، چه کاری باید انجام دهیم تا کیفیت زندگی را تغییر دهیم.

هر افسانه استعاره ای از مشکلات روانی و علل آن است که فرد در طول زندگی با آن روبرو می شود.

مشکل زمانی روی می دهد که مرز بین داستان و واقعیت تار شود.

هنگامی که آنها هیولاهایی را تحمل می کنند که "می زنند ، این بدان معناست که آنها عاشق هستند" ، هنگامی که منتظر هستند تا یک پری به توپ برسد ، آخرین بار را رها می کنند ، هنگامی که از صدای شخصی خودداری می کنند ، به خاطر عشق واهی ناخواسته.

اما درک این نکته ضروری است که اگر یک فیلمنامه افسانه ای در برنامه منهای کار کند ، می تواند در یک برنامه پلاس نیز کار کند.

و براساس یک افسانه ، درک وظایف روح و حرکت از کار درونی به اقدامات واقعی مهم است.

چرا چنین طرحی ، چرا بلافاصله شروع به بازی در دنیای خارج نکنید؟

امکان پذیر است ، اما تجربه بسیاری از افراد نشان می دهد که ضربه ای که سناریو را شکل داده است شروع می شود و اقدامات به نتیجه نمی رسند یا آنطور که ما دوست داریم به نتیجه نمی رسند.

ظاهر خارجی از درون متولد می شود ، اما کار داخلی همچنین مستلزم تقویت خارجی در قالب اقدامات است (برای این است که تکالیف خانه در آموزش های مختلف و مشاوره ارائه می شود).

بنابراین ، اگر تصمیم دارید با خودتان و برنامه های خود ، از جمله برنامه های قدیمی کار کنید ، ادامه دهید!

من به شما تجزیه و تحلیل داستان افسانه ای افسانه اندرسن "قوهای وحشی" را ارائه می دهم.

اجازه دهید به شما یادآوری کنم که این داستان در مورد یک خواهر و یازده برادرش می گوید. همانطور که اغلب در یک افسانه اتفاق می افتد ، همه آنها از خون سلطنتی هستند - شاهزاده الیزا و برادران شاهزاده اش.

اما یک روز پدر-پادشاه آنها ازدواج می کند (طبق طرح ، مادر غایب است / مرده است) با زنی که معلوم می شود جادوگر است.

این طرح در افسانه ها بسیار رایج است.

نامادری سعی می کند بچه ها را نابود کند و برادران را به پرنده تبدیل می کند - قوهایی که از کاخ دور می شوند.

شاهزاده الیزا ، او سر ، پیشانی و سینه وزغها را می گذارد تا او را بی روح ، احمق و زشت جلوه دهد.

اما الیزا تحت تأثیر جادوگری او قرار نمی گیرد.

و تنها کاری که می تواند انجام دهد این است که دختر را با گل آلوده کند و ظاهر روشن او را غیرقابل تشخیص کند.

پدرش که شناخته نمی شود ، او را از قصر بیرون می کند.

اغلب در زندگی ، در لحظه تغییرات در کودک ، با کشف "زشتی" او ، والدین او را کنار می گذارند.

نحوه بیان "زشتی" بستگی به مورد خاص دارد ، گاهی اوقات تفاوت بین فرزندان کشف شده توسط والدین ، اختلاف بین ایده آل ها و انتظارات او ، عدم شباهت به والدین است.

به طور کلی ، لحظه تغییر ظاهر در یک طرح افسانه ای نشانه ای از یک مراسم آغازین است.

این چیزی است که او و جادوگر شروع کردند.

الیزا با تغییر شکل ، مجبور می شود خانه را ترک کند.

لحظه ای فرا می رسد که قهرمان در مواجهه با یک زاغ با یک دستیار آشنا می شود که از اتفاقاتی که برای برادرانش افتاده است و مهمتر از همه اینکه چگونه آنها می توانند شکل انسانی خود را بازگردانند ، به او می گوید.

تبدیل در یک افسانه (و در نتیجه ، بازگشت ظاهر انسان به قهرمان جادو شده) یک انگیزه بسیار مهم است - انگیزه تحول لازم در راه دستیابی به انسانیت ، زنانگی / مردانگی.

نمادی از تغییر قسمتی از روان پنهان در پشت تصویر ، در حال بزرگ شدن است.

به همین دلیل بسیار مهم است که فقط یک اشاره افسانه ای را درک کنیم و آن را به عنوان یک عمل در واقعیت درک نکنیم.

یک درس پری - یک درس / راهنمای روح ، - یک کار منجر به بازگشت / به دست آوردن یک گنج یا هویت درونی ، که نماد گرگینه در افسانه ها است.

بنابراین ، قهرمان ما در جستجوی برادران ، مسلح به اطلاعات مربوط به نجات آنها ، شروع می کند. زاغ به او می گوید که برای بازگشت به فرم انسانی خود ، باید گزنه های رشد شده در مکان خاصی را با دستهای بریده پاره کند (قهرمان بعداً مواد را در قبرستان جمع آوری می کند) و نخ هایی را از آن بپیچد تا یازده پیراهن بسازد. ، که در آن پوشیدن برادران قو ضروری خواهد بود.

موضوع قبرستان / مکان ویژه ما را به موضوع مرگ ، اجداد ، حافظه خانواده ارجاع می دهد.

بنابراین ، ما متوجه می شویم که در حافظه اجداد منبع فوق العاده ای وجود دارد که در واقع به ما امکان می دهد برنامه های جنس را شفا دهیم.

خواهر برادران را فوراً نمی یابد ، زیرا آنها ، او را از نظر پرنده پیدا کرده اند ، آنها را نمی شناسند.

و تنها جوانترین قوها ، کسی که از دوران کودکی نزدیک ترین فرد به الیزا است ، سعی می کند در ترفند کثیف خواهرش را بشناسد.

به طور کلی ، انگیزه قهرمان جوان در افسانه تصادفی نیست ، جوانتر همیشه خاص است ، این نمادی از آن چیزهای کمی است که قهرمان برای رسیدن به هدف خود نیاز دارد. جوانتر کسی است که ارتباط خود را با روح قطع نکرده است.

سپس قهرمان با شاهزاده ملاقات می کند ، که او را به کشور خود می برد و با وجود این که سکوت می کند با او ازدواج می کند ، زیرا نذر سکوت ضامن نجات برادران است.

انگیزه سکوت ، نه حواس پرتی برای کمک به دیگران (مانند افسانه اروس و روان) نیز در طرح داستان افسانه ای گسترده است.

این نمادی از تمرکز ، کار سخت و سخت روح است ، بنابراین برای به دست آوردن نتیجه (تغییر) ضروری است.

به طور طبیعی ، چنین سکوت عجیبی ، و حتی بافتن / چرخیدن (همچنین نمادی از شروع) ، نمی تواند باعث ایجاد شبهه شود ، اگرچه شاهزاده به الیزا اعتقاد دارد ، اما شبهات او توسط "دستیاران" در او بیدار می شود.

اسقف ، الیزا را در قبرستان پیدا کرد ، پس از آنکه برادران الیزا را با یک "چوب لباسی" به کشور شاهزاده منتقل کردند ،

جایی که او به او پیشنهاد می دهد ، در عجله برای کشف جوهر جادوگرش در مقابل شاهزاده.

شروع زنانه مستلزم شناسایی نه تنها با طرف روشن مادر و با سایه / جادوگر او است.

برای اینکه خود را به عنوان یک زن پیدا کنید ، باید سایه مادر (سمت تاریک مادر بودن) را بشناسید ، که از طریق آن دختر به سایه خود نزدیک می شود.

در افسانه درباره ملکه برفی ، این استعاره را در تصاویر آتامانشا سارق (سایه مادر) و سارق کوچک (سایه گردا) می بینیم.

اما برخلاف ملکه برفی ، این سایه ها زنده ، مدبر هستند و پرخاشگری و زندگی می دهند.

الیزا از طریق "جادوگری" بدون درد با سایه خود تماس می گیرد.

مادر جادوگر یک مادر طرد کننده است ، که تشخیص و یافتن آن در خود بسیار دشوار است ، اما هر مادری می تواند متفاوت باشد - می تواند به کودک لبخند بزند و از او عصبانی شود و حتی در صورت خستگی شدید احساس نفرت کند. ، هنگامی که او حمایت نمی کند.

مهم است که این را در خود بپذیرید ، بدون اینکه مادر شدن را رد کنید ، و ایده آل سازی نکنید.

همه ما از مادر آسیب می بینیم ، این سرنوشت است - بدون آنها هیچ درمانی یا پیشرفتی وجود نخواهد داشت.

السا در حال حاضر در لحظه ای که او را تهمت زده به محل اعدام می برند (جادوگران ، همانطور که به یاد دارید ، در خطر سوزانده می شوند) تقریباً وقت دارد آخرین پیراهن را ببندد و همه 11 را بر روی برادران قو بیندازد.

و فقط جوانترین ها پیراهنی با آستین ناتمام می گیرند.

دوست داشتنی ترین برادر ، کوچکترین خاص است.

در اینجا می توانید اشاره ای را تشخیص دهید که حتی کار درمان طایفه (در این مورد ، قبیله در امتداد خط مرد) به ایده آل مطلق نیاز ندارد (چنین داستانهایی به ملکه برفی اشاره دارند).

انسانیت همیشه کمی معیوب است ، چیزی که من آن را فردیت می نامم.

در این داستان ، نماد اعداد نیز مهم است ، زیرا یازده برادر به اضافه یک خواهر = دوازده عدد جادویی است ، نمادی از صداقت ، کامل بودن - چرخه سالانه (همچنین در افسانه "12 ماه" ، "سیندرلا" و غیره یافت می شود..).

بنابراین داستان نمادی از روشی برای دستیابی به تعادل است. تراز برابر نیست ، اما یکی یازده است ، یا 10 برادر با دو بازو برابر با یک با بال نیستند.

تعادل / یکپارچگی نابرابری است.

مرد با زن برابر نیست ، شب با روز برابر نیست.

به این معنا ، ناخودآگاه یک فضای افسانه ای است ، جایی که همه چیز همانند آگاهی نیست ، جایی که 2 + 2 = 5.

برابری پیش فرض یک حالت خاص است که در آن مرز پاک می شود ، مانند روزهای اعتدال پاییز / بهار.

در چنین روزهایی است که نیروهای غیر دنیایی به دنیای واقعیت نفوذ می کنند.

قهرمان برادران را نجات می دهد و دوباره صحبت می کند.

کار تمام شده است - می توانید صحبت کنید!

البته ، شاهزاده او را درک می کند و توبه می کند که به حرف قلب او گوش نداد ، اما منجر به اقناع اسقف شد.

بنابراین در زندگی ، ما غالباً خود را غارت می کنیم ، به محیط گوش می دهیم و به روح خود گوش نمی دهیم.

از طرح داستان افسانه ای "قوهای وحشی" (به نام "وحشی" توجه کنید !!!) برای انجام برنامه های عمومی استفاده کنید ، به خصوص اگر مردان قبیله شما قدرت کافی نداشتند ، مواردی از تحقیر زنان وجود داشت. توسط مردان در طایفه ، و غیره. همه مردان مهم این قبیله را به خاطر بسپارید و با قدرت گزنه شفا دهید.

من روی نمادگرایی گزنه متمرکز می شوم. تصادفی نیست که گزنه در افسانه راهی برای حذف جادوی بد است.

در واقع ، گزنه دارای خواص جادویی است ، و علاوه بر از بین بردن فساد و جادوگری ، توصیه می شود در مواقع لزوم از آن استفاده کنید.

موافق باشید ، برای انتخاب گزنه با دست خالی ، به یک اراده قابل توجه نیاز دارید!

گزنه گزنده نام خود را به طور تصادفی نگرفت ، زیرا در گیاهان مختلف گلهای متفاوتی می دهد - در یک گیاه جداگانه - نر ، در یک جداگانه - ماده.

در اینجا من موضوع عدم مداخله در قلمرو مخالف را می بینم ، زیرا مادر دختری را زن می کند و پدر را پسر می کند و برعکس ، اگرچه هیچ کس اهمیت تأثیر والدین را لغو نمی کند. جنس مخالف

خوب ، و یک جنبه مهم دیگر.

گزنه سرشار از ویتامین است ، به این معنی که دارای قدرت تغذیه ای است و بسیاری از زنان می دانند که می تواند خونریزی را متوقف کند.

در این طرح ، ما فقط در مورد خونریزی صحبت نمی کنیم (خون نمادی است که ما را با خانواده متصل می کند ، آنها در مورد خویشاوندان به عنوان "خون بومی" می گویند) ، بلکه یک زخم خونریزی (آسیب از یک خانواده به خانواده دیگر منتقل می شود).

خانواده هم درد نسل ها را دارد و هم آن کسی که با قدرت روح "خونریزی" را متوقف می کند ، آن قهرمان ویژه ای که خانواده را شفا می دهد.

با انجام ماموریت ، او ، مانند الیزا ، می تواند زندگی شخصی خود را آغاز کند.

به عنوان یک فرد جداگانه ، بنابراین جنس آسیب آنها را تحمل می کند ، اما رویا قوی تر از ضربه است!

افسانه ها متفاوت هستند. برخی به عنوان مثال به "کفش قرمز" (در مورد محرومیت از پاها) هشدار می دهند ، اما بیشتر محتوای طرح افسانه ای نه تنها حاوی یک هشدار است ، بلکه همچنین به س theالی که باید انجام شود (چه کاری باید انجام شود) پاسخ می دهد. برای حل مشکل ، زنجیره مشکلات را بشکنید و از فیلمنامه خارج شوید.

از کودکی ، من عاشق افسانه ها هستم ، من به قدرت آنها اعتقاد دارم و از مادربزرگ و مادرم به خاطر عشق به آنها و جهان ، به من یاد می دهم که نشانه ها را بخوانم.

خوب ، و مهمتر از همه ، به یاد داشته باشید ، با برداشتن قلم (شاید قو) و کاغذ ، هر اسکریپتی را می توان بازنویسی کرد.

افسانه های خود را بنویسید و آنها را زنده کنید!

توصیه شده: