2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
بسیاری از مشترکین علاقه مند هستند که چرا من حرفه روانشناس را انتخاب کردم و چگونه به این تصمیم رسیدم ، زیرا از ویدیو مشخص است که قبلاً علایق حرفه ای کاملاً متفاوتی داشتم.
در کودکی (من حدود دوازده ساله بودم) ، رویای نوشتن یک کتاب پرفروش را داشتم که در آمریکا چاپ و خوانده می شد. اما مهمترین چیز این است که داستانهایی که گفتم باید زندگی مردم ، دیدگاه آنها را تغییر دهد. با این حال ، در مواجهه با واقعیت تلخ ، متوجه شدم که در اوکراین تبدیل شدن به یک نویسنده موفق با هزینه ای قابل قبول برای کارش بسیار دشوار است. با این وجود ، زندگی هنوز ثابت نمی ماند و مسائل مالی امروز مقام اول را به خود اختصاص داده است.
چگونه می توانید نیاز شخصی عمیق را درک کرده و به نفع مردم باشید؟
در واقع ، همیشه برای من مهم بوده است که به مردم کمک کنم ، چیزهای مفید را وارد زندگی آنها کنم. اولین تصور در مورد حرفه روانشناس این است که روان درمانگران با نجات آنها به افراد کمک می کنند. در حقیقت ، روانشناسان فقط می توانند به کسانی که آماده تغییر هستند و به فکر زندگی بهتر هستند کمک کنند. در سن مدرسه ، من نام مستعار "owe" (از انگلیسی "to be owe" - "to be due") را انتخاب کردم. انتخاب کاملاً نمادین بود - گویی برای مدت طولانی احساس مفید بودن برای دیگران را داشتم (باید چیزی را به جهان بیاورم ، مفید و مهم باشم).
اگر با جزئیات بیشتری به وضعیت نگاه کنیم ، میل به روانشناس شدن پس از دریافت اولین تحصیلاتم به وجود آمد ، اما این تا انتها نابالغ و بی فکر بود - من فکر کردم که می توانم با خواندن 5-20 کتاب به تنهایی یک روانشناس شوم..
با این حال ، در زندگی ، مانند همیشه ، همه چیز بسیار پیچیده تر است. اولین تحصیلات - مهندس مخابرات و فیبر نوری. عملاً هیچ تجربه کاری در این تخصص وجود ندارد - شش ماه در یک شرکت مخابراتی در بخش پشتیبانی فنی. پس از فارغ التحصیلی از آکادمی و دریافت تحصیلات عالی دوم ، این فرصت برای وکیل شدن فراهم شد ، اما پس از صحبت با وکلای آشنا که دارای فعالیت ثابت و طولانی مدت هستند ، متوجه شدم که این حرفه آنطور که در نگاه اول به نظر می رسد عاشقانه نیست. علاوه بر این ، در زمینه حقوقی ، بسیاری از موارد توسط اتصالات تصمیم گیری می شود.
با درک اینکه این گزینه برای من مناسب نیست ، تصمیم گرفتم از روش طوفان مغزی برای تحریک فعالیت خلاقانه خود استفاده کنم و موفق ترین ایده هایی را که می توانم در عمل به کار گیرم ، انتخاب کنم. من واقعاً دوست دارم چه کار کنم ، حتی بدون پرداخت هزینه کار؟ با مردم ارتباط برقرار کنید و به آنها گوش دهید! بنابراین ، شما باید تلاش کنید تا در زمینه روانشناسی شناخته شوید!
تصمیم گرفتم یک موسسه آموزشی رسمی را انتخاب نکنم و به موسسه گشتالت مسکو (جامعه ای از روانشناسان که روش گشتالت را تمرین می کنند) رفتم. در حال حاضر ، این موسسه تغییر نام داده است - انجمن روانشناسان اوکراینی که روش گشتالت را تمرین می کنند. من از انتخابم پشیمان نیستم
دو سال قبل از فارغ التحصیلی از موسسه گشتالت مسکو ، من به طور موقت روانشناسی را ترک کردم (به دلیل هزینه بالای آموزش) ، اما همچنان با ایده و رویای مشاغل شخصی خود می سوختم ، بنابراین حتی یک درمانگر با تجربه تجاری را انتخاب کردم. در برخی از جلسات درمانی ، ما ایده های تجاری و موفقیت تجاری را مورد بحث قرار دادیم. به نظر روان درمانگر من ، قبل از هر چیز باید از کار خود لذت ببرید ، این نباید باری باشد. در یک مرحله ، من تصمیم به ترک تجارت گرفتم ، از موسسه گشتالت فارغ التحصیل شدم ، گواهینامه و اعتبار گرفتم و کانال YouTube خود را ایجاد کردم. من از یک قدم در زندگی خود پشیمان نیستم. فقط در مورد اولین تحصیلات عالی تردید وجود داشت - آیا پنج سال تلف نشد؟
وقتی متوجه شدم که می خواهم و می خواهم به عنوان یک روانشناس کار کنم ، تصمیم گرفتم تحصیلات تخصصی عالی دیگری را در تخصص "روانشناسی" دریافت کنم.این به من این امکان را داد که از نظر عملی برخی از دانش نظری را کسب کنم - همه مهارتها در موسسه گشتالت به دست آمد.
به طور کلی ، اگر در مورد حرفه یک رواندرمانگر صحبت کنیم ، هیچ چیز عاشقانه در آن وجود ندارد. بیشتر از همه ، من در زمینه حرفه ای برای دستیابی به مشتریان ، حتی کوچکترین آنها ، الهام می گیرم ، تغذیه می شوم و رشد می کنم ، سایه لبخندی است که از این واقعیت که اتفاق خوبی در زندگی آنها رخ می دهد بر چهره افراد می تپد.
سخت ترین بخش روانشناسی این است که یک روان درمانگر موفق باشید. این به هیچ وجه به معنای به رسمیت شناختن و درآمد زیاد نیست. نه! میزان موفقیت روان درمانگر ، مشتریانی است که در زندگی بهتر شده اند. برای انجام این کار ، باید دائماً خود را بهبود بخشید ، گفتگو با مشتری را تجزیه و تحلیل کنید (چرا این را گفتم؟ چرا این سوال را پرسیدم؟ چرا چنین واکنشی نسبت به او (او) دارم؟).
مردان اخیراً بیشتر از زنان در درمان بوده اند. از یک طرف ، این بسیار خوب است - مردان ، صرف نظر از سردرگمی ، آگاهانه درخواست کمک می کنند و در این روند شرکت می کنند. هنگام برقراری ارتباط با مشتری ، مهم است که بدانیم چنین مداخلات چه عواملی را می تواند به دنبال داشته باشد. به عنوان مثال ، یک مشتری می خواهد طلاق بگیرد. اگر درمانگر قاطعانه مخالف طلاق باشد ، صرف نظر از این که چه س questionsالی از مراجعه کننده پرسیده می شود ، وی نگرش منفی را نسبت به میل او با لحن مثبت می شنود. ممکن است شخصی بخواهد در تمام زندگی خود کاری انجام دهد ، اما ممنوع است - در این حالت ، رفتار درمانگر به عنوان یک ممنوعیت دیگر در نظر گرفته می شود. به همین دلیل مهم است که هر مشتری را متمایز کنید ، از رویکرد فردی استفاده کنید ، اعتقادات و ارزشهای شخصی خود را نادیده بگیرید. با این حال ، در برخی موارد ، لازم است طرف مقابل را نشان دهید - اگر شخصی فقط نظر خود را می بیند و به آنچه در زندگی متفاوت است فکر نمی کند.
آیا می خواهید روانشناس شوید؟ آماده کار بر روی خود ، بهبود ، توسعه منابع انرژی خود و مطمئن شوید که با ایده خود "زندگی" می کنید. این همیشه آسان نیست ، اما سرگرم کننده خود را دارد.
توصیه شده:
🔹؛ چگونه من یک روانشناس شدم یا جایی که رویاها را هدایت می کنید 🔹؛
~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ ~ من در اورال متولد شدم. جایی که رشته کوه های قدرتمند ، جنگل های نفوذ ناپذیر ، رودخانه ها و دریاچه های متعدد کیلومترها کشیده شده اند. و همچنین پشه هایی به اندازه مشت ، سرمازدگی شدید … و افراد قوی وجود دارد. علاقه به روانشناسی در جوانی خود را نشان داد.
چگونه من عاشق خودم شدم و جهان به همان شکل پاسخ داد
تکنیک خودافشایی یکی از ابزارهای حرفه ای کار روان درمانگر است. این وضعیتی است که یک حرفه ای تجربه شخصی خود را به نفع مشتری به اشتراک می گذارد . بله ، بله ، کلید در اینجا به نفع مشتری است. اگر حتی در پاسخ به سوال مشتری ، تمام اکتشافات و مشکلات زندگی خود را بازگو کنید ، معلوم نمی شود چه کسی و برای چه چیزی پول می پردازد.
داستان شخصی. چگونه من روانشناس شدم
اغلب از من س aboutالی در مورد مسیر زندگی ، در مورد انتخاب حرفه و هدف می پرسند. اکنون می خواهم داستان خود را درباره نحوه رسیدن به روانشناسی با شما به اشتراک بگذارم. وقتی کار زندگی خود را پیدا می کنید ، می فهمید که همیشه آن را به شما صدا کرده است … کسی خوش شانس است ، و فردی از دوران کودکی به طور خاص می داند که می خواهد و در تمام زندگی خود چه خواهد کرد.
بعد از خودکشی همسرم روانشناس شدم
هنگامی که یکی از عزیزان داوطلبانه می میرد ، درد غیر قابل تحمل است. و حتی یادداشت انتحاری "من از شما می خواهم کسی را در مرگ من سرزنش نکنید" اطمینان نمی دهد. استانیسلاو مالانین ، روان درمانگر وجودی-انسانی ، داستان خود را درباره "
چگونه از یک روانشناس به یک مامور مخفی تبدیل شدم
تابلویی با کتیبه "Head of the UTKPGK FR GM" تکان خورد ، روی در زد و در اعماق دفتر شناور شد. در باز شد - و روانشناس آلینا وارد آن شد. دست راست تلفن را در جیب کت پشمی گرم کرد و دیکتافون را روشن کرد ، در هر صورت ، و دست چپ سرد سرد بیانیه را نگه داشت.