رابطه سمی: ترک ماندن غیرممکن است

فهرست مطالب:

تصویری: رابطه سمی: ترک ماندن غیرممکن است

تصویری: رابطه سمی: ترک ماندن غیرممکن است
تصویری: چطور یک رابطه سمی را تمام کنیم اما به خودمان حس بدی نداشته باشیم؟ 2024, آوریل
رابطه سمی: ترک ماندن غیرممکن است
رابطه سمی: ترک ماندن غیرممکن است
Anonim

هر شخص ناخودآگاه

چنین شریکی را برای خود انتخاب می کند ،

که "همان رقص را می رقصد"

همانطور که خودش

وگرنه "رقص روابط"

کار نخواهد کرد.

از متن مقاله

رابطه سمی

چرا من به جای توجه به گزینه همسر سمی ، روی رابطه تمرکز کردم؟ بگذارید توضیح دهم این به چه چیزی مرتبط است. من نمی خواهم روی یکی از شرکا تمرکز کنم و ادعا کنم که این شخص است که برای رابطه سمی است. در این مورد ، نمی توان از این ایده که یکی از شرکا مقصر چنین رابطه ای است جلوگیری کرد. هر رابطه ای رابطه ای بین دو نفر است. و حتی اگر رفتار یکی از اعضای یک زوج سمی باشد ، همیشه تعدادی س questionsال پیش می آید:

  • شریکش با او چه می کند؟
  • چرا او هنوز در این نوع رابطه است؟
  • علیرغم ماهیت آشکارا مخرب رفتار شریک زندگی ، چه چیزی مانع خروج او می شود؟

من متقاعد شده ام که شرکای روابط به طور تصادفی انتخاب نمی شوند. هر فرد ، عمدتا ناخودآگاه ، شریکی را انتخاب می کند که "همان رقص" را با خودش می رقصد. در غیر این صورت ، "رقص روابط" کار نخواهد کرد.

روابط مورد بحث در اینجا به دسته روابط مکمل تعلق دارد ، که در آن هر دو شریک به طور ناخودآگاه با استفاده از شریک خود برای این منظور به دنبال انجام تکاملات ناتمام خود هستند. (به مقاله ازدواج مکمل مراجعه کنید). در این شرایط ، این سوال که آیا یکی از شرکا بیشتر یا کمتر گناهکار است ، مطمئناً ارزش آن را ندارد. هر یک از آنها مزایای خاص خود را دارد و هر کدام در این نوع رابطه چیزی برای خود به دست می آورند. تنها یک نگاه سطحی به این روابط می تواند این تصور را ایجاد کند که فردی قربانی است و فردی ظالم. با تشکر از تحقیقات کارپمن ، می دانیم که این موقعیت ها کاملاً قابل تعویض هستند و قربانی همیشه آنطور که در یک نگاه سطحی به نظر می رسد "سفید و کرکی" نیست. و برای من مشکل قربانی با فرار از آزارگر و متجاوز که با او زندگی می کنید حل نمی شود - از یکی فرار می کنید ، خود را با دیگری می یابید - اما با قطع قربانی شدن دیگر! گفته می شود ، در برخی شرایط ، فرار از شریک سمی یک ضرورت و اولین قدم برای غلبه بر این نوع روابط است. اولین ، اما نه تنها!

یک آگاهی مهم از قربانی در راه رهایی ممکن است این ایده باشد که کلید قفل روابط سمی نه تنها با آزار و ستمگر ، بلکه با او نیز است

روابط سمی یک رابطه مخرب برای یک یا دو شریک است. اغلب از آنها به عنوان رابطه وابسته یاد می شود. معمولی ترین گزینه ها در اینجا زوج های زیر هستند: شریک مشروب الکلی و وابسته به هم و شریک روانی + شریک وابسته. همچنین انواع "ملایم تری" از این نوع روابط وجود دارد - روابط ناکارآمد که در آنها ماهیت نقش های خانواده نقض می شود.

بدین ترتیب رابطه سمی می تواند هم از نظر شکل و هم از نظر میزان سمیت متفاوت باشد. وجه مشترک آنها این است که این رابطه ای است که در آن شرکا با یکدیگر ارتباط دارند حل مشکلات رشد شخصی شما غیرممکن است.

فردی که وارد چنین رابطه ای می شود ، احساس می کند در تار عنکبوت گرفتار شده است ، آزادی خود را از دست می دهد ، اما در عین حال نمی تواند مسئولیت بازگشت این آزادی را بر عهده بگیرد و منتظر شخص دیگری است که این کار را برای او انجام دهد - شریک ، شرایط. من پدیدارشناسی این نوع روابط را در مقاله "رهایم کن" توصیف کردم.

با این حال ، حقیقت تلخ زندگی به گونه ای است که هیچ کس دیگری نمی تواند در مورد تحقق زندگی خود برای شما تصمیم گیری کند. خود شریک وابسته مجبور است انتخابی را انجام دهد ، در این قسمت از عبارت در عنوان مقاله - "ترک اقامت غیر ممکن است" - باید علامت نقطه گذاری بگذارید.

همکار من ناتالیا در مقاله خود بر "موضوع زن" تأکید کرد و موارد زنان در روابط سمی را بررسی کرد.

در مقاله خود ، من تصمیم گرفتم در "موضوع مرد" بمانم و در نظر بگیرم که یک مرد وقتی در چنین رابطه ای قرار می گیرد با چه مشکلاتی روبرو می شود و چه راه هایی برای خروج از چنین شرایطی دارد.

بحران در روابط

برای نشان دادن ایده هایم ، من به مونیک ، ملودرام فرانسوی به کارگردانی والری گینیاباده ، اشاره می کنم. این فیلم برای من درباره این نوع رابطه است ، پاسخ س "ال "ترک یا ماندن؟" کجاست؟ مرد خودش تصمیم می گیرد

من نیاز به ارجاع به این فیلم را برانگیختم زیرا این فیلم نه تنها حاوی تصویری زیبا از روابط سمی توصیف شده در مقاله است (چنین فیلم هایی زیاد است) ، بلکه نمونه ای از راه حل مولد توسط قهرمان برای خود این کار دشوار زندگی را برای او. چنین راهی برای خروج از روابط سمی برای او بلوغ روانی با کسب هویت مردانه اش بود.

ما قهرمان را در آن لحظه از زندگی (نام او الکس) ملاقات می کنیم ، که در روانشناسی معمولاً بحران نامیده می شود. پسر بزرگسال از لانه والدین "دور می شود" و الکس در افسردگی فرو می رود.

ممکن است علت افسردگی عدم معنای زندگی در این مرحله از زندگی او باشد. کودک به زندگی خود معنا داد و اکنون ، پس از جدایی از او ، قهرمان ما بدون کسی باقی ماند.

به احتمال زیاد ، پسر ، در میان چیزهای دیگر ، در رابطه خود با همسرش حامی بوده است و تربیت مشترک پسر ، همسران را از درک واقعیت عدم صمیمیت بین آنها منحرف می کند.

تنها مانده اند ، آنها به طور کامل با پرتگاهی که آنها را از هم جدا کرده بود روبرو شدند. این با جمله ای که پسرش هنگام خروج پرتاب کرد تأیید می شود:

- بدون من ، شما از خستگی دیوانه خواهید شد. این را من به طور قطع به شما می گویم.

اتوبوس او حرکت می کند و آنها تنها در جاده می ایستند.

در ابتدای فیلم ، در صحنه خداحافظی با پسرشان ، می توانیم درباره ماهیت رابطه در جفت آنها نتیجه گیری کنیم. همسر قهرمان ، با توجه به طرح داستان ، زنی فعال و سلطه گر است که رهبر خانواده است. او پر انرژی است ، "فرمانده رژه" ، و فعالانه دستورالعمل ها را ارائه می دهد. مرد اما منفعلانه و بی صدا دنبالش می رود. مرد ضعیف است. خیلی نرمه به احتمال زیاد ، او مشکل مردانگی و هویت مردانه دارد. او به این جفت معتاد شده است.

برای یک مرد ، این موقعیت ، به نظر من ، سمی است ، با ماهیت او در تضاد است ، برای او غیر طبیعی است و بحرانی که ما در آن قرار داریم نتیجه طبیعی این امر است. انواع دیگر احتمالی چنین بحرانی بیماریهای مزمن جسمی یا الکلیسم است.

البته شما می توانید در مورد ویژگی های دنیای مدرن ، در مورد این واقعیت که جهان تغییر کرده است ، بسیار صحبت کنید ، زیرا زنان و مردان مدرن مجبور نیستند از گزینه های نقش غالب در روابط بین جنس امروز پیروی کنند ، و همچنین در مورد این واقعیت که در جهان مدرن اشکال مختلف تجسم ذات آنها وجود دارد. تصادفی نیست که اصطلاحی مانند "جنسیت" یا جنسیت روانی ظاهر شد.

من معتقدم که اگرچه جهان تغییر کرده و همچنان در حال تغییر است ، اما طبیعت انسان بدون تغییر باقی می ماند. مرد طبیعتاً تجسم ویژگی هایی از قبیل است وضوح ، استحکام ، قاطعیت که در یک زن به طور بالقوه گذاشته شده نرمی ، انعطاف پذیری ، سازگاری … و اگر طبیعت را نادیده بگیرید ، این امر منجر به نقض یکپارچگی و هماهنگی فرد می شود. و در نتیجه این - انواع مختلف مشکلات روان تنی ، از جمله روان رنجوری ، افسردگی ، بیماریهای روان تنی ، اعتیاد به الکل و اعتیاد به مواد مخدر.

برگردیم به داستان خودمان. بنابراین پسر به کشور دیگری رفت و همسران با یکدیگر تنها ماندند و درک کردند که چقدر از یکدیگر فاصله دارند.

همسر افسردگی قهرمان را بیشتر تشدید می کند ، رابطه ای را از جانب شروع می کند و حتی آن را از شوهرش پنهان نمی کند.قهرمان ما عمیق تر و عمیق تر به ورطه ناامیدی فرو می رود ، هیچ چیز او را خوشحال نمی کند ، او قادر به کار نیست ، می نوشد و چشم انداز پیشرفت زندگی او به هیچ وجه روشن نیست.

عروسک زن

با این حال ، زندگی به قهرمان ما فرصتی می دهد. به طور اتفاقی ، الکس با یک عروسک سیلیکونی به پایان می رسد. در حالت مستی ، او آن را در اینترنت سفارش می دهد و آن را به خاطر نمی آورد.

از این لحظه ، تغییرات آن شروع می شود. موقعیتی که با ظهور یک عروسک در زندگی او ایجاد شد ، فرآیندهای بلوغ روانی و شکل گیری هویت مردانه را در او ایجاد می کند.

قهرمان ما با یک تجربه کاملا متفاوت از روابط آشنا می شود. در تماس با همسرش - قاطع ، پرانرژی ، خشن - برای او دشوار بود که نقش مردانه خود را نشان دهد. در این روابط ، او فقط می تواند نرم ، سازگار ، وابسته باشد. احتمالاً چنین مشخصات شخصی در خانواده والدین او با مادری غالب و قوی شکل گرفته است. پدر در چنین خانواده هایی ، معمولاً یا ضعیف ، تابع یا به طور کلی غایب است. در چنین شرایطی ، ایجاد یک ویژگی مردانه برای یک پسر دشوار است و همسر آینده ، به عنوان یک قاعده ، با مجموعه ای از ویژگی های مادرش انتخاب می شود.

عروسک بحث دیگری است. او ساکت است ، بدون شکایت. الکس تجربه جدیدی از روابط با او را تجربه می کند و به تدریج احساس می کند که مانند یک مرد است. افسردگی برطرف می شود ، او نوشیدن را متوقف می کند ، شروع به ایجاد می کند ، فعال و پرانرژی می شود.

من فکر می کنم که عروسک در این مورد حرکت هنری نویسنده است. از طریق این نوع گروتسک ، نویسنده ایده زیر را منتقل کرد - یک مرد تنها زمانی می تواند قوی شود که زن ضعیفی در اطراف باشد.

ملاقات با پدر

فیلم لحظه مهم دیگری را برای شکل گیری هویت مرد نشان می دهد. این رابطه قهرمان ما با پدرش است.

پدرش ، کهنه کار تیم ملی فوتبال فرانسه ، اکنون در خانه سالمندان است که گاه گاه الکس به آنجا سر می زند. الکس از رویای پدرش می داند - بار دیگر به زمین ورزشگاه فوتبال با پیراهن تیم ملی فرانسه برود. و الکس این کار را با بردن او و دوستانش از تیم ملی ، اکنون در خانه بازنشستگان انجام می دهد و به آنها فرصت بازی می دهد.

من با جمله زیر I. کوچرا و کی شفلر موافقم: «پذیرش پدر خود همیشه منجر به تقویت قدرت مردان می شود. تنها با پذیرش پدر می توان یک مرد را با قدرت کامل زندگی کرد."

الکس موفق می شود در این لحظه از زندگی پدرش "ملاقات" کند.

فقط یک مرد می تواند یک مرد را از یک پسر بسازد. این یک بدیهیات است. هیچ تخلفی برای زنان گفته نمی شود. علیرغم اهمیت عظیم آن برای پسر در حال رشد ، توانایی های مادر هنوز محدود است. چیزی وجود دارد که او نمی تواند به پسرش منتقل کند ، زیرا خودش آن را ندارد. معرفی پسر به دنیای مردان ، به قلمرو مردان ، وظیفه پدر است. اما برای این کار ، پدر باید اولاً حداقل حداقل باشد ، و ثانیاً ، خود او باید در این زمینه آغاز شود.

ملاقات با خود

شوهر مرد می شود و همسرش این شانس را دارد که در کنار مرد زن شود. حتی می گویم چنین نیازی وجود دارد. خانواده یک سیستم است و همه قوانین سیستمیک در اینجا کار می کنند. اگر یکی از عناصر سیستم تغییر کند ، عنصر دیگر یا باید تغییر کند ، یا سیستم از بین می رود - متلاشی می شود.

ما می بینیم که چگونه همسر قهرمان در حال تغییر است. در چنین شرایطی ، او دو انتخاب دارد - یا تغییر کند و در این روابط زن شود ، یا به دنبال مرد ضعیف دیگری برود.

اولین واکنش او از ملاقات با شوهر تغییر یافته او یک شگفتی قوی است. زنی با ویژگی مرزی ساختار شخصیتی خود ، غرق در احساس حسادت و خشم عادلانه ، وارد خانه شوهرش می شود و صحنه ای از حسادت را با شلیک اسلحه ترتیب می دهد و از شوهرش می خواهد که به او رقیب بدهد. الکس در برابر تأثیر همسرش با وقار مقاومت می کند و با آرامش به عصبانیت های او واکنش نشان می دهد.

قسمت بعدی او را شوکه می کند. در اوج شفاف سازی رابطه ، آنها متوجه نحوه ورود فرزندشان نشدند و با یک دوست به خانه بازگشتند. با دیدن آنچه در حال رخ دادن است ، شروع به صحبت بی ادبانه با آنها کرد.

- آیا می توانم بفهمم دقیقاً چه اتفاقی افتاده است. آیا او شلیک کرد؟ او با خانه چه کرد؟ و وسایل من؟ وسایلم کجاست؟ اگر آنها را لمس کردید ، من نمی توانم برای خودم ضمانت کنم.

الکس با آرامش ، به طور منطقی و با اطمینان همه چیز را سر جایش قرار می دهد ، نشان می دهد که چه کسی در اینجا مسئول است ، سلسله مراتب خانواده را بازیابی می کند و مرزهای مشخصی را برای روابط ایجاد می کند.

- خفه شو تام!

- چی گفتی؟

- گفتم خفه شو. از این به بعد ، قبل از صحبت و پرسیدن سوالات باید اجازه بگیرید. شما نباید بی ادب باشید ، شما باید از مادرم و من اطاعت کنید. آیا می فهمی؟ جوابی نمی شنوم. آیا می فهمی؟

- بله ، پدر ، من همه چیز را فهمیدم.

زن قبل از همسر خود می بیند - آرام ، قوی ، با اعتماد به نفس. او نیازی به بلند کردن صدا برای نشان دادن قدرت خود ندارد. صدای او محکم است ، واکنش او آرام و مطمئن است و همه - همسر ، پسر و عروس پسرش - آن را احساس می کنند.

فیلم با یک قسمت از مراسم خاکسپاری پدر الکس به پایان می رسد. به نظر می رسد نمادین نیز باشد. اکنون قهرمان ما بزرگترین مرد خانواده می شود.

زندگی آینده او چگونه خواهد بود؟ آیا او در رابطه قدیمی باقی می ماند یا آن را ترک می کند؟ فیلم به این سالات پاسخ نمی دهد. اما آنچه کارگردان بدون ابهام موفق به انتقال آن می شود ، احساس خاصی است که ما با مردی قوی و با اعتماد به نفس روبرو هستیم که می داند در طول زندگی خود باید چه کار کند و کجا!

این بار نمی خواهم توصیه ای کنم. امیدوارم ، یک خواننده علاقه مند ، شما خودتان بتوانید از متن پیشنهادی نتیجه گیری کنید و اطلاعات دریافتی به شما کمک می کند ، در صورت لزوم ، علامت های نگارشی را در عبارت "بگذارید ماندن غیرممکن است" در عنوان قرار دهید.

برای افراد غیر مقیم ، می توان از طریق اینترنت با نویسنده مقاله مشورت کرد.

توصیه شده: