روان رنجوری ، روان پریشی ، مرزبان

فهرست مطالب:

تصویری: روان رنجوری ، روان پریشی ، مرزبان

تصویری: روان رنجوری ، روان پریشی ، مرزبان
تصویری: جنون یا روان پریشی چیست و عوامل این اختلال چی میباشد؟ 2024, آوریل
روان رنجوری ، روان پریشی ، مرزبان
روان رنجوری ، روان پریشی ، مرزبان
Anonim

روان رنجوری ، روان پریشی ، اختلالات شخصیتی ، تفاوت اسکیزوئید با فرد مبتلا به اختلال اسکیزوئید ، یا به عبارت ساده اسکیزوفرنیک ، شخصیت ، مزاج چیست و اگر فرد دارای ساختار باشد ، چگونه می توان این کار را انجام داد؟ بیایید در مورد آن صحبت کنیم؟

و احتمالاً لازم است با مفهوم "مزاج" شروع شود. مزاج چیزی است که ذاتی تلقی می شود و به ندرت تغییر می کند. اگرچه معتقدم که خلق و خو را می توان مثلاً با شخصیت جبران کرد.

من فکر می کنم همه می دانند که چهار نوع مزاج وجود دارد: مزاج مزمن ، ملانکولیک و بلغمی. دو نوع اول با تحریک سریع و مهار آهسته مشخص می شوند ، در اینجا فرآیندهای مهار بسیار کمتر از فرآیندهای تحریک است. بر این اساس ، در افراد مالیخولیک و بلغمی ، فرآیندهای بازداری غالب است. این بدان معنا نیست که چنین شخصی ترمز می کند ، به این معنی است که یک فرد فکر می کند ، چنین فردی به زمان بیشتری برای تصمیم گیری ، تغییر نظر و غیره نیاز دارد.

گاهی اوقات ، نوع گیر کرده ظاهر می شود - اغلب افراد مالیخولیک تمایل دارند در نوعی تجربه گیر کنند. اما این بدان معنا نیست که کسی بدتر یا بهتر است. Choleric را می توان با یک شخصیت اسکیزوئید ، و به عنوان مثال ، یک مالیخولیک با یک شخصیت خودشیفته جبران کرد - این اتفاق می افتد ، و کاملاً واقعی و ممکن است.

علاوه بر این ، آنچه من مایلم در مورد آن صحبت کنم در مورد سطوح سازماندهی شخصیت است.

سطوح سازماندهی شخصیت - مانند مزاج ها ، چیزهای کاملاً اساسی در نظر گرفته می شوند ، اما به احتمال زیاد به تربیت بستگی دارند. اگرچه آنها می توانند مادرزادی باشند. اعتقاد بر این است که سه سطح اصلی وجود دارد:

سطح روان رنجوری سازماندهی شخصیت سطح مرزی سازمان شخصیت سطح روان پریشی سازمان شخصیت

غالباً مشخص نیست که ذاتی است یا نه ، زیرا سطح روان پریشی ، فردی به این سطح فرود می آید ، و کسی اینطور نیست. این توضیح می دهد که چرا عوامل نسبتاً زیادی وجود دارد که دانشمندان هنوز نتوانسته اند توضیح دهند ، مثلاً: اسکیزوفرنی از کجا ناشی می شود؟ من فکر می کنم هر کس توضیحی در این مورد پیدا کند ، احتمالاً جایزه نوبل را دریافت می کند.

چرا من در مورد افراد سالم صحبت نمی کنم ، زیرا عملاً افراد سالم وجود ندارد. البته ، می توان فرض کرد که چهار سطح سازماندهی شخصیت وجود دارد ، اما سطح چهارم افسانه ای است - سالم ، که هیچکس آن را ندیده است. همانطور که ماسلوف دارای شخصیتی خودشکوف است ، که هیچکس آن را نیز ندیده است.

بیشتر مردم ، یعنی دارای عصبی عصبی یا سطح سازماندهی شخصیت هستند. بیایید تفاوت سطوح سازماندهی شخصیت را در بین خود بررسی کنیم.

برای سهولت درک ، من با تفاوت بین روان رنجوری و روان پریشی شروع می کنم. به عنوان مثال ، برای هیچ کس پوشیده نیست که اسکیزوفرنی مبتلا به روان پریشی است ، توهم اغلب رخ می دهد. چنین شخصی می تواند با دوست داستانی خود صحبت کند ، او می تواند این کار را انجام دهد ، حتی گاهی با صدای بلند. اما ، دوستان ، بگذارید قبول کنیم: کدام یک از شما هرگز با دوست داستانی خود صحبت نکرده اید؟ من این کار را مرتب انجام می دهم ، در حالی که در آشپزخانه مشغول کارم هستم ، با شخصی صحبت می کنم ، نمی دانم با چه کسی صحبت می کنم ، اما با شخصی صحبت می کنم. اونوقت فرقش چیه؟ روان رنجور متوجه می شود که با یک دوست خیالی صحبت می کند. یک روان پریش ، یک اسکیزوفرنی ، نمی فهمد که این دوست داستانی است ، او صادقانه معتقد است که این شخص واقعاً نزدیک است ، او را می بیند ، او را می شنود و غیره. این تفاوت بین روان رنجوری و روان پریشی است.

یا ، به عنوان مثال ، یک روان رنجور می تواند دستان خود را 25000 بار در روز بشوید و ، او می فهمد که این به نوعی خوب نیست ، خیلی درست نیست. روان پریشی می تواند این کار را انجام دهد ، اما نمی داند که طبیعی نیست. و شاید حتی ندانید که او دستان خود را 25000 بار شستشو می دهد یا مثلاً وسایل را می شویند ، آپارتمان را تمیز می کند یا مواردی از این دست. چرا؟ زیرا یک فرد بین واقعیت و خیال شکاف دارد.یک فرد از واقعیت فراتر می رود و بس. و برای او آن واقعیت نیز واقعیت می شود. از نظر روان پریشی ، این دو واقعیت به سادگی منطبق هستند. از طرف دیگر یک روان رنجور می تواند خیال پردازی را از واقعیت متمایز کند ، که برای روان پریش غیر ممکن است ، زیرا برای او آنها با هم وجود دارند.

همچنین ، اگر در مورد روان پریشی صحبت کنیم ، می بینیم که در این مورد فرد دارای هویت شکسته است ، او در مورد خود به طور کلی بسیار ضعیف است ، گویی شخصیت او به صورت تکه تکه از قطعات تشکیل شده است و تعداد زیادی معماها از بین رفته است. این را می توان ، برای مثال ، در گفتار شنید. مرد گیج می شود: او به جنگل رفت ، جنگل را ترک کرد ، در حاشیه جنگل قرار گرفت ، سپس در آپارتمان به پایان رسید و سپس یک زن آمد و به طور کلی ، عمویم گفت بیا. نمی تواند چیزی را درک کند. زیرا با نقض عمیق ، گفتار نیز مختل می شود. به طور کلی ، شما می توانید در مورد روان پریشی بسیار صحبت کنید ، این یک موضوع روانپزشکی بزرگ با علائم مختلف است ، اما من می خواستم تفاوت های اصلی را درک کنید.

سطح مرزی شخصیت - بین روان رنجوری و روان پریشی قرار دارد. بر این اساس ، سطح مرزی سازماندهی شخصیت به این معنی است که گاهی اوقات می توان یک فرد را به سطح روان پریشی رساند. این بدان معناست که به صورت دوره ای ، ممکن است شخصی با هویت مشکل داشته باشد - چیزی که از واقعیت خارج شدن نامیده می شود. وقتی فردی ، چیزهای زیادی در تخیلات اوست. و از این دست افراد زیاد است.

اگرچه افراد زیادی دارای سازمان روان پریشی هستند و بسیاری از آنها از لحاظ اجتماعی مجهز هستند. آنها می توانند کار کنند و با بیماری خود سازگار شوند.

بعد در سطح ساختار روان ، من شخصیت را برجسته می کنم. یعنی ، به موازات سطح روان رنجورانه سازماندهی شخصیت ، شخصیت می تواند پیش برود.

به عنوان مثال ، من دارای یک سطح روان رنجوری از سازماندهی شخصیت به علاوه یک شخصیت اسکیزوئید ، یک سطح روان رنجور از سازماندهی شخصیت به علاوه یک شخصیت خودشیفته ، یا ، برای مثال ، یک سطح مرزی از سازماندهی شخصیت به علاوه یک شخصیت افسرده هستم. و اگر به طور کلی به آن نگاه کنید ، این موارد کاملاً متفاوت خواهند بود.

بر این اساس ، شخصیت به طور کلی مجموعه ای از روان رنجوری ها یا مجموعه ای از واکنش های روان رنجورانه در موقعیت های خاص است. یعنی اگر قبلاً شخصیت دارید ، این در مورد تأکید است. در مورد این واقعیت که در شرایط خاص شما خیلی خوب عمل نمی کنید ، از مکانیسم های دفاعی استفاده کنید ، نوعی واکنش های عصبی را تجربه کنید ، به عنوان مثال ، به شکل گناه یا ترس - و این شما را می بندد. به عنوان مثال ، در یک شخصیت اسکیزوئید ، ذاتی این است که شخص ترس را تجربه کند ، به همین دلیل است که او شروع به منزوی شدن می کند. در یک شخصیت خودشیفته ، شخص شرمندگی را تجربه می کند و بهتر است خود را نشان دهیم ، سعی کنیم حتی بهتر ، بهتر و بهتر ، یا منزوی شویم. در واقع ، بسیاری از خودشیفته ها خود را از شرم دور می کنند.

اگر علاقه دارید بدانید چه ویژگی های برجسته ای دارید ، می توانید از آزمون Leonhard-Schmishek استفاده کنید. می توان آن را به راحتی در بین آزمایشات آنلاین یافت. اگر تأکید دارید نگران نباشید - این عالی است ، خوب است. به طور کلی ، در حالت ایده آل ، فردی که هر دوازده نوع را در سطوح بالا یا بالاتر از متوسط داشته باشد ، کاملاً سالم تلقی می شود. اما چنین افرادی در طبیعت وجود ندارند ، من ملاقات نکرده ام.

بر این اساس ، به هر حال ، برخی از ویژگی های شخصیتی بیشتر خود را نشان می دهد. علاوه بر این ، بسته به آنچه در زندگی اتفاق می افتد ، این می تواند تغییر کند. به عنوان مثال ، سه سال پیش این آزمایش را انجام دادم ، و نتیجه آن تأکید مضطربانه ای بود ، زیرا لحظه نگران کننده ای در زندگی من وجود داشت ، اکنون من تأکید کاملاً متفاوتی دارم.

در عمل ، من بیشتر از همه به نظریه روانکاوی ، به ویژه مک ویلیامز ، کرنبرگ ، متکی هستم ، اگرچه روانکاوی در مقایسه با همه روانشناسی علمی بسیار جوان است. و متأسفانه هنوز هیچ پرسشنامه مک ویلیامز یا کرنبرگ وجود ندارد. اما با این وجود ، با کمک روانکاوی ، می توان ویژگی های شخصیتی فرد را بسیار عمیق تر درک کرد.

بنابراین اسکیزوئید کیست و اسکیزوفرنی کیست؟ اسکیزوفرنی همان چیزی است که روان پریشی دوست دارد ، و اسکیزوئید یک نوع شخصیت است ، کاملاً طبیعی است ، مانند سایر انواع شخصیت ها. و در اینجا می خواهم یک نکته مهم را هنگام صحبت در مورد اسکیزوئیدها یا خودشیفته ها روشن کنم - من در مورد شخصیت ها صحبت می کنم.

این تنها زمانی به یک اختلال شخصیتی تبدیل می شود که این ویژگی شخصیت از مقیاس خارج شود و زندگی با آن برای فرد دشوار شود. به عنوان مثال ، اختلال شخصیت اسکیزوئید به معنای حالتی است که فرد کاملاً منزوی شده است و این مانع از معاشرت او می شود ، دیگر نمی تواند به سر کار برود ، برایش سخت است. اختلال شخصیت اضطرابی زمانی است که اضطراب مانع از خروج فرد از خانه می شود. او 25 بار می آید تا بررسی کند که آیا چراغ ، آب ، گاز را خاموش کرده است یا خیر. در چنین شرایطی ، این اختلال تشخیص داده می شود.

اما اگر فردی به طور دوره ای از برخی از دفاع های استاندارد مشخصه یک شخصیت خاص استفاده کند ، این طبیعی است. همه ما از حفاظت استفاده می کنیم و این خوب است ، زیرا در غیر این صورت نمی توانیم از بسیاری از جراحات و زخم های روح جلوگیری کنیم.

امیدوارم بتوانید کمی درک کرده باشید و بفهمید: چه چیزی پشت چه چیزی و چگونه است ، می توانید شخصیت را شکل دهید. چه کسی اسکیزوئید است و چه کسی اسکیزوفرنی است. اما اگر س questionsال دیگری دارید ، حتماً آنها را در نظرات بپرسید ، من قطعاً پاسخ خواهم داد.

توصیه شده: