سرخوردگی در درمان ضربه

تصویری: سرخوردگی در درمان ضربه

تصویری: سرخوردگی در درمان ضربه
تصویری: چرا ضربه به انگشت شست بسیار دردناک است 2024, ممکن است
سرخوردگی در درمان ضربه
سرخوردگی در درمان ضربه
Anonim

در مقطعی ، روانشناس باید نابود کننده توهمات مراجعه کننده آسیب زا باشد - نه از روی بدخواهی و نه از روی عمد. اما شما باید نشان دهید که دنیای واقعی دنیای واقعی است و برخی از رویاهای شما هرگز در آن تجسم نمی یابد. با عرض پوزش ، من بسیار تلخ هستم ، اما برخی از چیزها از نظر جسمی غیرممکن است.

و در اینجا از جانب روان درمانگر برای تأثیر (تجلی خشونت آمیز احساسات) و توانایی نه تنها گذاشتن مشتری خشمگین ، بلکه برای حضور دلسوزانه نیاز است. مشتری ممکن است عصبانی و خشمگین باشد ، یا ممکن است به سادگی برای افراد ناتمام عزاداری کند با تمام قدرت شور ، اما این امر ترسناک به نظر می رسد.

مشتری آسیب زا ، همانطور که ممکن است حدس بزنید ، موجودی عمیقاً ناراضی و زخمی است. از کودکی ، او به سوء استفاده ، عدم حمایت ، نیاز به حل مستقل مسائلی که از نظر سن و سطح بلوغ برای آنها آماده نیست ، عادت کرده است (جدایی زودرس در این مورد است). او خسته و خسته است. و بنابراین او به روان درمانگر می رسد و بخشی از حمایت و مشارکت صادقانه را دریافت می کند. "شما مهربان و خوب هستید! - یک جراحت زخمی فریاد می زند ، - پس حالا من باید همه چیز ، همه چیز ، همه چیزهایی را که ده ها سال است به من داده نشده است دریافت کنم. و من آن را از تو می گیرم. " و شخص آسیب زا بارها بار ادعاها و انتظارات برآورده نشده را بر دوش روانشناس می گذارد. و این نیاز به عشق ، دسترسی کامل ، کنترل و ذهن خوانی دارد (بله ، بله! من را آنطور که می خواهم دوست بدار ، آنچه را که نیاز دارم به من بده. نه ، شما من را اشتباه دوست دارید. شما کلمات اشتباه را می گویید ، اشتباه نگاه می کنید ، لبخند اشتباه می زنید!). و اگر درمانگر حدس نزند (و با احتمال زیاد حدس نزند) ، فرد آسیب دیده عصبانی و عصبانی می شود. و پا می زند و فریاد می زند.

در واقع ، به طور معمول ، مرحله ای که کودک در آن با دنیای واقعی آشنا می شود ، باید خیلی زودتر طی می شد. هنگامی که یک کودک دو ساله با پاهای کوچک به والدین خود دست می زند و بسیار عصبانی است که مادر محبوبش آب نبات نمی دهد ، بلکه برعکس ، او را در رختخواب می گذارد و بعد از شام رویای خسته کننده ای را اصرار می کند-لمس می کند. بچه آنقدر عزیز است ، کوچک و کاملاً بی ضرر ، عصبانیت او بسیار جذاب است. وقتی یک عموی بزرگسال یا عمه (شما من را درک نمی کنید! من برای شما مهم نیستم! شما مانند بقیه هستید !!!) ، می دانید ، یک دلهره ترسناک زمانی است که یک عمو یا عمه بزرگسال بزرگسال بر سر شما فریاد می زند و در دفتر فریاد می زند. من روانشناسانی را می شناسم که به سادگی نمی توانند تأثیرات مشتری را تحمل کنند ، از عصبانیت آنها می ترسند و - کسی یخ می زند ، مجسمه ای از سنگ مرمر را به تصویر می کشد ، کسی در تلاش برای آرام شدن کلمات "خالی" صحیح می گوید. البته آسیب زا ، حداقل آرام نمی گیرد. مشتری آسیب زا معمولاً به این واقعیت عادت دارد که احساسات شدید او یا نادیده گرفته می شود یا کاملاً ممنوع می شود (به عنوان مثال ، در خانواده والدین اعتقاد بر این بود که "نیازی به تحریک عصبانیت کودکان نیست" ، بنابراین آنها کودک را از نشان دادن قوی منع کردند. احساسات منفی) بنابراین ، یک فرد آسیب زا اغلب با یک اطمینان غیرمنطقی درونی بزرگ می شود که احساسات منفی او وحشتناک و کشنده است. و اینکه آنها می توانند مستقیماً صدمه بزنند و بکشند ، بله ، بله. آخ. به نظر می رسد من روانشناس را کشته ام؟ …

و یک نکته دیگر. شخص آسیب زا از عشق واقعی ، سالم و پذیرش کامل و غیر خودشیفته قبلاً آن را ندیده است-بر این اساس ، او نمی داند چگونه است. آسیب زا فقط رویای غیرقابل دسترسی را در سر می پروراند: "بنابراین روزی من خانه خود را پیدا خواهم کرد. آنها همیشه منتظر من خواهند بود و مرا دوست خواهند داشت. همیشه و در آنجا من به همه چیزهایی می رسم که بدون آنها در این سالها احساس بدی داشتم. " بر این اساس ، انتظارات غیرواقعی از آن مکان و شخصی که عشق و پذیرایی می کند ، نیست. این شخص باید همیشه در دسترس باشد ، بدون کلمات بفهمد ، دقیقاً آنچه را که فرد آسیب زا می خواهد بشنود ، بگوید ، مراقبت مناسب است (و هنگامی که من نیازی ندارم - در دغدغه احمقانه ام دخالت نکنم!) ، و غیره. به طور کلی ، ایده آل باشید. حدس بزنید گیرش چیست؟ هیچ ایده آل وجود ندارد. یک فرد ایده آل روی زمین متولد نشده است.نه ، و روان درمانگر نیز از این قاعده مستثنی نیست - او گاهی اشتباه می کند ، گاهی سوء تفاهم می کند و گاهی برعکس ، با کلمات نامناسب حمایت خود صعود می کند ، خوب ، آیا واقعاً غیرقابل درک است که من می خواهم تنها باشم !!! مرحله ای که کودک در آن با نقص مادر روبرو می شود و این واقعیت که او همیشه او را درک نمی کند ، من تکرار می کنم ، با رشد طبیعی ، فرد کاملاً زود می گذرد.

به هر حال ، با توجه به مکانیسم روانشناختی مشابه ، انتظارات ، به عنوان مثال ، افراد الکلی و وابسته به مواد مخدر ، ایجاد می شود: همه انتظارات از زندگی بهتر در ایده رهایی از اعتیاد "ریخته" می شوند. همه چی چو بنابراین ، همسر یک فرد الکلی مطمئن است: در اینجا شوهر از مستی بهبود می یابد ، و سپس ما زندگی می کنیم! ما به خارج سفر می کنیم ، چیزهای خوب می خریم ، مهمان دعوت می کنیم ، بچه ها را روی پای خود می گذاریم ، به مادر پیرمان کمک می کنیم … خودشان را سازماندهی کنند. این فقط مشروبات الکلی واسنکین است ، فقط برای جمع آوری آن … و خود الکلی مطمئن است: اگر بتوانم ودکا را اداره کنم ، بلافاصله یک کار خوب پیدا می کنم ، و پول زیادی وجود خواهد داشت ، و همسرم مهربان خواهد بود- دوستانه-زیبا ، او اکنون بسیار بی ادب است زیرا من مشروب می خورم … همه ودکا لعنتی! من می توانم ودکا را اداره کنم - و غم مهم نیست! سپس من می توانم همه چیز را اداره کنم! و نه خود مشروب و نه همسر فداکارش نمی دانند که او مشروب را ترک می کند - مشکل اعتیاد به الکل و فقط مشروبات الکلی حل می شود. نه همسر مهربان و نه فرزندان مطیع به طور خودکار تبدیل نمی شوند. موقعیت های خوب خود و حقوق ثابت در محل کار کاهش نمی یابد ، همه اینها باید با کار سخت به دست آید. اما برای یک فرد الکلی ، همه انتظارات مثبت بر یک نکته متمرکز است: "در اینجا من نوشیدن را ترک می کنم ، و سپس زمان فوق العاده ای فرا می رسد!"

در مورد افراد آسیب دیده نیز همینطور است. در حالی که او ، خسته ، به دنبال کسی است که به حرفهای او گوش دهد و در یک جهان بی رحمانه بزرگ از او حمایت کند ، به نظر می رسد که ارزش پیدا کردن یک شخص مهربان ، حمایت ، همان خانه ، جایی که آنها همیشه منتظر هستند - و بقیه مشکلات خود به خود حل خواهند شد این مورد نیست.

و این دقیقاً لحظه سخت کار روان درمانی با مراجعه کننده آسیب زا است. هنگامی که شما نیاز دارید به شخصی نشان دهید که حتی وقتی با مشکل خود کنار بیاید ، عصر طلایی تضمینی نمی آید ، او همیشه خوب نخواهد بود ، و دوستی و عشق فقط دوستی و عشق انسانی باقی می ماند (یعنی گاهی اوقات محدود ، من شنیده شده از مشتریان- آسیب دیدگان: "چرا باید به شخصی اعتماد کنم اگر هنوز هیچ ضمانتی وجود ندارد که این همیشه باشد؟"). همسرانی که یکبار عاشق می شوند طلاق می گیرند ، دوستان قبلی از هم جدا می شوند. در پایان ، همانطور که وولند گفت ، "یک شخص ناگهان فانی می شود" - یعنی هیچگاه در کشور دارای رفاه ابدی تضمینی ، هیچ فرد آسیب زا وجود نخواهد داشت. من تکرار می کنم ، به طور معمول ، حتی در سنین پیش دبستانی ، فردی مرحله ای را به پایان می رساند که صادقانه به جاودانگی مطلق خود اعتقاد داشته باشد و به مهربانی بی حد و حصر و تغییر ناپذیر والدین خود اطمینان داشته باشد. وقتی کودک بزرگ می شود ، این مرحله را پشت سر می گذارد و می فهمد که جهان ایده آل نیست: مادر خوب است ، اما می تواند عصبانی شود ، مجازات کند و گاهی اوقات به ناحق توهین کند (اما در عین حال خود مادر هم نخواهد بود). یک مشتری آسیب دیده بزرگسال مجبور می شود توهم ایده آل بودن را به طرز دردناکی از دست بدهد ("من باید ایده آل شوم و سپس آنها من را بی نهایت دوست خواهند داشت و هرگز در زندگی من آزرده نخواهند شد"). و شما ایده آل نخواهید شد: هیچ کس در جهان موفق به تبدیل شدن به یک ایده آل نشده است ، خوب ، شما اولین نفر نخواهید بود. و اگر شما دوست داشته باشید ، یک فرد زنده دوست خواهد داشت ، اما او ناقص است ، اشتباه می کند و گاهی اوقات نه تنها خوب ، بلکه بد نیز می تواند برای شما مفید باشد. و ملاقات با این واقعیت به معنای مرگ توهم است و دشوار و دردناک است.

این به نوعی من را به یاد آبله مرغان می اندازد: کودکان به راحتی و تقریباً نامحسوس با آن بیماری می کنند. و اگر یک فرد بالغ واکسینه نشده ویروس آبله مرغان را مبتلا کند ، این بیماری بسیار دردناک و حتی تهدید کننده زندگی خواهد بود. بنابراین برای یک بزرگسال آسیب زا ارزان نیست که توهمات دوران کودکی را تجربه کند …

اما هنگامی که یک مشتری آسیب زا با واقعیت ملاقات می کند ، درمانگر تقریباً همیشه در آنجا حضور خواهد داشت. او هم ناامیدی مشتری را می بیند و هم درد او را. و او قادر خواهد بود عشق ایده آل ، بی پایان ، تضمین شده و پذیرش کامل را به او هدیه ندهد - بلکه همدردی انسانی ، حمایت انسانی و پذیرش یک شخص توسط شخص دیگر است. این خیلی کم نیست ، اگرچه سرمست از رویاهای پذیرش ایده آل و حمایت کامل از افراد آسیب دیده ، او هنوز به این اعتقاد ندارد. برخورد رویاها با واقعیت دردناک خواهد بود. اما ، اگر در این لحظه شخص زنده و حامی دیگری در نزدیکی شما وجود داشته باشد - یک روان درمانگر - در این صورت مشتری فرصت رشد و تغییر را دارد.

و این خیلی کم نیست.

توصیه شده: