چقدر وحشتناک است زندگی کردن

تصویری: چقدر وحشتناک است زندگی کردن

تصویری: چقدر وحشتناک است زندگی کردن
تصویری: ۱۰ پیش بینی تلخ و شیرین ۲۰۵۰ 2024, آوریل
چقدر وحشتناک است زندگی کردن
چقدر وحشتناک است زندگی کردن
Anonim

"چقدر ترسناک است زندگی کردن!" - سخنان ماکسیم گالکین از یک تقلید از رناتا لیتوینوا ، برای بسیاری از مردم به واقعیت تبدیل شده است. تهدید تروریستی خود را کاملاً احساس کرده و جهان را با وحشت ، اضطراب و ترس فرا گرفته است. و اخبار بی پایان رسانه های گروهی در مورد حملات تروریستی رخ داده و تعداد کشته ها فقط انتظارات نگران کننده و ترس های فزاینده را تشدید می کند ، حتی در افرادی که دور از این حوادث زندگی می کنند. ویل نمی خواهد ، فردی که در مورد هرگونه فاجعه ، حمله تروریستی ، همه گیری یک بیماری لاعلاج ، زلزله اطلاعاتی کسب کرده است ، آنچه را که بر روی خود و عزیزانش اتفاق می افتد ، پیش بینی می کند ، در نتیجه ترس دیگران را در فضای زندگی خود نزدیک کرده و متوجه می شود. و این تعجب آور نیست! از این گذشته ، ترس یکی از احساسات اساسی ذاتی است که برای محافظت از گرانبها ترین چیز - زندگی انسان طراحی شده است! اما این فرایند احساسی دارای مسیر توسعه مخرب دیگری است که در آن ترس به معنای واقعی کلمه فرد را فلج می کند ، توانایی تفکر منطقی را از او سلب می کند ، او را مجبور به تصمیم گیری های عجولانه و اشتباه می کند و باعث ایجاد افسردگی و اضطراب می شود. ترس در همه زمینه های فعالیت انسان غالب می شود و انواع فوبیاها را ایجاد می کند ، در نتیجه کیفیت ، شیوه زندگی و روابط با افراد اطراف را بدتر می کند. اقدامات تروریست ها ، که با کشتن برخی افراد ، دیگران را در چنگال این شدیدترین احساس قرار می دهند ، برای چنین عکس العملی از جامعه طراحی شده است. چه باید کرد؟ چگونه درگیر این رذیله نشویم؟ چگونه به نمایندگان ایدئولوژی ظلم و خشونت لذت و رضایت ندهیم؟

اطلاع … اول از همه ، شما باید بفهمید و بفهمید که این برای شما اتفاق نیفتاده است ، نه اینجا و نه اکنون! از طریق یک تجربه جامع و مستقیم از آنچه اتفاق می افتد ، به جای فکر کردن در مورد آن ، می توانید خود را از دستکاری ترس "بیرون بکشید". برای انجام این کار ، باید به اطراف نگاه کنید و چند سال از خود بپرسید: من الان کیستم؟ من الان کجام؟ در اطرافم چه می بینم؟ چه حسی دارم؟ چه می شنوم؟ بنابراین ، از طریق تمام مجراهای درک اطلاعات ، به مغز خود سیگنالی می دهید که در حال حاضر در یک هواپیمای خیالی که سقوط می کند نیستید ، بلکه در خانه روی نیمکت هستید و یک فنجان چای داغ در دستان خود دارید. عزیزان شما در اطراف هستند ، بیرون زمستان و برف است و شما از لمس یک پتوی گرم و کمی خاردار خوشحال می شوید. هر بار که تخیل شما ، زیر یوغ احساسات منفی و ترس های شدید ، دوباره صحنه های وحشتناک بلایا و حملات تروریستی را نشان می دهد ، خود را به زمان حال بازگردانید. به بدن خود کمک کنید تا بداند که شما در امان هستید.

ارزش های … شاید این سخت ترین ، اما مهمترین لحظه در شکل گیری شخصیت و بنابراین در نگرش و واکنش فرد به محرک های بیرونی باشد. وجود و تعیین ارزشهای زندگی ما می تواند به نقاط مرجع در شرایط بحرانی تبدیل شود. جمله شگفت انگیزی از ردمون آمبروز وجود دارد که می گوید: "شجاعت فقدان کامل ترس نیست ، بلکه درک این است که چیزهای مهمتر از ترس وجود دارد." سعی کنید به خودتان گوش دهید و تعیین کنید که ارزش های زندگی شما برای شما چیست؟ در اینجا نمی توان پاسخ درست یا غلط ارائه داد. همه چیز بسیار فردی ، خاص و در عین حال نسبی است. هرکسی ارزشهای خاص خود را دارد: عشق به عزیز ، عزت نفس ، توانایی حرکت در فضایی ناآشنا یا شرکت دیگران ، صلح در جهان ، هماهنگی در خانواده. یا شاید ایمان به خدا یا دانش شما برای شما ارزشمند باشد. برای برخی ، ارزشهای اولویت دار کالاهای مادی هستند: یک آپارتمان ، یک ماشین ، یک کت خز. به عبارت دیگر ، ارزشها راهنمای داخلی هستند که به شما کمک می کند بفهمید که زندگی شما چقدر مملو از احساسات مثبت یا منفی است.با درک و تعریف ارزشهای خود ، قادر خواهید بود بفهمید که چرا ارزش فدا کردن آنها را دارد و برای آن ارزش زندگی را دارد! این پایه و اساس اعتماد به نفس در لحظات حساس و دشوار زندگی شما و به ویژه در لحظات وحشت و ترس است.

انتخاب موقعیت زندگی … این س yourselfال را از خود بپرسید: من کیستم - استاد زندگی یا گروگان منفعل سرنوشت؟ برخی از مردم به شانس ، پرنده آبی خوشبختی اعتقاد دارند ، به روسی محبوب "شاید بله فقط" ، در برنده شدن در قرعه کشی ، به طور ناگهانی اعلام می کنند. دیگران فقط به خود تکیه می کنند و مسئولیت هر دقیقه از زندگی خود را بر عهده می گیرند. در روانشناسی ، افراد بر اساس انتخاب موقعیت زندگی تقسیم بندی می شوند: بیرونی و درونی. اولی ، با وجود همه شکست ها ، اشتباهات و مشکلات ، هر کسی را مقصر می داند ، اما نه خود را. آنها قربانی شرایط می شوند ، همه چیز در زندگی آنها خود به خود یا به طور تصادفی اتفاق می افتد. معمولاً افراد خارجی بدشانس هستند ، "سرنوشت از آنها دور می شود" و آنها مدام "فرصت خود را از دست می دهند". در عین حال ، افرادی از این نوع ، با صبر و حوصله معتقدند که روزی خوشبختی و شانس بر سر آنها می افتد و همه مشکلات را حل می کند ، زیرا آنها لیاقت آن را دارند!

داخلی ها آهنگران خوشبختی خودشان هستند! آنها برای پیاده سازی یا حفظ ارزشهای خود تلاش می کنند که بر اساس آنها اهداف ، اهداف را تعیین کرده و در پیگیری آنها پافشاری می کنند. حتی اگر شکست نخورند ، نتیجه می گیرند ، درس می گیرند ، اشتباهات خود را تجزیه و تحلیل می کنند و ادامه می دهند! معنای زندگی آنها این است که آنها استاد زندگی خود هستند ، مسیر آن را کنترل می کنند ، اما در عین حال به خود اعتقاد دارند و بر اساس احساسات و خواسته های خود هدایت می شوند.

بنابراین ، همه مردم به ترس خود گوش می دهند ، اما به جای اینکه منفعلانه و مضطربانه منتظر منادی ناراحتی باشید ، می توانید موضعی فعال ، آگاه و هوشیار بگیرید. تمام تلاش خود را برای حفظ امنیت خود و عزیزان خود انجام دهید. مراقب و خواستار محیط اطراف خود باشید ، از بسته چپ عبور نکنید ، با دیدن افراد مشکوک تنبل نشوید و با پلیس تماس بگیرید. ممکن است منطقی باشد که سفر را محدود کنید در حالی که زمان دردسرساز ادامه دارد. اما این بدان معنا نیست که شما نباید زندگی کنید ، کار کنید ، عشق بورزید! هر روز روز توست! اجازه ندهید غریبه ها از طریق ارعاب آنچه را که متعلق به شماست از شما بگیرند! از هر روز برای پر کردن معنا استفاده کنید ، نه ترسی که سعی می کنند به شما تحمیل کنند!

توصیه شده: