2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
ترس به عنوان انتظار شرارت تعریف می شود
(ارسطو)
در هر شرایط زندگی ، فقط عشق یا ترس می تواند حاکم باشد
عشق گسترش می یابد ، الهام می بخشد ، الهام می بخشد ، ترس ، برعکس ، فشرده ، سیمان می کند. عشق برای هر موجود زنده طبیعی است ؛ خود منبع زندگی است. ترس غیر طبیعی است ، فقط برای یک فرد لازم است تا قدرت غیرقابل مقاومت عشق را درک کند ، اهمیت آن برای خود شخص ، برای زندگی.
عشق وجه روشن ماست. عشق ما صادق ، صادق و طبیعی است.
ترس "خود کاذب" ماست که از درون ما را می خورد. مانند یک سلول سرطانی زندگی ما ، روح را نیز از خدا ، از جهان ، از مردم می بندد و باعث می شود ما فکر کنیم که در این جهان هرکسی برای خودش است: "من من هستم ، و تو تو" ، "اصلی ترین چیز این است که من احساس خوبی دارم و چگونه می خواهید ".
همانند یک سلول سرطانی ، خود دروغین همیشه بسته و محافظت می شود. بنابراین ، باید این علائم را خودتان ردیابی کنید. به محض اینکه شروع به دفاع از خود می کنید ، توسط "خود کاذب" خود هدایت می شوید و به سطح انزوا ، به سطح یک سلول سرطانی می رسید.
ترس اصلی ترس از مرگ است. به عنوان مثال ، چرا شخصی از تاریکی می ترسد یا کوسه ها یا مارها؟ در پشت این اشیا ناشناخته ها ، و همچنین تجربیات و باورهای اکتسابی (اغلب نادرست) نهفته است. از آنجا که … در تاریکی ممکن است موجودات خطرناک ناشناخته ای وجود داشته باشند که مرا آزرده کنند … ، کوسه ها می توانند پاره کنند (همانطور که در فیلم ها نشان داده شده است) ، یک مار می تواند گاز بگیرد (یک بار قبلاً گاز گرفته شده است) و سپس … من می توانم بمیرم.
البته ترس یک ویژگی سازگاری مهم است که به لطف آن هر موجودی از خطر اجتناب می کند. بنابراین ، یک ترس معمولی و متوسط ، با وجود همه احساسات ناخوشایندی که ایجاد می کند ، یک احساس ضروری است. این یک واکنش کاملاً طبیعی و طبیعی در برابر خطر ، تهدید (خیالی یا واقعی) است. این طبیعی است ، این یک غریزه برای حفظ خود است.
اما ، احتمالاً متوجه شده اید که چگونه افراد از نظر روحی کاملاً بر اراده الهی تکیه می کنند و جالب اینکه عملاً در موقعیت هایی قرار نمی گیرند که کسی به آنها حمله کند. شاید اگر آرام باشید و تسلیم ترس نشوید - تغییرات لازم به خودی خود اتفاق می افتد؟
ترس منجر به پرخاشگری ، خشم ، نفرت و سایر ویژگی های مخرب می شود. افسردگی رخ می دهد. به نظر ما تمام جهان با ما مخالف است و حتی ما با خودمان مخالف هستیم.
اما ترس تنها علت افسردگی نیست. بله ، ممکن است احساسات منفی دیگری باشد که تجربه نکرده اید ، اما اصلی ترین آنها عبارتند از: عصبانیت (کینه شکل خشم زنانه است) ، اندوه ، شرم و ترس. چگونه می توانید بفهمید که کدام احساس توسط شما تجربه نشده است؟ چه احساسی باعث افسردگی شما شد؟
اگر شرایط سختی را تجربه کرده اید که "پیشینی" باعث خشم (کینه) ، اندوه ، شرم یا ترس در افراد شده است و فکر می کنید این را احساس نمی کنید ، "همه چیز مرتب است" - شما فقط او هستید هنوز زنده نمانده اید در عین حال ، اضطراب شما افزایش می یابد ، تعادل انرژی را از دست می دهید ، عزت نفس شما کاهش می یابد ، در نقش یک قربانی گیر می کنید ، روابط نزدیک را به طور کلی از زندگی کنار می گذارید.
به نظر شما افراد نزدیک فقط از ضعف شما استفاده می کنند و برای آنها راحت است که با شما باشند. شما به طور ناخودآگاه تصور می کنید که هیچ چیزی برای دوست داشتن شما وجود ندارد و بنابراین نمی توانید به احساسات صادقانه دوستان یا شریک زندگی خود اعتقاد داشته باشید.
دلایل زیادی برای ترس و عزت نفس پایین وجود دارد ، اما دلایل اصلی آنها عبارتند از: نگرش منفی در محیط ، به ویژه در دوران کودکی. انتقاد و تمسخر مداوم ؛ حفظ احترام خاطرات شکست ؛ عدم تشخیص منحصر به فرد خود و مقایسه خود با دیگران ، و همچنین تعیین اهداف دست نیافتنی فوق العاده بالا بدون انگیزه مناسب.
احساس ترس مشتق ناشناخته است. جهل و عدم قطعیت ما را بسیار می ترساند و این کاملاً طبیعی است.
غلبه بر ترس بسیار دشوار است. اول از همه ، مهم این است که حداقل بر یکی از ترس های خود غلبه کنید. به عنوان مثال ، بر ترس از یافتن حقیقت در مورد وضعیت غلبه کنید (چراغ را روشن کنید ، مارها را مطالعه کنید ، صادقانه بپرسید ، درها را باز کنید و غیره).اما نه تنها "حقیقت شما" ، بلکه "حقیقت طرف مقابل" و "حقیقت کلی" را از آن ترکیب کنید. اگر بر یک ترس ("وحشتناک ترین") غلبه کنید ، همه ترس های دیگر خود به خود باز می شوند.
بنابراین ترس جنبه تاریک ماست که باید روشن شود. ترس نتیجه کار "ناتمام" روی خود است.
اگر احساس مخالف ترس عشق است ، تنها راه برون رفت از این وضعیت ، مبادله ترس با عشق است.
شما باید سعی کنید با ترس های خود دوست شوید و دلایل این ترس ها را دوست داشته باشید. کمال موقعیتی را که در زندگی شما شکل می گیرد بشناسید. برای درک اینکه چرا این وضعیت برای شما (مهم نیست که چقدر وحشتناک و ناخوشایند باشد) ، برای شما (خیلی خوب) و در حال حاضر (وقتی به نظر می رسید همه چیز خیلی خوب پیش می رود). بعد از دریافت این درس چه چیزی را باید درک کنید؟ چه چیزی باید یاد بگیرید؟ از این گذشته ، اگر اکنون یاد نگیرید ، مطمئناً وضعیت تکرار می شود (فرشتگان کار خود را می دانند) تا زمانی که این درس دشوار زندگی را یاد نگیرید.
و سپس … خودتان را همانطور که هستید دوست داشته باشید - یک فرد منحصر به فرد ، شاد و هدفمند. خود را به خاطر درک آنچه از آن ترسیده اید و چرا و برای درک مسیر ترس های خود و درک خود دوست داشته باشید.
و به خود بگویید: "من تنها چنین کسی در کل جهان هستم! من خودم را دوست دارم ، زندگی را دوست دارم ، می توانم همه کارها را انجام دهم ، از همه چیز عبور خواهم کرد ، من فوق العاده هستم ، به طوری که آنجا نباشد!.. ".
توصیه شده:
فقط منو رها نکن! ترس از دست دادن شریک زندگی ، ترس از رها شدن. آسیب رها کردن
برخلاف ترس از طرد شدن ، که بر اساس احساس شرمندگی برای نیازهای احساس شده و ویژگی های شخصی است ، ترس از رها شدن بسیار عمیق تر از وحشت ناشی از فراموشی ، عدم است. چگونه بفهمیم فردی این ترس را دارد؟ دلایل وقوع آن چیست؟ باید باهاش چکار کنم؟ به طور کلی ، ریشه های این بیماری را باید در اوایل کودکی ، در سن حداکثر یک سالگی جستجو کرد.
ترس از سر خوردن. لذت و ترس. تجزیه و تحلیل یک شغل
درخواست مشتری. آلنا ، کمکم کن با ترس کنار بیام! هفته آینده ما با همسرم به پیست اسکی می رویم ، به نظر می رسد همه چیز فوق العاده است - آرامش ، عاشقانه ، زیبایی ، اما من از قبل می دانم: من دوباره می ترسم ، با غلبه بر ترس ناامید کننده و وحشتناک از فرودهای خطرناک ، اگرچه این این اولین باری نیست که من در سفر با شوهرم همراهی می کنم … به طور کلی ، من در اسنوبورد خوب هستم ، اما با تظاهر سوار می شوم ، همیشه چیزی را اشتباه می پذیرم … آیا دلیل خاصی پشت این ترس وجود دارد؟ بیایید به آن فکر ک
چگونه می توانم با ترس از سخنرانی در جمع و ترس از قضاوت شدن توسط دیگران برخورد کنم؟
دیروز مقاله ای منتشر کردم که برای بسیاری مفید بود ترس از سخنرانی در جمع: تمرینات و راه های غلبه بر آن تصمیم گرفتم افکار و احساساتم را به اشتراک بگذارم ، شاید پدرخوانده ، آنها نیز قابل درک و مفید خواهند بود؟ من از صحبت کردن هراسی ندارم ، بنابراین ، من بسیار آسان هستم ، از شرایط سخت خارج می شوم ، می توانم راه حل های خودجوش پیدا کنم.
انواع عشق و تفاوت آنها: اشتیاق ، عاشق شدن ، اعتیاد به عشق ، عشق مطلق و بالغ
عشق … واژه ای آشنا از کودکی. همه می فهمند که وقتی شما را دوست دارند ، این خوب است ، اما وقتی از محرومیت محروم می شوید ، این بد است. فقط هرکس به روش خود آن را درک می کند. غالباً این کلمه برای اشاره به چیزی استفاده می شود که معلوم می شود نه کاملاً عاشق است و نه اصلا دوست ندارد.
درخت ترس. ترس به عنوان محرک توسعه
در روانشناسی ، چندین نسخه از ایجاد ترس و اضطراب وجود دارد. آناتولی اولیانوف ، در کتاب "ترسهای کودکان" ، تجربیات محققان روان مانند رنه اسپیتز ، ملانی کلاین ، مارگارت مولر ، دونالد وودز وینیکوت ، آنا فروید و زیگموند فروید را خلاصه می کند ، به طور خلاصه ترس های ذاتی در یک عصر خاص را فهرست می کند.