تفکر استراتژیک و برنامه ریزی بلند مدت زندگی

فهرست مطالب:

تصویری: تفکر استراتژیک و برنامه ریزی بلند مدت زندگی

تصویری: تفکر استراتژیک و برنامه ریزی بلند مدت زندگی
تصویری: جلسه چهارم - تفکر استراتژیک در تدوین ، برنامه ریزی استراتژیک در اجرا | محمودرضا بهشتی 2024, ممکن است
تفکر استراتژیک و برنامه ریزی بلند مدت زندگی
تفکر استراتژیک و برنامه ریزی بلند مدت زندگی
Anonim

اساساً اکثر مردم به برنامه ریزی بلند مدت ، به نوعی تغییرات استراتژیک در زندگی خود و به انگیزه استراتژیک فکر نمی کنند. بدون آن تغییرات کیفی غیرممکن است. بدون درک استراتژیک و بلند مدت از حرکت خود در زندگی ، دستیابی و اجرای برنامه ها و اهداف بزرگ و به طور کلی ، در اصل ، تغییر زندگی شما برای بهتر شدن بسیار مشکل است.

اگر چشم انداز راهبردی وجود نداشته باشد ، اگر شخص نفهمد کجا می خواهد بیاید ، به چه منابعی برای این کار احتیاج دارد ، اگر آنچه را که سال به سال در زندگی اش اتفاق می افتد پیگیری نکند ، هیچ چیز به دست نخواهد آمد آی تی. به سادگی تعیین اهداف قوی کافی نیست ، به ویژه اگر این اهداف و ارزشهای تحمیلی از خارج باشد.

معمولاً مردم متفق القول هستند که تفکر و زندگی استراتژیک ضروری است زیرا مفید و مثر است. اما در زندگی واقعی ، چیزی دائماً در این امر دخالت می کند. اکثر آنها این بردار استراتژیک را که در طول آن حرکت می کنند ندارند. اغلب مردم نمی دانند چگونه در دسته های بلند مدت فکر کنند و عمل کنند ، این مهارت به سادگی از دوران کودکی القا نمی شود.

چه چیزی مانع از زندگی استراتژیک شما می شود؟

- ترس از زندگی و ترس از غیرقابل پیش بینی بودن. این بر اساس باورهایی از این قبیل است: چرا برنامه ریزی کنید ، هنوز هیچ چیز به نتیجه نمی رسد ، نمی توان حدس زد فردا چه اتفاقی خواهد افتاد ، به ویژه در یک هفته ، یک ماه ، یک سال. بنابراین ، چرا اصلاً خود را به زحمت بیندازید و در این جهت فکر کنید. بگذار همه چیز مسیر خود را طی کند ؛

- تأثیر دیگران نظرات دیگران اغلب بر نظر شما غلبه می کند. حتی اگر به نظر نمی رسد موافق باشید ، سخنان اقوام ، همکاران و دوستان در روان نفوذ می کند و به تدریج در آنجا قوی تر می شود. و سپس تصمیمات مربوط به زندگی بر اساس نظرات دیگران گرفته می شود.

- انسان خودش را نمی شناسد. او اصلا نمی فهمد چه می خواهد؟ در چند سال آینده چه تغییراتی در زندگی می خواهید؟ واقعا چه چیزی برای او مهم و ارزشمند است؟

- تضاد ارزشها برای تدوین استراتژی و اهداف ، باید خود را به خوبی بشناسید. آگاهی واضح از آنچه از زندگی می خواهید و به کجا می روید. و تعداد کمی می توانند به این موضوع افتخار کنند.

- نداشتن اولویت ها یک فرد همه چیز را به طور همزمان می خواهد (و کسب و کارش ، و رابطه ای شاد ، و ورزش ، حفظ سلامتی و سرگرمی و سرگرمی و دوستان …) ، و چنین مقدار "همه چیز" به سادگی انجام نمی شود متناسب با زندگی

- عجله و روتین. به سادگی زمانی برای برنامه ریزی استراتژیک وجود ندارد. وقتی زندگی متشکل از امور بی پایان است ، به سادگی زمانی برای نشستن و فکر کردن با آرامش وجود ندارد. روتین تمام توجه را می خورد و شما متوجه اتفاقاتی که در زندگی شما می شود ، نمی شوید.

- کمبود انرژی - فرد عادت کرده است که دائماً تمام آب میوه ها را از خود بیرون بکشد. و در مقطعی به سادگی قدرت و انرژی لازم برای انجام هر کاری وجود ندارد. و من چیزی نمی خواهم. من فقط می خواهم از مسابقه ثابت نفس بکشم.

- هیچ ایده و برنامه ای برای تغییرات طولانی مدت در زندگی وجود ندارد. چرا این اتفاق می افتد؟ زیرا از یک سو ، روان پر از انواع زباله ها ، ایده ها و اعتقادات در مورد نحوه "زندگی" یا "مد روز" است. و شخص سعی می کند "نه زندگی خود" زندگی کند ، و سپس تعجب می کند - چرا شادی وجود ندارد ، چرا زندگی رضایت را به ارمغان نمی آورد؟ وقتی سر پر از "ارزشهای دیگران" است - روان هیچ دلیلی برای بسیج نیروها نمی بیند.

تا زمانی که این مشکلات حل نشوند ، هیچ "استراتژی زندگی" نخواهید داشت. و اراده در اینجا کمکی نمی کند. برای مقابله با این وظایف ، به یک متدولوژی نیاز دارید ، یک سیستم واضح که به دنبال آن دقیقاً در مسیری که واقعاً می خواهید حرکت کنید.

مواجهه با واقعیت:

هنگامی که یک فرد عادت ندارد زندگی خود را بسازد ، حداقل در سر خود. ناگفته نماند که روی کاغذ ، روی ورق ورق (با نمودارهای ترسیم). او کاملاً عادت ندارد حتی در تخیلاتش زندگی خود را برنامه ریزی کند.در زندگی چنین فردی ، انگیزه بلند مدت به طور کلی به عنوان یک کلاس وجود ندارد. و تنها چیزی که برای فرد باقی می ماند این است که مدتی با انگیزه کوتاه مدت فعالیت کند. یعنی فقط برای وجود. و این ناگزیر منجر به مشکلات بزرگی می شود.

برای افرادی که فاقد برنامه ریزی طولانی مدت هستند ، زندگی به خود آنها بستگی ندارد ، بلکه به شخص یا چیز دیگری بستگی دارد. بستگی به مجموع ترکیبات مختلف دارد. به عنوان مثال: از رئیس محل کار ، از روابط (که شخص اغلب نمی داند چگونه آنها را مدیریت کند) ، از انگیزه ای که امروز وجود دارد ، و فردا ممکن است دیگر آنجا نباشد. و شخص نمی فهمد با همه اینها چه باید بکند.

هنگامی که فرد برای برخی از دوره های طولانی مدت (حداقل در چند سال آینده زندگی) انگیزه ندارد. او نمی فهمد چه می خواهد و نمی داند از زندگی چه انتظاری دارد ، مثلاً بعد از 3 سال. در نتیجه ، او انگیزه ای برای انجام کارهای بزرگ در زندگی خود ندارد.

فقدان چشم انداز بلندمدت از زندگی:

شخص بینشی از تغییرات طولانی مدت در زندگی ندارد ، اما دیدگاه بلندمدت برای روان چیست؟ اینها فقط برخی از تصاویر نیستند ، بلکه چیزی است که "دسترسی به منابع مرتبه بالاتر" نامیده می شود. این همان چیزی است که می تواند انرژی ایجاد کند تا کل ساختار زندگی را تغییر دهد.

روان آنقدر ساختار یافته است که هرچه هدف بزرگتر باشد ، می تواند انرژی بیشتری را به سیستم وارد کند. یعنی تحقق هدف خود نیست که از فرد حمایت می کند و به او قدرت می بخشد ، بلکه واقعیت داشتن این اهداف بزرگ ، خود چشم انداز بلند مدت ، در حال حاضر به فرد هجوم مقدار عظیمی از انرژی روانی و اگر شخصی اهداف کوچکی داشته باشد ، خواسته ها به ترتیب ضعیف و لحظه ای هستند ، نمی توان در مورد انگیزه های استراتژیک بحث کرد.

تفکر کوتاه مدت و کوری راهبردی:

تفکر تاکتیکی یا کوتاه مدت یکی از بیماری های انسان مدرن است ، به همین دلیل نمی توان آنطور که می خواهید زندگی کرد. مردم عادت دارند در فواصل کوتاه و کوتاه فکر کنند و در دسته بندی های کوتاه مدت فکر کنند. اغلب یک فرد حتی در مورد آنچه من در 3 ، 5 ، 10 سال می خواهم س questionsال ندارد. برای افراد معمولی ، این افق های بلند آسمانی هستند ، چرا به آن فکر کنید؟ بیایید منتظر بمانیم و ببینیم آنجا چه اتفاقی می افتد.

حتی اگر شخصی برنامه ریزی کند ، برخی برنامه ها و اهداف را تعیین کند ، سپس به مدت یک هفته ، یک ماه ، حداکثر شش ماه - یک سال ، و سپس هیچ کس زیاد فکر نمی کند. شما می توانید در مورد نوعی برنامه ریزی دقیق و ردیابی که زندگی در کدام جهت حرکت می کند سکوت کنید. یعنی آیا در حال اجراست ، چه چیزی برنامه ریزی شده است یا خیر؟ در زندگی ، تبدیل شدن بیشتر به آنچه ارزشمند است یا نه؟ اغلب ، برای اکثر مردم ، زندگی به خودی خود ادامه می یابد. رویدادها و عوامل مختلف دیگر زندگی فرد را می سازد ، نه او.

در نتیجه این نگرش نسبت به زندگی خود ، فرد دچار نابینایی استراتژیک می شود. او نمی بیند و نمی داند چگونه در چند سال آینده آنچه را که می خواهد ببیند ، و حتی اگر درک مبهمی از آنچه او می خواهد وجود داشته باشد ، هیچ درکی از چگونگی دستیابی به همه چیز وجود ندارد. از آنجا که فقط خواستن کافی نیست ، باید به سمت رسیدن به اهداف خود حرکت کنید ، این حرکت را ردیابی کرده و در صورت لزوم تصحیح کنید. و اغلب تقریباً هیچ کس نمی داند چگونه این کار را انجام دهد.

نابینایی استراتژیک منجر به چه می شود؟

به این دلیل که یک فرد نمی داند چگونه به زندگی خود در سطح جهانی نگاه کند و در نتیجه توسط درگیری ها و تضادهای بی پایان داخلی از هم پاشیده می شود. زندگی در حالت استراتژیک بسیار دشوار است ، زیرا دائماً با شلوغی های روزمره ، امور عادی و بی پایان از تفکر طولانی مدت خود خارج خواهید شد. فقط وقت ندارید بنشینید و با آرامش به زندگی خود فکر کنید.

از یک سو ، شخص دائماً تحت تأثیر تبلیغات قرار می گیرد - آنچه باید بخواهد. او برای چه نوع زندگی باید تلاش کند. از سوی دیگر ، اقوام ، دوستان ، همکاران ، افکار و خواسته های خود را تحمیل می کنند. و اگر شخصی نداند که واقعاً چه می خواهد. او دارای تعارض ارزش ها و خواسته های مختلف است.آنچه در جامعه ترویج می شود برای او مناسب نیست و آنچه خود شخص می خواهد قابل درک نیست.

در نتیجه ، فرد نمی داند کجا زندگی کند ، مسیر زندگی اش چیست ، اهداف بلند مدت او چیست ، استراتژی زندگی اش چیست ، هیچ کدام از اینها نیست. یک فرد زیر پای خود پایه محکمی ندارد ، هیچ حمایتی وجود ندارد که زندگی او بر اساس آن بنا شده باشد. در عوض ، فقط به طور خودکار به تبلیغات تبلیغاتی ، رسانه ها از تلویزیون ، افراد اطراف یا اینترنت پاسخ های خودکار داده می شود.

و در نتیجه ، مشکلات لحظه ای محلی به طور مداوم در زندگی بوجود می آیند. با توجه به این واقعیت که زندگی یک شخص ساخته نشده است ، هیچ پایه ای در آن وجود ندارد ، بردار مشخصی از حرکت در زندگی وجود ندارد. فرد مانند سنجابی در چرخ شروع به دویدن می کند. و به این ترتیب او ده ها سال در یک حلقه قدم می زند و زندگی خسته کننده و کسل کننده دیگری را تجربه می کند.

انتخاب اساسی:

و معلوم می شود که یک فرد دو گزینه دارد:

- یا به تدریج بیاموزید که چگونه زندگی خود را به صورت شایسته ، استراتژیک مدیریت و تنظیم کنید.

- یا اینطور و به زندگی خود ادامه دهید ، مسئولیت را کنار بگذارید ، و در مورد همه این موارد مزاحم نشوید. بر اساس نوع: چگونه رویدادها در زندگی توسعه می یابد ، بنابراین نیز خواهد بود.

از یک طرف ، این یک چیز کوچک به نظر می رسد ، اما این چیزی است که تمام زندگی یک فرد را فرا می گیرد. چگونه فکر می کنید ، چگونه تصمیم می گیرید ، چگونه خود را مدیریت می کنید ، چگونه چیزی را خلق می کنید ، چگونه تجارت می کنید ، چگونه شغلی می سازید ، چگونه روابط ایجاد می کنید ، چگونه با بدن خود ، سلامت خود ارتباط دارید.

تفکر کوتاه مدت به چه چیزی منجر می شود؟

تفکر کوتاه مدت در همه زمینه های زندگی انسان نفوذ می کند. با گذشت سالها ، مردم حتی بیشتر به تفکر کوتاه مدت عادت می کنند. به همین دلیل است که می توانید عباراتی مانند: "برنامه ریزی برای یک هفته یا یک ماه غیرممکن است ، اما در اینجا ما در مورد برنامه ریزی چند ساله صحبت می کنیم". این همان چیزی است که تفکر کوتاه مدت را شکل می دهد.

و معلوم می شود که در نتیجه ، محصول زندگی یک فرد مدرن نیز دارای ماندگاری کوتاهی است: تلفن های همراه ، لپ تاپ و سایر تجهیزات در 2-3 سال منسوخ می شوند. روابط به طور متوسط پس از چند سال از بین می رود و برخی حتی به این تاریخ نمی رسند.

در نتیجه ، به دلیل تفکر کوتاه مدت و همان رفتار ناشی از تفکر ، همه چیز به سرعت قدیمی و خراب می شود. اکثر مردم به سادگی نمی دانند و نمی دانند چگونه برای مدت طولانی ، محصولی را که تولید می کنند ، انجام دهند ، به طوری که تأثیر بلند مدت را به همراه داشته باشد. علاوه بر این ، زیر محصول هر چیزی می تواند وجود داشته باشد: روابط ، سلامتی ، تجارت ، خدمات مختلفی که فرد ارائه می دهد و غیره. غالباً مردم به زندگی ، فکر و تلاش برای تغییرات طولانی مدت عادت ندارند ، آنها به ساختن آینده خود عادت ندارند..

دو رویکرد در زندگی:

دو راننده را تصور کنید:

یک راننده برای خود یک هدف بزرگ و استراتژیک تعیین کرده است. به عنوان مثال: تعداد زیادی از شهرها را بگردید. او یک مخزن پر پر کرد و در هر صورت چند قوطی با خود برد تا دیگر متوقف نشود. من مسیر را محاسبه و برنامه ریزی کردم ، یک معاینه فنی از ماشین انجام دادم تا هیچ نقصی در جاده ایجاد نشود و به جاده برخورد کنم. آماده و با انگیزه برای این سفر.

حالا راننده دوم را تصور کنید. او نمی داند کجا می رود ، نمی داند برای طی مسافت چه مسافتی نیاز دارد ، نمی داند ماشینش در چه وضعیتی است. "خوب پیش می رود ، خوب ، چرا دوباره در آن بچرخید." من چند لیتر داخل مخزن گاز پاشیدم و خوب است. او فکر نمی کند که ماشین در چند کیلومتری متوقف شود.

روان راننده دوم نیازی به بسیج نیروهای خود نمی بیند ، زیرا مشخص نیست چرا و برای چه چیزی باید فشار آورد ، مشخص نیست که چه مقدار منابع برای سفر لازم است. و در نتیجه چنین غم و اندوهی ، راننده ای در امتداد جاده می تواند بدون رسیدن به پمپ بنزین متوقف شود. اگر خوش شانس باشید ، کسی او را برمی دارد و می کشد. خوب ، اگر خوش شانس نباشید ، سفر او می تواند برای مدت طولانی به طول انجامد …

این دو مثال با تفکر کوتاه و بلندمدت کاملاً آنچه را در زندگی یک فرد اتفاق می افتد نشان می دهد.علاوه بر تفکر کوتاه مدت ، چه چیز دیگری در جامعه ترویج می شود؟

مصرف گرایی و ولع مصرف رایگان:

مردم نمی خواهند روی آینده دلخواه خود سرمایه گذاری کنند. آنها نمی خواهند زمان ، تلاش و انرژی خود را برای ایجاد و حفظ آن هدر دهند. اگر شخصی دارای تفکر کوتاه مدت باشد ، به دلیل "نابینایی استراتژیک" نمی بیند ، که باید در اینجا و اکنون تلاش کند. او قادر به تلاش های طولانی مدت نیست ، زیرا نمی داند آنها به کجا خواهند انجامید. و او نمی فهمد زیرا تفکر طولانی مدت وجود ندارد. در عوض ، روند "این را اینجا و اکنون بگیرید" به طور فزاینده ای در حال ترویج است ، به عبارت دیگر ، "مصرف گرایی و رایگان" تشویق می شود.

چرا همه اهرام ، برنامه ها و آموزش های مربوط به موضوع نتایج سریع در حال حاضر بسیار محبوب هستند؟ مانند نحوه کاهش سریع پول ، نحوه کاهش سریع وزن ، نحوه ایجاد سریع یک کسب و کار ، نحوه چسباندن سریع روابط خراب شده و غیره.

از آنجا که مردم نمی خواهند آینده خود را بسازند ، آنها می خواهند به یک معجزه اعتقاد داشته باشند که جادوگری با هلیکوپتر آبی وارد می شود و همه چیز برای آنها خوب خواهد بود ، همه مشکلات از بین می روند. یا یک فرد یک قرص جادویی یا راهی جادویی پیدا می کند که چگونه می تواند بدون انجام هیچ کاری به هر چیزی که می خواهد برسد … اما به دلایلی ، در نهایت ، اغلب یک فرد بدون هیچ چیزی باقی می ماند.

تفکر کوتاه مدت یک بیماری است که باید از آگاهی شما ریشه کن شود. و به جای آن تفکر استراتژیک بلند مدت را پرورش دهید. حرکت استراتژیک در زندگی یک سطح اساسی است که از طریق آن می توانید به نتایج دلخواه برسید. اجرای این سطح بر تمام حوزه های زندگی و کل زندگی به عنوان یک کل تأثیر می گذارد.

خروجی از F کجاست؟

برای جایگزینی تفکر کوتاه مدت ، که معمولاً در سر شخص حاکم است. هنگامی که او فقط اتفاقاتی را می بیند که در زندگی خود برای او اتفاق می افتد و زندگی خود را در چشم انداز جهانی نمی بیند. در عوض ، هنگامی که به زندگی به طور کلی فکر می کنید ، زمانی که می توانید برخی وظایف بلندمدت را برای خود تعیین کرده و اهداف بزرگی را که می خواهید در آینده برای آنها سرمایه گذاری کنید ، تحقق بخشید ، تفکر بلند مدت باید به وجود آید.

فقط در این صورت ، زندگی شما می تواند واقعاً آنطور که شما می خواهید ساخته شود ، زیرا برای اینکه زندگی از لحظه ای که اکنون در آن هستید تغییر کند ، باید برای مدت طولانی روی آن سرمایه گذاری کنید ، باید اقدامی انجام دهید. برای مدت طولانی

برای ایجاد روابط خوب و با کیفیت بالا ، به دانش و زمان خاصی احتیاج دارید ، تا بتوانید یک کسب و کار ثابت ایجاد کنید ، سلامت را ارتقا دهید ، و هر چیزی که طول بکشد ، مدت زمان زیادی طول می کشد ، این در مورد هر چیزی صدق می کند. نتایج واقعاً با کیفیت و خوب در زندگی به آرامی شکل می گیرد و برای دستیابی به آنها باید یاد بگیرید که چگونه در آینده سرمایه گذاری کنید ، استراتژیک فکر کنید ، دراز مدت فکر کنید.

فقط زمانی که آنجا باشد ، این فرصت را دارید که خودتان را بفهمید ، از زندگی چه می خواهید ، چگونه می خواهید زندگی کنید ، چگونه می خواهید از قدرت و منابع خود استفاده کنید. فقط در این صورت شما شروع به درک خود به طور عینی می کنید. تنها زمانی که می بینید زندگی به صورت راهبردی تعارضات درونی بین ارزش های مختلف حل می شود و دیگر بین کار و زندگی شخصی ، سرگرمی یا چیزهای دیگر دچار اختلاف نمی شوید. زمینه های زندگی به تدریج شروع به تعادل می کنند ، می فهمید که چقدر و واقعا به چه چیزی نیاز دارید.

فقط همین. تا دفعه بعد. با احترام ، دیمیتری پوتیف.

توصیه شده: