زندگی با افسردگی: از کجا آمده اید و کجا هدایت می شوم

فهرست مطالب:

تصویری: زندگی با افسردگی: از کجا آمده اید و کجا هدایت می شوم

تصویری: زندگی با افسردگی: از کجا آمده اید و کجا هدایت می شوم
تصویری: ۱۰ چیزی که زنان رو دیوونه میکنه و عاشق شنیدنش هستند 2024, ممکن است
زندگی با افسردگی: از کجا آمده اید و کجا هدایت می شوم
زندگی با افسردگی: از کجا آمده اید و کجا هدایت می شوم
Anonim

اصطلاح افسردگی آنقدر رایج شده است که افراد امروزی برای انجام چنین تشخیصی به پزشک مراجعه نمی کنند. کافی است بلوز پاییزی را احساس کنید ، یک معامله ناموفق ، شکست قدرت و روحیه ، زیرا هزاران نفر به طور مستقل اعتراف می کنند که افسردگی دارند.

با این حال ، افسردگی واقعی چیزی کاملاً متفاوت ، بسیار پیچیده تر و پایدار است.

افسردگی در حال حاضر شایع ترین بیماری روانی است. افسردگی شرایطی است که به مدت طولانی ، از چند هفته تا چند ماه یا سال ادامه دارد. یک فرد افسرده غمگین ، بدبین ، افسرده است ، می توان گفت مهار شده ، حرکات او کند می شود ، همچنین گفتار و درک او از جهان اطراف او کند می شود. آگاهی تنگ شده است - همه افکار مشغول تجربه حالت خود یا دلیل منجر به آن هستند.

افسردگی خود را به صورت بی تفاوتی ، عدم تمایل به زندگی ، ناتوانی در تجربه احساسات مثبت ، عدم قدرت ، امتناع از تماس با دنیای خارج نشان می دهد. در داخل ، چنین افرادی احساس پوچی ، رها شدن و بی فایده بودن می کنند. حتی انجام کارهای عادی روزمره نیز برای آنها سنگینی می کند.

امروزه افسردگی بیشتر از گذشته تشخیص داده می شود. این احتمالاً مستقیماً با ریتم و شیوه زندگی یک فرد مدرن مرتبط است ، که در آن جایی برای درک معنی ، تفکر و معنای زندگی خود باقی نمی ماند.

اغلب ، حالت افسردگی شخص را به خودی خود می ترساند. این احساس که او با تجربیات و افکار خود تنها مانده است ، به ایده ناامیدی ، ناامیدی ، بن بست در زندگی فشار می آورد ، که این وضعیت افسردگی را بیشتر تشدید می کند.

روانپزشکی افسردگی را یک بیماری روانی جدی می داند. تفسیری بالینی از تشخیص های مرتبط با افسردگی وجود دارد. این مقاله یک دیدگاه روانشناختی در مورد این وضعیت است.

افسردگی فرد را به گرداب سیاه می کشاند ، جایی که شخص عمدتا خود به خود قدرت ندارد.

هنگامی که زندگی آنقدر غیرقابل تحمل می شود که افکار خودکشی ظاهر می شود ، بسیاری از متخصصان برای کمک مراجعه می کنند. افرادی که می خواهند از استخر سیاه خارج شوند ، ماهها داروهای ضد افسردگی و آرامبخش مصرف می کنند ، اما عادی شدن وضعیت فیزیولوژیکی - خواب ، کاهش اضطراب و ترس ، آن احساس روانی زندگی کامل ، ارزش خود ، بازگشت احساسات را به همراه نمی آورد.. بنابراین ، درمان دارویی به تنهایی اغلب کافی نیست.

طبق آمار ، تقریباً هر فردی که به بزرگسالی رسیده است حداقل یکبار در زندگی خود دوره افسردگی زندگی را تجربه کرده است. یعنی افسردگی افراد را از نظر موقعیت ، ثروت ، سن یا ملیت انتخاب نمی کند. در سراسر جهان ، افراد قشرهای مختلف اجتماعی مردم ، صرف نظر از فصل ، مبتلا به افسردگی می شوند.

پس چرا برای برخی بوجود می آید و می گذرد و برای بسیاری مدت ها عذاب می کشد؟

توضیح را می توان و باید در ریشه ها جستجو کرد.

مانند هر حالت یا رویدادی در زندگی ، افراد در مسیرهای مختلف زندگی دچار حالت افسردگی می شوند:

  1. برای برخی ، این یک نقطه عطف نسبتاً کوچک در زندگی است.
  2. برای برخی ، نگرش افسردگی به زندگی در سالهای اولیه زندگی شکل گرفت و بنابراین شخص هیچ جایگزین دیگری برای درک خود در این جهان ندارد.
  3. برای برخی ، افسردگی یک اختلال ژنتیکی است و این بیماری ارثی است.

بنابراین ، بر اساس تمرینات کاری که انجام می دهم ، افراد مبتلا به افسردگی زمانی به کمک می آیند که:

  1. افسردگی تجربه یک بحران زندگی است. از دست دادن معنای زندگی ، تجربه از دست دادن دستورالعمل های زندگی ، ارزش ها ، اهداف.
  2. افسردگی تجربه یک حالت مالیخولیایی است.ناتوانی در زنده ماندن از دست دادن ، از دست دادن یکی از عزیزان ، یکی از عزیزان ، جدا شدن از او. این نوع افسردگی از شکل گیری خاصی از روان صحبت می کند. برای یک فرد عادی ، روند غم و اندوه در غم از دست دادن یک دوره زمانی خاص طول می کشد ، به طور متوسط یک سال ، و سپس فرد به شیوه معمول زندگی باز می گردد و جایی برای حافظه خود برای شخصی که از دست داده است می گذارد.. در مورد مالیخولیا ، نه تنها از دست دادن ، بلکه همچنین جدا شدن از یک معشوق را نمی توان سالها تجربه کرد و زخمی بهبود نیافته در قلب به جا گذاشت.
  3. در اشکال بالینی افسردگی ، مانند بروز اختلال دوقطبی و غیره. این یک بیماری روانی است. افراد مبتلا به اختلال دوقطبی به ویژه در معرض خطر بالای مرگ بر اثر خودکشی هستند. این بیماری بر اساس استعداد ژنتیکی ایجاد می شود.

از آنجا که شکل گیری افسردگی به طرق مختلف رخ می دهد ، پس راه خروج از آن نیز به روش های مختلف امکان پذیر است. در برخی موارد ، به ویژه با اختلال دوقطبی ، درمان اجباری دارو ضروری است ، در برخی موارد ، کمک روان درمانی یک متخصص برای بهبود وضعیت کافی است. می خواهم تأکید کنم که در هر صورت ، برای اکثر افرادی که از افسردگی رنج می برند ، این فقط یک قسمت ناچیز کوچک از زندگی نیست ، بلکه بخشی از کل زندگی یک فرد معین است. شاید این یک بخش دائمی از آن باشد ، مانند مورد اختلال دوقطبی ، یا موقتی - در مورد بحران سن ، و تشخیص صحیح ماهیت افسردگی این امکان را فراهم می کند که به طور شایسته از کمک های روان درمانی استفاده شود.

فردی که در افسردگی فرو رفته است چه فرصت هایی دارد؟

هرگونه وضعیت ، رابطه و پیچ و تاب زندگی ما چیزی را به ما می گوید. این امر در مورد حالات افسردگی نیز صدق می کند. و اگر در جوانی می توان به آنها توجه نکرد ، افراد دیگری را برای مشارکت در وقوع آنها نوشت ، پس با افزایش سن باقی می ماند

دو راه زندگی برای افراد مبتلا به افسردگی:

اولین - همچنان به جابجایی ، نادیده گرفتن ، درک نکردن و عدم تشخیص واقعیت ویژگیهای بی طرف شخصیت خود و ویژگیهای روان خود ادامه ندهید ، امکان تغییر شخصیت خود را نفی کنید ، یعنی همه چیز را همانطور که هست بگذارید - بدون تغییر ، تلاش خود را برای بهبود وضعیت افسردگی خود انجام ندهد.

دومین -یادگیری درک حالات افسردگی خود که باعث درد و رنج می شوند ، آشنایی چشم به چشم با ویژگی های تجلی زندگی ذهنی خود ، یعنی شخصیت شما ، از جمله چشم انداز افسردگی به وقایع و زندگی ؛ نقش خود را در نگرش افسردگی نسبت به زندگی درک کرده و یک استراتژی جدید زندگی قابل قبول و آگاهانه ایجاد کنند. به طور طبیعی ، راه دوم مملو از سخت کوشی و تنش زیاد است ، اما در عوض فرصت ها و چشم اندازهای زندگی بیشتری را باز می کند ، که افراد مبتلا به افسردگی مطمئناً از آن برخوردارند.

به طور خلاصه ، می خواهم توجه داشته باشم که موقعیت افسردگی افراد عمدتا به این دلیل است که در این زمان مردم معنی وجود خود را نمی بینند یا نمی فهمند و از خود تصور پایداری ندارند ، اما این بدان معنا نیست که معنای زندگی را نمی توان در طول زمان یافت ، یا اینکه نگرش خودآگاهانه ای را نمی توان ایجاد کرد.

بنابراین ، به این س:ال: "آیا می توان با افسردگی زندگی کرد؟" - مطمئناً می توانید پاسخ را مثبت تأیید کنید. س isال این است: چگونه؟ چگونه با افسردگی زندگی کنیم؟ یک فرد چگونه می خواهد زندگی کند: به وضعیت افسردگی خود ادامه دهد یا می خواهد از نظر کیفی چیزی را در او تغییر دهد؟

کدام مسیر زندگی را برای خود انتخاب می کنید؟

توصیه شده: