ملاقات با واقعی: روان رنجوری ، روان پریشی ، انحراف

تصویری: ملاقات با واقعی: روان رنجوری ، روان پریشی ، انحراف

تصویری: ملاقات با واقعی: روان رنجوری ، روان پریشی ، انحراف
تصویری: جنون یا روان پریشی چیست و عوامل این اختلال چی میباشد؟ 2024, آوریل
ملاقات با واقعی: روان رنجوری ، روان پریشی ، انحراف
ملاقات با واقعی: روان رنجوری ، روان پریشی ، انحراف
Anonim

دنیای مدرن دنیایی است که در آن افراد برای لمس احساسات خود ، درک ماهیت آنها ، تشخیص معانی آنها بیش از پیش دشوار است. بیهودگی ، شتابزدگی و نوعی نیاز مبهم برای انجام بسیاری از کارهای ظاهرا ضروری برای او ، فرد را در سیستمی می سازد که همواره او را به جایی می رساند که قبلاً از آنجا خارج شده است ، اما او این را متوجه نمی شود و زندگی خود را در آنجا ادامه می دهد. یک دایره

درب دفتر روانکاو توسط افرادی باز می شود که دویدن معمولی آنها در یک حلقه قطع می شود. آنها نمی توانند به دویدن خود ادامه دهند ، یعنی به زندگی قبلی خود ادامه می دهند و می خواهند بفهمند چه بر سرشان می آید و چگونه می توانند به زندگی خود ادامه دهند. "دنیای من خراب شده است ، چگونه می توانم باشم؟" آیا این بدان معناست که چنین افرادی بیمار هستند؟

روانپزشکی افراد را به افراد سالم از نظر روانی و بیماران روانی تقسیم می کند. با این حال ، اگر نگاه دقیق تری به هر فرد خاص داشته باشید ، متوجه آن ویژگی های روانی فردی می شوید که او را از دیگران متمایز می کند. علاوه بر این ، این ویژگی منحصر به فرد در شرایط تنش زا و درگیری برای یک فرد ، شرایط غیرممکن بودن وجود عادی دیگر قابل توجه است. پزشکی در چنین مواردی تشخیص و تجویز درمان دارویی برای بازگشت فرد به شیوه زندگی عادی را انجام می دهد.

نظریه روانکاوی و روانکاوی مدرن افراد را به افراد سالم و بیمار تقسیم نمی کند. روانکاوی افراد سالم روانی ، افراد "عادی" را به این دلیل تعریف نمی کند ، به این دلیل که فرد یا موضوعی همیشه در حال شکاف است ، دارای کمبود است. یک موجود هماهنگ و یکپارچه یک توهم است که در جامعه مدرن با غیرت بسیاری از جریان های روانی و باطنی تحمیل می شود ، اما هیچ پایه ای ندارد.

این سال پیش می آید که آیا بازیگران مختلف به یک شکل با کمبودهای در حال ظهور کنار می آیند؟ "ساختار روان در مواجهه با واقعی ، یا در غیر این صورت ، در مورد عدم امکان روابط جنسی شکل می گیرد" ، و این دقیقاً غلبه بر این غیرممکن است که منطق و استراتژی عملکرد دستگاه ذهنی را تعیین می کند. ساختار روان را تعیین می کند.

روانکاوی مشکل را حل نمی کند = با داروها یا توصیه هایی در مورد چگونگی خوشبخت شدن یا عادی شدن مشکل را نمی بندد ، اما توانایی فرد را از طریق ویژگی های منحصر به فرد ، منحصر به فرد و فردیت خود بر اساس تجربیات ، خواسته ها و رنج های خود بدون نیاز به فرد نشان می دهد. تشخیص پزشکی ، اما با کمک درک دستگاه ذهنی کار او. این امر از طریق تعامل گفتاری با یک روانکاو اتفاق می افتد ، زیرا بنیانگذار روانکاوی مدرن ، ژاک لاکان ، می گوید: "روانکاوی باید علم زبانی باشد که موضوع در آن زندگی می کند. انسان ، از دیدگاه فروید ، سوژه ای است ، اسیر و عذاب زبان."

از طریق گفتار ، در تعامل با تحلیلگر است که موضوع خود و درک خود را آشکار می کند.

بنابراین ، روانکاوی یک فرد را به عنوان یک فرد صحبت کننده درک می کند ، دستگاه روانی که خود را نشان می دهد ، از طریق ساختار خاصی از روان عمل می کند ، که در دوران کودکی شکل گرفته و در طول زندگی بعدی تغییر نمی کند. "این به عنوان تأثیر تولد بر نور موضوع ، مانند همیشه ، موضوع دیگری ، زبان ، فرهنگ پدید می آید. این در نتیجه تولد یک موجود گوینده در جریان بیگانگی اساسی او به زبان به عنوان خانه هستی بوجود می آید. "V. Mazin.

بنابراین ، موضوع وارد فرهنگ ، زبان می شود و لاکان می گوید که ساختار روان بر اساس شیوه ای که در آن هنگام ورود به فرهنگ انجام می شود ، ایجاد می شود.چگونه موضوع دقیقاً تبدیل به موضوع می شود ، یعنی ساختار ذهنی موقعیت سوژه را در رابطه با دیگری نشان می دهد.

لاکان سه مکانیسم ذهنی را مشخص می کند: سرکوب ، طرد و انحراف. از طریق این سه مکانیسم ، موضوع می تواند ملاقات با واقعی را تجربه کند و با قانون ملاقات کند ، یعنی تقاضای این واقعی. نحوه پذیرش این قانون توسط شخص مورد نظر ، از چه مکانیسم پذیرش استفاده می کند - ساختار روان به این بستگی دارد.

قانون را می توان پذیرفت - از طریق سرکوب به رسمیت شناخته شد ، و سپس یک روان رنجوری را تشکیل می دهد. می توان آن را رها کرد و سپس روان پریشی ایجاد شد. و قانون را می توان رد کرد - مثل اینکه اعتراف کنم ، همزمان بگویم و (یا) بله و (یا) نه ، یعنی از پاسخ اجتناب کنم - و یک ساختار منحرف بدست آورم.

بر این اساس ، ژاک لاکان سه ساختار را متمایز می کند: روان رنجوری ، روان پریشی و انحراف.

روان رنجوری: روان رنجور یک موضوع پرسشگر است. موضوعی مشکوک که با انتخاب روبرو است و می پرسد ، و در عدم امکان انتخاب ، روان رنجوری نمایان می شود. برای یک موضوع هیستریک ، این یک س:ال است: "من کیستم - یک مرد یا یک زن؟" ، برای یک موضوع مبتلا به وسواس ، این س:ال: "آیا من زنده هستم یا مرده؟" موضوع روان رنجور ، از طریق روانکاوی ، این فرصت را دارد که دچار اخته نمادین شود. تصویر I و تصویر جهان در روان رنجور از طریق فانتسم ایجاد می شود.

روان پریشی: با ساختار روان پریشی ، پرسش و تردید غیرممکن است. تصویر I و تصویر جهان در روانگردان از طریق یک عملگر منطقی تحقق می یابد. قانون ، نام پدر برای آنها کنار گذاشته شده است ، عملکرد آن کار نمی کند. روان پریشی نمی تواند لذت را رد کند و اخته نمادین برای آنها غیرممکن است.

فردی با ساختار روان پریشی می تواند زندگی کند و در مورد آن مشکوک نباشد ، یعنی می تواند تا لحظه ای که نام پدر نامیده می شود پنهان بماند. پس از این ، گسترش روان پریشی امکان پذیر است.

در انحراف "من با یک انتخاب روبرو هستم - پذیرش یا رد تهدید اخته ، این س questionال را با دو واکنش متضاد ، م effectiveثر و تحریم شده پاسخ می دهد. شکافتن نفس به شما اجازه می دهد تا از تصمیم گیری فرار کنید - رد یا قبول اخته. " به مزین.

لاکان نظریه ساختارهای ذهنی را به عنوان چیزی که "معنای تجزیه و تحلیل را روشن می کند" ارائه می دهد تا بداند موضوع در ساختار روابط نمادین چه کارکردی را بر عهده دارد. با این حال ، لاکان هرگز نمی گوید که تعریف ساختار همان معنای تحلیل است. می توانید تجزیه و تحلیل را انجام دهید و در مورد ساختار حدس نزنید. بعد از تجزیه و تحلیل می توانید ساختار را درک کنید.

این همان چیزی است که روانکاوی را از روانپزشکی متمایز می کند ، جایی که از همان ابتدا تعیین تشخیص و درمان بیمار با دارو مهم است و او را "طبیعی" می کند.

روانکاوی به آزمودنی این فرصت را می دهد تا بفهمد که هر اتفاقی که در زندگی برایش می افتد کار دست اوست و بعد از آن چه کار کند نیز کار دستی اوست. "هیچ کس سرنوشت شما را تغییر نمی دهد جز شما" (V. Mazin).

ساختار روان - اعم از روان رنجوری ، روان پریشی یا انحرافی - در طول زمان و به دلیل گذر از تجزیه و تحلیل تغییر نمی کند ، اما هرگز نهایی نیست ، حفظ نمی شود ، و این چیزی است که به سوژه امکان می دهد تا علیت خود را بفهمد. تفکر و زندگی ذهنی خودش فروید "کجا بود باید تبدیل به من شود" S. Freud.

ماهیت روانکاوی و درک ساختار روان به عنوان عنصر اصلی درک دستگاه روانی این است که ، همانطور که لاکان می گوید: "ما می توانیم از سرنوشت خود فرار کنیم" و با پذیرش تشخیص ، موضوع همیشه برده سرنوشت خواهد بود و داروها.

توصیه شده: