من می خواهم یک سابق داشته باشم یا شما را متقاعد کنم که هر اتفاقی که افتاده یک تراژدی نیست

تصویری: من می خواهم یک سابق داشته باشم یا شما را متقاعد کنم که هر اتفاقی که افتاده یک تراژدی نیست

تصویری: من می خواهم یک سابق داشته باشم یا شما را متقاعد کنم که هر اتفاقی که افتاده یک تراژدی نیست
تصویری: Коллектор. Психологический триллер 2024, آوریل
من می خواهم یک سابق داشته باشم یا شما را متقاعد کنم که هر اتفاقی که افتاده یک تراژدی نیست
من می خواهم یک سابق داشته باشم یا شما را متقاعد کنم که هر اتفاقی که افتاده یک تراژدی نیست
Anonim

من می خواهم یک سابق داشته باشم یا شما را متقاعد کنم که هر اتفاقی که افتاده یک تراژدی نیست! بدترین تراژدی عشق تنها یکی از اقدامات متعدد در یک اثر نمایشی طولانی به نام زندگی است. فاجعه با وقفه ای دنبال می شود. اما آنچه بعد اتفاق می افتد - یک کمدی ، یک تراژدی جدید ، یک داستان عاشقانه ، یا فقط زندگی شاد شما ، مجموعه ای دیگر از زندگی خود چه خواهد بود - فقط به شما و حکمت دنیوی شما بستگی دارد!

از آنجا که دیگر چیزی برای افزودن به این مورد وجود ندارد ، من بلافاصله به توصیه های عملی در مورد چگونگی متقاعد کردن خودم می گویم که همه روابط عشقی که برای شما اتفاق افتاده یک تراژدی نیست.

توصیه عملی.

من می خواهم یک سابق داشته باشم یا شما را متقاعد کنم که هر اتفاقی که افتاده یک تراژدی نیست! - اولین. تشبیهات را رسم کنید!

برای شروع ، ده ها نمونه مشابه از زندگی دوستان و آشنایان خود را به خاطر بسپارید. با نگاه ذهن خود ، تمام کلاس خود ، گروه خود را در دانشگاه یا کالج ، تیم خود طی کنید. موقعیت هایی را شناسایی کنید که در آن افراد از هم جدا شده و پسران یا دختران زرق و برق دار دیگری پیدا کردند! به هر حال ، بسیار بهتر از موارد قبلی است. به هر حال ، شما مطمئناً بسیاری از چنین نمونه هایی را می دانید. مگه نه؟ البته هست! چه کسی به شما گفته وضعیت شما از یک سریال نیست؟!

من می خواهم یک سابق داشته باشم یا شما را متقاعد کنم که هر اتفاقی که افتاده یک تراژدی نیست! - دومین. اعتراف کنید که دیگران درست می گویند.

وقتی افراد با هم دوست هستند ، موقتاً کر هستند و نسبت به نظرات دیگران کور هستند. اما این افراد اطراف شما هستند - مادران و پدران ، برادران و خواهران ، دوستان و دوست دختران حتی در آن زمان متفاوت هستند ، یعنی در واقع - آنها بلافاصله گفتند و هشدار دادند که این شخص مال شما نیست! اینکه او (ها) به نحوی با شما اینگونه رفتار نمی کند! این که او (او) فاقد تحصیلات ، داده های بیرونی ، درایت ، اخلاق خوب و ابتدایی ، مغز است! اینکه شما قطعاً یک مزرعه توت نیستید! چه تفاوتی با فیزیوگرافی او ندارد که وارد یک دعوای کلاشنی شود! اینکه او (الف) لیاقت شما را ندارد! و شما برای خود ارزش قائل نیستید و این روابط را خیلی دست کم می گیرید! و غیره ، به همین ترتیب ، به همین ترتیب!

حالا می توانید نفس بکشید ، به خود بیایید و بفهمید که همه عزیزان شما چگونه حق داشتند! یک تشکر بزرگ و بزرگ از آنها داشته باشید! برای همیشه به خاطر بسپار:

اقوام ، دوستان و آشنایان ما -

این اولین خط دفاعی ما است!

علاوه بر این ، حتی وقتی نیازی به دفاع از خود نمی بینیم!

دقیق تر ، دقیقاً زمانی که خودمان خطری برای خود نمی بینیم.

برای این کار ، می توانید و باید از آنها بسیار تشکر کنید!

به هر حال ، از این به بعد به آنها قول دهید که بهتر به هشدارهای آنها توجه کنند! و رابطه پایان یافته فعلی را به عنوان عدم کنترل چهره توسط دیگران به بایگانی ارسال کنید. فقط انجامش بده! همه کارت پستال ها و نامه های شریک خود ، همه عکس های خود را جمع آوری کنید ، آنها را در یک پدر خاص قرار دهید ، روی آن بنویسید "بایگانی: فقط برای استفاده رسمی!" و آن را در جایی دور پنهان کنید. یا حتی به صورت رسمی آن را بسوزانید یا به سطل زباله بفرستید. شما نگاه کنید ، بلافاصله آسان تر می شود!

من می خواهم یک سابق داشته باشم یا شما را متقاعد کنم که هر اتفاقی که افتاده یک تراژدی نیست! - سوم. بی اهمیت بودن این داستان عاشقانه را در زندگی خود درک کنید.

برای مثال ، از خود بپرسید که چند سال برای زندگی برنامه ریزی کرده اید. به عنوان مثال ، 60 ، 70 ، 80 ساله! یا 100! سپس آن عدد را بر تعداد سالهایی که با آن شخص تلف کرده اید تقسیم کنید. به عنوان مثال ، 80 سال تخمینی را بر 5 سالی که با هم گذرانده اید تقسیم کنید. 20 می شود. معلوم می شود که شما فقط یک بیستم عمر خود را صرف عشق قبلی خود کرده اید. البته ، قابل درک است ، اما ، باید اعتراف کنید ، نه کشنده! و اگر فقط دو سال با هم دوست بوده اید و قصد دارید 80 سال زندگی کنید ، 80 بر 2 تقسیم می شود ، 40 می شود! یعنی شما فقط یک چهلم زندگی خود را گذرانده اید! حرفی برای گفتن نیست! و به طور کلی ، یک قسمت چهلم را می توان به خاطر تکرار نکردن اشتباهات انجام شده در آینده ، قربانی کرد! موافق ؟! در اینجا موارد زیرک وجود دارد!

حتی اگر 10 سال با هم باشید ، فقط یک دهم صد است! بنابراین ، زندگی حتی در این مورد ادامه دارد! و به طور کلی ، مدتهاست که شناخته شده است:

برای یک ضرب و شتم دو شکست ناپذیر!

در عشق ، این به ویژه مرتبط و موضوعی است!

بنابراین ، تبریک می گویم: ارزش و اهمیت شما فقط دو برابر شده است! به خودت افتخار کن!

من می خواهم یک سابق داشته باشم یا شما را متقاعد کنم که هر اتفاقی که افتاده یک تراژدی نیست! - چهارم. تنظیم دلخواه خود را به خود بدهید!

توجه داشته باشید که شماره تلفن موردنظر خود را در تلفن همراه خود جایگزین کنید. به عنوان یک قاعده ، همه عاشقان به جای نام خانوادگی دوست پسر یا دوست دختر خود چیزی مانند "مورد علاقه" ، "شیرین" ، "بچه گربه" ، "نازنین" ، "پوسیک" و غیره دارند. و غیره. بر این اساس ، هنگامی که شما یک تماس یا eSMS دریافت کردید ، همه این مزخرفات زیبا روی صفحه نمایش داده شد و همه چیز بسیار بسیار دلپذیر بود. اما در حال حاضر زمان یکسان نیست … با یک دست تزلزل ناپذیر تغییراتی را در تلفن ایجاد کنید. چیزی مانند "اوباش سابق" یا "اوباش گذشته" بنویسید. یا حتی: "متوجه شدم!" یا دوباره: "زمان فراموشی فرا رسیده است." اکنون ، هنگامی که آنها با شما تماس می گیرند یا برای شما نامه می نویسند ، راحت تر می توانید همه اینها را از نظر احساسی پشت سر بگذارید. (استثنا: اگر عاشق ثبات حسادت آمیز هستید ، بدین معناست که به زودی پرونده هایی در تلفن شما وجود خواهد داشت ، مانند: 1 موبایل گذشته ، 2 موبایل گذشته ، 3 موبایل گذشته ، و غیره. بنابراین می توانید به راحتی گیج شوید که با چه کسی می نویسید یا تماس می گیرید …)

من توصیه نمی کنم کلمات بد (مانند "بز" یا "گادینا") را در دفترچه تلفن خود بنویسید. به طور کلی ، من به شما توصیه نمی کنم که روابط گذشته خود را آشکارا تحقیر کنید. همه آنها یکسان هستند - خود شما. بنابراین ، اجازه ندهید تاریخ را هر بار به شیوه جدیدی بازنویسی کنیم …

من می خواهم یک سابق داشته باشم یا شما را متقاعد کنم که هر اتفاقی که افتاده یک تراژدی نیست! - پنجم. به کسی که از او جدا شدی رحم کن

فرقی نمی کند زن باشد یا مرد ، مهم نیست چه کسی جدایی را آغاز کرده است ، مهم نیست که چرا جدا شده اید: اگر این شما بودید که رفتید ، در هر صورت ، این جدایی سهمی دارد به تقصیر شخصی است که کار اشتباهی انجام داده است ، و بنابراین ، فرصت نزدیک شدن به چنین نماینده ای در اصل ، مهربان ، صادق ، بامزه ، زیبا و سکسی از دست داده است ، که بدون شک شما هستید!

اگر آنها شما را رها کردند ، به طور کلی فضای بی پایان برای ترحم وجود دارد. از این گذشته ، بدترین از همه ، در واقع ، همیشه کسی است که ترک می کند. اول ، آنها کسانی هستند که مقصر پایان رابطه هستند. ثانیاً ، به مراتب بیشتر از یک فرد رها شده ، آنها می توانند وجدان خود را به دلیل ایجاد رنج برای شخصی که او را رد کرده اند ، عذاب دهند. ثالثاً ، آنها مسئولیت زندگی شخصی خود را که توسعه نیافته است بر عهده می گیرند ، اگر بعداً واقعاً به نتیجه نرسد. بنابراین ، به طور کلی ، خود را "عشق" ، به اصطلاح ، با تناقض ستایش کنید. و بخاطر داشته باش:

بیشتر دلتنگ کسی میشی که نتونست مقاومت کنه

در کنار شما ، بیشتر احساس خواهید کرد

یک فرد شکوفا در اوج خلاقیت ،

قدرت روحی ، جسمی و جنسی.

این روش غالباً یکی از بهینه ترین روش ها است تا بتواند یک پیامد بسیار ناخوشایند دیگر از روابط عاشقانه ناموفق را شکست دهد - این احساس که شما نوعی "حقیر" هستید ، زیرا هیچ کس چیزی با شما ندارد "به طور جدی و برای مدت زمان طولانی." طبق مشاهدات من ، حداقل هر پنجمین شرکت کننده در روابط عاشقانه ناموفق چنین تصوری از خود ایجاد می کند. و این چیزی نیست جز یکی از انواع عقده حقارت که در بین مردم رایج است. این ، به اصطلاح ، نسخه عشق او است. این امر با افراد کاملاً عادی و کاملاً سالم که زندگی بیشتری را پیش می برند و آشنایی های جدید ایجاد می کند ، دخالت می کند. به هر حال ، افرادی که از این بیماری رنج می برند ، چنین چیزی فکر می کنند: "خوب ، چه کسی به من اینطور نیاز دارد (به من نیاز دارد)!؟ آیا این امکان وجود دارد که من در صورت امتناع دیگران از دیگران ملاقات کنم و شخص شایسته ای را در کنار خود داشته باشم ، اگر نتوانم (قادر نیستم) در خودم علاقه ایجاد کنم …"

معمولاً به چنین افرادی توصیه می شود که دوست پسر یا دوست دختر جدیدی بسازند و به لطف واقعیت یک آشنای جدید ، بر این مجموعه دستکاری شده غلبه کنند. این نیز روش صحیح درمان است. من هم آن را به همه توصیه می کنم.اما ، تنها در صورت رعایت یک قانون: در رابطه جدید مانند جنگ سریع عجله نکنید ، طوری رفتار نکنید که گویی تمام آینده شما به این روابط جدید بستگی دارد. اشتباهات جدیدی را "در گرمای نبرد" انجام ندهید ، که فقط بر اشتباهات قدیمی و مشکلات روانی شما تأثیر می گذارد و مشکلات بیشتری را برای شما ایجاد می کند.

برای اجتناب از اشتباهات جدید و قدیمی ، آمادگی اخلاقی و روانی برای آزمایشات عاشقانه جدید ، ابتدا نشاط خود را بالا ببرید. در خود جستجو کنید و بسیاری از ویژگی های عالی را بیابید که به سادگی نمی توانید از آنها قدردانی کنید. خودتان پیدا کنید و از دوستان و آشنایان خود بپرسید: آیا ناز هستید ، آیا شاد هستید ، آیا می توانید خود را به درستی معرفی کنید و غیره. و غیره. قبل از یک نبرد جدید ، به شکل احترام به خود ، پشت محکمی برای خود ایجاد کنید. و برای این ، همانطور که در بالا گفتم ، بهتر است برای دیگری متاسف باشیم. در این صورت ، عزیز گذشته شما. پس از چنین افزایش رتبه شخصی توسط تناقض ، زندگی شما بسیار آسان تر و سرگرم کننده تر می شود. و افراد دیگر جذب لبخند شاد و شاد فردی می شوند که به خود احترام می گذارد …

به طور کلی ، تا زمانی که شروع به قدردانی و احترام به خود نکنید ، هیچکس به شما پایبند نخواهد بود. دنیای انسانها دنیای بی رحمی است. فقط قوی ها در او محترم هستند …

من می خواهم یک سابق داشته باشم یا شما را متقاعد کنم که هر اتفاقی که افتاده یک تراژدی نیست! - ششم. از دست همسر سابق خود عصبانی شوید.

این تصور را بپذیرید که حتی اگر رابطه عشقی خود را "به طریقی دوستانه" ، بدون نفرین و اتهام متقابل ، برای تسکین درد و رنج روانی پایان داده اید ، باز هم (حداقل برای مدتی) باید از عزیز سابق خود توهین کنید. حالا لازم است.

در زندگی ، "با رضایت متقابل" روابط عاشقانه به ندرت خاتمه می یابد. بنابراین ، ایده آل ترین گزینه این است که کسی آغازگر جدایی باشد و طرف دوم که در عین حال رنج خاصی را تجربه خواهد کرد ، در ایجاد روابط شخصی جدید با شخص اول دخالت زیادی نخواهد کرد. این چیزی است که من آن را "به شکل دوستانه" می نامم.

البته ، استثنائاتی وجود دارد که افراد حتی سالها پس از جدایی خود همچنان با احترام و مهربانی با یکدیگر رفتار می کنند. اما این معمولاً زمانی اتفاق می افتد که مردم هنوز هم صادقانه یکدیگر را دوست دارند و جدایی آنها با برخی رویدادهای عینی همراه بود. اما ، حتی در این موارد ، طبق نظرسنجی ها و مشاهدات من ، در اولین مرحله "رابطه پس از عشق" حتی آنها از یک نفر که قبلاً نزدیک بود ، برای آنها غیرقابل پیش بینی بود.

چرا این اتفاق می افتد ، چرا لازم است؟ واقعیت این است که مغز انسان تا حدی شبیه یک دستگاه الکترونیکی گران قیمت و پیچیده است. و مانند هر وسیله الکترونیکی گران قیمت ، به منظور "سوختن از افزایش برق" ، "فیوز" داخلی خود را دارد که از نظر ماهیت و عملکرد بسیار شبیه فیوزهای معمولی خانگی است. وظیفه آنها ، در زمان مناسب (هنگامی که آستانه ولتاژ به طور خطرناکی بالا می رود) ، یا دستگاه را برای مدتی خاموش کنید (این زمانی است که از هیجان یا درد غش می کنید. سناریو شماره 1) ، یا فقط فوراً آن را از یک تغییر دهید. حالت دیگر (سناریو شماره 2).

در مورد پایان یک رابطه عاشقانه ، ما سناریو شماره 2 را داریم. هوشیاری شما ، مدتی ، با اینرسی ، همچنان در مورد قبلی (ها) فکر می کند. به هر حال ، برای ماهها یا سالها ، آن را مانند رادیو "با فرکانس" شخص دیگر تنظیم کرده است. و غیر از این نمی تواند باشد. و اکنون ، پس از پایان رابطه ، دچار نوعی آگاهی شکاف دار می شوید. بخشی از آن ، که توسط اراده و ذهن شما کنترل می شود ، می خواهد "آن شخص" را فراموش کند و سعی می کند "به شیوه جدیدی زندگی کند" (شاید در حال حاضر سعی می کند با شخص دیگری "دوباره" سازگار شود). دیگری ، کاملاً تحت قدرت عشق ، اصولاً از انجام این کار امتناع می ورزد و کاملاً بر ادامه رابطه اصرار می ورزد.

و این جایی است که "فیوز" مورد نیاز است. هنگامی که یک "اختلاف" کامل در ذهن شما شروع می شود ، و شما قبلاً می خواهید به شیوه جدیدی زندگی کنید ، اما در عین حال ، هر روز ده ها لحظه از این قبیل شیرین و دلپذیر را به خاطر می آورید ، که عمدتا مربوط به اوج روابط گذشته است ، این "فیوز" خود را به عنوان "داور" در نظر گرفته و به شما می گوید: "بس کن! شما نمی توانید این کار را انجام دهید! شما باید تصمیم بگیرید: یا شخص دیگری را دوست دارید ، و سپس اجازه دهید او را لمس کرده و با درخواست "از نو شروع کنید" روی پای او بیفتید ، یا "بار گذشته" را محکم و بدون ابهام کنار بگذارید ، فراموش کنید و با دیگران رابطه عاشقانه برقرار کنید. یا این یا آن! وگرنه به هیچ وجه … ". و از آنجا که "فقط یک شخص محبوب سابق را فراموش کنید" ، هیچ یک از ما نمی توانیم به دلیل "ویژگی های مشخصه مغز" به سادگی "از نظر جسمی" ، به این معنی است که این مناطق حافظه (جایی که اطلاعات مربوط به گذشته مشترک شاد ذخیره می شود) باید فوراً مسدود شود و تنها یک راه برای انجام این کار وجود دارد: روی این فضای حافظه با حروف سیاه بزرگ کلمه "CAN'T!" را بنویسید. بکش! " به عبارت ساده ، "فیوز" بیش از حد گرم شده شما (مانند کتری جوش) باید کلیک کند و به طور ناگهانی و ناگهانی قطبی را تغییر دهد ، ارزیابی این ناحیه حافظه را از علامت مثبت (+) به علامت منفی (-) تغییر دهید.

و اگر این کار را به تنهایی انجام نداده اید ، یعنی در هنگام درگیری و جدایی نهایی ، فیوز شما کنترل خود را خواهد گرفت. در پاسخ به خاطرات خوب شما ، او با جدیت تمام دردناک ترین و ناخوشایندترین خاطرات را برای شما از بین می برد (مخصوصاً اگر در "دفترچه یادداشت شکایات" ثبت شده باشد) ، وحشتناک ترین شبهات گذشته و حال شما را بیدار می کند و در نهایت به شما اصرار می کند. (حتی در حال حاضر!) برای اینکه بهتر فکر کنید و درک کنید: "شما در واقع دوست نداشتید ، بلکه فقط برای اهداف خود مورد استفاده قرار گرفتید! و شما "عاشق (ها)" سر پاشنه پا ، مانند دورا (k) شدید! بیا در حال حاضر باهوش تر باش! این ماهها و سالها را که کاملاً بیهوده دور انداخته اید فراموش کنید ، آرام باشید و با وجود این خزنده زندگی را شروع کنید! وای !!!"

مطمئناً شما قبلاً همه اینها را پشت سر گذاشته اید. و اگر هنوز از آن عبور نکرده اید ، مطمئناً از آن عبور خواهید کرد. و اکنون شما از نظر ذهنی آماده خواهید بود تا فرایندهایی را که پس از شروع جدایی در ذهن شما اتفاق می افتد درک کنید. با هر اتفاقی که می افتد با درک رفتار کنید. مرا ببخش! به هر حال ، اکنون بدون این شخص زندگی پیش رو دارید …

بنابراین ، در ذهن شما ، مطمئناً "فیوز" کلیک می کند ، که (به طور موقت یا دائمی) سالهای گذرانده شما را سیاه می کند ، به شما ثابت می کند که چقدر ساده لوح بوده اید و چقدر در این شخص اشتباه کرده اید ، شما را در برابر کسی تلخ کرده است. "فقط بهترین سالها را از شما دزدیده و آنها را مجبور به هدر دادن کرده است ، به جای ایجاد شغل ، کسب درآمد ، آشنایی یا در حالت عادی ازدواج - ازدواج" ، نتیجه ای بدون ابهام خواهد داشت: در زمینه خاطرات این (به عنوان مثال تازه معلوم شد) گذشته نفرت انگیز ، دیگر نمی توانید راه بروید! (به یاد داشته باشید: شما آنجا نمی روید ، شما اینجا می روید!). یک قفل بزرگ زنگ زده روی این قسمت حافظه آویزان می شود. و از این به بعد فقط گاهی مخفیانه به آنجا می دوید و متوجه می شوید که این کار را اشتباه و برخلاف علایق خود انجام می دهید …

به طور کلی این واقعیت را بپذیرید که سفید سیاه می شود و سیاه سفید می شود. مهم نیست چقدر غم انگیز و ناعادلانه به نظر برسد: موقت (و فقط موقت) ، و شما واقعاً اکنون به آن احتیاج دارید. لازم!

در دوره بلافاصله پس از جدایی نهایی ، شما باید فوراً از کسی که قبلاً آنقدر دوست داشتید متنفر باشید ، که برای هر فداکاری ، تحقیر و حتی مرگ آماده بودید … افسوس ، شما به آن نیاز دارید.

برای کسانی که به معنای درونی فرایندهای در حال انجام علاقه مند هستند ، موارد زیر را می گویم: درگیری در ذهن شما با دو کانون "تفکر عاشقانه" ، "قدیمی" و "جدید" ، اگر با کلیک کردن روی آنها به موقع نتوان از آن جلوگیری کرد. "فیوز" ، می تواند کارهای وحشتناک انجام دهد.مردم خواب خود را از دست می دهند ، کارهای بی معنی انجام می دهند ، افسردگی آنها را درگیر می کند ، آنها می توانند دیوانه شوند ، خودکشی کنند. یا برعکس ، آنها شروع به بازگشت فرد گم شده یا انتقام وحشتناک از او را به عنوان هدف اصلی زندگی آینده خود می دانند. احتمالاً همه شما این را می دانید. و از آنجا که نه شما و نه من ، به عنوان نویسنده این کتاب ، علاقه ای نداریم که شما در این راه وحشتناک و فاجعه آمیز قدم بگذارید ، باید منطق مادر طبیعت را که زمانی همه ما (در روند تکامل) تأمین می کرد ، با هم درک کنیم. توسط این کامپیوتر بسیار الکترونیکی-بیولوژیکی ، که مغز انسان نامیده می شود.

بنابراین ، مادر طبیعت ، در اصل ، همچنین نمی خواهد شما "با عشق خشک شوید" یا خود را از پنجره به بیرون پرتاب کنید. او به شما نیاز دارد تا با معشوق خود ملاقات کنید ، خانواده ای ایجاد کنید و فرزندی پایدار بدهید. بنابراین می توان گفت که آنها خط تکامل را ادامه دادند. این از یک سو است. اما ، از سوی دیگر ، مادر طبیعت بسیار ناراحت است که در این مورد "برای هم رشد نکرده است" برای شما. و او ممکن است به طور غیرمنتظره ای برای شما تصمیم بگیرد که شما از نظر بیولوژیکی "فردی فرودست" هستید - زیرا کسی امکان باروری را از شما رد می کند. (مثلاً شما "بالتس" چیستید ، زیرا نمی توانید با کسی "صحبت" کنید!). و بر این اساس ، شما را یک "عنصر اضافی" ، "ازدواج ژنتیکی" در نظر بگیرید که مشروط به "حذف از خط تکامل" است و به تدریج "شما را دیوانه می کند". (به اصطلاح ، این راهی برای اجرای قضاوت مادر طبیعت است.) و در نهایت ، مادر طبیعت آن را می پذیرد و اجازه نمی دهد "فیوز" داخلی شما روشن شود. یا ، آن را روشن کنید ، و سپس بلافاصله آن را خاموش کنید. شما دچار شکاف احساسی خواهید شد و پژمرده خواهید شد …

من در این مورد شوخی نمی کنم من می دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنم. پزشکان و روانشناسان مدتهاست می دانند که در لحظه شدیدترین ناراحتی داخلی که بوجود آمده است ، فقط به این دلیل که فیوز محافظتی هوشیاری شما به موقع روشن نشده است ، ایمنی بدن به شدت کاهش می یابد و مردم شروع به رنج می کنند. بیماریهایی که آنها حتی هرگز در مورد آنها صحبت نمی کنند. هرگز نشنیده اند و وقتی مردم هنوز با هم بودند کاملاً غیرممکن بود. و همه اینها به این دلیل است که مادر طبیعت ، "شما را اعدام می کند" ، قدرت شما را آزمایش می کند ، می فهمد که آیا شما با ناتوانی خود در سازماندهی صحیح فرآیند تولید مثل ، می توانید در این شرایط زنده بمانید …

بر اساس همه اینها ، من صمیمانه توصیه می کنم "بر خلاف جزر و مد حرکت نکنید". اگر به نفع خودتان هستید باید از معشوق سابق خود متنفر باشید - اینقدر مهربان باشید ، این کار را بکنید و با هر ذره ای از روح او از او متنفر باشید. و بلافاصله برای شما بسیار آسان تر می شود.

به یاد داشته باشید: در این نفرت هیچ نفرت واقعی وجود ندارد ، هیچ قدرشناسی واقعی از عشقی که برای شما اتفاق افتاده وجود ندارد. ارزیابی واقعی بعداً انجام می شود. در طول سالها. یا شاید در چند دهه. وقتی یا می فهمید که مرتکب یک اشتباه مهلک شده اید ، از کسی که شما را خالصانه دوست داشت جدا شده اید ، یا کار کاملاً درستی را انجام داده اید ، "به موقع از این قطار پیاده شده اید" ، زیرا "خدا به من توصیه کرد ، از او تشکر کن …". همه اینها بعداً خواهد آمد. خیلی دیرتر. تا آن زمان ، از آن متنفر باشید! و از این نترسید. در این مورد ، این فقط دارو و دارو است. میخوای خوب بشی؟ دقیقا…

و اگر نمی توانید نفرت داشته باشید ، با تمام وجود به دنبال این شخص بروید و از او بخواهید که رابطه را از سر بگیرد. و اگر او دقیقاً به همان شیوه تنظیم شده است ، اشتباهات قبلی را تکرار نکنید ، بلافاصله به اداره ثبت نام بروید ، روابط را رسمی کنید ، با هم زندگی کنید ، "بارور و تکثیر شوید". اما اگر نمی خواهید دوباره متحد شوید و نتیجه نمی دهید ، و نه شما و نه شریک خود قرار نیست "فنجان شکسته عشق" را بچسبانید ، پس … پس شما هم مثل آن از آن متنفر خواهید بود !!! اوه ، چگونه از او متنفر می شوید !!! سپس "فیوز" احساسی و روانی شما به هر حال روشن می شود. از آنجا که مادر طبیعت هنوز می خواهد شما بیشتر زندگی کنید و به دنیا بیایید و در آپارتمان قدم نزنید ، بست ها را برای لوسترها به دقت بررسی کنید تا دریابید کدام یک وزن شما را تحمل می کند …

من می خواهم یک سابق داشته باشم یا شما را متقاعد کنم که هر اتفاقی که افتاده یک تراژدی نیست! - و یک چیز دیگر: اگر مادر طبیعت شما را در "لیست سیاه" خود قرار داده و سرسختانه فیوز نفرت از معشوق سابق خود را روشن نمی کند ، خودتان این کار را انجام دهید. یا ، منطقی روی یک تکه کاغذ مزایا و معایب برقراری ارتباط با این "شخصی را که بدی با شما کرده است" بنویسید. (و سعی کنید آن را طوری انجام دهید که معایب بیشتری وجود داشته باشد …). دوباره بفهم:

شما نمی توانید با همسر سابق خود مهربان باشید.

و بلافاصله یک رابطه عاشقانه جدید با یک شریک جدید شروع کنید.

اگر دو خرگوش را تعقیب کنید ، هیچ یک را نخواهید گرفت!

یک رابطه موفق هنوز کار نمی کند! از اینجا شجاعت داشته باشید و انتخاب خود را انجام دهید. و سپس یا به عقب برگردید ، یا سالها و پول هدر رفته را لعنت کنید و زندگی را ادامه دهید. و سپس همه چیز برای شما درست می شود …

و بعداً دوباره به عزیز سابق خود احترام خواهید گذاشت. فقط وقتی همه چیز برای شما در زمان حال خوب پیش می رود …

به طور کلی ، من به شما توصیه می کنم که از عشق عشقی ناموفق خود جدا شوید ، البته در اشک ، اما با شوخ طبعی خاص و مهمتر از همه ، با شور و شوق مبارزه کنید !! این راحت تر و مفیدتر است! زبروفسکی صادق! بنابراین ، بهتر است فکر کنم من اولی را نمی خواهم ، اما یکی جدید می خواهم!

توصیه شده: