2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
یک منبع را می توان به عنوان زمان ، پول یا هر چیز دیگری درک کرد. احتمالاً هریک از شما با شخصی ملاقات کرده اید که چیزی را برای خود از دست داده است. خرید کاپشن جدید بارها و بارها به تأخیر می افتد. زیرا در آخرین لحظه پول به نحوی از بین می رود - برای کت و شلوار کودک ، یا میکسر جدید در حمام مورد نیاز است ، یا ناگهان چکمه های خوب برای شوهرش خیلی خوب ظاهر شد. و برای خودم - زمان دیگری. و به طور کلی ، خزندگان به پایان رسیده اند. اگر همیشه این اتفاق می افتد ، مشکلی وجود دارد. نکته این نیست که پول کافی وجود ندارد. آنها برای شما کافی نیستند.
یا وقت بگذارید. چه کسی کسی را ندیده است که وقت زیادی برای انجام دادن - و آشپزی ، و انجام تکالیف با یک کودک ، و خرید مواد غذایی ، و کسب درآمد ، و آرام آرام تعمیر آشپزخانه داشته باشد … اما موها از قبل مشتاقانه منتظر یک بازدید از آرایشگاه و دندان به صورت دوره ای درد می کند. خوب حداقل هنوز نه خیلی زیاد زیرا دندانپزشک در هفته سوم نتوانسته به دندانپزشک مراجعه کند. اینطور نیست که زمان کافی وجود ندارد. او همیشه برای خودش کمبود دارد.
همیشه مثل این. در صورت کمبود برخی منابع ، شخص با هزینه خود آن را با دستان خود حل می کند. همیشه. زیرا شرم آور است آنچه را که از آن شماست بگیرید. چون اگر می گویید شراب را می خارد: صبر کنید ، اما این بار من بیشتر به آن احتیاج دارم. زیرا چنین فکری به ذهن خطور نمی کند. مردم حتی به این موضوع افتخار می کنند و به آن می گویند مادر خوب ، همسر ، شوهر ، پدر ، مهماندار ، کارمند … جایگزین آنچه شما نیاز دارید.
آیا فکر می کنید چنین افرادی به روان درمانگر مراجعه می کنند؟ آنها مدت زیادی به آن نمی رسند. زیرا این بدان معناست که یک ساعت وقت و مقدار مشخصی پول را صرف خودتان کنید. اما دیر یا زود ، بله.
یک شخص نمی تواند برای همیشه چیزی بدهد و نگیرد. نمی تواند بیشتر از آنچه می گیرد بدهد. مدتی بله. با هزینه یک منبع داخلی. اما این منبع ، در واقع ، ذخیره ای در صورت دوره سخت ، بیماری یا پیشرفت سخت اما ضروری است ، یک امر مهم. و اگر زندگی به گونه ای ساخته شده است که شخص دائماً کمتر از آنچه می دهد دریافت می کند ، به آرامی ، قطره به قطره ، این ذخیره در حال مصرف است. و سپس - کاملاً مصون از NZ. و خستگی عصبی شروع می شود. و شخص تحت تأثیر افسردگی ، بی تفاوتی ، ناتوانی قرار می گیرد. ناامیدی در روابط. عصبانیت از عزیزان. فقدان شادی ، زیرا اولاً هیچ چیز برای خوشحالی وجود ندارد - شخص همه چیز را از خود انکار می کند. و ثانیاً ، دیگر هیچ نیرویی برای شادی وجود ندارد.
اغلب مردم نمی فهمند موضوع چیست. نه غم وجود داشت ، نه استرس خاصی. نه مریض شد ، نه مجروح شد. چرا ، غیر منتظره ، چنین وضعیتی وجود دارد؟ زیرا خستگی به طور نامحسوسی ظاهر شد ، و این آن را بیشتر موذیانه کرد.
اگر کمی بیشتر صبر کنید ، بدن اغلب خود تغییر رژیم را فراهم می کند - بیمار می شود. و به این ترتیب پزشکان نمی توانند دلایل و درمان را پیدا کنند - همچنین. به این می گویند سایکوسوماتیک. چون گفتن: "من به این نیاز دارم" "نه ، من الان وقت ندارم ، من کار خودم را دارم." "این بار برای ما چکمه می خریم" - آنها فقط به خود اجازه این کار را نمی دهند. و اگر مریض شوم یا مریض شوم ، به نظر می رسد که این امکان وجود دارد.
اینجاست که مردم به روان درمانگر مراجعه می کنند. برخی دچار افسردگی و از دست دادن شادی هستند. برخی - زیرا "من عصبانی شدم و دائماً از دست عزیزان عصبانی شدم ، مرا تصحیح کنید". برخی در حال حاضر روان پریشی دارند.
آنها - افرادی که منابعی برای خود ندارند - بلافاصله دیده می شوند. برای این منظور ، لازم نیست روان درمانگر نیز باشید. اما آنها خودشان برای مدت طولانی نمی توانند بفهمند که به سادگی خسته شده اند. هنگامی که آنها در این مورد متقاعد شدند ، زمان مطالعه منابع و نیازهای آنها فرا رسیده است. س questionsالات پیش می آید: چقدر می توانم بدون ضرر به خودم بدهم ، و چقدر و چه چیزی برای دریافت تعادل باید دریافت کنم؟ چگونه می توانید زندگی خود را تغییر دهید تا رابطه خود را خراب نکنید ، و به عزیزان خود توهین نکنید؟ آیا واجد شرایط هستم؟ چگونه با احساس گناه مقابله کنیم؟ از چه چیزی خوشحالم و از آن بهبود می یابم؟
و این داستانی در مورد روان درمانی و بهبود است.
اگر خودتان می دانید که زمان ، پول ، انرژی ، توجه ، یا چیز دیگری برای خود ندارید ، اگر مشکل کمبود منابع در خانواده یا محل کار را حل می کنید ، اغلب با هزینه خود - پیدا کنید زمان و راههای مطالعه نیازها و شرایط شما. گرفتن و بخشیدن را بیاموزید. بدون آسیب رساندن به رابطه خودداری کنید و امتناع را بپذیرید. درک کنید که در حال حاضر به چه چیزی نیاز دارید ، چه چیزی شما را خوشحال می کند ، احساس بهتری دارید ، شادتر می شوید و چگونه آن را به دست آورید.
بیاموزید آنچه را که حق تولد شماست - زندگی و شادی را از آن بگیرید.
توصیه شده:
هیچ چیز جالب در زندگی من وجود ندارد ، من هیچ سرگرمی ندارم
"هیچ چیز جالب در زندگی من وجود ندارد ، من هیچ سرگرمی ندارم … کار-خانه-کار ، هیچ سرگرمی … چگونه در خودم علاقه پیدا کنم ، یا چگونه این علاقه را به اندازه ای قوی کنم که بتوانم کاری را شروع کنم؟ و سپس به نوعی همه چیز کند است … "… یا در اینجا یک سوال مشابه دیگر وجود دارد ، شما نیز اغلب می شنوید:
ما فقط وقتی ارتباط خود را با دیگران قطع می کنیم تغییر می کنیم. هیچ تجربه ای در ارتباط با خود وجود ندارد
تماس حضوری به این دلیل بسیار ارزشمند است که در آن شخص به تجربه دسترسی پیدا می کند و برای جریان آزاد پدیده ها و برداشت های جدید باز است. با این حال ، جذب در او اتفاق نمی افتد. همانطور که قبلاً در کار قبلی اشاره کرده بودم] ، با تجزیه و تحلیل دیدگاه های فلسفی مارتین بوبر ، یک تجربه جدید توسط فردی به دست می آید که او تماس خود را ترک می کند.
"من یک خبر بد برای شما دارم: عشق به کودکان به این معنا وجود ندارد." چگونه والدین فرزندان خود را مثله می کنند
نسل قدیم زیر لب می گوید: "جوانان اشتباه کردند." اگر از این پیام پیش برویم ، این تصور به وجود می آید که ، هر کجا را که نگاه کنیم ، ما توسط زنان زن محاصره شده ایم ، "افراد فناوری اطلاعات" که در دنیای مجازی خود جمع شده اند ، هیستریک های رهایی یافته و دخترانی که فقط در آرزوی ازدواج سریع با یک "
"هیچ راه دیگری برای من وجود ندارد" - در مورد محدودیت ها و کلیشه ها
مشکل محدودیت ها و حساسیت به نفوذ کلیشه ای توده ها یکی از مشکلات اساسی عمیق در درک افراد از خود است. در مواجهه با اینکه چگونه باید فقط رویایی را در مورد چیزی شروع کرد ، همانطور که می دانید - "نه برای من". و نکته این نیست که به دلیل سلامتی یا ثروت مادی دست نیافتنی نیست.
شما هنوز از این واقعیت که هیچ مردی وجود ندارد رنج می برید ، و این خانمها در حال حاضر برای شکار هستند
دیروز مقاله ای منتشر کردم من برای یکی از شبکه های اجتماعی "ارسال مجدد" کردم و یکی از دوستان من در انجمن سرطان شناسی با من تماس گرفت. قبلاً ، گاهی اوقات از چنین مهمانی های آنلاین دیدن می کردم ، جایی که افراد (بیشتر زنان) با تشخیص سرطان در آنجا جمع می شدند.