درپس شخصیت اسکیزوئید: خروج از خود و فریاد از اعماق

فهرست مطالب:

تصویری: درپس شخصیت اسکیزوئید: خروج از خود و فریاد از اعماق

تصویری: درپس شخصیت اسکیزوئید: خروج از خود و فریاد از اعماق
تصویری: اختلال شخصیت اسکیزوتایپال -STPD 2024, آوریل
درپس شخصیت اسکیزوئید: خروج از خود و فریاد از اعماق
درپس شخصیت اسکیزوئید: خروج از خود و فریاد از اعماق
Anonim

سلام دوستان!

من خودم را به عنوان یک متخصص که با فرایندهای مرزی و اسکیزوئید کار می کند ، قرار می دهم. این به دلیل پدیده یک شفا دهنده زخمی است - غیرممکن است که شخصی را به جایی ببرید که خود او در آنجا نبوده است. هر دو فرآیند عملکرد روان برای من آشنا هستند و من آنها را به عنوان یک مشتری و یک روان درمانگر به خوبی درک می کنم. این دو فرایند توسط یک حالت متحمل رنج - افسردگی - متحد می شوند. در هر مورد ، متفاوت است.

امروز من کمی در مورد افسردگی ناشی از فرایند اسکیزوئید به شما می گویم. همچنین خوشحال می شوم تجربه خود را در مورد نحوه مقابله با افسردگی از طریق روان درمانی و درون نگری با شما به اشتراک بگذارم.

من اغلب از عبارت "شخصیت اسکیزوئید" در این مقاله استفاده می کنم ، اما این برای درک است. در اصل ، شخص و روند داخلی او مهم است. و فرآیند بدون نام. بنابراین ، من از شما می خواهم که این را به عنوان یک کمک علمی نگیرید ، بلکه یک مشاهده شخصی از خود و سایر افرادی است که تجربیات مشابهی دارند.

شاید ارزش آن را داشته باشد که با این روند آشنا شوید. سپس در مورد افسردگی و نحوه عملکرد آن صحبت خواهیم کرد.

شخصیت اسکیزوئید

داستان شخصی یک شخصیت اسکیزوئید داستان عشق بزرگ و از دست دادن اعتماد غم انگیز است. در مورد ادغام با یک شخص مهم و عدم امنیت چنین ارتباطی. چگونه با تنهایی و درد کنار بیاییم ، چگونه زنده بمانیم و تجربه کنیم. شخصیت اسکیزوئید با عمق باورنکردنی هر چیزی که در آن اتفاق می افتد متمایز می شود. یک جنگ وسیع در داخل یک فرد بین نیاز به امنیت و نیاز به روابط در جریان است. اما این فقط نحوه عملکرد شخصیت اسکیزوئید است که روابط و امنیت در کنار هم قرار نمی گیرند. به منظور احساس آرامش ، اسکیزوئید قلعه ای با دیوارهای ضخیم در روح خود ساخت ، یک خندق در اطراف حفر کرد و از طرف دیگر خندق تنها در صورتی می توان وارد قلعه شد که ساکن آن خود پل را پایین بیاورد. چنین شخصی به آرامی و با دقت به سمت نزدیک شدن حرکت می کند. اما در صورت نزدیک شدن ، این یک رابطه بسیار گرم و طولانی مدت است.

یکی از مکانیسم های دفاعی پیشرو (محافظت در برابر "نفوذ" به قفل داخلی) خروج از خود است. از بیرون ممکن است به نظر برسد که شخص اصلاً با واقعیت در ارتباط نیست. اما اینطور نیست. واقعیت به نظر یک فرد اسکیزوئید به اندازه کافی جالب و ایمن به نظر نمی رسد. عمق عظیم زندگی و تفکر مکانی است که اسکیزوئید در آن خوب است. وقتی شخصیت اسکیزوئید به درون خود عقب نشینی می کند ، چه می کند؟ او عمدتا به مسائل جهانی فکر می کند ، واقعیت اطراف ، روابط خود با او و مردم را درک می کند. اغلب تخیلات زیادی در داخل وجود دارد. آنها برای ایجاد وضوح و امنیت در دنیایی غیرقابل پیش بینی مورد نیاز هستند. حتی اگر تخیلات همیشه مطابقت نداشته باشند ، هیچ قطعیتی نیز وجود ندارد.

دردسر و درد چنین فردی تنهایی و مشکلات در ایجاد روابط است. افسوس ، هر فردی نمی تواند زمان و فاصله مناسب را برای ورود به منطقه اعتماد تحمل کند. اما وقتی چنین فردی پیدا می شود … برای هر دو خوشبختی است. اما به محض اینکه شریک احساس بی حسی می کند ، اسکیزوئید در قلعه خود پنهان می شود.

به طور کلی ، تنهایی منطقه ای از آسایش و ناراحتی در همان زمان است. یک فرد اسکیزوئید در محل کار احساس می کند از تیم جدا شده است ، خود را در جمع دوستان جدا می کند ، حتی در خانواده ای که به تنهایی خواهد بود.

قدرت فرآیند اسکیزوئید چیست؟ در وفاداری ، در عمق تماس با خود و دیگران. قابلیت اطمینان و ایمنی. در تفکر خلاق و تدبیر. در یک اقامت راحت نزدیک ، در صداقت. این افراد به طرز شگفت انگیزی ظریف به بهترین معنی کلمه هستند. بنابراین ، احساسات آنها عمیق و واقعی است.

دلیل این روند "افتادن" به حالت یک نوزاد است ، جایی که شخص چیزی جز تماس احساسی ، امنیت و سکوت نمی خواهد.این احساسی است که یک فرد اسکیزوئید در یک رابطه با کیفیت دارد. این یک آسیب در سطح سال اول زندگی است.

افسردگی شخصیت اسکیزوئید

یک فرد اسکیزوئید همه چیز عمیق دارد ، از جمله افسردگی. اما مشکل اینجاست که مشاهده افسردگی در اسکیزوئیدها مشکل است. شخص همیشه در خودش است. اما هنوز نشانه هایی وجود دارد - تنگ شدن فزاینده دایره ارتباطات ، بی توجهی به سلامتی و زندگی آنها. به هر حال ، افکار خودکشی بخش زیادی از فرایند اسکیزوئید است.

در چنین افسردگی در داخل چه خبر است؟ اقیانوسی از درد ، تنهایی و ترس وجود دارد. این احساس که همیشه بسیار بد خواهد بود. یک تصمیم اولیه که در دوران کودکی گرفته شد ، مانند "من همیشه تنها خواهم بود" و "دنیا امن نیست" به نظر می رسد. بر این اساس می توان فرض کرد که افسردگی با احساس تنهایی و ناامنی همراه است.

وقتی افسردگی شروع می شود ، شخصیت اسکیزوئید به دورترین اتاق قلعه خود می رود و خود را از داخل می بندد. این خود را از دیگران دور می کند و تقریباً هرگونه نفوذ از خارج را غیرممکن می کند. استعاری ، دستگیره در فقط داخل آن است. و درها به بیرون باز می شوند.

این اتاق تاریک ، ترسناک و تنهاست. اما کسی نیست که رنج بیشتری را به ارمغان آورد. و این باعث می شود تنهایی را بیشتر تحمل کنید.

دلیل این شرایط دشوار ، تضاد داخلی بین نیاز به تماس ایمن و ترس از تماس است. تناقضات زیادی وجود دارد.

به نظر می رسد فرد اسکیزوئید در افسردگی خود از درون آتش گرفته است. اما شما این را نخواهید دید ، مگر اینکه واقعاً به هم نزدیک باشید و خود شخص از درد خود بگوید.

  • چگونه می توان فهمید که فردی نزدیک به شما با فرایند شیستوئید افسرده است؟
  • ارتباط شما بطور قابل ملاحظه ای تغییر کرده است ، حتی کمتر ارتباطی شده است.
  • یکی از عزیزان شروع به گذراندن زمان بیشتر در تنهایی کرد.
  • شما محصولات خلاقیت را مشاهده کرده اید که از درد درونی صحبت می کنند.
  • شخص مراقبت از خود ، مراقبت از غذا و بهداشت را متوقف کرد.
  • فرد دیگر کارهای معمول را برای او انجام نمی دهد ، به کار نمی رود / به موسسه / به مدرسه نمی رود.
  • متوجه رفتار خودزنی می شوید

    این شخص عمیقا به کارهای باطنی رفت و ارتباط خود را با واقعیت از دست داد.

اگر متوجه چنین چیزی شدید ، بهتر است با یک متخصص مشورت کنید. با هیچ فشار دیگری نمی توانید صحبت کنید ، بیرون بیایید یا به صراحت برسید.

روان درمانی و درون نگری

در مورد شخصیت اسکیزوئید ، درون نگری یک شمشیر دو لبه است. از یک سو ، این کاری است که هر اسکیزوئیدی در زندگی خود انجام می دهد. در خودش می کند. به عنوان نماینده نژاد اسکیزوئید:) می توانم بگویم که این همان چیزی است که به ما کمک می کند تا در شرایط سخت تحمل کنیم. توجیه بی پایان ، تجزیه و تحلیل ، هرجا که ممکن است به دنبال پاسخ باشید.

از سوی دیگر ، حتی در عمق خود نیز عمیق تر می شود. و این حتی عمیق تر به افسردگی شما می انجامد.

برای جلوگیری از غواصی درون خود بدون اکسیژن چه باید کرد؟ برای شروع ، خوب است که او را حداقل کمی به دنیای خارج ببرید. خاطرات ، خلاقیت ، وبلاگ در اینجا به شما کمک می کند ، در نهایت. هر راهی برای بیرون آوردن جهنم درونی از خود به جهان خارج با روش ایمن کار می کند. هرچه بیشتر بیرون باشد ، کمتر داخل آن است.

حالا بیایید در مورد آنچه بهترین کار را می کند صحبت کنیم. در مورد روان درمانی این واقعا بهتر کار می کند زیرا نه تنها درد را به بیرون می برد ، بلکه بازخورد ایمن و ظریف را در شکل مناسب و در فاصله مناسب ارائه می دهد. افراد نزدیک همیشه این فرصت را ندارند که آنطور که نیاز داریم با ما باشند. در مورد فرایند اسکیزوئید ، انتخاب شکل ، کلمات ، سرعت ، فاصله تا فرد بسیار مهم است.

در روان درمانی ، می توان صریح ، عمیق و در عین حال احساس امنیت کرد ، زیرا صراحت شما به معنای دخالت شخص دیگری در آن نیست ، به این معنی است که بدون فشار به شما و داستان خود توجه کنید. این نوع تجربه است که شخصیت فرد اسکیزوئید را التیام می بخشد و به او امکان می دهد روابط امن تری با جهان برقرار کند. احساس كنید كه شما مطرود نیستید ، به سرعت خاصی برای نزدیک شدن با دیگران نیاز دارید و با آنها متفاوت هستید.به موازات این ، مطالعه ای در مورد خود ، منابع و توانایی های خود ، جستجوی پاسخ به س questionsالاتی وجود دارد که صحبت با دیگران ، حتی نزدیک ترین آنها ، دشوار است. و به عنوان پیش نیاز - محرمانه بودن و امنیت ، احترام. این چیزی است که اغلب شخصیت اسکیزوئید را می ترساند و اجازه نمی دهد که او باز شود ، زیرا افشای آن می تواند ناامن باشد. این تجربه شخصیت اسکیزوئید را تأیید می کند ، و این تجربه است که به درک و تمرین مجدد روان درمانی کمک می کند.

با وجود تصمیم اولیه یک شخص مبنی بر اینکه هیچ کس نمی تواند او را درک کند ، او همه جا رانده شده است و بهتر است او تنها باشد - افراد اسکیزوئید کاملاً با کسانی که می توانند به آنها اعتماد کنند روابط برقرار می کنند. فقط باید یاد بگیرید که مرزهای خود را احساس کرده و از آنها به گونه ای محافظت کنید که تماس بدون آسیب رساندن به امنیت امکان پذیر باشد.

درمان افسردگی هنگام کار با فرایند اسکیزوئید این است که احساس امنیت لزوماً به دیوارهایی که کودک داخلی در آن نشسته ، آسیب پذیر و ترسناک نیست. این احساس امنیت باید درونی باشد و به تصمیماتی که می گیریم بستگی دارد ، نه به حالتی که از آن اجتناب می کنیم.

اگر فردی با اعتماد به نفس را تصور کنید که دقیقاً می داند به چه نوع افرادی در کنارش احتیاج دارد و چه کسانی نه ، چه چیزی برای او خوب است و چه چیزی برای او بد است ، می توانید این تفاوت را درک کنید. چنین فردی نیازی به دیوار ندارد ، او می تواند آزادانه با کسانی که احساس خوبی با آنها دارد روابط برقرار کند. چنین شخصی باید تبدیل به یک شخصیت اسکیزوئید شود. در عین حال ، مهم است که به خود خیانت نکنید ، این حق را برای خود قائل شوید که در صورت نیاز به قلعه داخلی خود بروید و در صورت نیاز به تماس با شخص دیگری آن را ترک کنید.

شخصاً ، من به شدت معتقدم که هر کس در صورتی که خود را به خوبی بشناسد ، قادر به ایجاد روابط نزدیک با دیگران است. در نهایت ، چگونه می توانید از دیگران انتظاراتی را داشته باشید که در خود درک نمی کنید؟

اگر موافق هستید ، مخالف هستید یا فقط چیزی در این مقاله به شما پاسخ داده است - من از نظرات ، اظهارات یا مشاهدات شخصی شما خوشحال می شوم. همچنین اگر این مطالب را در صفحه رسانه های اجتماعی خود با دیگران به اشتراک بگذارید بسیار عالی خواهد بود.

ممنون بخاطر وقتی که گذاشتید!

توصیه شده: