2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-01-12 20:57
ZEN-GESTALT
جوهر مفهوم ذن در بودیسم است
در "تعمق" عرفانی
دنیای درونی و بیرونی بیننده
به منظور دستیابی به روشنگری
[اینترنت]
یک روز یکی از متخصصین ذن گشتالت تصمیم به دیدار گرفت تابستان فشرده … او طولانی ترین مسیر ، ناشناخته ترین مربیان را انتخاب کرد ، وسایل ساده اش را جمع کرد ، پرسنلش را برداشته و به محل طلوع خورشید رفت. سفر او طولانی بود و در راه با افراد زیادی ملاقات کرد.
گشتالتيست ذن ترجيح مي داد كه حرف نزند ، بلكه گوش دهد ، بنابراين هر جا كه براي خوردن يك ميان وعده يا شب گذراندن توقف مي كرد ، با استقبال دوستانه روبرو شد. مردم عادی سخاوتمندانه حکمت این جهان را پیش از او پراکنده کردند ، مانند قاصدک دانه های سبک چتر نجات خود را. این سفر دلپذیر بود ، اما Zen Gestaltist ، فیزیکدان اولین تحصیلات خود ، کمی مضطرب شده بود. او قانون دوم ترمودینامیک را به خاطر آورد که می گوید آنتروپی در یک سیستم بسته افزایش می یابد. البته ، او و فضای اطراف آن یک سیستم کاملاً بسته نبودند ، اما به نوعی همه نقشه های راه بسیار خوش خیم و آرام بودند ، رانندگان او به نوعی بسیار دوستانه و رایگان ، فروشندگان سوسیس شیمیایی و پنیر مصنوعی ، دوستانه به او پیشنهاد کردند در تبلیغات رایگان شرکت کنید و محصولات آنها را بچشید.
و سرانجام به جلسه فشرده آمد - و همه چیز آنجا خوشحال بود. Zen Gestalt نمی تواند بفهمد چه اتفاقی می افتد. و با گوش دادن به اولین سخنرانی قدیمی ترین و معتبرترین گارستالتیست-آنارشیست ، او همچنان در شگفت بود که همه چیز چگونه خوب پیش می رود و منتظر بود تا نیروهای هرج و مرج از بین بروند.
و سپس چیزی شروع شد که او اصلاً انتظارش را نداشت. این گروه ، جایی که درمانگران کار خود را به یکدیگر نشان دادند ، افرادی را از سراسر جهان گرد هم آورد. اما هرکدام از آنها کار نکرد ، رهبران گروه لب های خود را جمع کردند و گفتند: "این یک گشتالت نیست!" و آثار زیبا بودند ، و شرکت کنندگان با قدردانی بر سینه یکدیگر گریه می کردند ، اما مربیان تیره و تارتر می شدند ، و کلمات تند و بی رحمانه ای را تحت نظارت با درمانگران بیان می کردند.
و پس از سومین روز چنین کاری ، زن-گشتالتیست نتوانست تحمل کند و به سراغ رئیس اصلی آنارششیست گشتالت رفت. پیدا کردن او دشوار بود - او از مردم پنهان شده بود و لبخند می زد ، با کوآنی صحبت می کرد که هیچ کس نمی فهمید. اما او پیرو سرسخت ذن گشتالت بود و تا نیمه شب روی ایوان نشسته و منتظر معلم محترم بود. و هنگامی که او ظاهر شد - پوشیده از جمجمه ، احاطه شده توسط جوانهای خنده دار گشتالتتیست - یک زن گشتالتتیست برخاست ، تعظیم کرد و گفت: "ای بزرگ! من می خواهم با شما صحبت کنم!"
و دسته ای از دوشیزگان جوان خنده مانند برگهایی در تند باد پراکنده شدند و تنها ماندند. و جن گشتالتیست شروع به پرسیدن کرد:
-بگو ای بزرگ! شما در خاستگاه جنبش گشتالت بودید! موهای شما از کار سخت خاکستری شده است. پیراهن Dolce & Gabbana شما مملو از اشک هایی است که از لمس عمق و خرد شما درک کرده اند. موکاسین های پرادا شما بسیاری از جاده های پنهان را زیر پا گذاشته اند. و شما همیشه ایده هایی منطبق با ذن را تبلیغ می کردید-که نمی توان هرج و مرج را متوقف کرد ، که باید در آن فکر کنید و تفسیر نکنید ، باید "اینجا و اکنون" باشید … اما شاگردان شما در حال تکثیر هستند ، و آنها تلاش برای ساده کردن افراد بی نظم ، شانه کردن همه با یک قلم مو ، بریدن در زیر یک نازل ارتش … و زندگی در کنار آنها وجود ندارد ، زیرا آنها همه چیز را زنده و سبک ، که شبیه "گشتالت" آنها نیست ، خفه می کنند ، و با سایر زمینه های روان درمانی مبارزه کنید. چگونه این اتفاق افتاد؟
آنارشیست بزرگ گشتالتیست سرفه کرد. سپس سکوت کرد. سپس فرمود:
-خب بله … یه جوری اینطوره …
و با خوشحالی ، جوان گشتالتیست ادامه داد:
- خیلی طول کشید تا به اینجا رسیدم. در زندگی ام با گشتالتیست های متفاوتی ملاقات کرده ام. اینها هر دو تحلیلگر گشتالت و صورت فلکی گشتالت هستند. گشتالت شناختی و احساسی وجود دارد. یک گشتالت سیستمیک و فردی وجود دارد. همه آنها به طور مسالمت آمیزی بر سه ستون پدیدارشناسی ، نظریه میدانی و گفتگو تکیه می کنند. اما در این فشرده فقط ممنوعیت ها ، ارزیابی ها و نارضایتی های مربیان را می بینم.آنها اصول اومانیسم را کنار گذاشته اند ، آزمایشات گشتالت را قبول ندارند ، به آنچه گروه فکر می کند علاقه ندارند و فقط بر احساسات متمرکز شده اند. ای بزرگ چگونه است؟
آن بزرگ سکوت کرد و آرام گفت:
- بله ، شما به راز موجود در گشتالت نزدیک شده اید. زیرا همه چیز مهم است و هیچ چیز مهمتر نیست. احساسات ، افکار ، بدن و اعمال-آنچه از اینجا و اکنون از پس زمینه بیرون آمد ، تبدیل به یک چهره شد. اما گوینده نمی داند ، دانا صحبت نمی کند. طی 20 سال گذشته ، هزاران گشتالیست جدید در جهان ظاهر شده اند و هر یک از آنها گشتالت خود را از استاد خود آموخته اند. و آنها فراموش کردند که گشتالت یک رویکرد جامع نگر یا همانطور که مد روز گفته می شود ، رویکردی جامع است و هرکدام بخشی را که در خود فاقد آن است ترویج می کند. صحبت های غیرحساسانه در مورد احساسات ، غیرمسئولانه - در مورد مسئولیت ، غیرانسانی - در مورد انسانیت … آنها اصل غیردوستی را فراموش کردند و جهان را به سیاه و سفید تقسیم کردند ، که باعث خشم بسیاری از افراد غیرگستالتیست می شود. و هرچه افراد غیرگشتالتی بیشتر با گشتالت دست و پنجه نرم کنند ، بیشتر به اصل آن پی می برند و به گشتالیست تبدیل می شوند …
گشتالتیست ذن تأمل کرد.
-پس معلوم می شود مربیان عمدا این کار را انجام می دهند؟
آن بزرگوار به او اطمینان داد: "البته نه". اما آنها به هدف خود می رسند. مردم احساسات شدیدی دارند ، شروع به اعتراض و فکر می کنند. و یکی از وظایف - آگاهی - بسیار سریعتر از آنچه شما فقط در مورد آن صحبت کنید به دست می آید. بنابراین به سراغ من آمدید زیرا احساس عصبانیت کردید و واکنش های خود را درک کردید. و یک نکته وجود دارد - جایی که کسی می داند چگونه این کار را به درستی انجام دهد. شما در این مرحله بوده اید. دیگری وجود دارد - جایی که هیچ کس نمی داند چگونه این کار را به درستی انجام دهد. شما نیز در این مرحله ماندگار شده اید.
-او! و اکنون می توانم از نقطه سوم به هر دو این نکات نگاه کنم ، ای بزرگ! پس از همه ، این اصل کار با دوقطبی ها است ، فریاد زد:
- آره. اما مهمترین چیز این است که شما شروع به فکر کردید و متوجه شدید که مهم نیست به چه چیزی اعتقاد دارید و چه کار می کنید. دنیای روان درمانی یکی است. و همچنین جهان به طور کلی. و مرزها در سر ما است و هیچ کس دقیقاً نمی داند چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است ، چه چیزی درست است و چه چیزی اشتباه است. و روزی هریک از ما گشتالت اصلی خود را تکمیل می کند ، - آنارشیست بزرگ گشتالت گفت و با سر تکان دادن دوستانه به خانه خود رفت. و پس از او گروهی از گشتالیست های جوان و زیبا به خانه پرواز کردند و در یک ثانیه چراغ روشن شد و خنده ای شاد به گوش رسید.
و گشتالتیست ذن لبخندی زد ، نفس نسیم ملایمی را روی پوستش احساس کرد ، متوجه پروانه های دور فانوس شد ، احساس ناگهانی شادی و گرسنگی کرد … و به آرامی در اندیشه دنیای درونی و بیرونی خود ، به خانه خود رفت..
توصیه شده:
کار با یک رویا در قالب رویکرد گشتالت. ارائه مورد
تجزیه و تحلیل این جلسه با اجازه مشتری ارسال شده است. دوستان ، من می خواهم به شما نشان دهم که با رویا در قالب رویکرد گشتالت کار می کنید. ما این تکنیک را در دوران دانشجویی ، در دوره روانشناسی عملی مطالعه کردیم. از آن زمان ، من به طور دوره ای از یک روش مفید استفاده می کنم.
مقابله با آسیب های ناشی از خشونت. واکنش نشان دادن التیامبخش. بستن گشتالت دردناک
ضربه خشونت شاید شدیدترین ضربه در جهان باشد ، زیرا با نقض تمام مرزهای ممکن همراه است: حقوقی ، فیزیکی ، اخلاقی و صمیمی. وارد آوردن آسیب های عظیم به روان در تعیین کننده ترین (در واقع مرکزی) مکان - به جای نیازهای اساسی انسان برای ایمنی ، امنیت و حفاظت.
افسانه گشتالت به عنوان پسری که همه جهان باید داشته باشند
مامان و بابا بچه دار میشن و آنها تصمیم گرفتند که این کار درست و شاید حتی کامل باشد. جهان خوشحال است ، و ممکن است به همسایگان نشان داده شود ، و به طوری که او همانطور که آنها فکر می کنند زندگی می کند و برای آنها راحت است و شرمندگی وجود ندارد. اولش سخت بود.
فلسفه گشتالت ارزشها و معانی در زندگی واقعی
هر مکتب روان درمانی مبتنی بر مفاهیم فلسفی است. اکنون به وضوح می بینم که غرق در فرایند مطالعه گشتالت درمانی ، زندگی من تغییر کرده است. سپس متوجه شدم که این دیدگاه جدید تا حدی توسط فلسفه گشتالت ایجاد شده است. در اینجا می خواهم موقعیت های اصلی جهان بینی درمان گشتالت و تأثیر آنها بر زندگی واقعی را شرح دهم.
گشتالت ناتمام
فکر می کنم بسیاری این عبارت را شنیده اند. گشتالت ناقص به معنای برآوردن هر گونه نیاز است. این می تواند به دو صورت خاتمه یابد: تجربه رضایتمندی یا تجربه سرخوردگی وقتی رضایت آن غیرممکن است . به عنوان مثال ، شما در صحرا هستید و میل به بستنی دارید.