رابطه با شوهرش. چگونه رابطه خود را با شوهر خود نجات دهیم؟

تصویری: رابطه با شوهرش. چگونه رابطه خود را با شوهر خود نجات دهیم؟

تصویری: رابطه با شوهرش. چگونه رابطه خود را با شوهر خود نجات دهیم؟
تصویری: رابطه عروس با خانواده شوهر 2024, آوریل
رابطه با شوهرش. چگونه رابطه خود را با شوهر خود نجات دهیم؟
رابطه با شوهرش. چگونه رابطه خود را با شوهر خود نجات دهیم؟
Anonim

رابطه با شوهرش. اگر سرما از شوهر شما ناخوشایند نفس می کشد ، چگونه می توانید روابط خانوادگی را نجات دهید؟ اگر او صحبت با شما را متوقف کرد ، و در مورد مشکلات خود صحبت کرد؟ اگر ارتباطات فقط در مورد موضوعات خانگی ، مالی و والدین و فرزندان انجام می شود و در قالب یک جلسه برنامه ریزی تولید انجام می شود؟ اگر صمیمیت یک بار در ماه اتفاق می افتد ، یا حتی در چند ماه؟ اگر او غمگین یا بی حال به خانه می آید و به وضوح می خواهد تا آنجا که ممکن است دیر به خانه بیاید؟ اگر او برنامه های مشترکی برای رسیدن به زندگی جدید یا ارتفاعات خانوادگی ندارد ، اهداف مشترک خانوادگی را تعیین نمی کند؟ امکان گذراندن تعطیلات را جداگانه اعلام می کند ، آخر هفته را در هر کجا و با هر کسی ، اگر نه با شما ، بگذراند. یا در خانه نشسته اید ، اما در یک رایانه لوحی یا تلفن دفن شده اید ، در دنیای مجازی خود هستید؟ آیا شما را به مکان های عمومی (به سینما ، کافه یا پیاده روی) ، یا به دیدار دوستان دعوت نمی کند ، آیا کسی را از محیط شما به خانه شما دعوت نمی کند؟ او زمان کمتری را با کودکان می گذراند و زمان بیشتری را در مورد رشد شخصی یا نوشیدن الکل صحبت می کند.

این علائم را می توان برای مدت طولانی ادامه داد ، اما در واقع لازم نیست. از آنجایی که زنان از موهبت طبیعی برخوردار هستند تا بلافاصله احساس کنند که در یک رابطه مشکلی وجود دارد ، آنها می فهمند که مشکلی در شوهرشان وجود دارد حتی بدون آنکه آن را منطقی تحلیل کنند. اما متأسفانه زنان دارای صبر زیادی هستند که معمولاً بر خلاف خودشان عمل می کند. همسران اغلب شروع به توجیه و دفاع از شوهران خود می کنند و خود را متقاعد می کنند که شوهر به سادگی خسته است ، یا سالها جان خود را از دست می دهند ، یا در محل کار یا سلامتی خود دچار مشکل است ، یا فقط افسردگی بهاری یا پاییزی دارد. و غیره. و غیره. و آنها فقط منتظرند تا همه چیز به حالت عادی برگردد و با مراقبت از کودکان ، برقراری ارتباط با اقوام ، دوست دختران ، سریال ها و خواندن انجمن های زنان در اینترنت ، از افکار غم انگیز منحرف می شوند.

در نتیجه ، بسیاری از همسران به طور صریح خود را بد می کنند ، وقت خود را از دست می دهند و فرصت نجات رابطه را از دست می دهند ، در حالی که تلاش نسبتاً کمی انجام شد. در نتیجه ، نارضایتی شوهر از زندگی به طور کلی و از زندگی خانوادگی به طور خاص ، هرگز به موقع برطرف نمی شود ، به تدریج شرایطی را برای او ایجاد می کند که با زن دیگری که (اغلب به اشتباه) برای او تازه و جالب به نظر می رسد ، رابطه ایجاد کند. دارویی برای اندوه و بی تفاوتی ، راهنمای دنیای شادی روزمره و شادی جنسی. و وقتی هورمونهای جنسی در دیگ عشق جوش می آورند و جیب های پر از کاندوم ، مکاتبات بی وقفه با تلفن ، شب ماندن در خارج از خانه و توزیع مجدد بودجه به سمت یک اشتیاق جدید ، به لیست فوق نشانه های خنک کننده روابط اضافه می شود. حتی برای یک روانشناس خانواده با تجربه کمک به چنین خانواده ای بسیار دشوار می شود.

بنابراین اگر یک زن شروع به مشاهده علائم واضح از پژمردگی رابطه با شوهرش کرد ، چه باید بکند؟ اول از همه ، موارد زیر را درک کنید:

عشق به طور تصادفی و غیرقابل پیش بینی می آید و می رود.

روابط فقط به طور طبیعی بوجود می آیند و از بین می روند.

برای همسر مهم است که بفهمد روابط رو به وخامت است و در شرایط بحرانی قرار می گیرد ، اگر در طول سالهای ازدواج ، همسران به تدریج مهمترین چیز را در یک ازدواج شاد از دست داده اند - "اجتماع ، با هم بودن و مثبت اندیشی" ، جایی که مفهوم کلیدی همبستگی است

مانند کشتی ها ، مهمترین کیفیت شناوری است ،

در یک خانواده ، ویژگی اصلی سازگاری است.

بیایید از خود بپرسیم "چه چیزی باعث ایجاد ازدواج می شود؟" روابط و ازدواج باعث ایجاد جذابیت متقابل ، ارزشها و اهداف مشترک در زندگی ، اوقات فراغت مشترک ، ایجاد ارتباط مشترک بر این اساس ، خنده مشترک و رابطه جنسی مشترک ، غلبه مشترک بر مشکلات موجود در این راه ، یک حلقه اجتماعی مشترک می شود.بر این اساس ، اگر بسیاری از این لیست در نهایت در پس زمینه محو شود ، افراد کاملاً متفاوتی به چشم می آیند - همان دوستان شوهر یا معشوقه که شروع به جبران ضرر می کنند.

روابط ، آنها مانند ستاره های یک آهنگ معروف هستند ، که بر اساس آنها ، "اگر ستاره ها در آسمان روشن شوند ، این چیزی است که کسی به آن احتیاج دارد." اگر آنها به دلیل نیاز یکی از زوجین (یا هر دو) روشن می شوند ، این رابطه به سادگی از بین می رود زیرا دیگر نیازی به کسی در آن جفت ندارند. نیازی نیست یا اصلاً نیست ؛ یا به شکلی که در حال حاضر هستند مورد نیاز نیستند ، زیرا یکی از زوجین بسیار تغییر کرده است. یا آنها هرگز نتوانستند به چیزی تبدیل شوند که یکی از این زوج آینده خود را با یک شریک تصور می کرد.

ترجمه این به زبان ساده تر ، به معنی موارد زیر است. در عمل روانشناس خانواده ، پانزده مورد از رایج ترین دلایل خرابی روابط با شوهر وجود دارد. اگر از گزینه های آشکار مشکل ساز شوهران (معتادان به مواد مخدر ، معتادان به الکل ، انگل ها ، دعوا کنندگان ، افراد بی ادب آسیب شناختی ، سادیست ها ، دعوا کنندگان و افراد حسود) و همچنین تضاد آشکار بین ارزش های مذهبی و فرهنگی صرف نظر کنیم ، به نظر می رسد:

پانزده دلیل برای بدتر شدن روابط با همسرش:

  1. روابط با شوهرش بدلیل این واقعیت است که چون همسر با موفقیت خود را در محل کار (در شغل ، درآمد ، وضعیت و غیره) می شناسد و ارتباط خود را با شوهر خود متوقف می کند ، مانند مهمترین فرد برای خود ، او را پیدا نکرد جایی در رشد زندگی او (به ویژه اگر خود او در مرحله پایینی زندگی باشد).
  2. روابط با شوهر بدلیل این واقعیت است که یا زن کاملاً در کودک غوطه ور است و شوهر دیگر اولویت خود را احساس نمی کند (پس از آن او شروع به جستجوی کسی که هنوز برای او مهمتر است) می کند.
  3. روابط با شوهر بدلیل این واقعیت است که یا زن کاملاً در کودک غوطه ور است و شوهر دیگر اولویت خود را احساس نمی کند (پس از آن او شروع به جستجوی کسی که هنوز برای او مهمتر است) می کند.
  4. روابط با شوهر به دلیل این واقعیت است که یا شوهر با موفقیت خود را در محل کار (در شغل ، درآمد ، وضعیت و غیره) با موفقیت می شناسد ، رو به وخامت می گذارد ، کافی شده است و دیگر نیازی به برقراری ارتباط با همسر خود ندارد ، بر اساس آن تکیه می کند. نظر او ، پشتیبانی او ، قابلیت های آن.
  5. روابط با شوهر بدتر می شود زیرا زن یا شوهر یکدیگر را برای کار در یک تیم مشترک یا در یک مشاغل مشترک فراخوانده اند ، اما این اتفاق نیفتاد ، مردم خود را در مشاغلی که به دنبال آن هستند پیدا نکردند. درآمد زیادی ، و بنابراین آنها چیزی برای گفتگو نداشتند.
  6. روابط با شوهر به دلیل این واقعیت است که یا زن و شوهر در ریتم کاملاً متفاوتی از زندگی و برنامه های کاری متفاوت زندگی می کنند رو به وخامت است: شوهر صبح زود به محل کار می رود و زن بعد از ظهر به محل کار می رود. یا کسی شب یا شیفت کار می کند و غیره در نتیجه ، همسران از نظر جسمی قادر نیستند ارتباطات خود را در یک سیستم واحد وارد کنند. در همین حال:

همه چیز غیر سیستماتیک است و سیستماتیک نیست

به طور سیستماتیک و سیستماتیک می میرد ،

قادر به رقابت با سیستماتیک و منظم نیست.

بنابراین رابطه در چنین زوج هایی به تدریج در حال پژمرده شدن و محو شدن است.

  1. روابط با شوهر بدتر می شود زیرا زن و شوهر در طول سالهای ازدواج خود نتوانستند زندگی روزمره خود را به گونه ای سازماندهی کنند که بتوانند صمیمیت منظم و کاملی داشته باشند (آنها یا با والدین آنها ، یا در یک آپارتمان یک اتاق با کودکان و غیره)).
  2. روابط با شوهر بدتر می شود زیرا زن و شوهر در طول سالهای ازدواج خود نمی توانند یاد بگیرند که چگونه زمان خود را به گونه ای سازماندهی کنند که بتوانند اوقات فراغت خود را به طور منظم سازماندهی کنند. یک یا دو بار در هفته ، یا بدون بچه ، یا با کودکان ، اما جالب ، با دسترسی به اماکن عمومی ، طبیعت ، یا حداقل از طریق ارتباط با افراد دیگر.
  3. روابط با شوهر به دلیل این واقعیت است که زن و شوهر در طول سالهای ازدواج خود یاد نگرفته اند چگونه درآمد کسب کنند یا پس انداز کنند ، بدتر شده است ، به همین دلیل آنها همیشه پول رایگان ندارند ، که به تدریج به این واقعیت منجر می شود خانواده فقط با مجموعه ای از مشکلات همراه است و به هیچ وجه با چیزهای مثبت و خوشایند همراه نیست.

وقتی زندگی خانوادگی فقط بعد از کار به کار تبدیل می شود ،

یکی از همسران شروع به تلاش برای تغییر ساعت یا

کار مستقل ، یا در نظر گرفتن اخراج شدن

در نتیجه ، خروج یا طلاق به چنین عزل تبدیل می شود.

  1. یا زن ، ناتوان از تسخیر یا تغییر حالت مورد علاقه همسر خود ، نمی تواند آن را به اشتراک بگذارد. به عنوان مثال ، شوهر هرگز ماهیگیری ، شکار ، غواصی ، کوهنوردی ، ورزش ، موج سواری (و غیره) را رها نکرد و همسر نمی تواند میل و فرصتی برای انجام این کار با او پیدا کند. یا شوهر هرگز مشروب الکلی را به طور منظم متوقف نمی کند ، اما زن با او در این جشن شرکت نمی کند ، و بنابراین او به دنبال کسی خواهد بود که از نظر پول یا پتانسیل جنسی خود (و غیره) با آرامش بیشتری با مشروبات الکلی خود برخورد کند.
  2. یا زن ، نتوانست شوهرش را از تأثیر بستگان یا دوستانش دور کند ، نتوانست روابط منظم و گرم با آنها برقرار کند.
  3. یا همسر نتوانست به عنوان یک خانه دار خوب حضور داشته باشد ، و تحریک ابدی شوهر که خانه اغلب بی نظم بود و چیزی برای خوردن لذیذ وجود نداشت به عدم تمایل و میل جنسی برای برقراری ارتباط تبدیل شد.
  4. یا همسر نتوانسته به عنوان یک مادر دلسوز و مراقب باشد ، مانند فرزند خود ، یا در رابطه با فرزندان شوهرش از ازدواج های گذشته. یا نمی تواند به درستی ارتباط فرزند خود را از ازدواج قبلی با همسرش برقرار کند. یا در این رابطه آشکارا از تولد فرزندان خودداری می کند.
  5. همسر از ابراز علاقه خود به یک زندگی صمیمی با شوهرش دست بردارد ، به ویژه برای متقابل تلاش های او برای بهبود صمیمیت خانوادگی.
  6. همسر آنقدر از خود غافل شده و ظاهر چندان خوبی نداشته است به طوری که شوهرش تمام میل شهوانی را در او از دست داده و این میل در او به جامعه برمی گردد. پس از آن ، میل به برقراری ارتباط به طور خودکار از بین رفت.

و همانطور که می دانید ، در زندگی خانوادگی واقعی ، همه این پانزده دلیل اصلی را می توان به طرز عجیبی با یکدیگر مخلوط کرد. این در واقع باعث ایجاد همه تنوع حرکت همسران در جهت خیانت و طلاق می شود.

یک دلیل بزرگ دیگر نیز وجود دارد: زنان اهمیت فرزندان را برای استحکام روابط و ازدواجها بیش از حد ارزیابی می کنند. به عنوان یک قاعده ، زنان معتقدند که ظاهر فرزندان در خانواده می تواند به طور کامل یا قابل توجهی شوهر را برای کاهش اوقات فراغت ، صمیمیت ، ارتباط در خانواده در موضوعات تجاری (شغل ، پول و غیره) ، ارتباط با دوستان جبران کند. ، و غیره. متأسفانه ، این یک اشتباه بزرگ است ، که اغلب زنان برای طلاق هزینه می پردازند. البته ، در بین مردان پدران بسیار عالی وجود دارد ، با این حال ، همانطور که آمار خشک طلاق ها نشان می دهد ، بسیاری از مردان نمی توانند در خانواده خود راحت زندگی کنند ، زیرا بسیاری از آنچه در این زوج قبل از تولد فرزندان داشتند را از دست داده اند. بد و غم انگیز است ، اما واقعیت تلخ است. چیزی که در قرن بیستم به ما رسید ، زمانی که اکثر جمعیت جهان از روستا نقل مکان کردند ، جایی که زن و شوهر در تمام زندگی خود در مزرعه ، باغ ها و باغات سبزیجات با هم کار می کردند ، به شهرها رفتند ، جایی که در دفاتر و سازمان های مختلف پراکنده شدند.

اگر می خواهید رابطه خود را با شوهر خود نجات دهید ، دقیقاً چه باید بکنید؟ ابتدا ، پانزده علت اصلی سردی خانوادگی را که خوانده اید ، تجزیه و تحلیل کنید و مواردی را که در مورد شما مناسب است ، برجسته کنید. سپس سعی کنید سازگاری را در جفت خود ، در نقاطی که گم شده است ، افزایش دهید. مثلا:

  • - اگر شوهر شما تجارت موفقی دارد ، فرصتی برای مفید بودن برای او بیابید ، بخشی از این تجارت شوید. برای این کار ، حتی شغل خود را ترک کنید. در غیر این صورت ، شوهر شما بیشتر در محل کار معشوقه دارد.
  • - اگر موفقیت شغلی شما بیشتر از شوهر شما قابل توجه است ، یا فرصتی پیدا کنید تا شوهر خود را برای خود تنظیم کنید ، یا بیاموزید که موفقیت خود را از او پنهان کنید ، یاد بگیرید که خود را در خانه از حالت "رئیس" به "ناز" تغییر دهید. حالت گربه خانگی”. در غیر این صورت ، شوهر شما ، دوباره با احتمال زیاد ، در کار خود معشوقه خواهد داشت. بله ، و شاید شما نیز فردی را شروع کنید …
  • - اگر از نظر اندام یا اقتصاد خود مشکل دارید ، مدیریت زمان را یاد بگیرید ، یعنی سازماندهی روز خود را به طوری که وقت داشته باشید کتلت ها را سرخ کنید و به باشگاه بروید (یا حتی در خانه ورزش کنید).
  • - اگر بیش از حد به مادر بودن علاقه دارید و با کودکی بیش از سه سال می خوابید ، متوجه شوید که این امر در رابطه جنسی خانوادگی شما اختلال ایجاد می کند و شروع به خوابیدن با شوهر خود کنید. به نظر می رسد ، نه تنها رابطه جنسی به شما باز می گردد ، بلکه ارتباط نیز برقرار می شود. و سپس خنده و اهداف مشترک.
  • - اگر هنوز با والدین خود زندگی می کنید ، فرصتی پیدا کنید یا به خانه ای اجاره ای بروید یا وام مسکن بگیرید. من شخصا اینطور فکر می کنم:

پرداخت وام مسکن هنوز از اختلافات بهتر است

به دلیل میزان نفقه پس از طلاق

  • - اگر شوهر شما از نظر روانی به والدین یا دوستان شما وابسته است ، با آنها کنار بیایید. با آنها کنار بیایید - با شوهر خود کنار بیایید.
  • - اگر فقط از شوهر خود انتقاد کردید ، شروع به تحسین او کنید. در غیر این صورت ، زن دیگری شروع به ستایش او می کند. اول ، برای همه چیز ، و سپس برای ویژگی های یک عاشق.

و غیره و غیره ، در کل لیست مشکلات.

در اصل ، جهت کلی مبارزه برای نجات رابطه با همسرش قابل درک است.

توصیه شده: