زبان جادویی ناخودآگاه

تصویری: زبان جادویی ناخودآگاه

تصویری: زبان جادویی ناخودآگاه
تصویری: کتاب صوتی غول درون/قدرت ضمیر ناخودآگاه/ویدئو های انگیزشی و آموزشی بیشتر را بیبینید 2024, آوریل
زبان جادویی ناخودآگاه
زبان جادویی ناخودآگاه
Anonim

در یک رویا ، ما بخش قابل توجهی از زندگی خود را صرف بازیابی فعالیت فعال بدن و پردازش دقیق اطلاعات ورودی از دنیای بیرونی و داخلی می کنیم. رویاها بخش بسیار مهمی از زندگی بشر هستند … آنها تمام تلاش خود را می کنند تا پیام هایی در مورد وضعیت روانی ما ، در مورد آنچه از دست داده ایم ، در مورد امکانات حل مشکلات ، راه های تغییر بهتر ، انگیزه های سرکوب شده ، احساسات سرکوب شده به ما منتقل کنند. ، روابط ناقص و غیره ، مردم حتی در زمانهای قدیم از این موضوع آگاه بودند و رویاها را "پیام خدایان" می دانستند.

در دهه هفتاد ، دو قوم شناس آمریکایی در طبیعت جنگل های مالزی قبیله ای اولیه از Senua ("افراد رویاها") را کشف کردند ، که تمام زندگی آنها تابع رویاها بود. هر روز صبح هنگام صرف صبحانه در اطراف آتش ، همه فقط در مورد آنچه در خواب در شب می دیدند صحبت می کردند. اگر یکی از سنوها در خواب به کسی ظلم کرد ، باید هدیه ای به قربانی می داد. اگر کسی در خواب به یکی از هم قبیله ها حمله می کرد ، باید عذرخواهی می کرد و هدیه ای به قربانی می داد تا بخشش را جلب کند.

دنیای رویایی سنوآ آموزنده تر از زندگی واقعی بود. اگر کودکی بگوید که در خواب با یک ببر ملاقات کرده و فرار کرده است ، مجبور شد شب بعد شکارچی را ببیند ، با او درگیر شود و او را بکشد. پیرمردها نحوه دستیابی به این هدف را برای کودک توضیح دادند. اگر کودکی در خواب موفق به شکست ببر نشد ، مورد محکومیت کل قبیله قرار گرفت.

طبق سیستم مفاهیم senua ، اگر کابوس می بینید ، باید دشمنان خود را شکست دهید و سپس از آنها هدیه بخواهید تا آنها را به دوستان خود تبدیل کنید. مطلوب ترین موضوع برای خواب پرواز بود - کل قبیله به کسی که در خواب پرواز کرد تبریک گفت. اولین پرواز در خواب کودک مانند اولین ارتباط بود. کودک با هدایایی انباشته شد ، و سپس آنها توضیح دادند که چگونه در خواب به کشورهای دور پرواز کنید و هدایای عجیب و غریب را از آنجا بیرون بیاورید.

نکته شگفت انگیز این بود که این قبیله خشونت و بیماری روانی نمی دانستند ، این یک جامعه بدون استرس و جنگ بود. با تشکر از نگرش توجه Senua به رویاها.

فروید رویاها را راه سلطنتی به سمت ناخودآگاه می نامد که می تواند فرد را به تسلی و شفا برساند. K. یونگ به این رویا معنای عمیق تری داد ، زیرا معتقد بود که رویاها با گذشته و آینده پیوند ناگسستنی دارند. آنها محتوای ناخودآگاه جمعی را آشکار می کنند و حاوی پیامهایی با معنای باطنی هستند. اف پرلز معتقد بود که رویاهای یک شخص قطعات مختلف شخصیت او را منعکس می کند و هنگام پخش قطعات جداگانه ای از یک رویا ، از طریق تجربه او می توان معنای پنهان (بدون توسل به تحلیل و تفسیر ، همانطور که روانکاوها انجام می دهند) را تعیین کرد.

من عاشق کار با رویاها در رویکرد گشتالت هستم و در درمان شخصی با مراجعه کنندگان به آنها توجه زیادی می کنم. و شاید ، من هرگز خسته نمی شوم از اینکه چگونه ضمیر ناخودآگاه انسان عاقلانه مرتب شده است و در خواب چه پیام های شگفت انگیزی را رمزگذاری می کند.

شخص به تنهایی می تواند سعی کند آنچه را که رویای او می خواست بگوید بفهمد ، اگرچه این همان تأثیر درمان را نخواهد داشت (انجام این کار با کسی که می تواند به او در درک ، تجربه و تجربه کمک کند بسیار م effectiveثرتر است. تصورات را جذب کنید ، نشان دهید کجا و چگونه مقاومت می کند ، از چه چیزی می ترسد و غیره).

برای این شما نیاز دارید:

  1. بعد از بیدار شدن خواب خود را ثبت کنید.
  2. از طریق ذهنی آن را طی کنید و از نظر احساسی شدیدترین قسمت آن را انتخاب کنید.
  3. هر شخصیت این قسمت از رویا را برجسته کنید (حتی اگر یک مسیر ، یک سطل یا یک مگس باشد).
  4. از رویاها به هر شخصیت تبدیل شوید ، وارد این نقش شوید - آنچه را احساس می کند احساس کنید ، از چشم او به جهان نگاه کنید ، آنچه را که می خواهد انجام دهید - و رویای را از طرف این شخصیت بگویید (ضبط کنید) ، گویی که مستقیماً برای او اتفاق می افتد اکنون (از این طریق می توانید دریابید که هر شخصیت نماد چه چیزی است).
  5. در نظر بگیرید که آیا کسی (یا چیزی) در زندگی واقعی وجود دارد که احساسات یا اقدامات شخصیت ها را می توان به او خطاب کرد.
  6. اجازه دهید شخصیت های اصلی ملاقات کنند ، بین آنها گفت و گو کنید ، با پیشرفت ، ادغام آنها در یک کل صورت می گیرد. با این حال ، انجام این کار به تنهایی می تواند بسیار مشکل ساز باشد.
  7. از یک رویا بپرسید که چرا خواب دید (پیام او چیست).

به عنوان مثال ، طبق این طرح ، من رویای زنده و فوق العاده احساسی خود را ، که مدتها پیش دیده بودم ، برچیدم ، اما خاطرات آن تا امروز به لبخندی بر لبم محو می شود.

من خواب دیدم که یک لیموزین سفید در خیابان های یک شهر شبانه می شتابد ، و داخل آن حوض عظیمی از آب شفاف پاشیده است. در نزدیکی استخر ، پیرمردی محکم و چشمانی عاقل زانو زده بود و با مهربانی یک جگوار شفاف تازه متولد شده با لکه های فسفری در دستانش نگه داشت. این قسمت از رویا بود که از نظر احساسی رنگ آمیزی شد.

با ایفای نقش هر یک از شخصیت ها ، به وضوح متوجه شدم که لیموزین بدن من است که در مسیر زندگی می شتابد ، استخر روحی است که در آن عشق به خودم متولد شد ، در آغوش تجربه زندگی ، هسته درونی ، خود اطمینان و پذیرش بی قید و شرط این ویژگیهایی بود که من برای ادامه پرورش یک حیوان بزرگ و قوی از یک بچه گربه کوچک به آن نیاز داشتم.

این پیام رویا بود.

توصیه شده: