درد شاه

تصویری: درد شاه

تصویری: درد شاه
تصویری: King Of Pain - The Police (HQ Audio + Lyrics) 2024, ممکن است
درد شاه
درد شاه
Anonim

گروهی از مردان هستند که آنقدر قوی هستند که ضعیف نیستند. آنها در دنیایی از افراد قوی زندگی می کنند ، آنها را می شناسند که نام آنها نام نمی برد ، آنها معاملاتی را انجام می دهند که انسان های ساده هرگز در آرزوی آن نبودند ، آنها هفت سال از سن خود بزرگتر به نظر می رسند. آنها کاملاً طرفدار عدالت هستند - آنها دوست دارند همه چیز را مرتب کنند و افراد بد را به جای خود بگذارند. هر فرد جدیدی در زندگی خود مهاجمی است که باید شکست داده شود. با توجه به نیاز به برنده شدن ، چنین مردانی موفقیت اجتماعی عظیمی دارند. از یک طرف ، در کنار آنها بسیار خوب است. لازم نیست نگران هیچ چیزی باشید - همه چیز فراهم می شود. احتمالاً ، آنها در مورد چنین افرادی "مانند پشت دیوار سنگی" می گویند. تعداد کمی از افراد عجله دارند که با آنها مخالفت کنند ، زیرا آنها دارای قدرت داخلی هستند که با یک نفس می توانید احساس کنید - نباید درگیر شوید. چنین افرادی همیشه به قول خود پایبند هستند: مرد گفت - مرد عمل کرد.

- یا من مرد نیستم؟

از طرف دیگر ، آنها می توانند با آنها مشکل باشند ، زیرا به ندرت نیازهای افراد دیگر را در نظر می گیرند. با این حال ، نمی توان آنها را به دلیل عدم مراقبت سرزنش کرد. آنها واقعاً اهمیت می دهند ، اما فقط آنطور که صلاح می دانند. در این لحظه ، احساس امنیت یا اطمینان در آینده با احساس ناتوانی ناشی از ناتوانی در گفتن خواسته های چنین مردی جایگزین می شود. هرگونه انحراف از طرح اختراع شده توسط وی به عنوان انتقاد یا طرد تلقی می شود. آنها همچنین از تمایل وسواسی برای کنترل همه چیز ، از جمله بیان چهره دیگران ، رنج می برند.

- وقتی سوپ می خوردی ، لبخند می زدی و پیراشکی - چی؟ خوشمزه نیست؟ چرا اینقدر چهره غمگین داری؟

آنها در جایی در اعماق روح خود از ترس بی کفایت بودن در حال تسخیر شدن هستند. به عنوان مثال ، اگر غذای رستوران انتخاب شده خوشمزه نباشد ، این یک شکست شخصی خواهد بود. چنین مردی ، مانند اطلس ، مسئولیت تمام جهان را بر دوش گسترده خود دارد.

به هر حال ، آنها آشکارا از همجنس بازان متنفر هستند. همجنسگرا بودن برای آنها قوی ترین تجلی ضعف مردان است. نه ، آنها در شهر نمی دوند و به کسی ضربه نمی زنند. اما اگر شخصی به چنین مردی پیشنهاد ناپسند بدهد ، باید با چنین خشمی همه جانبه روبرو شود که به نظر کمی نمی رسد.

در عین حال ، آنها می توانند سازمان ذهنی ظریف خود را در جایی که می توانند تجربیات خود را نشان دهند ، نشان دهند - به عنوان مثال در مکالمات مربوط به سینما.

- می دانید ، وقتی این فیلم را با دوستانم تماشا کردم ، بلافاصله به آنها گفتم که چگونه پایان می یابد. آنها شوکه شدند: چگونه حدس زدید؟! و من اینطور بزرگ شدم - من کل داستان را به سختی می دانم.

آنها نمی توانند تنها بودن را تحمل کنند. هر چیزی جز تنها نبودن تنها ماندن با خود بسیار خطرناک است. تنهایی در معرض تأمل ، ملاقات با تجربیات ، خواسته ها و ترس های خود است. عصبانی شدن یا خندیدن بسیار ساده تر است ، اما غمگین بودن ، ترسیدن یا نیاز به گرمای انسان بسیار ضعیف است.

- مهمانی بعدی امروز برنامه ریزی شده است. اصلا نمیدونم اونجا چیکار کنم اما در خانه ننشینید. اصلا چرا تنها باشی؟ خسته کننده است. اصلاً چطور با آن کنار می آیید؟

هر از گاهی اوقات نیمه شب با عرق سرد بیدار می شوند ، "سبیل خود را می زنند" و بیشتر به رختخواب می روند. گاهی اوقات پشت ، گردن و شانه های آنها درد می کند - آنها این روان پریشی را با ماساژورها درمان می کنند. گاهی اوقات آنها از زیردستان ، همسران یا بستگان نزدیک تجزیه می شوند ، با هم درگیر می شوند. اغلب این باعث می شود آنها احساس بهتری داشته باشند.

- بله ، همه چیز خوب است ، با آنها این اتفاق نمی افتد ، درست است؟ نکته اصلی این است که استخوان ها سالم هستند.

شخصیت آنها تکه تکه شده است. بخشهای منکر شخصیت سرکوب می شوند و متوجه نمی شوند. آنها با این باور بزرگ شدند که عشق و احترام تنها از طریق برتری نسبت به دیگران به دست می آید. آنها مجبورند مرتباً ارتفاعات جدیدی را بدست آورند - برای اینکه قبل از هر چیز خود را متقاعد کنند که چیزی برای دوست داشتن دارند. آنها هرگونه انحراف از برنامه خود را نقطه ضعف خود می دانند ، به همین دلیل است که می تواند برای آنها بسیار دشوار باشد. آنها نمی دانند که ضعف نقطه ضعف قدرت است. آنها نمی دانند که تنها راه مقابله با ضعف این است که به چشم آن نگاه کنید ، با آن روبرو شوید - وجود آن را تصدیق کنید.و همچنین اعتراف به نیاز کودکانه خود به فردی قوی تر. برای مشاهده نیاز آنها به عشق بی قید و شرط ، که آنها از این واقعیت محروم بودند که از کودکی به افتخار والدین خود تبدیل شدند. تا زمانی که هر نیازی در خارج سرکوب شود ، نمی توان آن را کنترل کرد. او خود را از طریق حملات غیرقابل کنترل پرخاشگری ، حملات وحشتزدگی و بی خوابی به یاد می آورد.

- من استاد زندگی ام ، می دانی؟ پدرم اینگونه به من آموخت: شما همه کارها را برای پیروزی انجام می دهید. و اگر هیچ کاری انجام ندهید ، همه چیز را از دست می دهید و این مشکلات شما هستند. ببینید چقدر ساده است؟ و تمام روانشناسی شما برای افراد ضعیف است.

چنین افرادی به ندرت به روانشناس مراجعه می کنند ، زیرا می ترسند ضعف خود را به خود اعتراف کنند ، چه برسد به اینکه آن را به شخص دیگری نشان دهند. آنها می ترسند کنترل زندگی خود را از دست بدهند. آنها می ترسند که اگر کسی به اندازه خودشان از آنها آگاهی داشته باشد ، آنگاه کسی بتواند آنها را کنترل کند. آنها از یافتن چیزی در خود می ترسند که آمادگی دیدار با آن را ندارند.

می بینید ، من نمی خواهم کسی در مورد من اطلاعات زیادی داشته باشد. من فقط آنچه را که می خواهم نشان دهم به دیگران نشان می دهم. علاوه بر این ، من عادت دارم همه مشکلاتم را خودم حل کنم.

من به چنین مردانی احترام ، علاقه دارم و در عین حال ، هر بار که کمی اندوهگین می شوم. به آنها نگاه می کنم و پادشاهانی را می بینم که زنجیر شده اند. آنها همه چیز را تحت کنترل دارند ، قوی هستند ، اما رایگان نیستند. به عنوان یک قاعده ، آنها با آنها بسیار جالب هستند - آنها قطعاً عمقی دارند که لمس آن غیرممکن است. هر بار در گفتگو با چنین مردی ، متوجه می شوم که چگونه او می خواهد من را شکست دهد - یک زن معمولی که تصادفاً همسفرش در راه زندگی بود. برای او چندان مهم نیست که من چه هستم و چه هستم - مهمترین چیز این است که آخرین کلمه همیشه با او باقی بماند. دیالوگ های ما مانند یک دوئل است که در آن او همیشه برنده است و من خیلی زود خسته می شوم. گاهی اوقات بازتاب آن عمق دعوت کننده را در چشمان او می بینم ، مانند تابش نور خورشید بر سطح اقیانوس ، و به این فکر می کنم که ملاقات با او بدون زره و تیر چقدر عالی است ، اما این غیرممکن است. روان درمانی می تواند این پادشاه قوی را - پادشاهی قوی و رایگان - بسازد. اما بعید است که او بیاید. و به احتمال زیاد او به خاطر این مقاله از من متنفر خواهد شد.

توصیه شده: