انگیزه نجات غریق

تصویری: انگیزه نجات غریق

تصویری: انگیزه نجات غریق
تصویری: شغل نجات غریق در آلمان Rettungsschwimmer 2024, آوریل
انگیزه نجات غریق
انگیزه نجات غریق
Anonim

هنگام تجزیه و تحلیل رفتار انسان در روابط بین فردی ، اغلب از مثلث کارپمن ، یک مدل تعاملی روانی و اجتماعی ، نام برده می شود. در اواخر دهه 60 ، این شکل از وابستگی متقابل (در چارچوب تجزیه و تحلیل معاملاتی) توسط روان درمانگر و دانشجوی اریک برن ، دکتر استفان کارپمن پیشنهاد شد. به طور خلاصه ، بسیاری از ما دیر یا زود خود را در نقش امدادگر ، سپس در نقش متجاوز ، و سپس در کفش قربانی - که به گفته نویسنده نظریه ، "یک ساده سازی ملودراماتیک است ، می بینیم. زندگی واقعی." ویژگی مدل این است که در فرایند تعامل ما شروع به آزمایش هر یک از سه هیپوستاز می کنیم. و خارج شدن از مثلث بدون تجدید نظر در الگوی رفتاری (و گاهی بدون قطع رابطه) تقریباً غیرممکن است. ما می توانیم سالها دور هم بچرخیم ، یا نجات دهنده سپاسگزار یک قربانی بدبخت ، یا قربانی آزار ناعادلانه ، یا یک تعقیب کننده عادل باشیم که گناهکاران را مجازات می کند - همه در چارچوب یک زوج یا خانواده مجرد.

برای کسانی که به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد مثلث هستند ، با کتاب بازی مردم توسط اریک برن شروع کنید. و امروز من می خواهم به طور خاص در مورد نجات دهنده صحبت کنم ، زیرا نقش او ، اگرچه نجیب به نظر می رسد ، اما در واقع به دور از ابهام است.

در مثلث کارپمن ، نجات دهنده از شوالیه ای بر اسب سفید فاصله دارد. در واقع ، او یک دستکاری پنهان (گاهی ناخودآگاه) است - کسی که به نظر می رسد منابع لازم برای حل مسئله را دارد ، اما همچنین انگیزه ای پنهان برای تأخیر در این امر تا آنجا که ممکن است وجود دارد و در موقعیت "از بالا" باقی می ماند. شما احتمالاً چنین افرادی را می شناسید و شاید خود شما بیش از یک بار در این نقش بوده اید. س Theال این است که این تمایل به صرفه جویی ، تصحیح ، کمک و آموزش کجاست؟ چه چیزی باعث می شود که مردم به نفع دیگران زندگی کنند و غالباً منافع خود را فراموش می کنند؟ پاسخ به طرز شگفت انگیزی ساده است - همیشه نجاتگران یک مزیت ثانویه دارند.

البته واضح ترین آن احساس برتری است. از این گذشته ، فقط یک فرد بسیار باهوش و پیشرفته با ارتباطات عالی می تواند در حل سوال شما کمک کند. و وویلا ، او اینجاست - در لحظه مناسب در کنار شماست. چنین شخصی با نجات شما ، موقعیت خود را بالا می برد و در طول راه ، عزت نفس را ترمیم می کند. این مجموعه ای از جملات مانند "بدون من همه چیز از دست می رود" است.

اما برتری با انگیزه تنها امدادگر فاصله دارد. شاید قوی ترین محرک … ترس باشد - ترس از تنها ماندن با نیازها و خواسته های خود ، ترس از مواجهه با سوء تفاهم با عزیزان ، تمایل به اجتناب از تغییرات و نیاز به تغییر چیزی در روال معمول. از این گذشته ، به اصطلاح نگرانی برای همسایه نه تنها خلاء کمبود تقاضا را پر می کند ، بلکه به فرد اجازه می دهد مشکلات خود را نادیده بگیرد. احتمالاً بیش از یک بار شنیده اید: "من وقت ندارم که با سلامتی خود کنار بیایم ، مادرم مریض است" ، یا خودتان در پشت عباراتی مانند: "من نمی توانم استراحت کنم - انسداد در محل کار وجود دارد" یا " وقتی به قرار ملاقات می روم ، تمام اعضای خانواده من را دوست دارم. " و البته ، بیشتر اوقات یک میل ناخودآگاه وجود دارد که از شر مشکل خلاص نشوید ، بلکه به توسعه فعالیت های شدید خود ادامه دهید به امید به تأخیر انداختن لحظه ای که باید به زندگی خود بازگردید و با ترس های خود روبرو شوید.

اغلب امدادگران نقش فضیلت را به امید پاداشی از طرف "جهان" متعارف بر اساس اصل "من خیلی خوب هستم - باید خوش شانس باشم" ایفا می کنند. یا "من زندگی عادلانه ای دارم ، به کسانی که نزدیکم هستند کمک می کنم ، بنابراین مشکلات از من دور خواهند شد." گاهی اوقات احساس گناه نیز وجود دارد (غالباً تخیلی) - به عنوان مثال ، اگر شخصی معتقد باشد که در گذشته عامل نوعی فاجعه شده است و به هر قیمتی سعی در جبران "گناه" خود دارد.

سناریوهای زیادی وجود دارد ، اما همیشه یک جزء مشترک وجود دارد - نگه داشتن "قربانی" در موقعیت اصلی خود برای نجات دهنده مفید است. همه فعالیتهای شدید نه چندان برای حل واقعی مشکل بلکه برای حفظ موقعیت غالب است.

اگر در چنین موقعیتی قرار بگیرید و ناخودآگاه نقش امدادگر را بر عهده بگیرید چه؟ قوانین ساده را دنبال کنید:

- بدون درخواست کمک نکنید ("اوه ، اجازه دهید به شما بگویم چگونه باید باشد")

- در مورد توجه خود احساس درماندگی را پرورش ندهید ("وای من ، اجازه دهید خودم این کار را انجام دهم ، شما هنوز موفق نخواهید شد")

- کمک ، نه تنها از منابع خود ، بلکه از نیروهای شیء نیز استفاده کنید ("من سوپ می پزم ، و شما اتاق خود را تمیز می کنید")

- آنچه را که واقعاً نمی خواهید انجام ندهید ، از یک "احساس وظیفه" پیروی کنید (به عبارت دیگر ، از یک گوشه مثلث کارپمن به گوشه دیگر حرکت نکنید "قربانی" نشوید).

توصیه شده: