او دوباره ناپدید شد

تصویری: او دوباره ناپدید شد

تصویری: او دوباره ناپدید شد
تصویری: خانمی هر روز چند دلار به او می داد، اما یک روز ناپدید شد. 14 سال بعد آنها دوباره ملاقات کردند 2024, آوریل
او دوباره ناپدید شد
او دوباره ناپدید شد
Anonim

این زن 38 ساله بود ، من او را تاتیانا می نامم.

او مستأصل بود. بار دیگر ، عزیز او بدون توضیح ناپدید شد. این سومین بار در 20 سال گذشته بود.

- خوب ، نمی تواند چنین فرد نزدیکی که دیروز پیشنهاد داده بود ، امروز آن را پذیرفت و ناگهان بدون توضیح دلایل ناپدید شد. این تنها کسی است که به او نیاز دارم. فقط او عزیز و دوست داشتنی است. و می دانم که او نیز مرا دوست دارد. - تاتیانا وضعیت خود را توضیح داد.

در زمانی که این ناپدید شدن یکی از عزیزان بار دیگر اتفاق افتاد ، تاتیانا ازدواج کرده بود ، او در این ازدواج یک پسر داشت. و معشوق او در این 20 سال یک بار و برای مدت بسیار کوتاهی ازدواج کرد ، تنها زندگی کرد و فرزندی نداشت.

من فوراً او را نفهمیدم ، و نشان داد که در رابطه با شوهرش مشکلاتی وجود دارد.

- نه ، شوهرم مرد خوبی است ، من از او شکایتی ندارم ، همه چیز در مورد ما خوب است ، او با من خیلی خوب رفتار می کند. اما من هیچ وقت برای شوهرم احساس نکردم ، او فقط هست و بس. مشکل من او نیست من شخص مورد علاقه خود را حتی قبل از ملاقات با شوهرم می شناختم و سپس قصد داشتیم ازدواج کنیم که او برای اولین بار ناپدید شد.

در عمل ، معلوم شد که مادربزرگ و همسرش یک بار در نووسیبیرسک زندگی می کردند. و هنگامی که فرزند آنها دو ساله بود ، مادربزرگ ناگهان جمع شد و بدون دلیل به همراه کودک راهی شهر دیگری شد. او فقط شوهرش را ترک کرد ، او را از زندگی خارج کرد ، انگار هرگز اتفاق نیفتاده است. کودک از آن زمان هیچ چیز در مورد پدرش نمی دانست. او گفت که این کار را کرد زیرا حوصله اش سر رفته است. مادربزرگ من هرگز ازدواج نکرد ، اما او هرگز از عمل خود پشیمان نشد.

هنگامی که معشوق وی برای آخرین بار ناپدید شد ، به صومعه ها رفت تا به دنبال کمک و پاسخ به سوالات خود باشد. اما کشیشان فقط به او توضیح دادند که باید آشتی کند و با شوهرش زندگی کند.

اما تاتیانا نتوانست کنار بیاید. استعفا برای او به معنای زندگی بدون شادی در حالت ویرانی بود.

اما این احساساتی بود که پدربزرگش زمانی تجربه کرد که ناگهان بدون زن و دختر ماند.

در عمل ، ما سرنوشت اجداد و فرزندان را باز کردیم ، تاتیانا با تسکین آه کشید. و پس از آن ، او موفق شد جریانهای متقابل گرما و عشق را با شخص مهمی برای او برقرار کند.

من نمی دانم زندگی واقعی او در آینده چگونه توسعه یافته است. نکته مهم این است که او سرانجام از جریان احساسات و سناریوهای دیگران خارج شد. و دیگر مجبور نخواهد شد ویرانی درونی را که در سناریوی منفی اجدادش تجربه کرده است تحمل کند.

توصیه شده: