2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
موضوعی که ما می خواهیم در اینجا درباره آن بحث کنیم نیاز عصبی به عشق است. این برای همه روان درمانگران مشهور است ، نیاز مبالغه آمیز برخی از بیماران به دلبستگی عاطفی ، ارزیابی مثبت دیگران ، توصیه ها و پشتیبانی آنها و همچنین رنج مبالغه آمیز در صورت برطرف نشدن این نیاز.
با این حال ، تفاوت بین نیاز عادی و روان رنجور به عشق چیست؟
همه ما می خواهیم دوست داشته باشیم و دوست داشته شویم ، اگر موفق شویم ، احساس خوشبختی می کنیم. در این حد ، نیاز به عشق ، یا بهتر بگویم نیاز به دوست داشتن ، روان رنجور نیست. نیاز روانگردان به دوست داشتن مبالغه آمیز است. اگر افراد اطرافش کمتر از حد معمول مهربان باشند ، این باعث خراب شدن روحیه روان رنجور می شود. برای یک فرد سالم از نظر روانی مهم است که مورد محبت ، احترام و قدردانی افرادی باشد که خود او برای آنها ارزش قائل است. نیاز روان رنجورانه به عشق وسواسی است و انتخابی نیست.
چنین واکنشهای روان رنجوری در روند روانکاوی به وضوح آشکار می شود ، زیرا در رابطه بیمار و روانکاو یک ویژگی وجود دارد که آنها را از سایر روابط انسانی متمایز می کند. در روانکاوی ، مشارکت عاطفی نسبتاً دوز درمانگر این فرصت را ایجاد می کند که این تجلیات روان رنجور را به شکل واضح تری از آنچه در زندگی روزمره اتفاق می افتد مشاهده کنیم: ما بارها و بارها می بینیم که چند بیمار حاضرند برای جلب رضایت فداکاری کنند. درمانگر آنها و چقدر در همه چیز دقیق هستند. که ممکن است باعث نارضایتی او شود.
در میان همه جلوه های نیاز روان رنجورانه به عشق ، من می خواهم یکی را که در فرهنگ ما بسیار رایج است ، مشخص کنم. این یک برآورد بیش از حد از عشق است ، اول از همه ، برای نوع خاصی از زنان. منظور ما زنان روان رنجوری است که همیشه در معرض خطر ، ناراضی و افسرده هستند ، در حالی که هیچ کس بی نهایت به آنها اختصاص نمی دهد ، که آنها را دوست داشته و از آنها مراقبت می کند. در چنین زنانی ، میل به ازدواج شکل می گیرد. آنها به عنوان هیپنوتیزم شده به این میل می چسبند ، حتی اگر خودشان کاملاً از عشق عاجز باشند و نگرش آنها نسبت به مردان عمداً بد باشد.
یکی دیگر از ویژگیهای اساسی نیاز روان رنجور به عشق ، سیری ناپذیری آن است که با حسادت وحشتناک بیان می شود: شما باید فقط من را دوست داشته باشید. منظور ما از حسادت در اینجا نه واکنشی مبتنی بر حقایق واقعی ، بلکه سیری ناپذیری و خواسته بودن تنها هدف عشق است.
بیان دیگر سیری ناپذیری نیاز عصبی به عشق ، تقاضای عشق بی قید و شرط است. "شما باید مرا دوست داشته باشید ، مهم نیست که چگونه رفتار می کنم. حتی این واقعیت که در روانکاوی بیمار باید به روان درمانگر بپردازد به عنوان مدرکی برای روان رنجور محسوب می شود که قصد اصلی روان درمانگر اصلاً کمک نبوده است: "من می خواهم کمک کنم ، من پول نمی گیرم." در نگرش آنها به زندگی عاشقانه خود ، ایده های مشابه غالب است: "او (الف) من را فقط به خاطر رضایت جنسی دریافت می کند." شریک موظف است دائماً عشق "واقعی" خود را اثبات کند ، در حالی که آرمان های اخلاقی ، شهرت ، پول ، زمان و غیره خود را قربانی می کند. هرگونه عدم موفقیت در برآورده ساختن این الزامات همیشه مطلق توسط عصبی به عنوان خیانت تفسیر می شود.
یکی دیگر از نشانه های نیاز روان رنجورانه به عشق ، حساسیت شدید به طرد شدن است. هرگونه تفاوت های ظریف در رابطه که می تواند به عنوان طرد شدن تفسیر شود ، روان رنجور تنها به این شکل درک می کند و با نفرت به آن پاسخ می دهد.
در پایان ، س mainال اصلی مطرح می شود ، چرا برآورده کردن نیاز خود به عشق برای روان رنجور بسیار دشوار است؟
یکی از دلایل آن سیری ناپذیر بودن نیاز او به عشق است ، که برای آن همیشه اندک خواهد بود.
دلیل دیگر ناتوانی فرد عصبی در دوست داشتن است.
روان رنجور از ناتوانی در عشق ورزیدن بی خبر است. او معمولاً حتی نمی داند که چگونه عشق ورزیدن را بلد نیست. بیشتر اوقات ، روان رنجور با این توهم زندگی می کند که او بزرگترین عاشق است و قادر است بزرگترین خود را ارائه دهد. او به این خودفریبی پایبند است ، زیرا این کار نقش بسیار مهمی در توجیه ادعاهای عشق او دارد. این خودفریبی است که به افراد روان رنجور اجازه می دهد تا از دیگران محبت بیشتری بخواهند ، که اگر او واقعاً آگاه باشد که به هیچ وجه به آنها اهمیتی نمی دهد ، غیرممکن است.
یکی دیگر از دلایلی که احساس ناراحتی برای یک فرد عصبی بسیار دشوار است ، طرد شدید است. این ترس می تواند آنقدر زیاد باشد که اغلب به او اجازه نمی دهد حتی با یک سوال ساده به دیگران نزدیک شود. او همیشه در ترس زندگی می کند که طرف مقابل آنها را از خود دور کند. او حتی ممکن است از هدیه دادن بترسد - از ترس رد شدن. ترس از طرد شدن و واکنش خصمانه به طرد شدن باعث می شود عصبی بیشتر و بیشتر از افراد دور شود. چنین افرادی را می توان با افرادی که از گرسنگی می میرند مقایسه کرد ، که اگر دستانشان از پشت بسته نمی شد می توانستند غذا بخورند. آنها متقاعد شده اند که هیچ کس نمی تواند آنها را دوست داشته باشد - و این اعتقاد تزلزل ناپذیر است.
ترس از عشق با ترس از اعتیاد ارتباط تنگاتنگی دارد. از آنجا که این افراد واقعاً به عشق دیگران وابسته هستند و مانند هوا به آن نیاز دارند ، خطر افتادن در موقعیت وابسته دردناک واقعاً بسیار زیاد است. آنها از هر گونه وابستگی بیشتر می ترسند ، زیرا از خصومت دیگران اطمینان دارند.
چگونه می توان این نیاز روان رنجورانه به عشق را با اغراق مداوم ، وسواس آسیب شناختی و سیری ناپذیری درک کرد؟
ممکن است تصور شود که نیاز روان رنجورانه به عشق ، بیانگر "تمرکز بر مادر" در دوران کودکی است. این امر با رویاهای چنین افرادی تأیید می شود که در آنها میل به سقوط به سینه مادر یا بازگشت به رحم مادر به طور مستقیم یا نمادین بیان می شود. داستان دوران کودکی آنها واقعاً نشان می دهد که آنها یا عشق و گرمای کافی را از مادر خود دریافت نکرده اند ، یا اینکه در دوران کودکی به شدت (وسواس) به او وابسته بوده اند. در مورد اول ، نیاز روان رنجوری به عشق ، بیانگر تمایل مداوم برای دستیابی به عشق مادری است ، که در دوران کودکی کمتر دریافت می کردند. در مورد دوم ، به نظر می رسد که تکرار مستقیم گرفتن مادر است.
در بسیاری از موارد ، تفسیر واضح این است که نیاز روان رنجورانه به عشق بیانگر نقص قابل توجهی در عزت نفس است. عزت نفس پایین ، نگرش نسبت به خود به عنوان بدترین دشمن ، حمله به خود همراهان معمولی چنین افرادی هستند که برای احساس امنیت و بالا بردن اعتماد به نفس پایین به عشق نیاز دارند.
اغلب ، نیاز عصبی به عشق در قالب معاشقه جنسی با درمانگر خود را نشان می دهد. بیمار از طریق رفتار یا رویاهای خود بیان می کند که عاشق درمانگر است و به دنبال نوعی رابطه جنسی است. در برخی موارد ، نیاز به عشق به طور مستقیم یا حتی منحصراً در حوزه جنسی خود را نشان می دهد. برای درک این پدیده ، باید به خاطر داشته باشیم که تمایلات جنسی لزوماً میل جنسی را بیان نمی کند - تجلیات جنسی نیز می تواند نوعی گرایش به تماس با شخص دیگر را نشان دهد. هرچه رابطه عاطفی با دیگران دشوارتر باشد ، نیاز روان رنجورانه به عشق در قالب جنسیت دشوارتر خواهد شد. در چنین مواردی ، رابطه جنسی یکی از معدود موارد است و شاید تنها پل ارتباطی با شخص دیگر باشد.
توصیه شده:
بار دیگر در مورد عشق روان رنجور
چرا مردم عاشق می شوند؟ بسیار ساده است: آنها ناگهان بازتاب خود را در شخص دیگری می بینند. این همدلی ما را توضیح می دهد. اما همدردی با عاشق شدن در این تفاوت است که شباهت بسیار ضعیف تر است ، به طوری که وجود را بدون دو برابر آن تصور نمی کند. عشق بحث دیگری است.
سه نشانه عشق روان رنجور
برای اکثر ما دوست داشتن بسیار مهم است. برای یک کودک ، دانش مورد نظر او کلید توسعه هماهنگ او است. اما اغلب میل ما به عشق به شکل آسیب شناسی تبدیل می شود ، که کارن هورنی آن را نیاز عصبی به عشق می نامد. علائم عشق روان رنجور: 1. وسواس - ناشی از اضطراب شدید است اضطراب خودانگیختگی و انعطاف پذیری را در روابط از بین می برد.
عشق روان رنجور
عشق روان رنجور - این وضعیتی است که با احساس عاشق شدن در کسی ، تحت الشعاع کمبود متقابل مشخص می شود. چنین حالاتی با احساس ناتوانی در بیان آزادانه احساسات خود در اعمال همراه است. در این زمینه ، اضطراب ایجاد می شود. درگیری داخلی به وجود می آید … ماهیت نزاع در این واقعیت نهفته است که در همان زمان میل شدیدی برای ابراز احساسات لطیف خود به موضوع عشق و ناتوانی پوچ در نشان دادن این احساسات وجود دارد.
روان درمانی یک مقاله روان رنجور وسواسی-اجباری
وقتی وقت ندارید احساس کنید که یک "کودک" هستید ، به شما این احساس را می دهند که در حال حاضر یک "بزرگسال" هستید. و مهم نیست که شما 6 ماهه هستید ، دیگر حق گریه کردن ، دمدمی مزاج بودن ندارید ، با فریاد سیگنال دهید که گرسنه هستید ، سرما خورده اید ، گرم هستید ، می خواهید بنوشید یا احساس آرامش کرده اید.
علائم عشق روان رنجور
برای بیشتر ما دوست داشتن بسیار مهم است. برای یک کودک ، دانش مورد نظر او کلید توسعه هماهنگ او است. اما اغلب میل ما به عشق به شکل آسیب شناسی تبدیل می شود ، که کارن هورنی آن را نیاز عصبی به عشق می نامد. علائم عشق روان رنجور: 1. وسواس - ناشی از اضطراب شدید است اضطراب خودانگیختگی و انعطاف پذیری را در روابط از بین می برد.