مبانی فیزیولوژیکی درمان گشتالت مطابق با آموزه A.A. غالب اوختومسکی

فهرست مطالب:

تصویری: مبانی فیزیولوژیکی درمان گشتالت مطابق با آموزه A.A. غالب اوختومسکی

تصویری: مبانی فیزیولوژیکی درمان گشتالت مطابق با آموزه A.A. غالب اوختومسکی
تصویری: درمان چگونه کمک می کند؟ درمان توضیح داده شده: روان درمانی گشتالت (معروف به "انواع روان درمانی") 2024, آوریل
مبانی فیزیولوژیکی درمان گشتالت مطابق با آموزه A.A. غالب اوختومسکی
مبانی فیزیولوژیکی درمان گشتالت مطابق با آموزه A.A. غالب اوختومسکی
Anonim

معرفی

موقعیت کنونی درمان گشتالت از ضرورت جستجوی توجیه فیزیولوژیکی آن صحبت می کند. اکثر نمایندگان جهت بیشتر و بیشتر به سراغ ساخت و سازهای سوداگرانه می روند که البته نمی توان آنها را بی ارزش دانست. با این حال ، چنین سازه هایی متخصص را از درک فرآیندهای مادی نهفته در آسیب ، شکل گیری روان رنجوری عصبی و بیماریهای جدی تر و البته زمینه ساز درمان و ترمیم سلامت مراجعه کننده دور می کند. توسعه در یک کلید فلسفی به راه رفتن در محافل و تفسیر مشاهدات شخصی مشاوران و درمانگران ، بجای توسعه توصیه های خاص بر اساس یک پایه مادی گرا مشترک ، کاهش می یابد.

هدف مطالعه

در این مقاله ، ما سعی می کنیم مبنای فیزیولوژیکی Gesttelt درمانی را بر اساس مفهوم غالب A. A. اوختومسکی. برای تحقیقات خود ، ما فقط مواردی را در نظر خواهیم گرفت که از نظر توصیف مواد قابل توجه خواهند بود. ما تعدادی از مقررات مربوط به جهت گیری صرفاً فلسفی را حذف می کنیم.

عملکرد بدن از نقطه نظر نظریه گشتالت درمانی

اصل هموستاز عملکرد بدن بر اساس میل آن به هموستاز است. این اصل توجیه فیزیولوژیکی و تجربی نسبتاً سختی دارد. در صورت نقض هموستاز (به عنوان مثال ، کاهش سطح گلوکز) ، یک فرد احساس نیاز را تجربه می کند ، این بدن را مجبور می کند در جهت ارضای این نیاز عمل کند.

شکل و پس زمینه. نیاز ، تمرکز توجه ما را تعیین می کند. به عنوان مثال ، اگر نیاز تغذیه ای مربوط باشد ، توجه ما بر روی غذا متمرکز است ، و همه اشیاء دیگر پس زمینه می شوند.

گشتالت کامل و ناتمام. در حالی که نیاز برآورده نمی شود ، یک گشتالت ناتمام است و برعکس ، به محض برآورده شدن نیاز ، گشتالت تکمیل می شود.

مخاطب. بدن خودکفا نیست ، بدون محیط خارجی نمی تواند وجود داشته باشد. او با محیط بیرونی وارد تعامل می شود تا شیئی را در آن بیابد که بتواند نیاز را برآورده کند. این تعامل تماس نامیده می شود.

مرز تماس این مرزهایی است که فرد را از محیط خارجی جدا می کند.

اصل جامع. این اصل فرض می کند که بدن کامل و غیرقابل تجزیه است. این بر اساس توانایی روان در تنظیم خود با وحدت تمام عملکردهای بدن و روان انسان است. به این معنا که ارگانیسم در حالت سالم خود ، به عنوان یک واحد جدایی ناپذیر با محیط زیست در تماس است ، همانطور که هر تعامل با محیط نیز به عنوان یک کل عمل می کند.

چرخه تماس

ما به طور جداگانه نظریه چرخه تماس را مورد بحث قرار خواهیم داد. کارشناسان گشتالت خاطرنشان کردند که تعامل بدن با محیط (تماس) مراحل مختلفی را طی می کند (چرخه تماس) ، که می توان آنها را مراحل ارضای نیاز نیز نامید. ما سعی می کنیم هر یک از مراحل مدل را با زبانی خاص تر از آنچه در ارائه اصلی توسط پل گودمن ارائه شده است ، توصیف کنیم [2].

  1. پیش تماس این مرحله با نقض هموستاز بدن و درک این نقض مشخص می شود (اگر فردی آن را درک نکند و متوجه نشود ، سعی نخواهد کرد نیاز خود را برآورده کند). این مرحله تحت تأثیر محرکهای فیزیولوژیکی خارجی و داخلی تحقق می یابد. حتی تحت تأثیر یک محرک خارجی ، یک فرد نیاز واقعی را از طریق پاسخ بدن به این محرک درک می کند.
  2. مخاطب. نیاز درک شده از متغیرهای داخلی به خارجی تغییر می کند. جستجوی شی برای برآوردن نیاز وجود دارد.به عنوان مثال ، هنگامی که یک تهدید خارجی ظاهر می شود ، فرد احساس تنش در عضلات می کند ، ضربان قلب او افزایش می یابد ، این باعث می شود او به دنبال منبع نفوذ و راهی برای جلوگیری از تهدید باشد.
  3. تماس نهایی. مرحله با اجرای عملیات هدف مشخص می شود. یک عمل کامل انجام می شود ، در اینجا و اکنون انجام می شود ، ادراک ، احساسات و حرکت به طور جدایی ناپذیری با یکدیگر مرتبط هستند. به عنوان مثال ، ممکن است فردی از خطر فرار کند.
  4. پس از تماس این مرحله جذب ، درک چرخه کامل تماس ، محو شدن هیجان و فعالیت است. اگر در مرحله تماس نهایی ، فرد ، همانطور که گفته شد ، در داخل عمل بود (مرتبط بود) ، در اینجا او در حال حاضر به وضعیت از خارج ، از موقعیت ارزیابی (تفکیک شده) نگاه می کند.

مفهوم نوروز

ما قبلاً با شما تعیین کرده ایم که عملکرد طبیعی یک فرد با روند ظهور و برآوردن نیازها (تکمیل گشتالت ها ، تغییر شکل و پیشینه) مشخص می شود. برای برآوردن نیاز ، فرد باید یک سری مراحل را که در بالا توضیح داده شد ، طی کند. اگر همه این شرایط برآورده شود ، می توان این ارگانیسم را سالم در نظر گرفت. او می داند که چگونه محرک های بیرونی را از هم متمایز کرده و با آنها سازگار باشد.

با این حال ، وقفه نیز در مراحل مختلف ارضای نیاز امکان پذیر است. آنها منجر به این واقعیت می شوند که نیاز برآورده نمی شود. علاوه بر این ، از بین نمی رود ، یعنی همچنان بر بدن تأثیر می گذارد. هرگونه نیاز به درمان گشتالت از تغییرات بدنی ناشی می شود. منطقی است که به این نتیجه برسیم که وقتی نیاز قطع می شود ، واکنش بدن نیز قطع می شود ، یعنی درک نمی شود ، در بدن و فیزیولوژی نقش می بندد. از این رو ، به عنوان مثال ، بیماریهای روان تنی (هورمونی که قصد انجام یک عمل را داشت در این عمل تحقق پیدا نکرد ، تمام نشد و بر این اساس بیهوده کار کرد و منجر به واکنشهای شیمیایی منفی در بدن شد). بنابراین ، مشخص می شود که گیره های عضلانی ، تیک های مختلف (این یک گزینه سالم تر در رابطه با بیماری های روان تنی است ، زیرا این یا آن تنش بدنی هنوز راه خود را پیدا می کند). بر اساس این مفهوم ، بسیاری از اختلالات عصبی و گاهی روان پریشی را می توان تفسیر کرد.

درمانگران گشتالت سعی کرده اند انواع وقفه هایی را که در مراحل مختلف ارضای نیاز رخ می دهد ، شناسایی کنند. باز هم ، در منابع مختلف می توانید تغییرات متفاوتی از وقفه ها و تعداد آنها را بیابید ، اما ما به بیش از چهار وقفه اصلی نیاز نخواهیم داشت [1؛ پنجاه].

  1. تلاقی (ادغام). تلاقی به عنوان تداوم درک شده از مرزهای موجودات و محیط خارجی توصیف می شود. با این درک انتزاعی ، فعلاً بحث خود را در مورد این وقفه به پایان می بریم.
  2. معرفی یک فرایند است که در آن چیزی بیرونی (قوانین ، ارزشها ، استانداردهای رفتاری ، مفاهیم و غیره) بدون پردازش و تأیید حیاتی توسط بدن پذیرفته می شود.
  3. پروجکشن فرایندی است که طی آن ویژگی های فردی یک موضوع به افراد یا اشیاء دیگر نسبت داده می شود.
  4. بازتعریف فرایندی است که در آن تمرکز اقدامات برای برآوردن نیاز از محیط خارجی به خود منتقل می شود. مثلا. به جای ضربه زدن به شخص دیگر از روی عصبانیت ، فرد خود را به پای خود می کوبد.
  5. انحراف ، انتشار فعالیت است. این سم پاشی به منظور رفع تنش ناشی از ناامیدی از نیاز انجام می شود. به عنوان مثال ، در انتظار یک رویداد مهم ، یک فرد ممکن است شروع به راه رفتن در اطراف اتاق کند.

همه این وقفه ها در مراحل مختلف چرخه تماس رخ می دهد: تلاقی - پیش تماس ، پس از تماس ؛ طرح ریزی و معرفی - تماس ؛ بازتاب و انحراف - تماس نهایی.

هر یک از انواع وقفه ها هم دارای معنی مثبت است - معنای سازگار ، و هم منفی - دردناک.

درمان گشتالت پایه فیزیولوژیکی مدرن

در مرحله کنونی توسعه درمان گشتالت ، مکانیسم های فیزیولوژیکی آن باید به اندازه کافی مطالعه نشده در نظر گرفته شود. در میان آثار اصلی ، می توان آنها را به عنوان "گشتالت: هنر تماس" توسط سرج جینگر شناخته شد. در آن ، نویسنده مکانیسم های فیزیولوژیکی عمل درمانی را توضیح می دهد. اجازه دهید به تعدادی از مفاد اصلی آن بپردازیم.

  1. گشتالت درمانی "عملکردهای فراگیر و تعمیم دهنده نیمکره راست را بازسازی می کند" [1؛ نوزده]. گشتالت از تابع تعمیم استفاده می کند ، جایی که درمانگر به مشتری کمک می کند تا پاسخ های بدنی ، عاطفی ، شناختی و رفتاری را در یک کل منسجم ادغام کند ، در حالی که سایر رویکردها اغلب فقط از نیمکره چپ استفاده می کنند.
  2. درمان گشتالت با هدف افزایش ارتباط لایه های مختلف مغز است. "عمل درمانی عملکردهای زیر را به هم متصل می کند: medulla oblongata (نیازها). لیمبیک (احساسات و حافظه) ؛ corticofrontal (آگاهی ، آزمایش ، تصمیم گیری) "[1؛ 76]. "درمان با گشتالت مناطق هیپوتالاموس (هیجان خواسته ها" در اینجا و اکنون ") و مناطق پیشانی (رویکرد جامع و یکپارچه ، مسئولیت پذیری) را بسیج می کند. گشتالت درمانی این نواحی ضعیف مغز را در حالت فعال نگه می دارد.”[1؛ 70]. گشتالت در مقایسه با رویکردها ، عمدتا شفاهی ، بر اتصال نیمکره ها متمرکز شده است. کلامی شدن پس از حرکت بدنی یا احساسی رخ می دهد ، در حالی که در سایر درمانها ، اظهارات قبل از احساسات است. [1؛ 78] گشتالت "می تواند به عنوان" مغز درمانی مناسب "شناخته شود که عملکردهای سنتز شهودی و زبانهای غیر کلامی (بیان صورت و بیان بدن) را بازسازی می کند" [1؛ 66].
  3. روان رنجوری ناشی از ناسازگاری است - ارتباط ضعیف بین عملکردها و بخشهای فوق یا عدم وجود آن (که از خود موقعیت ناشی می شود).
  4. گشتالت درمانی با هدف آموزش به مشتری انجام می شود. "در طول درمان ، سیستم لیمبیک مسئول احساسات فعال می شود. حفظ تنها در صورتی امکان پذیر است که احساسات کافی به وجود آمده باشد [1]. 66]. بنابراین ، درمان گشتالت ، از طریق تجربیات احساسی شدید ، به شما امکان می دهد یادگیری را تسریع کنید. استراتژی گشتالت با هدف بسیج عمیق ترین احساسات مشتری به گونه ای است که کارهایی که انجام می شود مطمئناً "در یک نامه ثبت نام کند" [1؛ 67].
  5. یادگیری در درمان گشتالت همچنین شامل اصلاح فرایندهای بیوشیمیایی مغز است. روان درمانی مستقیماً بر فرآیندهای مغزی تأثیر می گذارد و بیوشیمی داخلی مغز را تغییر می دهد. تولید هورمون ها و انتقال دهنده های عصبی (دوپامین ، سروتونین ، آدرنالین ، تستوسترون و غیره)”[1؛ 64].
  6. درمان با گشتالت نه تنها تولید هورمون را تصحیح می کند ، بلکه از رابطه آنها با رفتار نیز سوء استفاده می کند. "بنابراین ، تستوسترون هم پرخاشگری و هم میل جنسی را کنترل می کند. این دو تکانه در هیپوتالاموس وجود دارند. در درمان گشتالت ، گاهی اوقات از این "نزدیکی" استفاده می شود - به عنوان مثال ، آنها از طریق پرخاشگری بازی ، تمایل جنسی ضعیفی را ایجاد می کنند. انتقال دهنده های عصبی در جفت های متضاد عمل می کنند. به عنوان مثال ، تأثیر دوپامین ، هورمون آگاهی ، تماس و میل ، با تأثیر سروتونین ، هورمون سیری ، نظم و تنظیم خلق مخالف است. عمل روان درمانی به تعادل این دو غذا کمک می کند. روابط متقابل چرخه ای است: به عنوان مثال ، هوشیاری تولید دوپامین را تحریک می کند ، که به نوبه خود هوشیاری را حفظ یا افزایش می دهد. "[1؛ 73-74]
  7. علامت بدنی اغلب به عنوان مجرایی دیده می شود که امکان تماس مستقیم با نواحی زیر قشری مغز را فراهم می کند [1؛ شانزده]. برای انجام این کار ، می توان آن را در طول درمان تقویت کرد.

این مفاد را می توان به طرق مختلف درمان کرد. با این حال ، اکنون ما فقط بر این نکته متمرکز می شویم که این داده ها ویژگی های کیفی گشتالت درمانی را نشان نمی دهند. اساساً ، فرایند یادگیری است ، درست مانند رفتار درمانی.تفاوت در دخالت احساسات و اولویت آنها در ارتباط با منطق و همچنین تأثیر آنها بر سرعت یادگیری است. مکانیسم شکل گیری تروما و نقش کاتارسیس و بینش در از بین بردن آن نادیده گرفته می شود.

در مرحله بعد ، ما سعی می کنیم این موقعیت های فیزیولوژیکی را از جنبه جدیدی تکمیل کنیم.

درمان گشتالت از موضع دکترین A. A. غالب اوختومسکی

مطابق با اهداف این مقاله ، ما مفاد اساسی مفهوم غالب را در نظر خواهیم گرفت. برای شروع ، بیایید مفهوم غالب را فاش کنیم.

غالب تمرکز پایدار افزایش تحریک پذیری مراکز عصبی است ، که در آن تحریکات به مرکز به افزایش تحریک در تمرکز کمک می کند ، در حالی که در بقیه سیستم عصبی پدیده های مهار به طور گسترده مشاهده می شود [4]. این مفهوم ، در حالی که نامشخص است ، بیشتر در مفاد جداگانه A. A. اوختومسکی.

تعدادی از مفاد A. A. اوختومسکی را می توان فوراً با مقررات اتخاذ شده در درمان گشتالت مقایسه کرد.

اصل فعالیت. این دانشمند یک موجود زنده فعال را در نظر گرفت نه یک منفعل که در تعامل با محیط خارجی زندگی می کند. او کشف کرد که واکنش بدن از پیش تعیین شده نیست ، یک محرک معین می تواند واکنش های متفاوتی را ایجاد کند و برعکس ، این واکنش می تواند در مراکز عصبی مختلف ایجاد شود.

اصل یکپارچگی غالب در مقابل ما به عنوان مجموعه ای از علائم مختلف ظاهر می شود که خود را در ماهیچه ها ، کار سیستم غدد درون ریز و سایر سیستم های کل ارگانیسم نشان می دهد. این به عنوان یک نقطه تحریک در سیستم عصبی ظاهر نمی شود ، بلکه به عنوان یک پیکربندی خاص از مراکز افزایش تحریک پذیری در سطوح مختلف سیستم عصبی ظاهر می شود. در حقیقت ، غالب کل بدن را به اجرای یک یا فعالیت دیگر هدایت می کند.

اصل تعیین کننده هدف. در هر واحد زمان ، مرکزی وجود دارد که کار آن بیشترین اهمیت را دارد. غالب با وظیفه ای که ارگانیسم در واحد زمان معینی انجام می دهد تعیین می شود.

اصل هموستاز تعریف اصل هموستاز در آموزه غالب چندان آسان نیست ، با این حال ، خود عملکرد غالب آن را فرض می کند. پس از همه ، غالب تحت تأثیر تحریک خارجی یا داخلی بوجود می آید ، تنش را با هدف حل مشکل ایجاد می کند و در نهایت منجر به تخلیه تنش در عمل و تغییر در محیط خارجی می شود.

شکل و پس زمینه. تمرکز غالب هیجان تمایل دارد که هیجان را از مناطق دیگر بیرون بکشد و در عین حال آنها را مهار کند. این امر منجر به پدیده ای از توجه ما به عنوان انتخاب گرایی می شود. این غالب است که توجه ما را به اشیاء خاص در محیط خارجی معطوف می کند و در نتیجه نسبت شکل و پس زمینه را تعیین می کند.

گشتالت کامل و ناتمام. یک غالب فعال باعث ایجاد تنش می شود که ما را وادار به عمل می کند (گشتالت ناتمام). هنگامی که یک غالب در عمل تحقق می یابد ، این امر منجر به مهار آن و تغییر حالت غالب دیگر (تکمیل گشتالت) می شود.

مخاطب. یک تماس را می توان وضعیتی نامید که یک فرد تحت تأثیر یک یا دیگری غالب ، با محیط خارجی وارد تعامل می شود (شروع به انتخاب اشیاء برای برآوردن نیازها در آن می کند و به طریقی به مقاصد خود پی می برد).

مرز تماس در اینجا ما کمی درک کلاسیک از مرز تماس در درمان گشتالت را تغییر می دهیم تا آن را عینی تر کنیم. ما مرز تماس را به سادگی درک خواهیم کرد - این مرز است که محتوای آگاهی فرد را از محیط خارجی و نمایندگی او از واقعیت جدا می کند. در این مورد ، غالب از درون به عنوان یک ایده یا ایده دیگر ، و از خارج ، به عنوان رفتار عمل خواهد کرد.

شباهت های چشمگیری بین چرخه تماس و چرخه عملکرد غالب یافت می شود. این دانشمند مراحل متعددی را در عملکرد غالب شناسایی کرد.

تحریک - پیش تماس ظاهر یک غالب به دلیل وجود یک محرک است. تحریک منجر به هیجان در مراکز عصبی می شود ، غالب را ایجاد می کند.بدیهی است ، برای ظاهر شدن یک غالب ، تحریک باید برای ارگانیسم مهم باشد

علاوه بر این ، مرحله تماس به دو مرحله عملکرد غالب تقسیم می شود.

  1. رفلکس شرطی - تماس این مرحله با تشکیل یک بازتاب شرطی مشخص می شود ، هنگامی که غالب مهمترین گروه را از هیجانات ورودی انتخاب می کند. مانند مرحله تماس ، با انتخاب محرکهای خارجی مرتبط با برآوردن نیاز مشخص می شود.
  2. عینیت بخشی تماس است. این مرحله با ایجاد ارتباط قوی بین غالب و محرک مشخص می شود. اکنون این محرک آن را برانگیخته و تقویت می کند. در این مرحله ، کل محیط خارجی به اجسام مختلفی تقسیم می شود که غالب به آنها واکنش نشان می دهند و به آنها واکنش نشان نمی دهند. این لحظه در درمان گشتالت به عنوان پایان مرحله تماس در نظر گرفته می شود ، هنگامی که مشتری ابتدا تحت تأثیر یک حالت احساسی ، چهره های خاصی را لمس می کند ، و سپس به اصطلاح شکل اصلی را مشخص می کند ، ارتباط مستقیمی بین نیاز برقرار می کند. و راه رضایت آن

این مراحل مربوط به توسعه غالب است. مراحل بعدی را با توجه به نظرات دیگر A. A تعیین می کنیم. اوختومسکی.

  1. قطعنامه غالب - تماس نهایی. هرگونه بازتاب به عنوان پیوند نهایی آن ، مستلزم یک عمل رفتاری است. به همین ترتیب ، غالب در اعمال خاصی تحقق می یابد. این مکانیزم اصلی برای حل مسئله غالب است. با درک رفتار ، هیجان به دلیل مکانیسم های تقویتی به مهار تبدیل می شود.
  2. تغییر / ایجاد یک غالب جدید - تماس پس از. این مرحله با شروع یک چرخه جدید عملکرد غالب مشخص می شود. در درمان گشتالت ، این مرحله با آگاهی از تجربه مشخص می شود. در این حالت ، برای مشتری ، شکل نه چیزی است که عمل به آن هدایت شده است ، بلکه خود عمل است. در زبان فیزیولوژی ، همان تغییر غالب مانند سایر موارد رخ می دهد.

مفهوم بیماری گشتالت درمانی از دیدگاه آموزه A. A. غالب اوختومسکی

در این مرحله ، توجه به دو ماده A. A. برای ما بسیار مهم است. اوختومسکی.

  1. غالبها ، با تشکیل ، می توانند برای مدت طولانی ، از جمله کل زندگی وجود داشته باشند.
  2. غالب های شکل گرفته می توانند نقش منفی ایفا کنند ، زیرا اجازه نمی دهند به شرایط فعلی پاسخ کافی بدهند.
  3. A. A. اوختومسکی از چنین روشی برای مهار غالب به عنوان یک ممنوعیت مستقیم صحبت می کند. استفاده از چنین تکنیکی می تواند منجر به تضاد بین میل ("خواستن") و تقاضا ("نیاز") شود ، به عنوان مثال. پدیده ای به نام برخورد فرآیندهای عصبی و بر این اساس ، نوروزها.

بنابراین ، ما چندین گزینه را برای فرآیندهای روان رنجوری در نظر می گیریم و آنها را مطابق با وقفه های اعمال شده در درمان گشتالت ترتیب می دهیم.

عدم وجود غالب یک محل تلاقی است. فرد دارای یک غالب شکل گرفته نیست که در پاسخ به تأثیرات خارجی فعال شود. به عنوان مثال ، مادری در دوران کودکی فرزند خود را نوازش می کرد. او هیچ مهارت سازگاری معمول یا انگیزه ای برای اقدامات خاص ایجاد نکرد. در این حالت ، تمام کارها با هدف شکل گیری این مهارت ها و توانایی تمایز محرک های محیط خارجی انجام می شود

گزینه های بعدی برای درگیری هستند. علت درگیری ، درون نگری است. این درون نگری است که تضاد بین "خواستن" و "نیاز" را ایجاد می کند.

  1. ادغام فرآیندهای عصبی - فرافکنی ، بازتاب ، انحراف. وقفه های توصیف شده نتیجه تضاد بین فرآیندهای عصبی است. در این مورد ، سه وقفه وجود دارد: طرح ریزی - عملی که ما خودمان آن را ممنوع می کنیم ، به محیط خارجی منتقل می کنیم. بازتاب - هنگامی که ما عملی را اجرا می کنیم ، اما خود را از انجام آن در رابطه با یک شیء خارجی منع می کنیم ، و آن را به خودمان هدایت می کنیم. انحراف ، هنگامی که هنوز عملی را در رابطه با یک شیء خارجی اجرا می کنیم ، اما این شیء هدف نیست.در همه موارد ، ما به نحوی موقت تنش را برطرف می کنیم ، اما غالب را از بین نمی بریم. همچنین می توانید بگویید که این طبقه بندی وقفه ها چندان اساسی نیست. می توانید تغییرات مختلف آن را بیابید ، تعمیم دهید یا متمایز کنید. برای ما بسیار مهم است که بفهمیم در اصل دو گزینه وجود دارد ، غالب یا تحقق یافته و به هدف می رسد ، یا نه. اگر متوجه نشوید ، یک روان رنجوری ایجاد می شود و به روش های کاملاً متفاوت.
  2. غالب ناسازگار ، تلاقی نوع دوم است. این مورد معمولاً برای شرایطی است که الگوی مشکل به طور خودکار در فرد فعال می شود. به عنوان مثال ، این امر در مورد فوبیا صدق می کند ، هنگامی که الگوی حمله وحشت در یک محرک خاص فعال می شود. به طور معمول ، این الگوها نتیجه یک وضعیت آسیب زا هستند. ماهیت تلاقی در اینجا عدم امکان تکمیل تماس نهایی است. شخص نیاز خود را درک می کند ، آن را در عمل متوجه می شود ، تسکین می یابد ، اما این روش دیگر با وضعیت جدید مطابقت ندارد.

روان تروما و نقش دوران کودکی در شکل گیری این بیماری

اکنون ما سعی می کنیم به این س answerال پاسخ دهیم که چرا چنین نقش مهمی در درمان گشتالت به دوران کودکی داده می شود و چگونه این امر با آموزه غالب مرتبط است.

همانطور که قبلاً گفتیم ، در دوره های خاصی ، غالب های مختلف در ما شکل می گیرند که در روان ثابت شده و متعاقباً بر ما تأثیر می گذارند. چنین غالبانی در لحظه شکل گیری خود دارای محتوای خاصی هستند (به عنوان مثال ، فردی از شیء خاصی می ترسید و انگیزه خاصی برای عمل داشت). و فقط بعداً ، این غالب به عنوان فیلتر درک ما شروع به کار می کند و سایر هیجانات ورودی را به سمت خود می کشاند. همه محتوای دیگر علاوه بر اصلی ثانویه به غالب هستند ، همه فعالیتهای آن با هدف ارضای محتوای اصلی انجام می شود. منطقی است که برای دستیابی به تحقق امر غالب ، باید شیء اصلی را که بر روی آن هدایت شده بود زنده کنیم و اقدام برنامه ریزی شده را اجرا کنیم. تنها در این صورت است که مغز ما سیگنالی در مورد موفقیت عمل دریافت می کند و تقویت می کند ، که منجر به مهار موفقیت آمیز غالب می شود. بدیهی است که اکثر غالب اصلی در دوران کودکی شکل می گیرند. این آنها هستند که جهان بینی ما را تعیین می کنند.

س Anotherال دیگر ، س ofال روانی است. چگونه روان تروما شکل می گیرد و چرا در دوران کودکی. پاسخ در ویژگی های تکامل مغز ما در فرآیند هستی زایی نهفته است. مغز ما فقط در سن مدرسه به طور کامل شکل می گیرد. دوران کودکی با غلبه اولین سیستم پیام رسانی ، تأثیرپذیری بیشتر و توانایی کمتر در بازتاب مشخص می شود. از آنجا که سیستم پیام دهی دوم نسبتاً دیر شکل گرفته است ، بسیاری از رویدادها در سطح جسمانی و احساسی تجربه می شوند ، در همان سطح به یاد می آورند ، یعنی در بزرگسالی ما یک رویداد سرکوب شده را می بینیم. یک الگوی دیگر نیز وجود دارد - حفظ م effectiveثرتر رویدادهای رنگی احساسی. به محض این که کودک در موقعیت استرس زا قرار می گیرد ، هوشیاری او خاموش می شود ، غرق در احساسات می شود و واکنش نشان داده می شود. در بزرگسالی ، فرد دیگر نمی فهمد چرا واکنش عصبی دارد. این نتیجه تشکیل کانون جداگانه ای از تحریک است. هنگامی که محرک ظاهر می شود ، غالب فعال می شود ، در حالی که هیچ ارتباطی با سیستم سیگنال دوم ندارد ، فرد نمی تواند آن را کنترل کند.

وقفه ها به روش متفاوتی ایجاد می شوند. معرفی با نوع پیشنهاد شکل می گیرد ، یعنی در وضعیت خاصی از روان ، تحت تأثیر نفوذ خارجی ، یک سلطه جدید بوجود می آید که با حالت قبلی در تضاد است. گزینه دیگر تشکیل یک بازتاب شرطی است ، هنگامی که یک یا یک عمل متوقف می شود. در این مورد ، یک روش ناسازگار پاسخگو ثابت می شود ، که متعاقباً منجر به درگیری و عصبی شدن نیز می شود.

در مواردی که غالب شکل نگرفته باشد ، احتمالاً بحث جداگانه منطقی نیست. در اینجا نیز دوران کودکی تأثیر زیادی دارد ، جایی که مهارتهای اولیه تعامل با جهان آموزش داده می شود.

ساختار روان

نکته دیگر درمان گشتالت که باید به حوزه فیزیولوژی منتقل شود ، ساختار روان است. در درمان گشتالت ، مرسوم است که یک شخصیت واحد ("خود") در نظر گرفته شود ، که در یک حالت یا حالت دیگر در یک زمان قرار دارد. سه حالت وجود دارد: "id" ، "persona" ، "ego". این حالات در مراحل مختلف چرخه تماس ظاهر می شوند: شناسه قبل از تماس ، شخص در مرحله تماس و تماس نهایی. نفس در postkontakte.

  1. "Id" با انگیزه های درونی ، نیازهای حیاتی و تجلی بدنی آنها همراه است. عملکرد انسان در توانایی درک تکانه های ناشی از بدن ظاهر می شود. اولین مرحله در ظهور یک غالب را می توان مشاهده کرد - درک تحریک خارجی. توانایی درک یک تحریک خاص ، توانایی ایجاد یک غالب را تعیین می کند.
  2. "شخص" تابعی از سازگاری با محیط و مجموعه ای از الگوهای چنین سازگاری است. این حالت تعیین می کند که چگونه نیاز ایجاد شده را برآورده می کنیم. از نظر غالب ، این عملکرد غالب در مراحل بازتاب شرطی ، عینیت بخشیدن و تفکیک غالب است.
  3. "نفس" یک عملکرد هنجاری-ارادی است. ایگو توانایی فرد را برای حرکت نه تنها از تکانه های بدن خود ، بلکه از هنجارها و باورهای خود هنگام اجرای برخی اقدامات تعیین می کند. برای تحقق این فرصت ، مجموعه ای از غالبهای به اندازه کافی قوی باید قبلاً شکل گرفته باشد.

مفهوم سلامتی

اگر در درمان گشتالت بیماری به عنوان وجود وقفه در راه برآوردن نیاز در نظر گرفته شود ، بدیهی است که سلامتی به عنوان فرصتی برای برآوردن آزادانه نیاز خود (تحقق خود) ، در حالی که با خود یا درگیری وارد نمی شود. با محیط خارجی این امر مستلزم سازگاری م toثر با محیط است.

فرد یا سازگار عمل می کند ، در برابر تأثیرات محیطی واکنش نشان می دهد یا ناسازگار است. در مورد دوم ، یک فرد نمی تواند به میزان کافی به تأثیرات خارجی پاسخ دهد زیرا به انگیزه های "اینجا و اکنون" توجه می کند ، او بر اساس وقفه های قبلی شکل کلیشه ای نشان می دهد.

بنابراین ، یک فرد برای سازگاری با محیط دو گزینه دارد: یا انتقال مستقیم یک موقعیت از گذشته به یک موقعیت جدید (روش روان رنجور) ، و یا واکنش به موقعیت جدید بر اساس تجربه به دست آمده از موقعیت در گذشته (راه سالم)) یک راه سالم برای پاسخگویی ، سازگاری خلاق نیز نامیده می شود ، زیرا به فرد اجازه می دهد همیشه در شرایط جدید به شیوه ای جدید واکنش نشان دهد. با کمال تعجب ، تقریباً بازتاب های مشابهی را در A. A. اوختومسکی. او حتی یک عبارت مشابه را معرفی می کند - "جستجوی خلاق".

جستجوی خلاق یک تغییر متقابل در محیط خارجی و شخصیت در تعامل کلی آنها است. توصیه هایی برای توسعه جستجوی خلاق: کسب بسیاری از غالب مختلف ؛ آگاهی از غالب خود ، که به آنها اجازه می دهد کنترل کنند ؛ پر کردن غالب مرتبط با فرایند خلاقیت.

روشها و مراحل درمان

وظیفه درمانگر دستیابی به وضعیت سازگاری یا جستجوی خلاق است. با این حال ، به عنوان A. A. اوختومسکی: "قبل از انجام یک جستجوی خلاق ، لازم است غالبهای قبلی را اصلاح کنیم". این امر جستجو و مطالعه آسیب ها و عدم امکان تغییر لحظه ای به حل مشکلات جدید را ضروری می سازد. این روش درمانی گشتالت مدرن را از جهات دیگر متمایز می کند ، زیرا هم کار با ضربه و هم ایجاد مهارت های جدید را پوشش می دهد.

همچنین مهم است که A. A. اوختومسکی بر عدم امکان جلوگیری کامل از سلطه گران قدیمی تأکید کرد. او تصفیه طبیعی غالب را م effectiveثرترین روش مهار دانست.روشهای دیگر: ممنوعیت مستقیم (منجر به روان رنجوری) ، اتوماسیون اقدامات (شکل گیری مهارت) ، جایگزینی حالت غالب با روش جدید. جایگزینی یک غالب با جدید اغلب در جهت های مختلف مربیگری و همچنین در درمان شناختی-رفتاری استفاده می شود.

کار درمانگر گشتالت با هدف گذراندن مراحل چرخه تماس ، و بر این اساس ، یافتن مشکل اصلی و حل آن و سپس ایجاد یک مهارت جدید است.

ابزارهای اصلی در کار درمانگر گشتالت روش هایی هستند که با هدف حل غالب انجام می شود ، که در سه نسخه امکان پذیر است:

  1. کلامی - هنگامی که فرد گفتگوی درونی و مشکل خود را به سطح بیرونی می رساند ، در نتیجه متوجه غالب در گفتار می شود.
  2. کاتارسیس تحقق احساس سرکوب شده در رفتار بیانگر است.
  3. تحقق رفتاری مکانیزمی شبیه به کاتارسیس است ، زمانی که فرد غالب خود را در یک عمل خاص حل می کند.

وظیفه اصلی دستیابی به حل کامل غالب است. برای این شخص ، آنها سعی می کنند تا آنجا که ممکن است در موقعیت اولیه غوطه ور شوند و حداکثر عمق احساسات را ایجاد کنند. روشهای جداگانه درمان گشتالت برای دستیابی به این هدف یا هدف آگاهی است. روش گوش دادن فعال و ایجاد همدلی به شما این امکان را می دهد که فردی را در احساسات خود غوطه ور کنید تا یک فرد غالب را پیدا کنید. روش صندلی خالی به شما امکان می دهد موقعیت خاصی را دوباره خلق کنید. روش تمایز به مشتری کمک می کند تا همه آنچه را که در مورد مشکل جمع شده است به صورت شفاهی بیان کند.

این روشها در درجه اول برای یافتن یک موقعیت آسیب زا است. اما می توان از آنها برای ایجاد الگوهای جدید نیز استفاده کرد.

اصل درمانی اساسی ، اصل اینجا و اکنون است. در عمل ، این امر خود را در این واقعیت نشان می دهد که درمانگر دائماً واکنش های مراجعه کننده ، از جمله واکنش های روان رنجور را مشاهده می کند و توجه مراجعه کننده را به آنها جلب می کند ، که او را به آگاهی و درک بیشتر آنها سوق می دهد.

به طور خلاصه ، اجازه دهید موارد زیر را بیان کنیم. درمان گشتالت هرچقدر هم که واضح به نظر برسد ، هدف آن تشکیل گشتالت در موقعیت درمانی است. مشتری قطعه به قطعه در یک کل واحد جمع می شود. ابتدا متوجه تکه تکه شدن واکنش های خود (ناهمخوانی) می شود ، سپس اصلی ترین واکنش را در واکنش خود متمایز می کند و اجازه می دهد تا در محیط خارجی تحقق یابد. پس از اینکه غالب قدیمی تحقق یافت ، فرایند شکل گیری توانایی سازگاری با محیط خارجی بر اساس آگاهی از انگیزه ها و واکنش های فرد آغاز می شود.

نتیجه

این مقاله نباید به عنوان یک توصیف فیزیولوژیکی واضح از فرآیندهای انجام شده در درمان گشتالت در نظر گرفته شود. بلکه باید به عنوان یک پیام کلی برای انتقال نظریه و عمل درمانی گشتالت به مبنای فیزیولوژیکی و تجربی و رد قضاوت های انتزاعی فلسفی و گاه متناقض در نظر گرفته شود. این مشکل بسیار واضح است ، به عنوان مثال ، در مفهوم "زمینه" در درمان گشتالت. تعدادی از نویسندگان مفهوم شناخته شده علمی کرت لوین را وام می گیرند و تعدادی نیز سعی می کنند از مفهوم انتزاعی حوزه اگزیستانسیالیست ها استفاده کنند [3].

ارزش اصلی کار ممکن است شامل درک فرآیندهای روانگردان و درمان آن باشد. درک اینکه چگونه کاتارسیس به رهایی فرد از مشکل کمک می کند.

فهرست کتابشناسی:

1. Ginger S. Gestalt: هنر تماس. - M: پروژه دانشگاهی ؛ فرهنگ ، 2010.-- 191 ص.

2. Perls F. نظریه درمان گشتالت. - م.: موسسه تحقیقات عمومی بشردوستانه. 2004. S. 278

3. رابین J. M. گشتالت درمانی - م.: موسسه تحقیقات عمومی بشردوستانه. 2007. S. 7

4. اوختومسکی A. A. غالب. - SPb.: پیتر ، 2002.-- 448 ص.

توصیه شده: