آیا شما نیاز به "درک" دستکاری کننده دارید؟ و آیا این کافی است؟

فهرست مطالب:

تصویری: آیا شما نیاز به "درک" دستکاری کننده دارید؟ و آیا این کافی است؟

تصویری: آیا شما نیاز به
تصویری: اگر مصرف شکر را به مدت 30 روز متوقف کنید ، چه می کنید؟ 2024, آوریل
آیا شما نیاز به "درک" دستکاری کننده دارید؟ و آیا این کافی است؟
آیا شما نیاز به "درک" دستکاری کننده دارید؟ و آیا این کافی است؟
Anonim

دستکاری ها در محل نیازهای برآورده نشده بوجود می آیند. دستکاری یک راه حلقه ای است ، برای برآوردن برخی نیازها یا خواسته های داخلی. روش مصرف انرژی ، طاقت فرسا است. اغلب یک فرد باید سهم شیر انرژی خود را صرف دستکاری کند. برای چی؟ - و سپس ، این که برای او (چه به طور کلی و چه در حال حاضر) غیر ممکن است.

تمایز بین دو نوع دستکاری مهم است.

اولین نوع دستکاری باعث می شود طرف دیگر احساس کند هیچ چیز نیست. این زمانی است که فرد می تواند تنها با دستکاری به احساس رضایت از خود دست یابد. به عنوان مثال ، نیاز او منحصراً از طریق تضعیف یا تحقیر دیگری برآورده خواهد شد. این نیاز اوست که دیگران را درمانده ، گناهکار و تحقیرآمیز کند. و از آنجا که این یک "انحراف از نیاز به عشق" است ، بنابراین شخص اغلب "تحقیر دیگران" را دقیقاً به عنوان "مراقبت" یا "عشق" تجربه می کند.

به عنوان مثال ، یک رئیس آشکارا زیرمجموعه ای را تحقیر می کند ، اما اعلام می کند و صادقانه معتقد است که او به این ترتیب عملکرد خود را بهبود می بخشد. اگرچه "نیاز" رئیس به هیچ وجه کارآیی نیست ، بلکه درهم شکستن دیگری است که به رئیس احساس "من خوب هستم" را می دهد. چنین فردی حالات دیگران را دستکاری می کند و ضعف ، بی ارزشی ، حماقت و درماندگی آنها را "اثبات" می کند تا احساس کند "اما همه چیز برای من خوب است" در پس زمینه آنها. او اغلب "به کمک آنها می آید" ، "دستش را دراز می کند" ، "مراقبت را روشن می کند" ، تا حلقه جدیدی از تحقیر.

دلیل این رفتار غرور بسیار آسیب پذیر است ، احساس غیرقابل تحمل ضعف و بی ارزشی شخص. هدف از این رفتار این است که دیگران را «درمانده» و خود را قوی ، «نجات دهنده» یا «تنبیه ضعف» کند. "غرق شوید و غرق شوید" دیگران ، احساس قدرت می کنند ، نه مانند "آنها".

نکته مهم در اینجا این است که چنین شخصی نمی تواند اعتراف کند که به همان اندازه ضعیف و درمانده است مانند کسانی که آنها را به "ضعیف ، بی ارزش ، گناهکار و بی ارزش" تبدیل می کند. برای او ، تشخیص خود به عنوان یک شخص غیرقابل قبول است. از این گذشته ، از این احساس است که او "می دود" و دیگران را تحقیر می کند.

چه باید کرد؟ سه گزینه:

انتخاب 1. موافقت کنید که "بی ارزش ، ناکارآمد ، کمیاب و ضعیف" باشید. به هر حال ، در واقع ، همه ما گاه به گاه چنین هستیم. موافقت با چنین چیزی و امتناع از هر نوع "کمک" او ، دستکاری کننده را یا در خشم فرو می برد ، یا "علاقه ای" به شما نخواهد داشت. در اصل ، "کانال عرضه" همپوشانی دارد. البته ، اگر بتوانید خود را به عنوان "هیچ کس و هیچ چیز" بشناسید ، یعنی همه کسانی که دستکاری کننده شما را "می سازد". مثال ها:

"تو نفرت انگیزترین دانشجویی هستی که تا به حال داشته ام" - "من خیلی با تو همدردی می کنم …"

"چگونه می توانی چنین خوک باشی!" - "تصور کنید ، معلوم می شود که می توانید …"

"هنوز ازدواج نکردی؟" - "خوب ، می دانی ، من یک لزبین شدم …"

"شما یک احمق بی نظیری هستید ، همه قبلاً این را درک کرده اند" - "متاسفم که همه را بسیار ناامید کردم"

گزینه 2. اگر به سختی می توانید به یک "بی ارزش" تبدیل شوید که دستکاری کننده شما را به آن تبدیل می کند ، موافقت با این (که بخشی از طبیعت انسان است) دشوار است.

گزینه 3 تجاوز مستقیم و آشکار. یک دستکاری کننده از این نوع به محض برخورد با حمله تهاجمی قوی تر از او به خواب می رود. اما قدرتمندتر است. این از ناحیه ای است که افرادی هستند که فقط قدرت را درک می کنند.

اشتباهات احتمالی در برقراری ارتباط با چنین دستکاری کننده.

1) سعی کنید به او ثابت کنید که شما بی ارزش نیستید. شما می توانید تمام زندگی خود را صرف این کار کنید بدون اینکه به هیچ نتیجه ای برسید ، زیرا احساس می کنید به آرامی "دیوانه شده اید".

2) اعتقاد (و نه رضایت ، اغلب تظاهر) که چنین دستکاری کننده-تجاوزگری هنوز هم درست است. یعنی اعتقاد واقعی به بی ارزشی کامل آن.در این مورد ، شما قطعا به کمک روانشناس احتیاج دارید ، زیرا می تواند برای سلامت روان هزینه داشته باشد.

3) صبر با دستکاری کننده ، تلاش برای حفظ "روابط خوب" با او همان فداکاری است و می تواند به "بمب ساعتی" یا مشکلات جسمانی ختم شود.

چگونه می توان چنین دستکاری کننده را "آموزش مجدد یا تغییر" داد؟

این نوع دستکاری کننده نیاز به یک تجربه غیر اکولوژیکی ، احساس برتری مداوم نسبت به دیگران دارد ، و به همین دلیل او "باید" دیگران را تحقیر کند ، آنها را "زیر خود" احساس کند. و او بسیار دور از آن است که بتواند به آن اعتراف کند. در غیر این صورت ، او توسط احساس غیر قابل تحمل بی ارزشی و ضعف خود "پوشانده" می شود. ضعیف بودن برای چنین فردی بدتر از مرگ است (اما هر شخصی به صورت دوره ای ضعیف است - و این طبیعی است). با این حال ، برای چنین فردی ضعف معمول انسانی او با "پایان جهان" قابل مقایسه است.

من افرادی را می شناسم که تصمیم گرفتند چیزی را در خود تغییر دهند و توانستند به مشکل برسند و آن را حل کنند. فقط میل شخصی و مسئولیت شخصی خود شخص منجر به جایگزینی موفقیت آمیز نیاز به "پایین انداختن دیگران" با نیاز بیشتر دوستدار محیط زیست به "اعتماد به نفس" می شود. بدون تلاش شخصی ، تغییرات داخلی هرگز در اینجا اتفاق نمی افتد - و این یک قاعده کلی است.

نوع دوم دستکاری. باعث می شود طرف مقابل احساس گناه کند. این زمانی است که شخص چیز معمولی و سازگار با محیط زیست می خواهد ، احساس "او من را دوست دارد و من خوب هستم" - اما "باور نمی کند" که این احساس را می توان به راحتی و به سادگی بدون دستکاری به دست آورد. چنین فردی "مطمئن" است که عشق فقط به دست می آید. اینکه احساس راحتی معنوی ، پذیرش ، همدلی ، کامل بودن ، اشباع شدن چیزی است که دستیابی به آن دشوار است ، غیرقابل دسترسی و بدون "تلاش" هیچ شانسی وجود ندارد. و این ناخودآگاه است. علاوه بر این ، از لحاظ تئوری ، شخص می فهمد و می پذیرد که دوست داشتن ، احترام گذاشتن و پذیرفته شدن طبیعی ، واقعی و ساده است. اما وقتی خود را در ارتباط نزدیک با دیگری می بیند یا هنگامی که موقعیت دردناک یا ناراحت کننده ای برای او بوجود می آید ، احساس "عدم امکان رضایت" او را در اضطراب شدید فرو می برد (که او می داند و بنابراین او را هشدار نمی دهد) و او را مجبور می کند از این اضطراب "عمل" کنید یک فرد خود را در استیک معمولی خود می بیند و نمی فهمد که با آسیاب می جنگد و به خاطر احساساتی که قبلاً وجود داشته یا به سادگی وجود دارد دستکاری می کند. به معنای واقعی کلمه ، شروع به جستجوی میوه هایی می کند که آزادانه روی درختان رشد می کنند. و همه به این دلیل که در چنین شخصی دارای تجربه است ، این همه "میوه" برای او نیست ، که او در واقع "بد" است و فقط سزاوار هیچ چیزی نیست.

در واقع ، این یک تجربه کاملاً ناخودآگاه (یا اطمینان) در عدم امکان "عشق بدون تلاش" است. و هنگامی که منبع عشق وجود دارد ، اگر حتی یک ثانیه آرام باشید ، قطعاً "ناپدید می شود" … دلیل چنین دستکاری تجربه نارضایتی مداوم کودک از نیازهای ابتدایی است. برای تغذیه خوب ، راضی و شاد کار دشواری است ، تلاش می طلبد ، شما باید "کسب درآمد" ، "دریافت آن به عنوان جایزه" ، "شایستگی آن را داشته باشید" ، شما باید حق انجام این کار را داشته باشید.

ما همیشه به چیزی ، گرما ، ایمنی ، غذا ، تماس نیاز داریم. و محال است که یکبار برای همیشه به اندازه کافی ، حتی یک بار برای مدت طولانی دریافت کنید. و هنگامی که "گرسنگی" بوجود می آید - گرسنگی برای تماس ، گرما ، برای احساس "همه چیز در مورد من خوب است" - همه ما باید این گرسنگی را برطرف کنیم ، تماس برقرار کنیم ، به دنبال گرما و دلداری باشیم ، گرما ایجاد کنیم ، خود را تغذیه کنیم. اما کودک نمی تواند به تنهایی این کار را انجام دهد ، او برای این کار به "دیگری" نیاز دارد.

فقط تصور کنید ، کودک گرسنه است. او فریاد می زند و مادرش در پاسخ به فریاد او غذا می دهد. کودک بزرگتر اسباب بازی می خواهد ، می پرسد ، مادر می شنود و اسباب بازی را می دهد. حتی بزرگتر ، کودک می گوید که می ترسد یا درد می کشد ، و کنسول های بزرگسال محافظت می کند. حتی قدیمی تر ، این درخواست به نظر می رسد "مرا بغل کن" ، "نزدیک باش" ، بگو که من "بیشترین" یا "بیشترین" هستم-و این درخواست برآورده می شود ، احساس می شود "همه چیز خوب است" ولی.پس از همه ، ممکن است درخواست نوزاد به طور مزمن برآورده نشود. غذا در صورت تقاضا ارائه نمی شود. اگر چیزی می خواهید ، همیشه غیرممکن است. ترس با احساس امنیت جایگزین نمی شود. درد هرگز تسکین نمی یابد. زنگ هشدار هنوز منتشر نشده است. و یک تجربه پایدار به دست می آید: "خواسته های من معنی ندارند" ، "اگر من چیزی می خواهم ، باید التماس ، هیستری ، التماس ، فتح ، رقابت" ، "اگر چیزی به دست نیاورم ، این است خوشمزه ترین ، جالب ترین "،" راضی شدن دشوار است ، برای این شما باید به دنبال راه هایی باشید ، طفره بروید ، مدام درخواست کنید "،" کسی که چیزی می خواهد به خاطر خواسته هایش تحقیر شده و رها می شود "خشم دیگران »،« خواستن ضعیف و نیازمند بودن است »… و هزاران گزینه دیگر. در آن زمان است که روش های دستکاری ایجاد می شود - برای رسیدن به هدف خود ، اما نه به طور مستقیم ، بلکه "دور زدن". پس از همه ، نیازهای غذا ، گرما ، دانش ، امنیت ، لطافت ، همدردی ، پذیرش - آنها از بین نمی روند. این نیازها نمی توانند مانند دود از بین بروند ، آنها فقط می توانند "مانند یک نوع دستکاری کننده" منحرف شوند ، یا "تبدیل به یک وسواس فکری که نیاز به رویکرد خاصی برای حل آن دارد" ، مانند نوع دوم دستکاری کننده.

اگر نیازهای ساده به سادگی و به سادگی برآورده نشوند (و تجربه چندین ساله چنین افرادی این را ثابت می کند) ، پس کودک برای دریافت آن به صورت دوراهی ، "حیله گر" و دستکاری سازگار می شود. و اینکه چه نوع دستکاری "به طور پیوسته کار می کرد" به اصلی ترین راه رضایت از زندگی تبدیل می شود. به عنوان مثال ، یک زن ممکن است به "پیروزی" ، "شکست دادن" ، "شکست رقبا" نیاز داشته باشد - زیرا این چیزی است که به او احساس "من خوبم" را می دهد. او فقط از "پیروزی" راضی است. و سپس معلوم می شود که خود مرد ، احساساتش نسبت به او - این مطلقاً چیزی نیست که او می خواهد با وارد شدن به یک رابطه بدست آورد. یعنی ، برای احساس رضایت ، او نیازی به رابطه با یک مرد (مسیر مستقیم) ندارد ، بلکه به چنین مسیر "دور" در قالب "جنگ برای روابط و پیروزی در این جنگ" نیاز دارد.

دلایل دستکاری نوع دوم به این واقعیت می رسد که در نیاز مستقیم منعی وجود دارد و نیاز ظاهری عجیب و غریب به خود می گیرد. ممنوعیت ها در دوران کودکی به وجود آمد و چیزی شبیه به این به نظر می رسد: - شما می توانید چیزی بدست آورید تنها در صورتی که احساس بسیار بسیار بدی داشته باشید.

- شما حق عشق ، هدیه ، لطافت ندارید ، زیرا "بد رفتار می کنید" ؛

- شما خیلی بی سر و صدا می پرسید و بنابراین وقتی با صدای بلند فریاد می زنید دریافت خواهید کرد.

- شما اصلاً حق هیچ چیزی را ندارید ؛

- عشق و لطافت نقاط ضعف هستند ، اگر آن را به شما بدهم ، خود و شما را ضعیف می کنم ؛

- عشق یک تجمل غیرقابل دسترسی است ، من آن را در زندگی ام نداشته ام و شما آن را نخواهید گرفت … و بسیاری از گزینه های دیگر.

و وقتی یک فرد بزرگسال با "نقض" این ممنوعیت ها روبرو می شود ، مشکلات از اینجا شروع می شود.

اگر به مدت طولانی به کودک توضیح دهید که "او شایسته هیچ چیز خوبی نیست ، پس در بزرگسالی یا به دنبال کسانی خواهد بود که این را تأیید می کنند ، یا کسانی را که آن را زیر سوال می برند" می شکند"

از نظر فکری ، یک فرد ممکن است به خوبی بپذیرد که البته ، عشق "دقیقاً همانطور" ارائه می شود. اما عمیق تر ، در آن لایه هایی که واکنش ها را در روابط نزدیک و در استرس کنترل می کنند - "تصویر" متفاوتی وجود خواهد داشت.

فقط در صورت بیماری نهایی ، حق دارم با من همدردی و عشق داشته باشم.

روابط برای من "دشوار" و طاقت فرسا است ، من قطعاً برای آنها "آمادگی" ندارم.

روابط فقط باید صحیح باشد و این قوانین به این شکل است …

یک شخص مهم باید همیشه "جذب" و "حفظ" شود.

احساسات هرگز کافی نیست ، من همیشه باید گرسنه باشم تا احساس کنم با دیگری رابطه دارم.

من از کسی نمی ترسم فقط وقتی می توانم از دست او عصبانی شوم.

نیازهای من "بد" هستند و باعث ناراحتی دیگران می شوند.

برای یک رابطه ، من باید متفاوت باشم ، همانطور که هستم ، هیچ کس مرا دوست نخواهد داشت.

اگر فردی توجه ، گرما و همدردی را با من نشان داد ، به این معنی است که من درست رفتار کردم و همه کارها را به روش "ضروری" انجام دادم.

اگر آنها با من همدردی نکنند ، پس من "اشتباه" رفتار می کنم. و هزاران گزینه دیگر.

هر دستکاری کننده از نوع دوم دارای مجموعه ای از این "اطمینان" در اعماق روح خود است.

چه باید کرد؟ اگر شما صادقانه عاشق دستکاری هستید ، اما به جای اینکه فقط عشق خود را با او در میان بگذارید ، او دچار خلسه می شود ، سپس دچار افسردگی می شود یا طفره می رود ، مانند "قبلاً در ماهیتابه" - صبور باشید. شما مجبور خواهید بود با صبر و حوصله فقط آنجا باشید ، اغلب احساس می کنید که مجبورید "ثابت کنید که خورشید در حال تابش است" باید چنین شخصی را برای مدت طولانی "متقاعد" کنید که او را ترک نخواهید کرد ، "خیانت" نیست که شما پایدار و قابل اعتماد هستید. اما ، از سوی دیگر ، آیا کسی می تواند این را "مسئولانه" قول دهد؟ فرایند کاملاً طاقت فرسایی است ، اما سایر شرکا موفق می شوند ، به خصوص اگر دیگری به تدریج گرم شود ، آرام شود. در حقیقت ، همدردی صادقانه ، که ما قبلاً آن را عشق می نامیدیم ، دقیقاً همان چیزی است که در اینجا فرصتی خواهد داد.

اشتباهات احتمالی در برقراری ارتباط با چنین دستکاری کننده.

1) این اشتباه است که باور کنیم شما به اندازه کافی وفادار نیستید ، به اندازه کافی تلاش نمی کنید ، که "اشتباه" دوست دارید. عدم قطعیت در واقعیت گرما ، عشق و امنیت در شخص دستکاری کننده باعث می شود شریک زندگی خود شروع به شک در واقعیت احساسات خود کند. این یک آزمایش آسان نیست. و تسلیم دستکاری: "من می دانستم که شما نیز مانند بقیه مرا ترک خواهید کرد" - این دقیقاً برای تسلیم شدن در برابر دستکاری و فقط بازی تجربه منفی شناخته شده دستکاری کننده است. اغلب انرژی چنین دستکاری کننده ای آنقدر مخرب است که تسلیم نشدن به سادگی غیرممکن می شود. و شما باید تسلیم شوید و قبول کنید که بله ، آنها آن را نابود کردند. افسوس

2) دومین اشتباه این است که "عظمت را روشن کنید". به این معنی که اعتقاد داشته باشید که می توانید به راحتی با گرسنگی احساسی دستکاری کننده کنار بیایید. و اینکه شما "پزشک" خواهید شد که او را "شفا" می دهد. اعتقاد به این امر می تواند سالها عمر و شکست این عظمت را به همراه عزت نفس به همراه داشته باشد. حقیقت این است که فقط دستکاری کننده می تواند با نارضایتی احساسی چنین دستکاری کننده کنار بیاید. و هیچ کس دیگر. این باور که شما هستید اشتباه بزرگی است.

3) و سومین اشتباه این است که به چنین دستکاری کننده توضیح دهید که او مانند یک کودک دمدمی مزاج رفتار می کند ، او ناسپاس است ، که خود او "نمی داند چگونه دوست داشته باشد" ، که "به یک روانشناس احتیاج دارد" (در واقع یک فوق العاده است ایده است ، اما برای او مانند "ضربه به صورت" به نظر می رسد) که خود او رابطه را خراب می کند (و او واقعاً آنها را نابود می کند). همه این توضیحات اتلاف انرژی کاملاً بیهوده است.

چگونه می توان چنین دستکاری کننده را "آموزش مجدد یا تغییر" داد؟ در اصل ، مورد قبلی را تکرار می کنم. می توان وضعیت چنین دستکاری کننده را بهبود بخشید. همدردی و گرمای صادقانه و پایدار برای او در حضور صبر و آرامش بی نهایت ، زیرا او دائماً شما را "متقاعد" می کند که او را "اشتباه" ، "کافی" دوست ندارید و اصلاً او را دوست ندارید. او دائماً "رابطه را خراب می کند" ، و شما فقط باید در اطراف باشید و این "خرابه ها" را تحمل کنید ، یا احساس گناه یا عصبانیت از او داشته باشید. بنابراین اگر از عشق صادقانه و بی خود و همچنین صبر پادشاهی برای چنین فردی برخوردار نباشید ، در این صورت با بیهودگی همه چیز روبرو خواهید شد و ممکن است خودتان رنج ببرید. هیچ کلمه ای ، هیچ خویشتن داری ، هیچ تلاشی و هیچ هدیه ای ، هیچ "قهرمانی نجات دهنده" به چنین شخصی کمک نمی کند تا باور کند که گرما ، عشق ، امنیت و پذیرش واقعی و ممکن است. فقط زمان ، گرمای عاطفی پایدار (که بسیار دشوار است) و عزم و اراده چنین فردی برای پذیرفتن ریسک و اعتقاد دارید که به او فرصت می دهید. و در اینجا مهمترین چیز فریب نخوردن و فریب نخوردن است …

صداقت و صداقت تنها چیزهایی هستند که می توانند در اینجا تبدیل به یک پشتیبان واقعی شوند. اما اینکه آیا می توانیم "عشق دیگری قول دهیم" ، س differentالی متفاوت است.

توصیه شده: