طلاق به دلیل وجود بازی های سناریویی در رابطه (4)

فهرست مطالب:

تصویری: طلاق به دلیل وجود بازی های سناریویی در رابطه (4)

تصویری: طلاق به دلیل وجود بازی های سناریویی در رابطه (4)
تصویری: Найден Сатоши Накамото | Прогноз BTC ETH XRP SHIB ETC FNK рубль доллар новости обзор криптовалют 2024, آوریل
طلاق به دلیل وجود بازی های سناریویی در رابطه (4)
طلاق به دلیل وجود بازی های سناریویی در رابطه (4)
Anonim

افرادی که درگیر یک رسوایی هستند و مستعد بازی های سناریویی هستند ، معمولاً برای مدت طولانی و دردناک ترک می کنند. اول ، "اعتیاد به مواد مخدر" از این رسوایی نیاز به دوزهای جدید و بیشتری دارد ، و چرا باید به دنبال تأمین کننده دیگری از این معجون بود ، در صورتی که یک تامین کننده آشنا در دسترس است. دوم ، ماهیت چرخه ای بازی نه تنها یک دوره رسوایی ها ، بلکه یک مرحله درک و شادی را نیز فرض می کند: به نظر می رسد این رسوایی ها دوره های شادی را لغو می کند. و ثالثاً ، عاشقان زمان دارند تا به یکدیگر عادت کنند ، و جدایی از یک فرد بسیار نزدیک و عزیز چندان آسان نیست ، زیرا در لحظات شادی و رسوایی ، پرتگاه های خود و روح شخص دیگری در مقابل آنها باز می شود. علاوه بر این ، شیمی عشق نه تنها می تواند از انرژی شادی ، بلکه از آب رنج و عصبانیت نیز تغذیه کند.

ما همچنان با استفاده از مثال داستان ایگور و ماشا ، پویایی توسعه روابط در زوج های عاشق را در نظر می گیریم. مقالات قبلی در مورد تأثیر "پسرفت سن" بلافاصله پس از ظهور "شیمی عشق" بحث کردند ، سپس در مورد بروز آسیب های دوران کودکی و بازی های سناریویی در روابط عاشقانه بحث کردند. حالا به مرحله طلاق رسیده ایم.

داستان طلاق ایگور و ماشا

ما چند چرخه تبلیغ بازی سناریویی را که ایگور و ماشا در آن نقش داشتند ، کنار می گذاریم. فقط باید به خاطر بسپاریم که با هر نوبت جدید بازی ، رسوایی ها شدیدتر می شود و عاشقان اتهامات قوی تری را با یکدیگر رد و بدل می کنند و به کینه های عمیق تر و عمیق تری دچار می شوند.

در ابتدا ، ماشا به سادگی ایگور را متهم کرد که به جای داستانهای جالب و برنامه ریزی مشترک با او ، او سرگرمی خود را به شوخی برای دختران دیگر تبدیل می کند. سپس او شروع به حسادت به دوستان مرد و دخترانش کرد. در گفتار ماشین ، عبارات پر تنش و گزینشی بیشتر و بیشتر به صدا در می آیند ، او ، مانند مادر ایگور ، می تواند از او بفهمد که چرا این کار را می کند ، چرا همه شبها را در مهمانی های دوست دختران و دوستان خود می گذراند.

در برخی از مواقع ، ماشا آنقدر با حسادت بی دلیل خود ایگور را اذیت کرد که در گرمای کینه و عصبانیت ، با حمایت دیوانگی مست ، او واقعاً با یکی از دوستان خود خوابید. شرکت ایگور ماشا را به دلیل خسته کننده بودن و این واقعیت که او دائماً مغز دوست آنها را تحمل می کند ، دوست نداشت. بنابراین ، یکی از "این دختران" از سر دوستی به ماشا گفت که ایگور با کریستینا خوابیده است و شاید آنها رابطه ای مخفی داشته اند.

خیانت واقعی ایگور رابطه بین او را به حد نهایی رساند. سپس اشک های توبه و سوگند بیعت از یک سو و لذت بخشش از سوی دیگر سرازیر شد. با دور جدیدی از رسوایی ها که در آن موضوع خیانت قبلاً به عنوان "برگ برنده" اتهامات مطرح شده بود ، این معما کوتاه شد.

در مرحله بعد ، در زمانی که هر دو در حالت خستگی روحی و جسمی قرار داشتند ، در مورد جدایی یا تلاش برای زندگی جدا از هم توافق شد. ایگور و ماشا با تصمیم به ترک ، مانند افراد متمدن ، توافق کردند که در قهوه ای بی طرف در یک کافه ملاقات کرده و در مورد جزئیات طلاق بحث کنند.

گفتگو بسیار گرم و صمیمانه بود ، آنها به درک عمیقی از یکدیگر رسیدند. آنها متوجه شدند که شخصیت های متفاوتی دارند و بهتر است آنها با هم زندگی نکنند ، بلکه دوست باشند. ایگور برای همراهی ماشا به خانه والدینش رفت ، از گودالی عبور کرد ، ایگور دست خود را به ماشا داد ، گوشه ای از پارک را قطع کرد ، ایگور کاپشن خود را روی ماشا انداخت. و در پایان ، عصر با رابطه جنسی خشن روی نیمکت سخت و ناراحت کننده در گوشه ای دور افتاده از پارک به پایان رسید. سپس ایگور ماشا را با تاکسی به خانه خود برد.

چندین شکست چنین رادیکال دیگری در تاریخ آنها وجود داشت.در طول یک نزاع دیگر و "وقفه واقعی" ، ایگور دوباره به طور تصادفی با کریستینا ملاقات کرد ، او او را به خانه خود برد ، جایی که ایگور چند روز شاد و آرام را بدون رسوایی و شفاف سازی رابطه گذراند. آخر هفته بعد ، ایگور درها را به روی روح زخمی کریستین باز کرد. معلوم شد که او بسیار حساس و درک کننده است. ایگور وقتی در خانه نبود ، ماشین ها را برای والدینش آورد.

پس از استراحت نهایی با ایگور ، ماشا دچار افسردگی عمیقی شد. همانطور که می گویند ایگور یک سال با خوشحالی با کریستینا زندگی کرد. این را می توان با پست های شاد و شاد که کریستینا در اینستاگرام منتشر کرد قضاوت کرد. اما پس از یک سال آنها جدا شدند و کریستینا حساب خود را کاملاً حذف کرد.

آیا ایگور و ماشا فرصتی برای نجات رابطه خود داشتند؟

در این مرحله ، نجات رابطه بسیار دشوار است. روان و ذهن هر دو عاشق به شدت متلاشی شده است ، آنها نه تنها به شریک خود ، بلکه به خود نیز ایمان خود را از دست می دهند. احتمالاً ، این یک احساس معتاد به مواد مخدر است وقتی می فهمد که به طور جدی به یک سوزن معتاد شده است. اما فقط در این مورد ، یک بازی سناریویی و وابستگی به رسوایی به عنوان یک دارو عمل می کند ، به طوری که عاشقان دیگر قدرت خود را برای نجات رابطه ندارند.

مردان به ندرت از روانشناسان کمک می گیرند. دوستان مرد ، پس از شنیدن چند داستان دلخراش در مورد زندگی خانوادگی یک دوست ، معمولاً اعلام می کنند: "بله ، این عوضی را رها کن!" …

دختران به احتمال زیاد به روانشناسان می رسند ، آنها به طور شهودی به دوستان یا دوست دختران اعتماد ندارند. اگر روانشناس به شیوه "زندگی در تجربیات خود" و "بستن گشتالت های ناقص" کار می کند ، در اولین جلسات دختر دوباره در فضای رسوایی های خشونت آمیز فرو می رود ، اما نه در واقعیت ، بلکه در حالت خاطرات. پس از اتمام جلسه به خانه باز می گردد ، او سعی می کند افشاگری هایی را که از روانشناس شنیده است به همسرش منتقل کند. این گفتگو اغلب با رسوایی وظیفه به پایان می رسد. اما فقط در حال حاضر مرد جوان حق دارد او را متهم کند که "او یک فرد غریبه را وارد رابطه آنها کرده است" و "او را به عنوان یک احمق کامل جلوی روانشناس قرار می دهد". این پیشنهاد برای رفتن به همراه روانشناس با امتناع شدید همراه است.

نجات از بازی سناریویی و دیگر بازی های اجتماعی مخرب به آسانی با آموزش مهارت های تفکر بین فردی (درک آنچه در رابطه اتفاق می افتد ، درک مکانیک شروع بازی و شناسایی عوامل محرک بازی) به آسانی انجام می شود.

با اعتیاد به رسوایی ها ، مانند بسیاری دیگر از اعتیادها ، وضعیت پیچیده تر است ، از آنجا که در این مورد مراحل مخرب قوی دخیل است ، فرد باید هم با روان و هم با آگاهی کار کند (خلسه حالت تغییر آگاهی است).

این مشکل با این واقعیت تشدید می شود که عاشقان می توانند حالات روانی مورد نیاز یکدیگر را القا کنند. به طور خلاصه ، اگر مرد جوانی که کار خود را با روانشناس یک دختر آغاز کرده است ، نیاز به یک رسوایی دیگر داشته باشد ، می تواند به راحتی او را به اقدامات مورد نیاز خود تحریک کند. علاوه بر این ، هنگامی که افرادی که درگیر یک بازی اجتماعی هستند احساس می کنند که شریک خود شروع به تلاش برای خارج شدن از بازی می کند ، ممکن است هیستریک و وحشت برای آنها رخ دهد: آنها شروع به فکر می کنند که شریک زندگی آنها سعی می کند آنها را ترک کند ، به هر حال ممکن است بگویید ، اما بازی این است - این چیزی است که آنها را در کنار هم نگه می دارد.

هرچه زودتر افرادی که احساس می کنند رسوایی ها شروع به نفوذ در روابط خود می کنند ، به روانشناس مراجعه کنند ، راحت تر آنها را از بازی های مخرب بیرون می آورند. هرچه زودتر متوجه شوند که بازی شروع به خوردن نزدیکی خود می کند ، راحت تر می توان آنها را از این اسارت بیرون کشید.

در مورد روشهای شکل گیری مهارتهای بازتاب روابط بین فردی و تسلط بر آن و همچنین در مورد روشهای "روانشناسی بازتابی" صحبت خواهم کرد ، در مقاله های بعدی صحبت خواهم کرد.در این مورد ، شایان ذکر است که در چنین شرایطی لازم است که فرد را حتی عمیق تر در تجربیات و روان خود فرو نبرید ، بلکه ، همانطور که گفته شد ، "او را از روان بیرون بکشید" تا سطح آگاهی و بحث منطقی

واقعیت این است که روان در جریان بازیها و رسوایی های مخرب بسیار بیشتر از ذهن آسیب می بیند. گاهی اوقات روان انسان تکه تکه می شود و ذهن و شعور فقط در حالت خلسه مخرب فرو می روند. احتمالاً متوجه شده اید که در یک موقعیت کاری ، هنگام برقراری ارتباط با همکاران ، یک فرد می تواند عقل خود را حفظ کند در حالی که در روح او یک ناامیدی کامل وجود دارد.

مقالات مربوط به مراحل مختلف در پویایی روابط خانوادگی را مشاهده کنید:

این مقاله متعلق به مجموعه ای از مقاله ها در مورد پدیده "پسرفت سن" در روابط عاشقانه و همچنین مکانیسم "بازی های سناریویی" است که گاهی در روابط عاشقانه و خانوادگی اتفاق می افتد.

توصیه شده: