من نیاز دارم

تصویری: من نیاز دارم

تصویری: من نیاز دارم
تصویری: من بهت نیاز دارم! - استاد پناهیان 2024, ممکن است
من نیاز دارم
من نیاز دارم
Anonim

یک شرط وجود دارد که بسیاری از مردم سعی می کنند خودشان آن را نفی کنند. این حالت نیاز است. نیاز به چیزی "بد" است زیرا با فقر و فقدان چیزی همراه است. یک کلمه مترادف زیباتر وجود دارد - "نیاز" ، اما با یک توضیح: نیاز نیازی است که مطابق با ویژگی های فردی یک شخص شکل خاصی به خود گرفته است. اما اصل هنوز همان است. این فقدان چیزی است ، احساس ناتمام بودن خود.

و اعتراف به این امر می تواند بسیار دشوار باشد. برای کنار آمدن با ناتمامی خود ، با این واقعیت که برای زندگی در این جهان ، باید چیزهای زیادی از آن بگیریم. اینکه فردی که در انزوا کامل قرار دارد مدت زیادی دوام نخواهد آورد. این که ما هنوز به این درجه وابسته هستیم و س theال این نیست که آیا ما اعتیاد داریم ، بلکه تعداد آنها چقدر است ، چقدر آنها ما را درگیر کرده و مانع تنفس و حرکت می شوند. ما به هوا ، غذا ، خواب معتاد هستیم. ما به افراد دیگر وابسته هستیم ، صرف نظر از این که افراد چقدر در خودکفایی با هم وابستگی دارند. کار نخواهد کرد.

توهم خودکفایی و استقلال تحت فشار واقعیت در حال فوران است ، که در آن هیچ سوپرمانی وجود ندارد ، اما افراد آسیب پذیر در جستجوی گرما و حمایت با یکدیگر تماس می گیرند. اما دستیابی به کسی؟ این آسیب پذیری است و قوانین سختگیرانه جهان ، جایی که انسان برای انسان گرگ است ، می گویند "باور نکن" ، "نترس" ، "نپرس!" اگر باز شوید ، آنها به شما ضربه می زنند. اگر اعتراف کنید که به چیزی نیاز دارید ، خود را تحقیر کرده و بلعیده می شوید. بنابراین ، بهتر است به هیچ وجه اعتراف نکنید که به چیزی نیاز دارید.

شخصی با نادیده گرفتن ترس خود ، نیاز او به امنیت را انکار می کند - و در نتیجه ، ترس را ادامه می دهید ، هنگامی که "ناگهان" دچار حیرت می شوید ، اگرچه "هیچ چیز پیش بینی مشکل نبود". و برای کسی ، یک نیاز شرم آور عطش تشخیص است ، و سپس متکبرانه می گوید: "بله من در این مسابقات موش شرکت نمی کنم ، این تعداد کسانی است که می خواهند خود را تأکید کنند ، اما من دیگر به این نیاز ندارم "… و سپس اخاذی تشخیص به شکل اظهارات هوشمندانه ، انتقادات بی پایان و بسیاری از دستکاری های کوچک و بزرگ دیگر آغاز می شود. از این گذشته ، اگر شما نیاز خود را تشخیص نمی دهید ، نیاز خود را احساس نمی کنید ، از این کمتر نخواهد بود. شما به سادگی عطش خود را به طور دزدی برطرف می کنید ، به طور پنهانی به اطراف نگاه می کنید و کم کم و نه با لذت ، پر از حلقه ها و آشکارا …

همچنین می توانید جوانانی را ببینید که نیازمند صمیمیت با زنان هستند ، به هر طریقی نشان می دهند که به این زنان اهمیت نمی دهند. علاقه خود را نشان دهید ، نشان دهید که به یک دختر علاقه دارید؟ شما چه هستید ، وحشتناک ، وحشتناک ، شما یک دعا کننده تحقیر شده هستید (و نه مردی که علاقه طبیعی نشان می دهد). "لعنت بر من ، من وانمود می کنم که زنان به من علاقه ای ندارند." "آسیب پذیری لعنتی ، شما نمی توانید این کار را انجام دهید - اجازه دهید آنها همه کارها را خودشان انجام دهند ، و سپس این خوب است. به هر حال ، هر کسی که برای اولین بار نیاز را تشخیص داد ضعیف است ، و شما به نظر می رسد که از تجارت خارج شده اید ، فقط یک لطف کرده اید. " زنده بودن آنقدر دشوار است که آگاهی راهی برای جلوگیری از پذیرفتن نیاز شما به چیزی پیدا می کند. "بگذار او اول زنگ بزند!" "بگذار او مرا دعوت کند!" اجازه دهید شخص دیگری اولین قدم را برداشته و در نتیجه امضا کند که او بیشتر از شما به شما نیاز دارد.

امتناع از اعتراف به نیاز خود به چیزی ، یعنی زنده ماندن ، زیرا فقط مردگان به چیزی نیاز ندارند … خواستن زن / مرد طبیعی و طبیعی است. طبیعی است که گرسنه تشخیص باشید. طبیعی است که بخواهید محیطی امن برای خود داشته باشید که باعث آزار و اذیت شما نشود و خود را بر شما تحمیل نکند.

به نظر می رسد: من چیزهای معمولی و پیش پا افتاده می نویسم. اما من دائماً با این واقعیت روبرو هستم که زمانی بسیاری از مردم از داشتن چیزی که هر فرد سالم می خواهد ممنوع بودند. "اگر چیزهای زیادی می خواهید ، کمی به دست خواهید آورد" ؛ "در سن شما خیلی زود است / شرم آور است که در مورد آن فکر کنید" ، "اگر بخواهید - غرق شده است" … و شخص دیگری خواند که "خودشیفتگی بد است" ، و بر این اساس هر گونه نیاز خود را در غنچه فشار می دهد. و تظاهرات ، که حداقل به نوعی ممکن است شبیه این چیز وحشتناک باشد.شما می توانید یک اسکیزوئید باشید ، حتی شیک ، اما با ویژگی های خودشیفتگی - نه ، نه ، منکر این باشید که به شناخت نیاز دارید ، فقط این نرگس های پست این را می خواهند … آیا سکسی بودن مد است (منظور هر چیزی در این مورد چیست)؟ سپس به هیچ وجه اعتراف نکنید که نمی خواهید رابطه جنسی داشته باشید - چیزی در مورد شما اشتباه است. یک دیوانه وار جنسی بازی کنید ، شما باید چنین نیازی داشته باشید ، تا حد وسواس اغراق آمیز. همه می خواهند…

شخصی از خارج (والدین ، دوستان ، مقامات ، سنت ها …) به شما دیکته می کند که چه چیزی را می خواهید و چه چیزی را نمی توانید. خوشبختانه - یا افسوس - نیازها را نمی توان ممنوع کرد. هیچ یک. فقط می توان از آنها آگاه بود و انتخاب کرد که راضی باشد یا نه. و چه کسی گفته است که همه نیازهای ما باید یا می تواند برآورده شود؟ جهان به گونه ای است که ما هنوز به نحوی خودکفا نیستیم و نیازهای اندکی را می توان یکبار برای همیشه برآورده کرد و بهتر است برخی از خواسته ها را برای همیشه در جایی قفل شده رها کنیم-اما ابتدا آنها را بشناسیم. آنچه شناخته نمی شود ، با آگاهی روشن نمی شود ، بی سر و صدا کار خود را انجام می دهد ، و ما می توانیم کمی انجام دهیم - از این گذشته ، هیچ چیز قابل مشاهده نیست …

بله ، وقتی روحم سرد است به یک کلمه گرم احتیاج دارم. وقتی در کاری شکست خورده ام ، واقعاً می خواهم کسی با کلمات حمایت کننده صحبت کند ، من می خواهم کسی آنجا باشد. و من خودم می خواهم از کسی حمایت کنم که آماده پذیرش کمک من با سپاسگزاری است. بله ، من برای کارهایی که انجام می دهم نیاز به قدردانی دارم.

به شما همکاران احتیاج دارم. به قول حمایت وقتی نمی توانید آنطور که می خواهید کار کنید. از این رو متوجه می شوند چه اتفاقی می افتد. در نظرات و مقالات خود در مورد آنچه که به آن علاقه دارید. شما مانند یک زمین پرورش هستید که می توانید در آن رشد کنید ، و تک به تک پاره شوید ، من خودکفا نخواهم شد-بلکه ترجیح می دهم "ناکافی" شوم.

شما می توانید برای مدت طولانی برشمارید که من به چه چیزی و چه کسی نیاز دارم … در شادی دخترانم وقتی عصر به خانه برمی گردم و در س theirالات آنها "پدر ، آیا با ما می روی ، درست است؟" … گفتگوی گرم با همسرم در مورد هر چیزی … دوستانی که فقط برای اطلاع از وضعیت من تماس می گیرند و نه با سوالاتی مانند "شما یک روانشناس هستید ، لطفاً به من بگویید". من فقط می خواهم به خاطر بسپارم … من به اتفاقاتی که در روسیه و جهان می افتد نیاز دارم - متشکرم ، من منفی را بیش از حد تغذیه کرده ام … من به استراحت احتیاج دارم و می فهمم که چگونه اغلب سیگنال های بدن را نادیده می گیرم قبلاً خسته بودم و باید مکث کنم …

اما لطفاً "من نیاز دارم" را با "من زندگی نمی کنم" اشتباه نگیرید. من زندگی خواهم کرد زیرا ما هنوز در مورد اکسیژن ، غذا یا آب صحبت نمی کنیم … روح می تواند به سادگی به انیمیشن معلق بیفتد. او بسیار دمدمی مزاج است - او همیشه چیزی می خواهد. و مرز بین نیاز سالم-نیاز و سیاهچاله نیاز در این واقعیت نهفته است که یک نیاز سالم ، اگر به آن توجه کنید ، مدتی برآورده می شود و برای مدتی احساس نمی شود و یک سیاه چاله ایجاد می شود. به همین دلیل یک سیاهچاله است که همه چیز در آن می افتد و همیشه گرسنه است. و سپس شما مانند یک فرد گرسنه رفتار می کنید. اما این داستان کمی متفاوت است.

توصیه شده: