اعتیاد در روابط: چگونه گرسنگی خود را برطرف کنیم

فهرست مطالب:

تصویری: اعتیاد در روابط: چگونه گرسنگی خود را برطرف کنیم

تصویری: اعتیاد در روابط: چگونه گرسنگی خود را برطرف کنیم
تصویری: خود ارضایی در نوجوانان 2024, ممکن است
اعتیاد در روابط: چگونه گرسنگی خود را برطرف کنیم
اعتیاد در روابط: چگونه گرسنگی خود را برطرف کنیم
Anonim

افراد می روند و ظاهر می شوند ، روابط پایان می یابد و روابط جدید شروع می شود و خالی درونی هرگز پر نمی شود. به نظر می رسد که این به طور کلی غیرممکن است ، و سپس احساس ناامیدی و درماندگی را در بر می گیرد.

این برای شما و زندگی شما بسیار متاسف می شود ، در این صورت ملاقات با کسی که شما را همانطور که هستید می پذیرد و دوست دارد ، و در عوض تمام خود و زندگی شما را به طور کامل به شما می دهد ، غیرممکن می شود. عشق به چیزی دست نیافتنی تبدیل می شود ، زیرا به هیچ کس نمی توان به طور کامل اعتماد کرد. هربار که روح و قلب خود را به دیگری واگذار می کنید ، ناامید می شوید. به نظر می رسد هیچ کس نمی تواند شما را آنطور که انتظار دارید دوست داشته باشد. این اعتقاد که در جایی در جهان همسر شما وجود دارد از بین می رود … با هر بار جدایی ، قسمتی از شما به نظر می رسد که می میرد ، و در پایان به نظر می رسد که این خلاء درونی به سادگی در حال بلعیدن است. چگونه می توانید دوباره به کسی نزدیک شوید و به عشق اعتقاد داشته باشید ، اگر در ابتدای یک رابطه جدید اضطراب در درون شما ایجاد می شود - اگر دوباره برای همیشه نباشد چطور؟

احساس یکی بودن با کسی ، قطع این ارتباط بسیار دردناک است ، موافق باشید. با از دست دادن همان نیمه دوم ، به نظر می رسد که یک دست یا یک پا از شما جدا شده ، قلب شما پاره شده است - به طور کلی ، گویی بخشی از شما را با خود برده اند. آیا تا به حال چنین چیزی را از دوست / دوست / آشنایی شنیده اید یا شاید خودتان آن را تجربه کرده اید؟

چنین تجربه ای از روابط آنقدر معمول است که در همه قرون به موضوع اصلی داستان های عاشقانه تبدیل شده است. آنها در این باره رمان می نویسند ، فیلم می سازند ، آهنگ می خوانند … فقط به یاد داشته باشید "من تو هستم ، تو من هستی و ما به هیچکس احتیاج نداریم." هنر در همه زمانها چنین چیزی را نشان می دهد - عشق روان رنجور ، هنگامی که نور بدون یکی از عزیزان خوب نیست. وقتی نمی خواهید در جدایی زندگی کنید! وقتی دیگری به کل جهان تبدیل می شود ، "و زندگی ارزشمندتر است". چرا چنین روابطی آنقدر جذاب و جذاب هستند که مورد ستایش قرار گرفته و به چیزی ایده آل تبدیل می شوند؟ یافتن نیمه دیگر ، سرنوشت شما - به هدف نهایی کل زندگی شما تبدیل می شود. به نظر می رسد یکی بودن با یکدیگر تنها شکل ممکن عشق واقعی است.

در حقیقت ، هرکسی که چنین احساساتی را تجربه کرده است ، می تواند با اطمینان بگوید که جستجوی چنین عشق واقعی می تواند به طور نامحدود ادامه یابد. هیچ محدودیتی برای کمال وجود ندارد ، هر روز یک شریک ایده آل نیست ، نه "یکسان" ، و هر چنین رابطه ای ناامید می شود. عشق ناگهان در جایی ناپدید می شود… یا کسی به تنهایی به عشق خیانت می کند ، و قلب معشوق را می گیرد و در سینه اش شکافی باقی می گذارد … بیایید سعی کنیم بفهمیم آیا این سوراخ ، این خلأ غیر قابل تعویض درونی مدت ها قبل از این که شخص آن را درک کند ، تجربه کرده است. در رابطه؟

اعتیاد دارای یک ویژگی غیرقابل انکار است که آن را از عشق متمایز می کند - درد دائمی. این می تواند آنقدر پیش زمینه باشد که هنگام تجربه سرخوشی در اولین مرحله از رابطه - مرحله عاشق شدن ، ملاقات با "تصاویر" - شخص این درد را درک نکند و تشخیص ندهد. او خود را کاملاً در شخص دیگری غوطه ور می کند ، به سرعت وارد رابطه می شود ، گویی در استخر با سر خود است و شروع به حل شدن در آنها می کند. اغلب بین آشنایی و گرداب یک زمان فاجعه بار کوتاه وجود دارد. نزدیک شدن مانند یک جهش به ورطه است - مردم به معنای واقعی کلمه از شکاف مهمی که در آن تماس برقرار شده و مرزها در تماس هستند ، می گذرند و با بستن چشمان خود ، در آغوش یکدیگر می پرند. این اغلب "عشق در نگاه اول" نامیده می شود ، اما این پدیده هیچ ربطی به عشق ندارد.

مردم عادت کرده اند که عشق فقط یک احساس است. تجمع احساسات در رابطه با شخص دیگر ، پاک شدن متقابل مرزها و نفوذ به حوزه یکدیگر ، بدون در نظر گرفتن نیازها و انتظارات یکدیگر از خود رابطه - این همان چیزی است که عشق تلقی می شود. به عنوان مجموعه ای از اقدامات بسیار خاص ، ارزشهای بسیار خاص در نظر گرفته نمی شود. و در عین حال ، عشق نیازهای واقعی هر یک را در یک زن و شوهر در اینجا و امروز منعکس می کند و بنابراین ، در طول سالها ، ممکن است به نظر برسد که ناپدید شده است. یا از یکی ناپدید شد ، در حالی که دیگری باقی ماند.اما در حقیقت ، اجزا تغییر کرده اند ، در شرایط مشروط امروز دیگر مقادیر دیروز نیستند. این چنین است که اتفاق می افتد ، بیش از حد رشد می کند. اما این خارج از بحث است. علاوه بر این ، به هیچ وجه مورد توجه قرار نمی گیرد. زمینه عشق به جذابیت یکدیگر باریک می شود ، ما در مرحله تصاویر ، نه خود واقعی ، و آگاهانه با یکدیگر تعامل می کنیم.

و به همین دلیل است که به جای شادتر شدن ، لذت بردن از زندگی مشترک ، توسعه و کمک به یکدیگر برای آزادتر و قوی تر ، ایجاد ، شادی یکدیگر و به اشتراک گذاشتن تجربه لحظات دشوار زندگی - دو نفر خود را در یک بسته احساسی خفه کننده می بینند ، آنها به معنای واقعی کلمه به یکدیگر می چسبند و هرکدام از خود به عنوان یک واحد مستقل ، مستقل و خودکفا آگاهی ندارند. نمی توان گفت "من" کجا پایان می یابد و "شما" کجا شروع می شود ، فقط "ما" به عنوان یک سیستم واحد از ارزشها ، باورها ، علایق ، خواسته ها ، تصمیمات وجود دارد. به هر حال ، علایق یک زن و شوهر به معنای واقعی کلمه می تواند به یکدیگر محدود شود. افراد نزدیک ، دوستان ، خانواده های چنین زوج هایی می توانند بیگانگی خود را مشاهده کرده و با یکدیگر ادغام شوند - اکنون آنها همه کارها را با هم انجام می دهند: با هم بخوابید ، با هم غذا بخورید ، با هم به جلسات بروید ، با هم استراحت کنید. آنها یک چیز را دوست دارند - یک غذا ، یک فیلم ، سبک لباس ، سرگرمی ، کتاب. آنها می گویند جهان بینی به یک نقطه هدایت می شود ، ما در یک جهت به عنوان محبوب واقعی نگاه می کنیم! نگاه انتقادی در چنین جفت هایی از بین می رود و نظر این دو به یک نظر واحد تبدیل می شود و باعث تصمیمات یکسان می شود - یک در دو. وقتی ما مرزهای نیازها و خواسته های خود را پاک می کنیم ، این یک سیاره کامل سازش است ، تا زمانی که آنها مانند یک پازل در یک تصویر ترکیب شوند.

گزینه های زیادی برای ظهور و توسعه روابط اعتیادآور وجود دارد ، ما می توانیم چندین مورد از آنها را بررسی کنیم.

آیا تا به حال شنیده اید که چگونه مردی زن خود را "کوچک من" ، "دختر من" و سایر تغییرات مشابه می نامد؟ درست است ، این بسیار یادآور رابطه بین پدر و دختر محبوب است؟ او بسیار کوچک و بی دفاع است ، بنابراین احمق و نیازمند است. و او از او محافظت می کند ، همه تصمیمات مهم را می گیرد ، مسئولیت می پذیرد ، مراقب و محبت آمیز است ، تا زمانی که او احساس امنیت و گرما کند ، مانند پشت یک دیوار سنگی. آیا فکر می کنید یک زن در این موقعیت راحت است؟ و چطور! شما همچنین می توانید حمایت مالی را در اینجا اضافه کنید ، سپس نقش پدر کامل می شود. یک مرد باید مراقبت و حمایت کند - این فرمول بسیار محبوب است. سازندگان آن دختران کوچک هستند ، دختران ابدی پدر. آنها حاضرند در مقابل چنین مردی چه بدهند؟ البته ، تمام عشق و ارادت آنها را دارند. اما هرچه آنها بیشتر "دوست" داشته باشند ، مردان بیشتر به آنها بدهکار هستند.

اجازه دهید رابطه وابستگی را از طرف دیگر بررسی کنیم. چه چیزی می تواند یک مرد را مقید کرده و او را به مدت کافی در یک رابطه وابسته نگه دارد؟ غیرقابل دسترسی به هر حال ، این تنش درونی عظیمی است که شما را زنده می کند و وجود شما بسیار قابل توجه است. شما می توانید ویژگی های یک ابرقهرمان را توسعه دهید ، فقط برای رسیدن به موقعیتی که ایده آل به نظر می رسد. کسی که شما را در آغوش خود می گیرد و به شما گرمای زنانه ، پذیرش و عشق بی بدیل می دهد.

عشق زنان در جامعه کاملاً ایده آل شده است ، این ترکیبی از وفاداری ، احساسات ، خرد و قدرت است. او هم یک دوست وفادار برای شما است و هم یک معشوقه ماهر ، یک سوپرمیست ، همراه با یک مادر باهوش و خوانده و یک مادر دلسوز. و مردان به وجود چنین تصویر جمعی در واقعیت اعتقاد دارند. و آنها می توانند تمام عمر آن را جستجو کنند. حتی گاهی اوقات آن را پیدا می کنند. اما اغلب چنین زن ایده آلی از نظر احساسی سرد است یا کاملاً غیرقابل دسترسی است. عشق او باید همیشه به دست آید ، همانطور که لازم بود با او تماس بگیرید ، بزرگ شوید ، کاری انجام دهید ، و کاری دیگر و چیز دیگری … اما همیشه کافی نخواهد بود. و اگر مردی هنوز بتواند چنین زنی را بدست آورد ، پس از پایان روابط آنها ، او کاملاً خرد می شود.یا در روند این رابطه ، او به یک ستمگر تبدیل می شود و ایده آل خود را برای وادار کردن او به معنای واقعی کلمه پرستش می کند. با این حال - پس از همه انتخاب خود او بود. چرا این اتفاق می افتد؟

همه این مردان و زنانی که خود را در یک رابطه وابسته به عشق شبه می بینند ، متوجه نیستند که آنها افراد وابسته ای هستند که گرسنگی عاطفی غیرقابل جایگزینی را تجربه می کنند و دقیقاً آن شرکایی را جذب می کنند که هرگز آن را برطرف نمی کنند. حتی یک نفر حتی در یک کیک نمی تواند گرسنگی یک فرد وابسته را برطرف کند. به نظر می رسد ، آیا واقعاً آسان نیست که فردی را با شرایط برابر به عنوان شریک انتخاب کرده و با او وارد یک رابطه بالغ شویم؟ برای یک فرد وابسته ، این آسان تر نیست ، به سادگی غیرممکن است. او در میان انبوه شرکای بالقوه ، کسی را که می تواند با او رابطه ای مناسب داشته باشد ، نمی شناسد ، ناخودآگاه چنین شریکی را انتخاب می کند ، که با آنها می توانند هر یک از نیازهای عصبی خود را با هم برطرف کنند. انجام این کار با ایجاد وابستگی جایی است که "راحت تر" است.

بنابراین ، اجازه دهید علائم اصلی اعتیاد در یک رابطه را لیست کنیم:

- ادغام ، محو شدن کامل مرزهای یکدیگر

- احساسات و حالات مخرب مانند حسادت ، ترس از دست دادن معشوق ، اضطراب دائمی و احساس خلاء در غیاب او

- محدود کردن علایق تا وجود یکدیگر ، رد تماس های اجتماعی قبلی به منظور گذراندن وقت با هم

- ناتوانی در تشخیص ، تشخیص ، "حرکت" و دفاع از مرزهای خود

-از دست دادن ارزش و خودکفایی ، گرسنگی احساسی

- تعداد زیادی پیش بینی از یکدیگر ، تمایل به بازی روابط والدین و فرزندان

- کنترل ، فشار ، محدود کردن آزادی های یکدیگر ، ابراز وجود به هزینه دیگری ، دستکاری های بی شمار

- درخواست نه برای خود شریک ، بلکه برای عملکرد او ، - او شروع به انجام وظایف خاصی می کند ، بدون آنها وجود غیرممکن به نظر می رسد. ملاقات با یک شریک واقعی نمی تواند اتفاق بیفتد ، رابطه بسیار عینی است

-از دست دادن کنترل خود ، هویت شخصی ، از دست دادن حس "من"

- "چسبیدن" به یکدیگر ، "گیر افتادن" در نقطه ای که توسعه این روابط غیرممکن است ، و همچنین جلوگیری از آنها غیرممکن است. این احساس بسیار متمایز برگشت ناپذیری است و برخی تلاش های غیر منطقی برای جلوگیری از پارگی ، یادآور تشنج است.

دلایل معتاد شدن کاملاً واضح است ، اما آنها آنقدر ناخودآگاه هستند که شرکت کنندگان در روابط اعتیادآور و قربانیان رفتار اعتیادآور قادر به حل این دلایل نیستند. تنها چیزی که در پشت این قرار دارد ، نیازهای اصلی واقعی برآورده نشده است. آنها در زمینه ناخودآگاه هستند و تمایل غیرقابل مقاومت برای ارضاء آنها باعث می شود فرد مقدار زیادی انرژی صرف کند تا در نهایت این کار را انجام دهد. این نیازهای اساسی هر یک از ما - امنیت ، پذیرش و عشق بی قید و شرط ، شناخت و مراقبت - باید توسط والدین ما در اولین سال های زندگی تأمین شود. به عنوان یک قاعده ، همه این نیازها تا حدی یا بدتر از آن کاملاً برآورده نمی شوند. و سپس ، ناخودآگاه ، ما در جستجوی آن والد ایده آل می گردیم که همه اینها را برای ما فراهم می کند. در بزرگسالی ، شریک زندگی ما باید تبدیل به آن شود. ما آن را با نشانه های ناخودآگاه از جمعیت معمولی متمایز می کنیم و به آن حالت اضطراب و تمایل برای بدست آوردن کامل آن می رسیم ، که اعتیاد ما را حفظ کرده و تغذیه می کند. اما اعتیاد کاملاً مخرب است ، بنابراین خیلی زود چیزی که ظاهراً دیروز زندگی ما را پر از معنا کرده بود امروز آن را نابود می کند. چیزی که خالی شکاف درون را پر کرده است ، امروزه آن را بزرگتر می کند. درد غیرقابل تشخیص ، که از دوران کودکی سابقه داشته است ، در برخی موارد خود را نشان می دهد - هنگامی که احساس می کنم عشق شریک زندگی من برای من کافی نیست. نه مراقبت کافی ، نه توجه کافی ، نه شناخت کافی.من می خواهم او را جذب کنم تا کاملاً مال من شود ، با او ادغام شود ، با هم حل شود ، تا در نهایت این درد را تسکین دهم ، تا در نهایت ناپدید شود. من می خواهم شفا پیدا کنم ، و چیزی مانع از انجام آن می شود ، بارها و بارها.

افسوس ، هرگز کافی نخواهد بود.

تنها راه غلبه بر اعتیاد آگاهی از خود است.

چه کاری می توان و باید انجام داد تا زندگی واقعاً تغییر کند و فرصتی برای وارد شدن به روابط سالم وجود دارد و آنها را بدون ضرر برای خود زندگی می کنید؟

اولین و مهمترین چیز این است که بدانید اعتیاد وجود دارد. کار آسانی نیست و ممکن است به تنهایی امکان پذیر نباشد. اما نشانه هایی که نشان می دهد شما در حال فروپاشی هستید یا در حال سقوط هستید می تواند در تصمیم گیری کمک کند - من می خواهم از آنچه اتفاق می افتد آگاه باشم ، من می خواهم بدانم که چرا این را انتخاب می کنم. سپس می توانید به خودآزمایی و درون نگری طولانی مدت بپردازید ، اما مطمئناً مراجعه به روان درمانگر مثرتر خواهد بود. چرا کارآمدتر است؟ از آنجا که در روان درمانی است - یک رابطه منحصر به فرد که بر اساس اعتماد بنا شده است - می توانید با ایفای نقش والدین مورد نیاز خود از امنیت ، پذیرش ، عشق و حمایت برخوردار شوید. این امر به شما امکان می دهد تا در نهایت ضربه را برطرف کنید ، نیازها را کشف کنید ، آنها را بیان کنید ، متوجه پوچی شوید ، درد را تجربه کنید - و در آن تنها نباشید. این خیلی مهمه. با همدیگر قادر خواهید بود آن فرایندهای ناخودآگاه را که هنگام "انتخاب" زخم به طور مستقل "غیرقابل دسترسی" هستند ردیابی کرده و آنها را در امن ترین روش برای روان خود تمرین کنید.

گام بعدی پس از درک این که معتاد هستید بازیابی "من" ، هویت شخصی شما ، بدست آوردن ارزش خود ، ارزش خود و جدایی تدریجی از هدف وابستگی است. شما از خود آگاه می شوید و می توانید از "من" خود شروع کنید. این امکان وجود دارد که احساسات خود را بشناسید و به س questionsالات "چگونه احساس می کنم؟" پاسخ دهید. "در بدن من چه می گذرد؟" "من چه می خواهم؟" "حالا من به چه چیزی احتیاج دارم؟" و غیره.

به تدریج ، در طول درمان ، شما شروع به تشکیل والدین درونی می کنید تا بتوانید از خود حمایت کنید و بتوانید به خود تکیه کنید. این کیفیت حیاتی و بسیار مفید است. توانایی حمایت از خود را از جستجوی ابدی آن شانه قابل اعتماد ، "دیوار سنگی" و آغوش مادر خلاص می کند ، این به شما امکان می دهد محور ، هسته داخلی ، حمایت و تعادل خود را احساس کنید. خودآگاهی تماس با بدن را برمی گرداند و آگاهی از احساسات و یافتن منابع داخلی برای زندگی را ممکن می سازد.

ملاقات با خود و تصدیق نیازهای واقعی خود یک گام واقعاً مهم است. شاید این بزرگترین جلوه مراقبت از خود و وجود ایمن شما باشد - خودآگاهی و پذیرش منابع و محدودیت های خود. دانستن اینکه واقعاً به چه چیزی نیاز دارید و چگونه می توانید آن را برآورده کنید در حالی که کامل هستید ، شما را آزاد می کند. بشنوید ، نه معتاد ، بلکه رایگان. آزادی یکی از ویژگیهای نهفته در روابط بالغ است. رابطه ای که در آن می توانید عشق را با شخص دیگری تجربه کنید. حتی اگر چنین رابطه ای پایان یابد ، شرکت کنندگان آنها احساس می کنند که با تجربه و دانش جدید در مورد خود و دیگران غنی شده اند. و درد ، که جزء لاینفک هر شکافی است ، در این مورد بسیار مفید خواهد بود. این درد رشد ، رشد است.

عشق در جایی متولد می شود که صمیمیت وجود داشته باشد. و نزدیکی دقیقاً برعکس نیاز است. ما به یکدیگر احتیاج داریم ، هیچ فرصتی برای بزرگ شدن و یادگیری توانایی های درونی خود باقی نمی گذاریم.

نزدیکی چیزی است که ارزش تلاش برای آن را دارد.

توصیه شده: