مردی در تخت پروکروست انتظارات

تصویری: مردی در تخت پروکروست انتظارات

تصویری: مردی در تخت پروکروست انتظارات
تصویری: تخت پروکروستس اثر نسیم نیکلاس طالب | متحرک 2024, ممکن است
مردی در تخت پروکروست انتظارات
مردی در تخت پروکروست انتظارات
Anonim

من از هر خواننده ای دعوت می کنم که یک آزمایش فکری را انجام دهد. خانواده ای را تصور کنید که دارای یک پسر و یک دختر هستند. به نظر شما کدام یک از بچه ها بیشتر اوقات از فرزندان می خواهند زباله ها را بیرون بیاورند و از چه کسانی خواسته می شود ظرف ها را بشویند؟

من می خواهم در مورد نحوه انتظارات دیگران بر زندگی هر یک از ما صحبت کنم. عمدتا درباره مردان خواهد بود. این بدان معنا نیست که زنان تحت فشار کلیشه های خانوادگی و اجتماعی کمتر قرار می گیرند. فقط این که مرد باشم ، راحت تر است درباره مردان صحبت کنم.

من در وب سایت کنفرانسی اخیر در مسکو درباره روانشناسی انسان مدرن خواندم: "… مسئولیت افراد و رویدادهای زندگی بر دوش یک مرد است." ایناهاش! انتظار. گویی او و تنها کسی که مسئولیت خاصی را نسبت به دیگران احساس می کند و متوجه آن است ، یک مرد است. و مسئولیت زندگی همه ما صرف نظر از جنسیت نیست. نقل قول دیگری از همان مکان: "خوشبختی زن او ، رفاه فرزندان و موقعیت در جامعه مستقیماً به رفتار و تصمیمات (مرد) او بستگی دارد." به نظر می رسد همه چیز خوب است. اما … شما واقعاً هیچ گونه گرفتاری نمی بینید؟ یا فکر می کنید تنها کسی که در ازدواج زندگی می کند را می توان مرد نامید؟ یا کسی که بچه ندارد یا شاید نمی خواهد بچه داشته باشد - مرد نیست؟ و آیا واقعاً موقعیت خاصی در جامعه وجود دارد که قطعاً از برخی موقعیت های دیگر بهتر است؟ وای! … باز هم انتظارات اجتماعی. یا مثال دیگری: "… مردی که از نظر احساسی باز است و اصول اخلاقی درستی دارد … الگو است".

آیا تو جدی هستی؟ یک الگو؟ من موافقم که اصول اخلاقی معیار است. اما با بیان احساسی ، همه چیز به این سادگی نیست. به هر حال ، مردانی هستند که احساسات خود را سرکوب نمی کنند و از نظر خلق و خوی خود تمایلی به بیان احساسی ندارند. و چنین زنانی نیز وجود دارند. و این آنها را کمتر زنانه نمی کند. به هر حال ، سازمان دهندگان آن کنفرانس به شرکت کنندگان قول دادند که قادر خواهند بود: "دریابند مردان در چه زمان ، و چگونه فکر می کنند. از دانش و تجربه روانشناسی مردان برای یافتن مرد خود (با حروف بزرگ) استفاده کنید. " به جرات می توانم بگویم که مردان مختلف در موقعیت های مختلف به شیوه های مختلف و به شیوه های مختلف فکر می کنند. استثناء آن مردانی است که کلیشه ای و الگوها فکر می کنند. این به شما خانم های عزیز بستگی دارد که تصمیم بگیرید آیا به چنین چیزی نیاز دارید یا خیر.

و اکنون آماده هستم تا یکی از ایده های اصلی این مقاله را بیان کنم. من فکر می کنم که در طبیعت هیچ مردی (با حروف بزرگ) وجود ندارد. من معتقدم هیچ مردی از مریخ وجود ندارد. هر بار که سعی می شود تعریف مردانه ، شجاعانه صورت گیرد ، مدلی ایجاد می شود که می تواند با 18 نفر مطابقت داشته باشد … علاوه بر این ، برخی از آنها زن خواهند بود. و ، خواننده عزیز ، باور کن من دیوانه نیستم. من می دانم که مردان و زنان با یکدیگر متفاوت هستند. در پایان ، هریک از ما چیزی جز نام ، جنسیت و سن نداریم (جای تعجب نیست که همه پرسشنامه ها با این سه مورد شروع می شوند). من فقط استدلال می کنم که تفاوت جنسیتی و جنسیتی از تفاوت های فردی کمتر است.

هر یک از ما هر روز تصمیم می گیریم که با خود ، با اطرافیانش و با جهان باشیم. و تجربه من به عنوان یک رواندرمانگر نشان می دهد که انتظارات یک پسر / مرد از طرف عزیزانش و به طور کلی جامعه اغلب بر سلامت روانی او تأثیر می گذارد. بسیاری از مردان نمی توانند نگرش های القا شده در خانواده والدین و تأثیر کلیشه های جنسیتی در جامعه را "هضم" کنند. چگونه می توان با همه اینها برخورد کرد؟

به طور کلی ، کلیشه ها چیز بدی نیستند. آنها تفکر را "نجات" می دهند ، به کاهش اضطراب کمک می کنند و اغلب تعامل اجتماعی را تسهیل می کنند. ریشه مشکلات معمولاً در سطح فردی و شخصی ریشه دارد. در آن لحظات یا دوره هایی که هر یک از ما الگوها ، ارزشها و باورها را جذب کرده و به آن اختصاص می دهیم.حالا منظورم را می فهمی … "پسرها گریه نمی کنند." "مثل یک دختر رفتار نکن." "مرد باش". "این یک بچه نیست." "تو مثل یک مرد رفتار کردی." فکر می کنم می توانید تصور کنید که چه تعداد عظیم پسران و مردان چنین کلماتی را می شنوند. من یک آشنایی دارم که اکنون آزمایشگاه بیولوژیکی را در یکی از دانشگاه های اروپا اداره می کند. او اولین هیبرید سیب زمینی خود را در 11 سالگی دریافت کرد. بچه نیست؟ و در آن زمان بسیاری از موارد مشابه را در آدرس خود شنید. میلیونها پسر تقریباً هر روز این کلمات ، عبارات ، دستورات ، دستورات را می شنوند. و آنها مجبور می شوند تمام زندگی آینده خود را با عواقب جذب این کلمات بگذرانند. برای فرزندان ما ، مسیر از کودکی تا مردانگی مملو از کلمات و کلیشه های مضر است.

تأثیر منفی نگرش ها ، انتظارات والدین و جامعه چندان آشکار نیست. من حدس می زنم چنین تأثیرات ضمنی حتی بیشتر اتفاق می افتد. من به عنوان نمونه داستان یکی از بیمارانم را ذکر می کنم. مردی در حدود چهل سالگی آنقدر افسرده است که قبلاً دارو تجویز شده است و برای روان درمانی به من مراجعه کرد. به طور کلی ، هم در کار و هم در زندگی خانوادگی موفق است. به نظر می رسد همه چیز خوب است ، اما علائم بالینی افسردگی وجود دارد. اصل درگیری داخلی به موارد زیر خلاصه می شود. مادرش اغلب موارد زیر را به او می گفت: «پسر ، یادت باشد! مهمترین چیز در زندگی خانواده است. به بابا نگاه کن او همه کارها را برای ایجاد احساس خوب در ما انجام می دهد و ما به هیچ چیز احتیاج نداریم. او مانند یک مرد واقعی رفتار می کند. امیدوارم وقتی بزرگ شدی اینطور باشی. موافق ، کلمات خوب و آرزوهای خوب. اما … چاپ این نگرشها باعث شد بیمار من این باور را به وجود آورد که اگر او نتواند همه کارهایی را که برای خانواده اش ضروری می داند انجام دهد ، بدین معنی است که او بد ، غیرقابل دفاع ، نامناسب ، غیر ضروری است. و افسردگی درست همانجاست. مدتی طول کشید تا باورها و عقایدش در مورد اینکه چگونه باید تضعیف شود سخت شود و افسردگی او را ترک کرد.

بنابراین ، هر یک از ما ، تحت تأثیر میدان نیروی انتظارات و کلیشه ها ، مایل به مطابقت با کاکوفونی آشفته خواسته ها ، این خطر را داریم که خود را در این بستر پروکروست قرار دهیم. با این کار بخشی از خودمان را از دست می دهیم. و مطمئن نیستم چه کسانی بیشتر در معرض خطر هستند: مردان یا زنان. به نظر می رسد گستاخانه است ، اما من می دانم که بسیاری از شما این را درک می کنید و در فکر این هستید که چگونه می توان از این سلول های سخت خارج شد در حالی که این سلول ها در بیشتر ما ریشه دارند. هر کس حق دارد تصمیم بگیرد که برای شما منطقی است ، حتی اگر از ما خواسته شود کلیشه ها و انتظارات را کنار بگذاریم ، در صورتی که ما را ملزم کند از جنسیت خود فراتر برویم. من متقاعد شده ام که خودسازی حرکتی به سوی چیزی ایده آل نیست و به علاوه ، نه به سوی چیزی متوسط ، بلکه حرکتی به سوی ذات طبیعی خود فرد است. به نظر من ، مردانگی و همچنین زنانگی در امتناع از پیروی از کلیشه ها و انتظارات است.

گاهی اوقات من به زندگی یک شخص به عنوان یک نمره فکر می کنم ، نت های یک ملودی فوق العاده. و اگر کسی یا چیزی به شما بگوید که صدای چهارم باید در اینجا به صدا دربیاید و سومی در نمره شما نوشته شده باشد ، درصورت پخش چهارم ، به خود خیانت می کنید و بی صدا صدا می کنید. درست است ، یک مشکل یا وظیفه باقی می ماند: چگونه می توانید آهنگ خود را بشنوید؟

و از آنجا که استدلال من عمدتا در مورد مردان است ، من از خواننده مرد دعوت می کنم تا در وقت خود در مورد سوالات زیر فکر کند (زنان نیز می توانند این کار را انجام دهند):

  1. چه کسی یا چه چیزی ، به نظر شما ، تصمیم می گیرد ، تعریف می کند که "مردانگی" ، "مردانه" چیست؟
  2. طبیعت و پرورش چه نقشی در این تعاریف دارد؟
  3. آیا مرد بودن نقشها و عملکردهای شما را در خانه ، محل کار و به طور کلی در جامعه تعیین می کند؟
  4. آیا ویژگی های ذاتی در مردان وجود دارد که آنها را مستعد رهبری موفق تر می کند؟
  5. آیا مردان با استعدادتر از زنان هستند؟

من فکر می کنم اکنون منطقی است که در مورد آنچه مردان می توانند در رابطه با کلیشه ها و انتظارات انجام دهند صحبت کنیم.و شاید بهترین راه برای دستیابی به تغییر در خود و جامعه این است که به تعصبات و کلیشه های خود در مورد خود و دیگران پی ببرید. روانشناسان تصور می کنند که هر فرد دارای دو بخش مردانه و زنانه است. برای مثال می توانم به کهن الگوهای آنیموس و آنیما که یونگ توصیف کرده اشاره کنم. من متقاعد شده ام که ادغام هر دوی این قسمت ها منجر به بهزیستی و تعادل روانی می شود.

احتمالاً متوجه کلیشه های اطراف خود شده اید. برخی از شما ممکن است نسبت به تبعیض جنسیتی حساس باشید. راه هایی برای به چالش کشیدن کلیشه ها وجود دارد که ابتدا به خود کمک کنید. بسیار مهم است که حساسیت خود را با شرایطی که در آنها به عنوان یک طرح کلی رفتار می شود تنظیم کنید. این به شما امکان می دهد منحصر به فرد و ارزش خود را با شدت بیشتری احساس کنید.

  1. اشاره کنید و به چالش بکشید. رسانه ها و اینترنت مملو از کلیشه های منفی است. به عنوان مثال تبلیغات "بابا می توانید!" فردی باشید که کلیشه ها را به افراد بی توجه نشان می دهد. با دوستان و خانواده خود درباره کلیشه هایی که می بینید صحبت کنید و به دیگران کمک کنید تا بفهمند که کلیشه ها چگونه می توانند مضر باشند. حامل کلیشه های منفی را به صورت آنلاین و در واقعیت به چالش بکشید. گاهی اوقات کافی است چشمان خود را گرد کرده و بگوییم: "آقا / خانم ، شما جنسیت گرا هستید!"
  2. مثال باشید. الگویی برای دوستان و خانواده خود باشید. به افراد بدون توجه به هویت جنسیتی آنها احترام بگذارید. در تعاملات خود با مردم فضای ایمنی ایجاد کنید ، در این حالت آنها می فهمند که می توانند ویژگی های واقعی خود را بدون توجه به کلیشه ها و انتظارات موجود در جامعه بیان کنند.
  3. امتحان کنید. آزمایش کنید و ریسک کنید. سعی کنید کاری را انجام دهید که همیشه با جنسیت مرد ارتباط ندارد. به استودیوی آواز بروید ، تئاتر آماتوری بخواهید ، در دوره آشپزی یا سرامیک ثبت نام کنید. امتحان کنید. مردم از مثال شما یاد خواهند گرفت.

شما چه کار دیگه ای میتوانید انجام دهید. به فرزندان خود توجه کنید. برای کاهش خطر کلیشه های منفی و انتظارات تحت تأثیر آنها ، باید گیج بود.

  1. کلیشه ها و باورهای جنسیتی خود را فهرست بندی کنید. به صحبت خود گوش دهید. از آن "پسر باید / نباید …" را حذف کنید
  2. کودک خود را تشویق کنید تا با همسالان جنسی مختلف وقت بگذراند.
  3. رفتارهای کلیشه شکن خود را نشان دهید. به عنوان مثال ، تجربیات غم و اشک خود را به فرزند خود بگویید.
  4. به تجلی نگرش کلیشه ای کودک در بازی های خود توجه کنید. به این نکته توجه کنید ، گزینه های جایگزین پیشنهاد دهید. به عنوان مثال ، پس از نبرد سربازان ، می توانید مردگان را دفن کرده و برای آنها غصه بخورید.
  5. کودکان را تشویق کنید در مورد احساسات خود صحبت کنند و در مورد احساسات خود نیز به آنها بگویید.
  6. این ایده را تأیید کنید که خوب نیست خودتان باشید.
  7. مراقب انتظارات بلند مدت فرزندان خود باشید. شاید پیام اصلی می تواند چیزی شبیه به این باشد: "من می خواهم شما در زندگی شاد باشید و تا حد ممکن خود را درک کنید. من از شما می خواهم کاری را که دوست دارید با توجه به تمایلات و علایق خود انجام دهید. من معتقدم که شما می توانید همه چیز را که زندگی برای شما به ارمغان می آورد کنترل کنید. و من آنجا خواهم بود و تا جایی که بتوانم از شما حمایت خواهم کرد."

حالا بیایید خلاصه کنیم.

نمی توان در مورد مردی بدون کشتن مرد صحبت کرد. کلیشه های افراطی جنسیتی مضر هستند زیرا مانع از بیان کامل خود و احساسات افراد می شوند. به عنوان مثال ، این احساس برای مردان مضر است که اجازه ندارند گریه کنند یا احساسات حساسی را بیان کنند. برای زنان مضر است که اجازه نداشته باشند مستقل ، باهوش و یا قاطع باشند. شکستن کلیشه های جنسیتی به هر یک از ما اجازه می دهد بهتر باشیم.

خودسازی نه حرکت به سوی چیزی بهتر یا ایده آل ، بلکه حرکت به سوی ذات خود شماست. مردان و زنان مردم هستند ؛ آنها بیش از مردان یا زنان نیستند. جنسیت ما تنها بخشی از شخصیت ماست. او ما را به عنوان یک انسان تعریف نمی کند.

انتقاد از کلیشه های شخصی و اجتماعی مهمترین شرط خودسازی است.

من درک می کنم که آنچه من گفتم مبهم است. علاوه بر این ، من آگاه هستم که من خودم در دام افتادم. به هر حال ، تصور هر ایده به عنوان صحیح به معنای ایجاد کلیشه است. با این وجود ، من سراغ این گستاخی می روم. و از کسانی که تا انتها خوانده اند سپاسگزارم.

توصیه شده: