2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
نویسنده: آناستازیا روبسوا
شخصی برای پرسیدن س mainال اصلی خود نزد روان درمانگر می آید.
این س almostال تقریباً بلافاصله مطرح می شود. و سپس آنها سعی می کنند بارها با سس های مختلف به آن بازگردند.
"خب حالا باید چکار کنم؟" - این چگونه به نظر می رسد
این سوال ، به هر حال ، به شدت از روان درمانگران تازه کار می ترسد. بنابراین آنها می گویند - اگر مشتری بپرسد چه کار کند؟ اگه نمیدونم چی؟! و او چه جوابی باید بدهد؟
این سوال موذیانه است.
زیرا به طور نامحسوس روان درمانگر را به سوراخی می کشاند که در آن ، اگر حرفه ای هستید ، باید بلافاصله بدانید که با دیگری چه کار کنید ، حتی اگر او همه چیز را به شما نگوید ، و شاید او نیز اصلاً چیزی به شما نگفت. یا شاید گفتن برخی چیزها غیرممکن است ، زیرا در واژگان او هیچ کلمه ای برای آنها وجود ندارد.
و اگر نمی دانید چه کار کنید ، پس یک غیر حرفه ای هستید.
باز هم ، در برخی منابع خوانده ام که "درمانگر درمانگر را به دام می اندازد و سعی می کند موقعیت والدین را به او تحمیل کند." بله ، نه مشتری ، نه مشتری ، اما خود سوال ما را در آنجا فریب می دهد.
زبان دام اصلی ماست.
هر دو ، مشتری و درمانگر ، می توانند به راحتی درگیر آن شوند. و سپس به مدت طولانی بنشینید ، پنجه های زخمی را لیس بزنید.
پاسخ به این س mainال اصلی بی فایده و حتی مضر است.
فایده ای ندارد - زیرا ، ممکن است شگفت زده شوید ، هیچ کس هرگز از توصیه ها پیروی نمی کند. هر روز ما یک سری توصیه می کنیم ، گاهی واقعا عالی ، گاهی احمقانه و نامناسب. البته همه ما می توانیم یک یا دو توصیه واقعا عالی و به موقع را که در تمام زندگی خود رعایت می کنیم ، به خاطر بسپاریم ، اما بازوهای روزانه نیز در جایی ناپدید می شوند (نکته: در سطل زباله نگاه کنید).
و به طور کلی ، نکات مفید برای همه موارد در انجمن های موضوعی کم نیست. چگونه می توان طلاق گرفت ، چگونه باردار شد ، چگونه وزن کم کرد ، چگونه در مرخصی زایمان دیوانه نشویم ، چگونه لنت ترمز را تعمیر کنیم ، چگونه به یک اسب شاخدار تغذیه کنیم.
اما متأسفانه این روان درمانی نیست.
گاهی اوقات برعکس بسیار مهم است.
درک کنید چه چیزی: اگر نمی دانید چه کاری انجام دهید ، پس هیچ کاری نباید انجام شود.
به هر حال در این لحظه
همین الان.
شاید در این مرحله شما کارهای زیادی انجام داده اید ، اما به دلایلی فقط بدتر شده است.
شاید شما با چیزی اساساً جدید روبرو هستید. و سر هنوز اطلاعات کمی دارد ، یا آنهایی که هستند ، هنوز وقت لازم برای هضم و جمع شدن به یک الگوی آماده را ندارند. این کار زمان می برد.
شاید بتوانید در موقعیت خود به طور عینی کار کمی انجام دهید. به عنوان مثال ، فقط "صبر کنید" ، شاید چیزی روشن شود. یا "صبور باشید". یا فقط "غصه بخور"
اما تعداد کمی از مردم از چنین پاسخی راضی هستند و سپس مراجعه كننده از روان درمانگر دعوت می كند كه پاسخگوی همه این واقعیت ناپسند باشد.
(باز هم ، از نظر انسانی ، من این را بسیار می فهمم و خودم بیش از یک بار آن را انجام داده ام. اما چنین پیشنهادی برای یک درمانگر ، مطمئناً بی فایده است)
با این حال ، مشتری به دنبال مشاوره ای نیست که بلافاصله به سطل زباله انداخته شود ، بلکه به دنبال فکری است. تا بتوانید شخص دیگری را به عنوان بستر داشته باشید. خلاق و ایمن.
که می توانید رویای آن را ببینید و فکر کنید.
این را ، من به شما می گویم ، یک هیجان بزرگ است. چیزهای کمی در زندگی می تواند با او مقایسه شود.
و این اتفاق می افتد که در پشت س "ال "چه باید بکنم ، به من بگو چه کنم؟" - چنین ناامیدی ، چنین درد و وحشتی وجود دارد ، که هیچ نیرویی برای زنده ماندن به تنهایی وجود ندارد. و شخص نه از خدا توصیه می کند ، نه از دستورالعمل ها ، خدای ناکرده ، بلکه به سادگی می پرسد - به طوری که یک نفر زنده آنجا بود و بارها تکرار کرد که در این وحشت غرق نمی شود ، این برای همیشه نیست.
روزی نیرویی وجود خواهد داشت.
و سپس معنی.
و سپس طرح.
در این میان ، هیچ نیرویی وجود ندارد ، هیچ کاری نباید انجام شود. و غیر ممکن است
بنابراین پاسخ به این سال که "حالا باید چکار کنم؟" - همیشه تنها. از نظر شکل ساده ، اجرای آن دشوار است.
هیچ چیزی.
هیچ چیزی.
چکش را تعویض کنید. با عصبانیت کلیک روی پیچ را متوقف کنید. سعی کنید بفهمید قطار از چه راهی می رود ، آیا رانندگی می کنید ، چه فرصتهایی دارید. و چقدر قدرت دارید.
از آنجا که استراتژی بدون تاکتیک بد است ، اما شلوغی بدون استراتژی مطمئناً راهی برای شکست است.
با این حال ، پیروی از قانون من دشوار است ، زیرا روان ما اینگونه تنظیم شده است - "انجام کاری" وعده رهایی سریع ، تسکین ، احساس را می دهد. ما اینجا هستیم ، بیکار نمی نشینیم.
(اتفاقا شرم آور است که زمان لازم برای درک و
تجزیه و تحلیل وضعیت ، در زبان ما "عقب نشسته" نامیده می شود.
دستها فقط به صورت رسمی جمع می شوند.
در واقع ، این کار عظیم است ، به سادگی از بیرون قابل مشاهده نیست)
خوب.
به طور کلی ، البته ، من توصیه می کنم در صورت غیرقابل تحمل نشستن.
نگاه داشتن:
زیاد راه بروید. مقدار زیادی یعنی چند ساعت در روز. سریع ، آهسته ، مهم نیست.
آشپزی کردن. متفکرانه. صبحانه، ناهار و شام. اول ، دوم و کمپوت. گرم و نیم لیتر را محاسبه کنید. سپس میز را چیده ، چاقو و چنگال را در یک دستمال بپیچید. سپس وجود دارد. به آرامی.
رژیم برقرار کنید. این یک تلاش هیجان انگیز است ، زیرا بدن غیر معمول معمولاً مقاومت می کند. و ما به او پاسخ دادیم - چنین ترفندی و چیز دیگری. و همچنین در پاسخ تقلب می کند.
سیب زمینی ترش کنید.
حصار را رنگ کنید.
خرد کردن چوب.
ارزن را از برنج جدا کنید.
به طور کلی ، هر چیزی که دست و پا می گیرد و به روان اجازه می دهد تا فکر کند. وزن کنید. و بیایید با.
به طور خلاصه ، در یک مرحله شما شگفت زده خواهید شد.
توصیه شده:
5 نشانه ای که نشان می دهید منابع اصلی خود را برای زندگی خود کنار گذاشته اید
1. هیچ توافقی هم در درون شخص و هم با روح او وجود ندارد. مبارزه زیادی با خود ، با تصمیمات و انتخاب های شخصی وجود دارد. سوء استفاده از خود تا حد خود تخریبی و همچنین تحقیر خود. 2. امتناع از به رسمیت شناختن ارتباط خود با والدین و تأثیر آنها بر خودتان.
موردی از تمرین روان درمانی: آیا درمانگر باید در طول روان درمانی به زندگی خود توجه کند؟
در حال حاضر ، او سه فرزند را به تنهایی بزرگ می کند و سعی می کند با یک مرد جدید روابط برقرار کند ، که به نظر می رسد چندان ساده و شبیه همه بچه های قبلی نیست. در حقیقت ، این پیچیدگی های واقعی این روابط بود که آخرین قطره ای بود که وی را به دنبال روان درمانی کشاند .
روان درمانی یک روان درمانگر ، یا اینکه چرا روان درمانی طولانی مدت با یک درمانگر همیشه م Moreثرتر است
مقاله ای در مورد اینکه اگر هرکسی روانشناس خاص خود را داشته باشد چه عالی خواهد بود! من فقط می خواهم افکار خود را به اشتراک بگذارم. من فکر می کنم که جهان آرام تر خواهد بود ، اگر هرکسی روانشناس خود را داشته باشد ، اضطراب در ما کمتر خواهد بود.
چرا به درمان شخصی نیاز است؟ روان درمانگر برای چیست؟
بسیاری از مردم اعتقاد راسخی دارند - چرا اگر می توانم خودم را درمان کنم ، به یک روانشناس نیاز دارم (اکنون اطلاعات کافی در اینترنت وجود دارد و فیلم های موجود در YouTube کاملاً قابل درک است). اما چرا استراتژی "خودیاری" کمکی نمی کند؟ همه روانشناسان در کانال YouTube اطلاعات را به صورت قطعاتی ارائه می دهند.
پذیرش خود یا برای دختران در مورد ارزش عشق اول (از چرخه "روان درمانگر بدون ماسک")
در هفده سالگی ، برای اولین بار ، من عاشق مردی شدم که سه سال از من بزرگتر بود. پاییز گرم فوق العاده ای بود. من تازه وارد اولین سال دانشکده پزشکی شدم. با ترس و وحشت طعم شیرین هندوانه را به خاطر می آورم ، که من و دوستم به نوبه خود به آپارتمان خود در یک خانه خصوصی که با هم اجاره کرده بودیم کشیدیم ، و سپس عصر آن را در تراس خوردیم و خندیدیم ، یادم نمی آید چه چیزی … او همسایه زندگی می کرد و اغلب به دیدار ما می آمد … اما وقتی معلوم شد که ما نمی توانیم قرار بگذاریم ، زیرا او